تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
فوران این کلمات پرسوز و گداز، نشانه این حقیقت شیرین است که شما، جوانی هستید که ذهنی پاک دارد و دلی بسته به آسمان. این تحمل ناپذیری وجدان را یقینا علامت خوبی خود و محبت خدا به خود بدانید. قدر ارتباط با شما را میدانیم. از خدا مدد میطلبم تا این سطرها، کمی از بار نگرانیتان بکاهد، امید و نشاط را از دل او بجوشاند و بر رفتار و اندیشهتان نقاشی کند. در مورد گناه شماحقیقت توبه همان پشیمانی و ندامت از گناه است که لازمه آن تصمیم بر ترک گناه در آینده است: ارکان توبه را می توان در چهار چیز خلاصه کرد: 1. پشیمانی درونی، 2. عدم تکرار گناه در آینده، 3. جبران گذشته، 4. استغفار و طلب بخشش و مغفرت از خداوند. اگر این نشانهها و رفتارها در شما هست، تردید نکنید که خدای مهربان شما را بخشیده و فرصتی دوباره برای زیبا زیستن به شما هدیه نموده است. هدیه او را با اندوه و نگرانی بیمورد، رد نکنید. در مورد گناه یاددادن نافرمانی به دوستتانکلمات شما نشان میدهد که تلاشتان را برای بازگرداندن آن دوست به راه درست مبذول داشتهاید. آنچه عقل و دین در این زمان حکم میکند نیز همین است که شما در حد توانتان از او بخواهید که دست از این نافرمانی بردارد. ممکن است درباره مضرات جسمی، روانی، معنوی و ... این رفتار با او سخن بگویید، ممکن است او را به مجالس معنوی و سخنرانی ببرید، ممکن است کتاب یا مقالهای در مورد این رفتار به او بدهید، ممکن است کتابهای اخلاقی یا اعتقادی (مثل موضوعات معاد و قیامت) را به او هدیه دهید، ممکن است تلاش کنید دوستان ناباب یا منابع تحریک جنسی (مثل اینترنت، ماهواره و ...) را از او دور کنید، ممکن است ... . برای مدتی هرآنچه میتوانید انجام دهید تا از بیراهه بازگردد. اگر چنین اتفاقی نیفتاد، قطعا شما دیگر مسؤول نیستید. با حرفهای او هم برنیاشوبید که او برای آسایش وجدان و ادامه ارتکابش، شما را بهانه قرار داده است. برای او دعا کنید تا خدا عقلش را بیدار کند و هدایت را در مسیرش قرار دهد. این تلاش، همان روش طلب حلالیت از اوست. (چه به نتیجه دلخواه برسد، چه نرسد) لذا گناهی به پای شما نوشته نمیشود.در روایات است اگر میخواهید گناه شما بخشیده شود، کسی را که گرفتار آن گناه است نجات دهید. هرچند راهکار رهایی از عذاب وجدان گناه دوستتان را در خطوط قبل بیان کردیم اما اگر اکنون یا بعدها کسی را دیدید که گرفتار این مسأله است، او را یاری کنید تا از این منجلاب نجات یابد و بدین ترتیب یقین به بخشش داشته باشید. (ایجاد ارتباط بین این مرکز و اینگونه افراد، یکی از این راهکارهاست) در مورد حس و حال شماشیطان و هوای نفس را دست کم نگیرید؛ او همیشه درپی فریفتن دوستان خداست. او با هر چهرهای که بتواند تلاش میکند یارگیری کند برای جهنم سوزان رفتارهای نامعقول خود. سریال اغماء را بیاد دارید؟ الیاس را بخاطر میآورید؟ حقیقت این است که شیطان، هنرمند توانایی است. گاهی آنقدر خوب سفسطه میبافد و جای فلسفه به ما قالب میکند که خیال میکنیم بزرگترین فیلسوف عالم است. گاهی آنقدر عاطفی و دلسوز نشان میدهد که گویا تجلی قلب خدا در زمین است. آنقدر ماهرانه همدلی و همدردی میکند که انگار بهترین روان شناس دنیاست. آنقدر عارفانه برخورد میکند که گاه او را فرشته یا پیامبری میبینیم که ما را به سوی خدا می برد. همه اینها برای این است که نقابهای او، خیلی شبیه اصل هستند. تمام تلاش خود را میکند که در قدمهای اول، رفتار فرد را به حساب خود واریز کند و سلطه بر ذهن و فکر را هدف اصلی خود قرار میدهد. روشهای فراوانی برای نیل به این مقصود دارد. گاهی اشتباهی که انجام دادهایم را مکرر به یاد ما میآورد تا آیینه دقمان شود، گاهی خطای کوچکی را آنقدر بزرگ میکند که فکر میکنیم خدا طوری با ما قهر کرده است که حتی با هزاران سال جهنم هم نخواهد بخشید! و ... و اینگونه انرژی لازم برای انجام طاعت خدا را صرف اندوه خطای گذشته مینماید.خوب ما آدمها هم که یک عاشقی دیرینه از روز الست با خدا داریم، وقتی این اتفاقات که برایمان میافتد، به درستی احساس میکنیم خلاف وعدهای که به خدا دادیم عمل کردهایم (ألم أعهد ألیکم یا بنی آدم ألّا تعبدوا الشیطان و أن أعبدونی؟) از خودمان بدمان میآید. احساس حقدرتی که به شما درست میدهد احساس درستی است. این احساس به خوبی نشان میدهد که دل پاک شما آنلاین محبتهای اوست و در اَدلیست دوستان او قرار دارید. اما شیطان طوری القا میکند که احساس کنیم رابطهمان با خدا تیره شده و او نیز از ما خسته. اما تا حال درمحبت یک مادر به فرزند، دقت نموده اید؟ مادری که آغوش پر مهرش همیشه بروی فرزند گشوده است و از هیچ کمکی نسبت به او دریغ ندارد. مادر نگران اوست اما کودک غرق بازیهای کودکانه خویش می شود و خانه و مادر را در لذت کوچک خود فراموش می کند. کودکی که دستش به دستان گرم مادر گره نخورده است بارها و بارها زمین می خورد. لباسهایش خاکی و کثیف شده است. غروب شده است اما او هنوز برنگشته است. مادر می داند کودک از تاریکی می ترسد، از تنهایی. مادر میداند شیطانهای کوچک و بزرگی هستند که او را سرگرم می کنند. هرچقدر هم اطراف او همهمه باشد، او نیاز به آغوش پرمحبت مادر دارد. وسوسهها، روی بازگشت به خانه را از او میگیرند اما مادر آشفته و نگران بدنبال او می آید. محبت مادر قطره ای از دریای محبت خالق مادر هم نیست. خدای مهربان، از روی حب و عشق، انسانها را خلق کرد و از هیچ کمکی برای هدایت آنها دریغ نورزید، فطرتی داد که خداخواه است، عقلی که چراغ راه است، پیامبران و اولیایی که راهبر و راهنما هستند. او لحظات را قطره قطره می شمارد تا ما بسوی او برگردیم و به او نزدیکتر شویم. ما آدما هر کاری دوست داریم میکنیم، با اینکه غرق این نعمت بینهایتم. اما او بیخیال اینهمه خاکی رفتنهای ما، منتظر می ماند. شما که خوبید اما امثال من حتی اگر تا آخرین نفسها هم با شیطان همقدم باشیم او ناامید نخواهد شد. غروب عمر که می رسد، میبیند ما هنوز برنگشته ایم. دل مهربانش میگیرد. چند قطره باران از چشمهای رحمتش می بارد. آرام زمزمه می کند: صبح شد، ظهر شد، غروب شد ... نیامدی. چه لطیف فرموده است: «لو عَلِمَ المُدبرون کیف اشتیاقی بِهم لَماتوا شوقاً» اگر کسانی که به من پشت کرده اند بدانند چقدر مشتاق برگشت آنها هستم از شوق جان میدهند.برادر خوبم، آیا می توان لحظه ای از این وجود سراسر محبت، ناامید شد؟ آیا لحظه ای می توان دوری از او را تحمل کرد؟ آیا هیچ بندهای برای او غریبه خواهد شد؟ آیا ... ؟ مراقب باشید شیطان با این توجیهات، از حلقه دوستان خدا بیرونتان نکند. اولا تمام انرژی خود را بکار بگیرید تا خلاف فرمان خدا، رفتار نکنید. اگر ضعفی در درون هست که شما را به گناه میخواند، آن را از بین ببرید؛ اگر وسوسهای از بیرون هست، از آن دوری کنید. در همان لحظات احساس تنفر از گناه نیز با نگاهی شرمنده و عزمی برای عدم تکرار، امیدوار به رحمت خدا باشید و قدر لحظات با او بدون را بدانید، لحظات نابی چون نماز، چون سجده، چون ...مطمئن باشید او شما را دوست دارد که اگر چنین نبود، ارتباط با او برایتان مهم نبود؛ مانند بسیاری که چنیناند و انگار خدایی وجود ندارد. امامان مهربان ما فرمودهاند اگر میخواهید ببینید خدا چقدر شما را دوست دارد، ببینید او در نزد شما چقدر دوست داشتنی است. چند لحظه تأمل کنید. ... . او چقدر شما را دوست دارد؟ منتظر جواب این سوال هستم. حال و هوای خود را هم با تصفیه و تحکیم باورها، عوض کنید. نه اهل افراط باشید و نه یار تفریط. نه آنقدر خشک که بشکنید و نه آنقدر نرم که به نسیمی منحرف گردید. قایقی خواهم ساخت،خواهم انداخت به آب.دور خواهم شد از این خاک غریب...قایق از تور تهیو دل از آرزوی مروارید،همچنان خواهم راند.نه به آبیها دل خواهم بست،نه به دریا - پریانی که سر از خاک به در میآرند...همچنان خواهم راند.همچنان خواهم خواند:دور باید شد، دور.مرد آن شهر اساطیر نداشت.زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود....شب سرودش را خواند،نوبت پنجرههاست....پشت دریاها شهری استکه در آن پنجرهها رو به تجلی باز است.بامها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری مینگرند.دست هر کودک ده ساله شهر، خانه معرفتی است.مردم شهر به یک چینه چنان مینگرندکه به یک شعله، به یک خواب لطیف.خاک، موسیقی احساس تو را میشنودو صدای پر مرغان اساطیر میآید در باد.پشت دریاها شهری استکه در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است.... برادر ارجمند؛ باز هم با ما بگویید. .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.