ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

در تورات آيه اي هست که گفته: من عهد خود را با اسحق استوار خواهم ساخت، طبق اين آيه آيا يهوديان درست نمي گفتند که پيامبر فقط از قوم اسرائيل بايد باشد؟


در تورات کلمه «عهد» در موارد بي شماري در موضوعات مختلف به کار برده شده است. و معمولا اين عهدها از طرف خداوند با انبياء مطرح شده است. اما حتي در يک مورد هم عهد خداوند مبني بر حفظ نبوت در يک طايفه و قوم نبوده است. مثلا در آيات قبل از همين آياتي که در باره عهد خداوند با اسحاق ـ عليه السلام ـ ذکر شده، عهد خداوند با حضرت ابراهيم در مورد ختنه نمودن بيان شده است. و نيز عهد خداوند با حضرت نوح ـ عليه السلام ـ چنين آمده است: اينک من عهد خود را بعد از شما با ذريت شما استوار سازم و با همه جانوراني که با شما باشند از پرندگان و بهايم و همه حيوانات زمين با شما با هر چه از کشتي بيرون آيد حتي جميع حيوانات زمين، عهد خود را با شما استوار مي گردانم که بار ديگر هر ذي جسدي از آب طوفان هلاک نشود و طوفان بعد از اين نباشد... . ملاحظه مي شود در اين آيات موضوع عهد با حضرت نوح ـ عليه السلام ـ و حتي تمام حيوانات نيامدن طوفان و هلاک نشدن حيوانات بعد از طوفان نوح مي باشد. اما اين عهدي که در سوال آمده است عهد خداوند با حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ است که خداوند خواسته است اين عهد را با تولد حضرت اسحاق ـ عليه السلام ـ و تکثير ذريه و اولاد او استوار ساخته و تحقق بخشد. زيرا در آيات قبل از اين آيت که در سفر پيدايش باب 16 آمده است دلتنگي حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ به خاطر اولاد نداشتن بيان گرديده است. در تورات ميخوانيم که: بعد از اين وقايع کلام خداوند در رؤيا به ابرام رسيده گفت: «اي ابرام مترس من سپر تو هستم و اجر بسيار عظيم تو.» ابرام گفت: «اي خداوند يهوه مرا چه خواهي داد و من بي اولاد مي روم و مختار خانه ام...» و ابرام گفت: «اينک مرا نسلي ندادي و خانه زادم وارث من است» در ساعت کلام خداوند به وي در رسيده گفت: « اين وارث تو نخواهد بود بلکه کسي که از صلب تو در آيد وارث تو خواهد بود» در آن روز خداوند به ارام عهد بست و گفت: «اين زمين را از نهر مصر تا به نهر عظيم يعني فرات به نسل تو بخشيده ام» عهدي که با اسحاق بسته شده ادامه همين عهد است و تورات اين عهد را اين گونه بيان نموده است: و ابرام به خدا گفت: «کاش که اسماعيل د حضور تو زيست کند» خدا گفت: «به تحقيق زوجه ات ساره براي تو پسري خواهد زاييد و او را اسحاق نام بنه و عهد خود را با وي استوار خواهم داشت تا با ذريت او بعد از او عهد ابدي باشد» اما در خصوص اسماعيل تو را اجابت فرمودم اينک او را برکت داده بارور گردانم و او را بسيار کثير گردانم، دوازده رييس از وي پديد آيند و امتي عظيم از وي به وجود آورم. ليکن عهد خود را با اسحاق استوار خواه ساخت که ساره او را بدين وقت در سال آينده براي تو خواهد زاييد. ملاحظه مي شود استوار ساختن عهد خداوند به وسيله تولد حضرت اسحاق ـ عليه السلام ـ از ساره که سالها فرزند دار نمي شد، تکثير و زياد نمودن ذريه حضرت ابراهيم مي باشد که خداوند دعاهاي حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ را در اين زمينه اجابت نموده است و اولاد او را هم از نسل حضرت اسماعيل ـ عليه السلام ـ که پيامبر اسلام از ذريه او مي باشد و هم از نسل حضرت اسحاق ـ عليه السلام ـ تکثير نموده است. و اين عهد هيچ ربطي به اين ندارد که نبوت به قوم بني اسرائيل منحصر گرديده و پيامبران بايد فقط از اين قوم باشد. و لذا ادعاي يهوديا حتي منشاء توراتي هم ندارد و ادعايي است بدون دليل. افزون بر اينها اين ادعاي يهوديان هم با حکمت خداوند منافات دارد و هم با تاريخ نبوت. زيرا حکمت خداوند بر اين استوار است که براي هدايت نوع بشر از هر قوم و طايفه اي که باشد پيمبر بفرستد تا حجت خدا بر همگان يک سان تمام شود چنانچه خداوند در قرآن کريم ميفرمايد: «پيامبران را که بيم دهنده و بشارت دهنده بودند، (فرستاد) تا حجتي براي مردم بر خدا باقي نماند (و راه سعادت را به همه نشان دهند و بر همه اتمام حجت شود) و خداوند توانا و حکيم است. در جاي ديگر مي فرمايد: همانا تو بيم دهنده و انذارکننده هستي و هر قومي از طرف خداوند هادي و راهنمائي داشته است. با توجه به آيات مذکور و آيات و روايات متعدد ديگر خداوند متعال در زمان هاي مناسب پيامبراني از ميان مردم براي هدايت مردم برانگيخته و هيچ قومي را بدون راهنماي الهي وانگذاشته است «به يقين خدا بر مؤمنان منت نهاد (که) پيامبري از خودشان در ميان آنان برانگيخت، تا آيات خود را بر ايشان تلاوت کند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بياموزد، و قطعا پيش از آن در گمراهي آشکاري بودند». اينک اگر نبوت را به قوم بني اسرائيل و منطقه فلسطين و اطراف آن محدود کنيم با هيچ آييني سازگاري ندارد، زيرا تاريخ نبوت گواهي ميدهد که هيچ امتي نيست مگر آن که خداوند در ميان آنان هشدار دهنده اي قرار داده است. خداوند کريم در قرآن مجيد پس از بيان داستانهاي برخي از پيامبران ميفرمايد: «برخي از آنان ماجراهايشان را بر تو گفتيم و برخي ديگر نيز هستند که ماجراهايشان (بر تو نگفتيم). بنا بر اين پيامبرا در قوم يهود خلاصه نمي شود چرا که مناطق ديگر و مردمان ديگر نيز از ميانشان پيامبراني مبعوث شده اند در ميان ايرانيان چندين پيامبر مبعوث شده است و جزيرة العرب نيز خالي از رسالت نبود. بلکه اين سرزمين از ديرباز خاستگاه پيامبران صاحب مکتب و رسالت بوده است. پيامبراني که در جزيرة العرب مبعوث شدند، همه صاحب مکتبي بودند که به اجراي آن مي پرداختند و تلاش آنان تنها به اين محدود نمي شد که به بيان مکتب هاي قبل از خود بپردازند. از ابوذر غفاري روايت شده که گفت: از رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ پرسيدم، پيامبران چند تن بودند؟ فرمودند: صد و بيست و چهار هزار، گفتم: نخستين پيامبر که بود؟ فرمود: آدم، گفتم: او پيغمبر مرسل بودند فرمود: آري، خداوند او را به دست (قدرت) خويش آفريد و از روح خود در او دميد. سپس فرمود: اي ابوذر! چهار هزار نفر از پيامبران (بزرگ) سرياني بودند: آدم، شيث، اخنوخ (ادريس) و نوح و چهار نفر آنها از عرب بودند؛ هود و صالح و شعيب و پيغمبر تو محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و اولين پيغمبر بني اسرائيل (که بدين شهرت موسوم گشت) موسي بود و آخرين آنها عيسي است و ششصد پيغمبر ديگر (از بني اسرائيل مبعوث شدند که همه تبليغ کننده مکتب و آيين پيامبران صاحب مکتب و شريعت بودند) پس مشاهده مي شود که پيامبران مبعوث از قوم بني اسرائيل در مقايسه با تعداد کل پيامبران خيلي ناچيز است. و اين طور نيست که بعضي تصور کرده اند که اکثر پيامبران از قوم بني اسرائيل مبعوث شده باشند. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image