جایگاه اکثریت و اقلیت در جامعه  /

تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه

(۱/۱۰۰۱۳۲۵۰۸):مقدمه: این سخن که هر مجموعه ای نیازمند نظام و سیستم حکومتی می باشد تا امورات آنها را تدبیر نماید امری عقلایی و ضروری بوده که نیاز به توضیح و تبیین ندارد.شاید مهم ترین دلیل بر این مهم همان تعارض منافع انسان ها با یکدیگر بوده که برای سامان بخشی به آن باید عده ای به مدیریت امور بپردازند تا این اختلافات موجبات واپسگرایی آنان را فراهم نیاورد.حضرت امیر(ع) در بیانی در این ارتباط(ضرورت حکومت) می فرمایند:« إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر»( نهج البلاغه خطبه ۴۰ ) ت.


(1/100132508):مقدمه: این سخن که هر مجموعه ای نیازمند نظام و سیستم حکومتی می باشد تا امورات آنها را تدبیر نماید امری عقلایی و ضروری بوده که نیاز به توضیح و تبیین ندارد.شاید مهم ترین دلیل بر این مهم همان تعارض منافع انسان ها با یکدیگر بوده که برای سامان بخشی به آن باید عده ای به مدیریت امور بپردازند تا این اختلافات موجبات واپسگرایی آنان را فراهم نیاورد.حضرت امیر(ع) در بیانی در این ارتباط(ضرورت حکومت) می فرمایند:« إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر»( نهج البلاغه خطبه 40 ) ت. مردم باید امیر داشته باشند چه این که(امیر) خوب و یا بد باشد.این سخن بیان گر این واقعیت است که در هر سرزمینی لازم است فرد و یا افردی باشند که همگی از آنها اطاعت و در حقیقت آنها محور در امور خود قرار گیرند تا مردمان در زندگی جمعی خود به توفیقات گسترده ای دست یازند و همان طور که پیش تر بیان شد از تعارض منافع در امان باشند و هموراه از امکانات و فرصت های موجود،در راه بهبود امور خود بهره گیرند نه در جهت تضعیف یکدیگر که ثمره ای جز هدر رفت اسعدادها و توانمدی ها نخواهد داشت.پاسخ:در پاسخ به این پرسش باید گفت در این ارتباط اصولا دو نوع دیدگاه و به عبارتی دو نوع جهان بینی وجود دارد که به اختصار به تبیین آندو می پردازیم.الف: جهان بینی مادی این جهان بینی که همه چیز را تنها از زاویه منافع افراد جامعه دیده و به تعبیری از نظرگاه این جهانی مورد تحلیل و بررسی قرار داده و بر اساس آن به تشکیل حکومت می پردازد محور را انسان و خواسته های مادی او می داند و بر این باور است که هر چه او بخواهد و بتوان باید انجام پذیرد.در این دیدگاه تنها چیزی که مورد توجه نیست انسانیت و به عبارتی فطرت خداجوی او می باشد که نهایتا به بی اعتباری خدا و خواسته های او می انجامد.اینان می گویند اگر مردم بر امری(ولو خلاف خواسته بشری باشد) اجتماع کردند آن امر باید شدنی و ممکن گردد.به عبارتی خواسته های انسانی را جزء حقوق آنان دانسته و در راه استیفای آن تلاش می کنند.یکی از مبانی فکری در این دیدگاه،اکثریت گرایی(دموکراسی رایج) است بدین معنا که می گویند در اداره امور باید دید که اکثریت مردم چه می گویند و هر آنچه گفتند می تواند تبدیل به قانون شده و به اجرا درآید. به عبارتی منشا مشروعیت حکومت ها را اکثریت مردم می دانند نه خدا.به عبارت دیگر این نوع جهان بینی مبنای مشروعیت حکومت را قرارداد اجتماعی ای می داند که میان مردم و حاکمیت می باشد و به اعتقاد هابز مردم نمی توانند علیه این حکومت شوریده و آن را از میان بردارند.( فلسفه سیاست ص 119) لذا است که نوع حکومت و حاکمان را مردم بر اساس منافع خود تعیین کرده و در تحقق حاکمیت تلاش می نمایند.ب: جهان بینی الهی این جهان بینی که بر اساس حاکمیت مطلقه ای(إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّه انعام /57) که برای خداوند معتقد می باشد شکل گرفته و بر این است که در این عالم کسانی که حق حکومت بر انسان ها را دارند فقط خدا و ماذونین از سوی او می باشند مثل پیامبران و ائمه معصومین(ع) و در عصر غیبت فقهای جامع الشرائط.از منظر این دیدگاه هر چند مردم در حکومت دارای نقش می باشند ولی علاوه بر این که مردم منشا مشروعیت بخشی به حکومت نمی باشند همچنین در این راستا هیچ اقلیت و یا اکثریتی ملاک مشروعیت نخواهند بود بلکه (به ترتیبی که قبلا ذکر آن گذشت) تنها کسانی که ا زسوی خداوند ماذون اند می توانند بر جامعه حاکم گردند چه این که در اقلیت و یا اکثریت باشند.بعنوان مثال پس از رحلت پیامبر(ص) که عده ای از افراد معلوم الحال و فرصت طلب،جانشین رسول خدا(ص) را که بدستور صریح خداوند در واقعه غدیر معلوم گشته و جامعه اسلامی بر آن ملزم گشته بودند و در شخص حضرت امیر(ع) تعین و تشخص یافته بود از حق خود بدور داشته و آنچه را نباید کردند.این در حالی بود که حضرت علی(ع) و یاران ایشان در اقلیت بودند ولی دارای مشروعیت الهی بودند لذا است که در طول 25 سال خانه نشینی آن حضرت،ایشان در جامعه اسلامی تصرفاتی داشتند که اگر مشورعیت نداشتند تحقیقا نمی توانستند چنین تصرفاتی را بنمایند.از طرف دیگر باید گفت در این دیگاه مردم به حکومت ،مقبولیت می بخشند به عبارتی مردم در جهان بینی الهی موجب عینیت بخشی به حکومت شده و آن را به عرصه سیاست وارد می کنند و آن را می توانند از بعد مادی حمایت نمایند نه این که به آن مشروعیت ببخشند.نمونه بارز این مساله حکومت حضرت امیر(ع) است که پس از مرگ خلیفه سوم، مردم برای بیعت به خانه ایشان یورش بردند و حضرت چون حجت را بر خود در تشکیل حکومت(بلحاظ ظاهری و مادی) تمام دیدند لذا آن را پذیرفتند.این در حالی است که قبل از این نیز دارای مشروعیت الهی بودند.در این جا توجه شما را به سخن آن حضرت در این ارتباط جلب می کنم:«أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا» (نهج البلاغه خطبه 3) ت. سوگند به پروردگارى که دانه گیاه را در خاک شکافت و انسان را آفرید.اگر آن جمعیت زیاد(بیعت کنندگان) حضور نمى یافتند و وجود جمعى یارى کننده(من) نبودند که حجت بر من تمام گردد و نبود پیمانى که خداوند تبارک و تعالى از علماء و دانشمندان گرفته تا راضى نشوند بر سیرى ظالم و گرسنگی مظلوم، هر آینه افسار شتر خلافت را بر کوهانش مى انداختم و پایانش(خلافت) را چون اولش(دوری از خلافت) فرض مى کردم و از آن کناره مى گرفتم.از این رو تعیین نوع حکومت،حاکمان و... بدست مردم نخواهد بود بلکه جمله آنان از سوی خداوند(مستقیم یا غیر مستقیم) به جامعه معرفی و حکومت موظف به پیاده سازی احکام الهی می باشد.حال می توان در تحلیل قیام کربلا و فتح مکه گفت که:اولا: از آنجا که امام حسین (ع) دارای ولایت و امامت از سوی خداوند بوده و از مشروعیت نیز برخوردار بودند از یک سوی و از سوی دیگر،در پاسخ به نامه های بسیاری از کوفیان (که حتی برخی مورخین تعداد آنان را تا 18 هزار نیز نوشته اند) مبنی بر تقاضای صریح از امام برای تشکیل حکومت؛ایشان به امید و به هدف تشکیل حکومت و برای احیای دین جدشان رسول خدا(ص) قیام کردند.بنابراین اقلیت و اکثریت در این قیام ملاک قرار نگرفته بود بلکه بر اساس واقعیات آن زمان،چنین حرکتی صورت پذیرفته است.جالب این جا است که اتفاقا درآن زمان،اکثریت جامعه با یزید بودند که امام به قیام علیه او و نظام سراسر ظلم و فسادش اقدام نمودند.ثانیا: نسبت به مکه باید گفت شهری که اسلام در آنجا طلوع کرده و پیامبر خدا(ص) 13 سال در آنجا در حال تبلیغ(مخفی و علنی) رسالت خود بوده از یک سوی و از طرفی این شهر که امواج کفر و الحاد آن را به تسخیر خود درآورده بود لذا اسلام که برای براندازی این مظاهر شرک و رفع ظلم از مردمان؛از سوی خداوند بر بشر ارازنی شده بود مسلمین را بر آن داشت تا این شهر را از لوث وجود مشرکان پاک کرده و غل و زنجیرهای آویخته شده بر فکر و ذهن مردم آن سامان را بکلی از میان بردارند و آنان را به نور انسانیت و هدایت رهنمون شوند.لذا است که در اولین لحظات فتح مکه،پیامبر اسلام(ص) به کمک حضرت امیر(ع) تمام بت های موجود در کعبه را از بین می برند و ندای توحید را در آن مکان(با عظمت)تنین انداز می کنند.(فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام ص 447) این فتح و دیگر فتوحاتی که در صدر اسلام وجود داشته است نشان گر این حقیقت است بر اساس جهان بینی الهی می باید همیشه در پی حق و حقیقت بود و نه اکثریت چرا که در آن دوران اکثریت با کفار مکه بود و نه با پیامبر(ص).بعلاوه این که مردم تنها بعد مقبولیت و به عبارتی جنبه عینی شدن را به حکومت ها می دهند و مشروعیت عملی و نوع سیستم حکومت های دینی از سوی پروردگار می باشد که اساسا مردمان در آن هیچ نقشی نمی توانند داشته باشند.ثالثا: ما در تعالیم دینی به این مهم بر می خوریم که برای تحقق عدالت و رفع هر گونه ظلم و فساد از میان جوامع،همواره باید در جهاد و تلاش برای رهایی بشر بود.لذا است که در مباحث فقهی اسلام آمده است که اگر جامعه اسلامی(همانند صدر اسلام) دارای قدرت باشد باید(برای ریشه کن کردن ظلم و فساد) به بلادی که مردمان آن گرفتار این موضوع می باشند حمله و زمینه را برای استقرار عدالت فراهم آورد.بعنوان مثال در صدر اسلام از سوی سپاهیان اسلام به امپراتوی ایران حمله شد و این منطقه به تصرف آنها درآمده و مردمان این سامان به اسلام گرویدند.از آنچه گذشت روشن می شود که اشکال بنیادین این عقیده در این است که بر اساس تفکر اومانیستی و به تعبیری بر شالوده فکری انسان گرایی استوار بوده و تنها در جوامعی معنا می تواند داشته باشد که بر اصول آن تفکر پی ریزی شده باشند لذا است که این نوع از تفکر اساسا در حکومت های دینی مردود بوده و قابل پذیرش نمی باشد چرا که این جوامع بر اساس تفکر توحیدی بوده و به عبارتی خدا محور می باشند.از این رو است که بر اساس آموزه های دینی،یک فرد مسلمان تحت هر شرائطی (ولو در بلاد کفر) باید به اصول دینی خود(از جمله حجاب) پایبند باشد ولی همین موضوع برای آنانی که تابع اکثریت می باشند متغیر بوده و همیشه دوران بر اساس جوهای مختلف،دستخوش دگرگونی می شوند مثل این که اگر یک زن مسیحی وارد ایران شود با رعایت برخی پوشیده گی ها وارد می شود. اشکالات دموکراسی سکولار(حکومت مبتنی بر خواست اکثریت):در این مجال و برای تکمیل این مباحث به نظر می رسد ذکر برخی اشکالات دموکراسی سکولار خالی از ضرورت نباشد.لذا است که ما ازدو نگاه برون دینی و درون دینی به این موارد اشاره خواهیم کرد.الف: برون دینی 1: عدم رای اکثریت جامعه از اشکلات این نوع از حکومت ها این است که علیرغم ادعای رای اکثریت مردم،آنچه در پهنه جامعه رخ می دهد اکثریت شرکت کنندگان است نه اکثریت واقعی مردم چرا که برخی از مردمان در این جوامع از هر گونه ورود و دخالت در عرصه های مختلف خودداری می کنند و اصولا اعتقادی به نظام های خود ندارند. 2: عدم توان در پاسخ گویی به نیازهای جامعههمان گونه که در بالا اشاره شد این نوع از سیستم های سیاسی نمی توانند همه مردم را راضی نگه داشته و به نیازهای آنان پاسخ دهند چرا که اگر چنین می نمود بی تردید همگان و یا حداقل،اکثریت حقیقی جامعه مشارکت می نمودند. 3: اعتباری شدن خوب و بد در این نوع حکومت ها از آنجا که تشخیص مصادق خوب و بد در اختیار مردم می باشد لذا است که هیچ امر خوب یا بدی نمی تواند حقیقی باشد بلکه هر زمان در حال تغییر و تبدیل بوده و به عبارتی ارزشی اعتباری خواهند داشت و نه مطلق. 4: عدم اعتقاد عملى به خواسته اکثریت هر چند در دموکراسی سکولار،ادعا می شود که اکثریت مردم باید ملاک عمل و تصمیمات باشند ولی در برابر دیدگان تمام مردم دنیا در برخی سازمان ها و نهادهای بین المللی از قبیل شورای امنیت،خلاف صریح آن عمل می شود که بعنوان نمونه می توان به حق وتو برای پنج کشور دنیا اشاره کرد که اگر همه دنیا به مسئله ای رای دهند هر کدام از این پنج کشور می توانند آن را باطل و از اعتبار ساقط کنند و نهایتا نظر آنان جنبه قانونی و قطعی پیدا کند. 5: نبود شرائط در انتخاب افراددر این نظام ها هیچ گونه شرایط خاصى جهت انتخاب رهبران جامعه وجود ندارد بلکه همین قدر کافى است که فرد منتخب توانسته باشد به هردلیلى نظر مردم را به سوى خود جلب کرده و از سوى اکثریت آنان انتخاب گردد. 6: استبداد جمعی در این نظام ها دیکتاتورى و استبداد اکثریت است که معمولا از طریق وکلاى منتخب مردم اعمال مى گردد زیرا پس از انتخاب،اختیار تام با وکلاست و مردم حق هیچ گونه اعتراضی نداشته و ناچارند مصوبات مجلس را(هر چه باشد قبول)کنند و این در حقیقت همان استبداد دسته جمعى است که شکل قانونى به خود گرفته است. 7: ترجیح خواسته اکثریت بر مصالح جامعهیکی دیگر از اشکالات این تفکر سیاسی در این است که همیشه خواسته اکثریت هر چند بر خلاف فطرت و عقل و علم و اخلاق باشد بر مصالح جامعه مقدم می شود.ب:درون دینی 1: جدایی دین از سیاست از جمله اشکالات اساسی دموکراسی سکولار که در واقع از قرون وسطا ناشی شده است موضوع جدا انگاری دین از سیاست است که به خیال اینان دین اصولا حق ورود و دخالت در اجتماع را نداشته و باید به امری فردی بدل گردد.2: تعارض با حاکمیت الهی این نوع نظامات سیاسی از آنجا که بر محور انسان و خواسته های او حرکت می کنند لذا از هر نوع حکومت الهی بر انسان ها بدور بوده و اساسا در عرض این حاکمیت خود را مطرح می کنند که با حاکمیت مطلق خداوند در تعارض و تعاند می باشد.3: عدم پشتوانة وجدانى و عقیدتى در این سیستم ها چنان نیست که راى دهندگان وجدانا خود را مسوول بدانند که فرد لایق تر و شایسته تر را انتخاب کنند و تحت تأثیر اغراض شخصى و عوامل مختلف قرار نگیرند و جاه طلبى و علاقه به شخصى،(یا به برد یک حزب و باخت دیگر)در نامزد شدن نامزدها دخالت نداشته باشد،یا نمایندگان در اظهار راى، فقط به حق و عدالت نظر داشته باشند. 4: عدم توجه به اخلاق عالى انسانى از آنجا که ریشه دموکراسى،انسان محورى است و مراد از انسان بعد مادى اوست(نه جنبه معنوى انسان) لذا است که امروزه کشورهائى که بر مبناى اصول دموکراسى شکل گرفته اند دچار سقوط ارزش­هاى اخلاقى و انحطاط فضائل انسانى هستند. اندیشمندان غرب:در این جا بد نیست به برخی نظریات صاحب نظران غرب نیز در این باب اشاره کنیم. الف: روسو مى گوید: هرگز نمى توان ملتى را فاسد نمود ولى اغلب(اکثریت)، ملت را گمراه مى کنند.2: راسل معتقد است که: ترجیح راى اکثریت بر اقلیت،امرى ظاهرى و شکلى است و هرگز نمى تواند محتواى حق و عدالت را تعیین کند.3: پوپر نیز راى اکثریت را فقط به عنوان راهى براى ادامه کار مى پذیرد.در یک جمع بندى فشرده از آراء دانشمندان غربى بدین نتیجه مى رسیم که در نظر آنان ارزش راى اکثریت به عنوان وسیله اصلى تحقق دموکراسى در صورت­هاى متفاوت آن،حقیقتا تنزل پیدا کرده است.( مقاله دموکراسى و حاکمیت اسلامى) در پایان این نکته را نباید از یاد برد که اسلام نظر اکثریتی را که حق باشند و برای استقرار توحید تلاش می کنند را محترم می شمرد و برای دفاع از آن حتی دستور به مبارزه نیز می هد ولی اقلیت و اکثریت فاسد را هرگز به رسمیت نمی شناسد. منابع: 1:«قرآن کریم»2: « صبحی صالح. نهج البلاغه » 3: « نوروزی. محد جواد.فلسفه سیاست.موسسه امام خمینی(ره).قم.چاپ سیزدهم.پاییز 1386ش»4: «سبحانی.جعفر.فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام.نشر مشعر.قم. چاپ بیستم.بهار 1386ش»5: « نبوى. سید عباس. مقاله دموکراسى و حاکمیت اسلامى. فصلنامه حوزه و دانشگاه. شماره 1» (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100132508) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image