امامت در قرآن /

تخمین زمان مطالعه: 19 دقیقه

امامت از امورى است که قرآن مجید بر آن اهتمام ویژه اى داشته و در موارد مختلفى به آن پرداخته است. آموزه هاى قرآن در این باره فراوان و داراى ابعاد مختلفى است، از جمله مسائلى که قرآن بر آن اهتمام ورزیده عبارتند از: مشروعیت الهى امام، منبع قانون گذارى، شرایط امام، مسائل مربوط به چگونگى ایجاد، کاربست و هزینه کرد قدرت سیاسى، اهداف و غایات حکومت و جامعه دینى، اصول سیاست داخلى و خارجى و... جهت آگاهى بیشتر بنگرید: حمیدرضا شاکرین، حکومت دینى، ص ۳۵-۲۴، قم: معارف، چهارم، ۱۳۸۵برخى از آموزه هاى قرآن در این باب عبارت است از: یک. امامت برتر از نبوت: امامت در قرآن جایگاه رفیع و بلندى دارد.


امامت از امورى است که قرآن مجید بر آن اهتمام ویژه اى داشته و در موارد مختلفى به آن پرداخته است. آموزه هاى قرآن در این باره فراوان و داراى ابعاد مختلفى است، از جمله مسائلى که قرآن بر آن اهتمام ورزیده عبارتند از: مشروعیت الهى امام، منبع قانون گذارى، شرایط امام، مسائل مربوط به چگونگى ایجاد، کاربست و هزینه کرد قدرت سیاسى، اهداف و غایات حکومت و جامعه دینى، اصول سیاست داخلى و خارجى و... جهت آگاهى بیشتر بنگرید: حمیدرضا شاکرین، حکومت دینى، ص 35-24، قم: معارف، چهارم، 1385برخى از آموزه هاى قرآن در این باب عبارت است از: یک. امامت برتر از نبوت: امامت در قرآن جایگاه رفیع و بلندى دارد. از قرآن به دست مى آید که مقام امامت بالاتر از نبوت است. زیرا خداوند حضرت ابراهیم را پس از آن که داراى مقام نبوت و رسالت بود مورد آزمون هاى ویژه اى قرار داد و چون در همه آنها فراز آمد او را به امامت برگزید. «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً»{بقره(2)، آیه 124. .آزمودن و برگزیدن ابراهیم پس از رسالت به مقام امامت نشانگر برترى امامت از نبوت است. این مسأله در روایات نیز مورد توجه قرار گرفته است. در حدیثى از امام صادق(ع) آمده است: خداوند تبارک و تعالى ابراهیم را به بندگى گرفت پیش از آن که او را به نبوت برگزیند، و او را به نبوت رساند پیش از آن که به رسالت برگزیند، و او را رسول خود ساخت پیش از آن که به دوستى برگزیند، و او را دوست و خلیل خود گرداند پیش از آن که امامش قرار دهد. و چون همه مقامات را در او گرد آورد فرمود: «من تو را امام مردم قرار دادم». اصول کافى، ج 1، ص 175 و ج 2، ص 178. دو. امامت شرط تحقق رسالت در شأن نزول آیه بنگرید: الف. الغدیر، ج 1، ص 223-214.ب. غایه المرام، ج 3، ص 327-320. ج. مجمع البیان، ج 3، ص 223. د. الدرالمنثور، ج 3، ص 109.«اى پیامبر آنچه را که از جانب پروردگارت نازل شده است ابلاغ کن و اگر چنین نکنى رسالت الهى را انجام نداده اى». }سه. امامت شرط کمال و جامعیت دین {در نگاه قرآن دین بدون امام حق ناقص و نعمتى ناتمام و نزد خدا نارضایت بخش است. از این رو پس از معرفى امامت و جانشینى حضرت على(ع) در غدیر خم خداوند مى فرماید: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً»Aمائده (5)، آیه 3. «امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و به دین اسلام براى شما رضایت یافتم». براساس این آیه دین اسلام و لطف و نعمت الهى به واسطه امامت به سر حد کمال مطلوب خود رسیده و بدون آن گرفتار نقصى جبران ناپذیر و ناخشنودکننده است. }چهار. امام و فراخوان قیامت در نگاه قرآن هر کسى در قیامت با امام و پیشواى خود خوانده مى شود: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»اسراء (17)، آیه 71.این آیه نشانگر اهمیت و تأثیر بى بدیل پیشوایان در زندگى و سرنوشت انسان در سراى جادوان آخرت مى باشد. پیشواى حق و شایسته پیشاهنگ سعادت جاودان و پیشوایان نابکار راهروان و راهبران به سوى سقوط و هبوط در آتش دوزخند. جهت آگاهى بیشتر بنگرید: على ربانى گلپایگانى، امامت در بینش اسلامى، ص 41-37. پنج. عصمت شرط امامت از نظر قرآن، رهبرى و امامت امت، اصالتاً باید به دست معصوم و دور از هر گونه کژى باشد. این نکته به تعابیر مختلفى در کتاب الهى بیان شده است؛ از جمله هنگامى که ابراهیم علیه السلام به امامت رسید و خداوند به او فرمود: «إِنِّى جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» بقره (2)، آیه 124. ابراهیم علیه السلام آن منصب الهى را براى فرزندانش درخواست کرد؛ ولى در«قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِى» ؛ پاسخ آمد:«لایَنالُ عَهْدِى الظَّالِمِینَ» همان. «عهد من به ستمکاران نمى رسد». آیه بالا نشان مى دهد امامت که منصبى الهى است به کسانى اعطا مى شود که از هر ظلمى (اعتقادى، اخلاقى و رفتارى) پاک و مبرّا باشند و نفى مطلق ظلم، مساوى با عصمت است. قرآن و امامت اهل بیت آیاتى که در قران پیرامون امامت و ولایت ائمه اطهار(ع) وارد شده مى توان به دو بخش تقسیم کرد: الف) آیاتى که به صورت مستقیم خلافت و جانشینى آن حضرات را بیان مى کنند. ب ) آیاتى که مناقب و فضایل آن بزرگواران را مطرح مى کنند. این گونه آیات به صورت غیرمستقیم مى تواند موضوع ولایت آنان را نیز روشن و اثبات بکند، زیرا با بهره گیرى از یک اصل عقلى و عقلایى به نام قبح ترجیح مفضول بر فاضل به راحتى مى توان امامت آنان را درزمان بعد از رحلت پیامبر(ص) تا زمان وقوع قیامت مطرح و تبیین کرد. آیاتى که به بخش اول مربوط مى شود، توسط عده کثیرى از دانشمندان اهل سنت و از طرف همه محققان اهل تشیع مورد بررسى و ارزیابى قرار گرفته است. خوشبختانه سخن حق و صواب از زبان و قلم آنها در لابه لاى آثار به جاى مانده از آنها به ثبت رسیده، ولى متأسفانه مسائل سیاسى و دنیوى و گاه تعصب مانع از اقدام عملى در این باره شده است. در بخش اول آیات زیر مورد توجه علما قرار گرفته است: 1- آیه تبلیغ، یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته اى پیامبر آنچه را از سوى پروردگارت نازلشده به طور کامل برسان و اگر نکنى رسالت او را انجام نداده اى (مائده، آیه 67. این آیه طبق گفته بسیارى از دانشمندان اهل سنت اعم از مفسرین و محدثین و مورخین در شأن على(ع) نازل شده است. حال اگر دقت کنیم، دو چیز در آیه محل تأمل و فهم است: یکى این که در آیه فوق، مسأله اى با سه ویژگى مهم کاملاً قابل مشاهده است: 1- مسأله اى که براى اسلام جنبه حیاتى داشته است. 2 - مسأله اى که غیر از احکام نماز و روزه و امثال آن بوده است. - مسأله اى که بیان آن موجب موضع گیرى سختى از ناحیه افراد و حتى باعث بروز خطرات احتمالاتى براى پیامبر مى شده است. دیگرى واژه مولا است که در بیان آن روز پیامبر به کار رفته است. حال مى گوییم، درست است که دوست و یار و یاور یکى از معانى مولا است ولى قرائن زیر ثابت مى کند که معناى سرپرست و رهبر از مولا اراده شده است: الف) مسأله بیان دوستى على(ع) نیازى به متوقف ساختن آن قافله عظیم در آن موقعیت ویژه نداشت. ب ) جمله پیشین در بیان پیامبر که «الست اولى بکم من انفسکم» باشد به هیچ وجه تناسبى با بیان یک دوستى ساده ندارد. این قرینه است که مولا در جمله بعدى هم به معناى غیردوستى است. ج ) در متون تبریک هاى صادر شده از سوى عمر و ابوبکر در ان روز، نمى توان تنها مفهوم دوستى را اراده کرد. د ) اشعار به جاى مانده از شعرایى همچون حسان بن ثابت اراده معناى سرپرستى را ثابت مى کند. 2- آیه ولایت انما ولیکم الله و رسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون ولى و سرپرست شما تنهاخداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند و نماز را برپا مى دارند ودر حال رکوع زکات مى پردازند (مائده، آیه 55). بسیارى از مفسران و محدثان و مورخان درباره شأن نزول این آیه نیز نقل کرده اند که آیه فوق در شأن على(ع) نازل شده است. آنچه که قابل توجه است این است که در آیه فوق روى مسأله ولى تکیه شده است. مى گوییم، افزون بر مطالب بیان شده در آیه پیشین، قراینى در آیهوجود دارد که نشان مى دهد ولى در اینجا به معناى سرپرست است: الف) اگر ولى به معناى ناصر و دوست و یاور بوده باشد شامل همه مؤمنان مى شد و حال آن که ولایت در آیه مورد بحث منحصر به مورد خاص شمرده شده و آن کسى است که در حال رکوع صدقه داده است و کلمه انما که دلیل بر حصر است همراه آن آمده ب ) در آیه بعد از این، واژه حزب الله به کار رفته است. تعبیر به آن مربوط به حکومت اسلامى است نه یک دوستى ساده، چرا که در معنى حزب، یک نوع تشکل و همبستگى اجتماعى براى تأمین اهداف مشترک افتاده است و این خود مى رساند که ولى در آیه پیشین به معناىسرپرست مى باشد.ج ) حداقل با در نظر گرفتن آیه 6 سوره احزاب که دارد: النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم به طور یقین مى توان گفت شخص زکات دهنده در حال رکوع و نماز همانند پیامبر در ولایت تشریعى یعنى حق تصرف، حق تدبیر،حق مدیریت و رهبرى جامعه اسلامى مشارکت خواهد داشت. 3- آیه اولى الامر، آیه 59 سوره نساء مى فرماید: یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم اى کسانى که به خدا ایمانآورده اید، از خدا اطاعت کنید واز رسول و اولى الامرى که از خودتانند، فرمان ببرید. اگر در موضوع اطاعت از منظر قرآن دقت کنیم، مى بینیم که قرآن در این آیه اطاعت اولى الامر را بدون هیچ قید و شرطى واجب مى داند و حال آن که، قرآن موضوع طاعت را در آیه 8 سوره عنکبوت که در رابطه با اطاعت از والدین و احسان به آنهاست، مقید به عدم انحرافآنها مى کند. از تفاوت بین این دو آیه به یک نکته جالب مى توانیم پى ببریم و آن این که اگر خدا اطاعت اولى الامر را بى هیچ قید و شرطى از ما خواسته است، معلوم مى شود اولى الامر باید از خطا و عصیان معصوم باشد و لذا فرمان به اطاعت مطلقه از اولى الامر کسانى را شامل مى شودکه در ردیف رسول خدا یعنى جانشینان معصوم او هستند، زیرا اطاعت مطلقه در غیرمعصومان(ع) ممکن نیست. 4- آیه صادقین یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین اى کسانى که ایمان آورده اید تقواى الهى داشته باشید و (همیشه) باصادقان باشید، توبه، آیه 119). طبق ظاهر آیه همه مسلمانان موظفند که در هر عصر و زمانى در خط صادقان و همراه آنان باشند و از آن معلوم مى شود که در هر عصر و زمان صادق یا صادقانى وجود دارند. در اینجا دو نکته قابل توجه و فهم است: الف) آیه 15 سوره حجرات و آیه 177 سوره بقره و همین طور آیه 8 سوره حشر نشانه اصلى صادقان را چنین بازگو مى کند: ایمان کامل به همه مقدسات و اطاعت فرمان خدا در تمام زمینه ها مخصوصا نماز و زکات و انفاق و استقامت در جهاد و در مقابل مشکلات. از مجموعاین آیات، نتیجه مى گیریم که مسلمانان موظفند با کسانى باشند که از نظر ایمان و تقوا در اعلا درجه، و از نظر علم و عمل و استقامت و جهاد در بالاترین سطح باشند، روشن ترین مصادیق این معانى همان معصومانند. ب ) از سوى دیگر دستور به همراه بودن با صادقان به طور مطلق و جدا نشدن از آنان بدون هیچ قید و شرط، قرینه دیگرى بر معصوم بودن آنهاست، زیرا پیروى بدون قید و شرط جز در مورد معصومان معنى ندارد. 5- آیه قربى قل «لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربىبگو من هیچ پاداشى از شما بر (اداى) رسالتم درخواست نمى کنم، جزمودت و دوستى ذوى القربایم راشورى، آیه 23. نکته اصلى در مورد آیه این است که از یک سو قرآن مجید از بسیارى از پیامبران الهى نقل مى کند که آنها با صراحت نفى اجر از مردم مى کردند مثل آیه 109، 127، 145، 164 و 180 سوره شعرا و از سوى دیگر آیه مورد بحث دوستى خویشاوندان را به عنوان پاداش مطرح مى کند و از سوى سوم در آیه 57 سوره فرقان اجر مذکور را وسیله قرب الهى معرفى مى کند واز سوى چهارم در آیه 47 سوره سبأ اجر مزبور را به سود مردم ذکر مى کند. از ضمیمه کردن این آیات چهارگانه به یکدیگر به خوبى مى توان نتیجه گرفت که پیامبر اسلام نیز مانند سایر پیامبران الهى اجر و پاداشى براى شخص خود از مردم نخواسته است، بلکه مودت ذوى القرباى او راهى به سوى خداست و چیزى صد درصد به نفع خود آنها، چرا که این مودت دریچه و روزنه اى است به سوى مسأله امامت و خلافت و ادامه خط رهبرى رسول خدا در امت و هدایت مردم در پرتو آن.آیاتى که به صورت غیرمستقیم ناظر بر مسأله جانشینى پیامبر اسلام است، به شرح ذیل است:آیه مباهله، آل عمران / 61 2- آیه لیلة المبیت، بقره / 207 3- آیه حکمت، بقره / 269 4- آیه خیرالبریه، بینه / 7 و 8 5- سوره هل اتى 6- آیات نخست سوره برائت 7- آیه سقایة الحاج، سوره توبه / 19 8- آیه و صالح المؤمنین، تحریم / 4 9- آیه وزارت، طه / 29 - 32 10 و 11- احزاب / 23 و 25 12- آیه بینه و شاهد، هود / 17 13- آیه صدیقون، حدید / 19 14- آیه نور، حدید / 27 15- آیه انذار، شعرا / 214 و 215 16- آیه مرج البحرین، الرحمن / 19 تا 22 17- آیه نجوا، مجادله / 12 و 13 18- آیه سابقون، واقعه / 10 تا 14 19- آیه اذن واعیه، حاقه / 12 20- آیه محبت، مریم / 96 21- آیه منافقان، محمد(ص) / 30 22- آیه ایذاء، احزاب / 57 23- آیه انفاق، بقره / 274 24- آیه محبت، مائده / 54 25- آیه مسؤولون، صافات / 24 براى آگاهى بیشتر ر.ک: آیت الله مکارم شیرازى، پیام قرآن (تفسیر موضوعى قرآن مجید)، ج 9، این جلد از تفسیر عمدتا پیرامون بررسى مسأله امامت در قرآن مجیداست. روش قرآن در معرفی اهل بیتیک. شخص یا شخصیت اصولاً روش قرآن در بسیارى از موارد بیان اصول، قواعد شاخص ها و معیارهاست، نه امور جزئى. در رابطه با امامان معصوم - به ویژه امیرمؤمنان (علیه السلام) و اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) شیوه قرآن این است که عمدتاً آنان را با معرفى «شخصیت» ممتاز و برجستگى هایشان بشناساند، نه از طریق معرفى شناسنامه اى. این شیوه حکمت هاى متعددى دارد که در خلال مباحث به بعضى از آنها اشاره خواهد شد. دو. اهل بیت در قرآن قرآن در موارد متعددى، پرده از امتیازات و ویژگى هاى مربوط به شخصیت حقیقى و حقوقى اهل بیت(علیهما السلام) و به ویژه امیرمؤمنان (علیه السلام) برداشته است؛ برخى از این آیات مانند آیه ولایت در مباحث پیشین گذشت. آیات متعدد دیگرى نیز در این باره وجود دارند، از جمله:2-1. «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً»1؛«و بر دوستى خدا به فقیر و اسیر و یتیم طعام مى دهند». مفسران بزرگ شیعه و سنى آورده اند: این آیه در شأن على بن ابى طالب (علیه السلام) و اهل بیت ایشان است و مسئله روزه دارى حضرت على (علیه السلام) و اعضاى خانواده آن حضرت و نیز دادن افطار خود به مسکین، یتیم و اسیر در سه شب متوالى به طور متواتر نقل شده است.2-2. «...إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اهل الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»2؛ «همانا خدا مى خواهد که هر رجس و آلایشى را از شما [خانواده نبوت ] دور سازد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند».نفى هرگونه رجس و آلایش در آیه مساوى با عصمت است. در خصوص این آیه مقالات و کتاب هاى متعددى نگاشته شده و در اینکه شامل حضرت على (علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن و حسین(علیهما السلام) است، نزد شیعه و سنى اختلافى نیست. تنها اختلاف در شمول آن نسبت به همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) است. علماى شیعه و برخى از اهل سنت (مانند امام شافعى)، به استناد ادله متعددى از جمله قرائن موجود در آیه و آیات و قبل بعد از آن شمول آن را نسبت به همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) رد کرده اند. 2-3. در آیه مباهله قرآن حضرت على (علیه السلام) را به عنوان نفس پیامبر(صلى الله علیه وآله) معرفى کرده است. آیات دیگرى نیز وجود دارد که به همین موارد اکتفا مى کنیم. در آیه اول اوج ایثار در شدت نیاز، در آیه دوم طهارت مطلق از هر کژى و کاستى و عیب و گناه (عصمت) و در آیات پیش گفته مانند آیه ولایت تلفیق دو عبادت بزرگ با یکدیگر، همراه با اوج اخلاص و خدادوستى نمایان شده است. هم چنین آیات ولایت و ابلاغ و اکمال دین به شخصیت حقوقى یعنى ولایت امیرمؤمنان (علیه السلام) توجه داده اند. سه. چگونگى معرفى شخصیت چنان که گذشت قرآن به جاى معرفى شناسنامه اى رویکرد معرفى شخصیت را برگزیده است. افزون بر آن در چگونگى معرفى شخصیت اهل بیت بویژه در عرصه شخصیت حقوقى، متد و شیوه خاصى دارد که مى توان آن را «آشکار گویى در عین رمزگونگى» نام نهاد .به عنوان مثال آیه تطهیر، ابلاغ و اکمال و... در لابلا و در لفاف مطالب دیگرى بیان شده است، هرچند قرائن و دلایل محکمى از نظر تاریخى و هم در مضمون و سیاق آیات وجود دارد که ارتباط قطعى آنها را با شخصیت حقیقى یا حقوقى اهل بیت (علیهم السلام) روشن مى سازد3. چهار. حکمت روش قرآن شیوه ذکر شده حکمت هاى متعددى دارد؛ از جمله: 4-1. انگشت گذاشتن روى اشخاص در مواردى، چندان نقشى در روشنگرى ندارد؛ بلکه در نهایت به نوعى پیروى کورکورانه مى کشاند. البته این مانع نیست که در موارد بایسته، افراد نیز معرفى شوند؛ ولى اساساً معرفى شخصیت، معرفى الگوها است و در نتیجه جامعه را به جاى گرایش هاى تعصب آمیز جاهلانه، به سمت تعقّل، ژرف اندیشى و توجّه به ملاک ها، فضایل و امتیازات واقعى سوق مى دهد. 4-2. معرفى شخصیت زمینه ساز پذیرش معقول است؛ در حالى که معرفى شخص در بعضى موارد موجب دافعه مى شود. این روش، به ویژه در شرایطى که شخص از جهاتى تحت تبلیغات سوء قرار گرفته و یا جامعه به هر دلیلى آمادگى پذیرش وى را ندارد، بهترین روش است. این مسئله دقیقاً در مورد امیرمؤمنان (علیه السلام) وجود داشته است. اکنون این سؤال پدید مى آید که در چنین وضعیتى، تا چه اندازه صلاح بود نام آن حضرت و یا امامان معصوم بعد از ایشان در قرآن به صراحت ذکر شود؟ ممکن است کسى با خود بیندیشد که اگر چنین شده بود، ریشه اختلافات از بن کنده مى شد و امت اسلامى یکپارچه و هم آوا شده، راه هدایت را پیشه مى ساخت؛ زیرا قرآن مورد قبول همه است و در آن اختلافى نیست. اما آیا واقعیت چنین بود؟ هرگز! زیرا: اولاً، موارد مختلفى در قرآن هست که علیرغم بیان صریح یک مسأله باز در میان مسلمانان اختلاف وجود دارد؛ از جمله: مسأله مسح پا در نماز که قرآن به صراحت فرموده است: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ»4؛ «سر و پاهاى خود را تا برآمدگى دو پاها مسح کنید». ولى در عین حال اهل سنت به جاى مسح، پاهاى خود را مى شویند. این گونه مخالفت ها و اجتهادات در برابر قرآن یا سنت قطعى و معتبر بسیار زیاد است. علامه کاشف الغطاء در کتاب «الاجتهاد و النص» هفتاد مورد از اجتهادات خلفا در برابر نصوص صریح قرآنى یا سنت نبوى (صلى الله علیه وآله) را با مستندات دقیق آنها ذکر کرده است5. بررسى اوضاع اجتماعى آن زمان نشان مى دهد که این خطر به طور جدى وجود داشت که بر سر مسئله امیر مؤمنان (علیه السلام)، اساس اسلام و قرآن به خطر افتد و اگر نام آن حضرت به صراحت در قرآن مى آمد، این مشکل وجود داشت که طیف عظیمى - که در جامعه، پایگاه تبلیغاتى وسیعى داشتند و در صدر اطرافیان پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز بودند - به خاطر انگیزه هاى سیاسى رسالت آن حضرت و قرآن را یکسره نفى و انکار کنند و خطر جدى براى اساس اسلام و قرآن بیافرینند! !شاید این مسئله اغراق آمیز بنماید؛ اما رخدادهاى مهم تاریخى، به خوبى از این نکته پرده برگرفته است. در اینجا تنها به ذکر یک نمونه - که در منابع تاریخى مهم اهل تسنن آمده و از مسلمات تاریخى است - اکتفا مى شود: مورخان برجسته آورده اند که چون پیامبر(صلى الله علیه وآله) لحظات آخر عمر خویش را مى گذراند، درخواست قلم و لوحى نمود تا سندى براى امت به یادگار نهد که هیچ گاه به انحراف و گمراهى گرفتار نشوند. این درخواست براى اطرافیان کاملاً روشن و هدف از آن - با توجه به موضع گیرى هاى پیشین پیامبر(صلى الله علیه وآله) - واضح بود. در این هنگام خلیفه دوم بانگ برآورد: «ان الرجل لیهجر!»6 ؛ «همانا این مرد بر اثر شدّت تب هذیان مى گوید!!» شگفتا! مگر خداوند در قرآن نفرموده است: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى . إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى ...»7 ؛ پس چرا پیامبر خدا و سخنگوى وحى در خانه اش و نزد عزیزترین و بهترین حامیانش، این چنین جسارت آمیز مورد طعن قرار مى گیرد و کار به جایى مى رسد که از تصمیم خود منصرف مى شود! زیرا پافشارى بر تصمیم خود خطرى بزرگتر در پى دارد. عمربن الخطاب در گفتگویى با ابن عباس گفت ما از روى دلسوزى براى اسلام، على (علیه السلام) را به حکومت انتخاب نکردیم. این که خلیفه در این سخن و این کار مخلصانه عمل کرده یا نه بحث دیگرى است، اما آنچه سخن خلیفه به خوبى گواهى مى دهد این است که قریش از این که امامت در خاندانى باشد که نبوت در آن بوده به شدت ابا داشته است. استاد مطهرى در این باره مى فرماید: «در میان تمام فرمان هاى الهى هیچ دستورى مانند مسئله خاندان پیامبر و امامت امیرمؤمنان از جهت اجرایى کم شانس نبود زیرا به جهت تعصبات حاکم بر جامعه آن عصر آمادگى پذیرش این مسئله وجود نداشت. امکان تمرد از دستور حضرت وجود داشت. با این که به پیامبر اکرم دستوراتى درباره امیرمؤمنان مى رسید حضرت همواره نگران بودند منافقینى که قرآن پیوسته از خطر آنها یاد مى کند به بهانه سپردن منصب ها و امتیازات ویژه به خویشاندان به تبلیغات منفى بپردازند. در صورتى که سیره پیامبر در زندگى اجتناب از اختصاص امتیاز ویژه براى خود و خاندانش بود و شاید سرّ به کارگیرى این شیوه در قرآن یعنى در عین عدم صراحت گویا و آشکار سخن گفتن این باشد که از یک سو آیات مذکور دربردارنده قرینه ها و نشانه هایى است که هر انسان منصف و بى غرضى ارتباط آنها با اهل بیت را درک مى کند و از سوى دیگر، تلاش شده مطلب به صورتى بیان شود که آنهایى که قصد تمرد و نافرمانى دارند تمردشان به نافرمانى صریح و آشکار در مقابل قرآن و اسلام منجر نشود»8.پی نوشت ها: انسان (76)، آیه 9.2 احزاب (33)، آیه 33.3 جهت آگاهى بیشتر بنگرید: شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 4، ص 886-852، و ج 25، ص 193-185 و -288 302.4 مائده (5)، آیه .5 بنگرید: امام خمینى، کشف الاسرار، ص 120-112، تهران، نشر.6 عبدالرحمن احمد، البکرى، من حیاة الخلیفة عمربن الخطاب، صص 101-107.7 و او [ پیامبر] از سر هوس سخن نمى گوید، سخن او جز آنچه وحى مى شود نیست» نجم (53)، آیات 3 و 4.8 بنگرید: شهید مطهرى، امامت و رهبرى، ص 160-152. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image