ارزش علوم تجربی /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

دیدگاه دکتر سها درباره قرآن و ارزش علوم تجربی چیست؟


نویسنده کتاب «نقد قرآن» با ذکر شماری از آیات[ زمر (39)، آیه 9.] و روایات[ «العلم ثلاثة فما سوی ذلک فهو فضل آیة محکمة أو سنة قائمة أو فریضة عادلة». علم سه گونه است: آیه محکم، یا واجب الهی عادله و یا سنت استوار؛ و غیر از آن فضل است. سنن ابی داود، 3/ 119 و سنن ابن ماجه، 1/ 21] یادآور می شود که قرآن و پیامبر فقط دعوت به علم کرده اند ولی مقصودشان تنها علوم دینی بوده است.[ ر.ک: نقد قرآن، ص 41.]بررسیبا توجه به تحلیل مطالبی که دکتر سها در این شبهه مطرح کرده است پیش فرض های زیر به دست می آید:1. قرآن کریم به علوم تجربی (اعم از علوم انسانی و طبیعی) توجه نکرده است.2. قرآن و پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فقط به علوم دینی دعوت کرده اند.در حالی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به دانش اندوزی بسیار سفارش می کرد تا آنجا که از ایشان نقل شده که:«طلب علم بر هر مسلمان واجب است و در طلب علم تا چین بروند».[ در این مورد روایات زیادی وجود دارد. بنگرید به میزان الحکمه، ج6، صص553 - 447.]و حتی بعد از جنگ بدر هر کس از اسیران را که نمی توانست فدیه بپردازد در صورتی که به ده نفر از مردم مدینه خط و سواد می آموخت آزاد می ساخت و به تشویق ایشان بود که «زید بن ثابت» زبان عبری و یا سریانی را فرا گرفت.[ عبدالحسین زرّین کوب، کارنامه اسلام، ص27.]برخی بر این باورند که قرآن به مسائل اخروی می پردازد و مسائل دنیوی را به مردم واگذار کرده است.در حالی که بیش از دو هزار آیه قرآن به مسائل علمی پرداخته است و در موارد متعددی به اهداف و مبانی و روش های علوم انسانی و اخبار علوم طبیعی اشاره کرده است که در حد شگفتی و اعجاز علمی یا نظریه پردازی های علمی مطرح می شود.اما در مورد احادیثی که علوم غیردینی را فضل می شمارد مانند:عن النبی(صلی الله علیه و آله و سلم): «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْل»[ کافی، ج 1، ص 132.]؛ «دانش فقط سه چیز است: آیات محکم و اعتقادات، یا واجبات تعادل آفرین یا سنت های برپا شده و غیر از این ها فضل است».در این باره اشاره به نکات زیر شایان توجه است: درباره زمان صدور این حدیث این گونه نقل شده: شخصی که او را علّامه می نامیدند و اشعار و انساب پدران و اجداد افراد را می دانست در مدینه حاضر شده بود و مردم گرد وی جمع شده بودند و در این مورد از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نظرخواهی کردند و حضرت فرمود:«ذاک علم لایضرّه من جهله و لاینفع من علمه»؛ «این دانشی است که اگر کسی آن را نداند ضرر نمی کند و اگر کسی آن را بداند سودی نمی برد»[ جامع احادیث شیعه، ج 22، ص 508.]. سپس علم و دانش مفید را با بیان حدیث پیش گفته شده اعلام فرمودند.نکته جالب این است در این روایت سه موضوع مهم و مورد نیاز همگانی را علم معرفی می کند و بقیه را غیرضروری و با نشانه برتری معرفی می کند، ازاین رو این روایت بیانگر رتبه بندی علوم متناسب با نیازهای همگانی می باشد.رابطه علوم تجربی و دیندر این باره نخست لازم است؛ رابطه آموزه های دینی با نتایج علوم تجربی، بررسی شود. در این مورد سه احتمال قابل تصور است:الف. سازگاری آموزه های دینی و علممطالبی که در قرآن یا روایات وجود دارد و علوم آنها را اثبات کرده است. مانند حلال بودن میوه های پاکیزه و آنچه برای سلامتی بدن مفید است و دستور به دوری جستن از نجاسات و حرام بودن آنچه برای بدن ضرر جدی دارد و پزشکان و متخصصان بهداشت ما را به دوری از آنها توصیه می کنند.[ ر.ک: فلسفه احکام، احمد اهتمام.]پس در این مورد تطابق کامل بین احکام دینی و علمی وجود دارد و شاید بیشتر موارد احکام اسلام از این نوع باشد.ب. ناسازگاری دین و علوم تجربیچه بسا مطالبی در قرآن باشد که با فرضیه های علمی ناسازگار باشد. برای مثال: قرآن می فرماید ما هفت آسمان داریم[ بقره (2)، آیه 29.]، ولی فرض کنید علوم کیهان شناسی ثابت می کنند که صدها کهکشان، در جهان هست و در هر کدام صدها منظومه وجود دارد که یکی از آنها، منظومه شمسی ماست؛ در این صورت اگر آسمان را به معنای فضای محیط بر کهکشان بگیریم، تعداد آسمان ها زیادتر از هفت است و اگر برای همه کهکشان ها یک آسمان فرض کنیم، از عدد هفت کمتر است.برای پاسخ گویی در این باره چند احتمال وجود دارد:یک. علوم تجربی قابل گسترش و پیشرفت و خطاپذیرند و تجربه تاریخی نیز ثابت کرده است که در موارد متعدد، نظریات علمی که قرن ها بر جهان و افکار دانشمندان حاکم بود، با ظهور وسایل تازه و کشفیات جدید باطل شد که نمونه آن را در هیئت بطلمیوسی یا نظریه ثابت بودن خورشید می بینیم که پس از قرن ها از اعتبار افتاد، ولی قرآن بر خلاف هر دو نظریه قرن ها ایستاد و با صراحت از حرکت خورشید و زمین خبرداد.[ (وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا) (یس (36)، آیه 38).]دو. هنگام تعارض فرضیه علمی و آموزه دینی دو احتمال وجود دارد:1. مقدمات دلیل علمی خطا باشد.2. خطا در فهم دین باشد.درباره راه حل تعارض برخی گفته اند: «در قرآن هرگز چیزی که مخالف عقل و منطق و قطعیت علمی (از طریق مشاهده و تجربه) باشد، وجود ندارد و اگر موضوعی بدین روش و به طور قطع به اثبات رسید، مسلماً قرآن، موافق آن است نه متضاد و مغایر آن، ولی اگر برخلاف واقعیت موضوع گام برداشته باشیم، نهایت امر که نادرست بودن نتیجه تحقیق و اشتباه بودن نظریه معلوم خواهد شد، به خطای خود در این گونه برداشت و استفاده از قرآن، نیز پی خواهیم برد (مانند هیئت قدیم و جدید در علم نجوم)».[ تکامل در قرآن، آیت الله مشکینی، ص 25.]و به عبارت دیگر گفته شده است: «آری اگر دلیل قاطع عقلی، برخلاف ظاهر دلیل نقلی باشد، آن دلیل قطعی به منزله قرینه عقلیه است بر اینکه ظاهر آن مراد نیست و آنچه ابتدا و بدون توجه به این قرینه از کلام استفاده می شود مقصود نمی باشد».[ به سوی آفریدگار، لطف الله صافی گلپایگانی، ص 74 (چاپ اول دفتر انتشارات اسلامی).]همچنین گفته شده است: «مسئله تعارض علم و دین، اگر بی پاسخ بماند دین و دین داری را، زیر سؤال برده و آن را متزلزل می سازد. متکلمان مسیحی که ناچارند از کتاب مقدس خود و آیین تثلیث دفاع کنند، این تعارض را پذیرفته و حل آن را، اختلاف قلمروها می دانند.در حالی که از نظر متکلمان اسلامی، جریان برخلاف آن است و هرگز (تعارض علم و دین) ممکن نیست و یکی از دو طرف قضیه سست و بی پایه است، یا آنچه را که دین نامیده ایم دین نیست، یا اینکه علم حالت قطعی ندارد»[ مجله کلام، شماره 1 (بهار 1371)، ص 7، وابسته به مؤسسه امام صادق(علیه السلام) قم.].در این باره آیت الله جوادی آملی نیز می فرمایند:«منشأ توهم تعارض علم و دین آن است که حوزه دین را به نقل محدود کرده و عقل را از چارچوب معرفتی دین خارج بدانیم. در این صورت تنها آن چه از ادله نقلی فهمیده می شود، داخل در هندسه معرفت دینی بوده و آنچه توسط عقل حسّی و تجربی یا عقل تجریدی به دست می آید معرفت علمی و فلسفی و بی ارتباط با حوزه دین محسوب می گردد. این تصور ناصواب است که مرز دین را می شکافد و عقل را از هندسه معرفت دینی جدا و آن را بیرون آن قرار می دهد و نقل را در درون آن می گذارد»[ منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، عبدالله جوادی آملی، ص 109.].در نظر استاد جوادی، عقل اعم از عقل تجریدی محض که در فلسفه و کلام (و منطق) براهین خود را نشان می دهد] بوده و عقل نیمه تجریدی (که عهده دار ریاضیات است) و عقل تجربی (استقراء) و عقل شهودی (منشأ عرفان) را نیز در بر می گیرد.[ ر.ک: همان، ص 25.] و طبق نظر ایشان، عقل در مقابل نقل است نه در مقابل دین (شرع). و همان خداوندی که ادله نقلی را منبع معرفت دینی قرار داده، عقل را نیز حجت شرعی و منبع شناخت دین و ره آورد آن قرار داده است. عقل اگر کشف کرد خدایی هست و اراده و علم ازلی دارد و چنین فرمود، می شود اسلام. نقل هم اگر گفت: خدای سبحان چنین فرمود، می شود اسلام. منتها همان طور که برای نصاب نقل، شرایط و موانع زیادی است، برای نصاب عقل هم همین طور است.[ ر.ک: همان، ص 84 و فلسفه چیست؟، مبحثی به مناسبت روز جهانی فلسفه، عبدالله جوادی آملی، روزنامه کیهان، (15/9/1384).] بر این اساس، در مواردی ناسازگاری مفاد یک دلیل نقلی با یک معرفت علمی یا فلسفی، باید از تعارض علم یا فلسفه و نقل سخن راند؛ نه آن که آن را شاهدی بر تعارض علم و دین قلمداد کرد.نتیجه این که عقل در مقابل نقل و سمع است، نه در مقابل شرع، منتها عقل هم شرایط فراونی دارد تا بشود حجت. و اگر چیزی را کشف کرد، می شود اسلام.[ فلسفه چیست؟، مبحثی به مناسبت روز جهانی فلسفه، عبدالله جوادی آملی، نشریه کیهان، (15/9/84).]نباید گمان برد که منابع نقلی دین (قرآن و روایات) هیچ سهمی در ساحت علوم ندارند. منشأ توهم فقدان ربط، آن است که در قرآن و کلام معصومان(علیهم السلام) درباره جهان و طبیعت به تفصیلی که عالمان علوم طبیعی بحث می کنند، مطالبی مشاهده نمی کنیم. این روایات از کشف ماده ای جدید یا سیاره ای جدید و یا ساز و کار گردش خون و سلسله اعصاب و امثال آن سخن نمی گویند تا با رجوع به آن ها بتوان بر دانش تجربی خود افزود. کسانی که چنین می اندیشند از این نکته غافل اند که در حوزه علوم نقلی نیز چنین نیست که تفصیل مسائل نقلی به وضوح و روشنی بیان شده باشد، بلکه ادراک معارف دینی در حوزه اخلاق، اعتقادات و فقه نیز محتاج تدقیق و پیگیری عالمانه است و چنین نیست که منابع نقلی زحمات عالمان را نیز بر عهده داشته باشند... کار قرآن و روایاتی القای اصول و روشن کردن خطوط اصلی و افق هاست، بر عهده عالمان شاخه های مختلف علوم اسلامی است که در تکاپوی علمی خویش زوایای نهفته مطلب و فروعات را از این اصول استنباط کنند.[ منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص 148 و 149.]به عنوان مثال استاد مرحوم شیخ انصاری با اشاره به یک اصل «لا تنقض الیقین بالشک»[ بحارالانوار، ج 2، ص 274.] استصحاب را نوشت که اجتهاد پیرامون آن حداقل نیازمند پنج سال کار مستمر علمی (اعم از سطح و خارج) است.[ ر.ک: شریعت در آینه معرفت، عبدالله جوادی آملی، ص 151.]اگر عالمان علوم طبیعی نیز مانند فقها (که در روایات فقهی تأمل می کنند) در روایات و آیات کیهان شناختی و مربوط به طبیعت تأمل کنند، برکات زیادی نصیب علم تجربی خواهد شد. بنابراین سخن از نبودن موارد و منابع استخراج مطالب علمی در روایات اسلامی نیست. سخن در پیگیری نکردن عالمان است.[ ر.ک: منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص 149.]ج. فراعلمی بودن آموزه های دینیبرخی آموزه های دینی فراتر از علوم تجربی است و روش های علوم تجربی، دلیلی برای اثبات یا نفی آن ندارد. در این موارد اگر اطمینان به صدور آن از سوی خداوند و شارع داریم لازم است که به طور منطقی بپذیریم. زیرا آفریننده حقایق و واقعیت ها مطمئن ترین منبع درستی و راستی است و در طول تاریخ ادیان الهی، نمونه های بسیاری هست که یک حکم شرعی صادر می شد و بسیاری از دانشمندان از فهم آن قاصر بودند و بعد از قرن ها حکمت و دلیل آن مطلب علمی آشکار می گردید.[ ر.ک: اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، دکتر پاک نژاد.]پس بین آموزه های وحیانی و نتایج علوم تجربی، تعارض و تضادی واقعی وجود ندارد و اگر تضاد ظاهری، بین بعضی احکام شرعی و علم در ابتدا به نظر برسد با تأمل و دقت و رفع می شود. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image