خلافت الهی-خلافت در زمین-بقره، آیه ۳۰ /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

لطفا در مورد آیه ۳۰ سوره بقره و اثبات خلافت ائمه(ع) بر روی زمین از این آیات برای من توضیحاتی دهید.( انی جاعل فی الارض خلیفة)


1) خلافتى که در آیه اشاره شده در سئوال از آن سخن به میان آمده است، مقام جانشینى از خداوند است، نه یک نوع موجود زمینى که قبل از انسان بر زمین زندگى مى کرده و بعداً منقرض شده است و خداوند خواسته نوع انسان را جانشین آن کند. به دیگر سخن، آیه فوق از نخستین مرحله حکایت دارد مبنى بر تعلق خواست خدا به منظور آفرینش موجودى به عنوان نماینده خود بر روى زمین. به گونه اى که صفاتش پرتوى از صفات پروردگار و شخصیتش برتر از فرشتگان. 2) نتیجه منطقى مطلب مذکور در بند قبل آن است که، مقام خلیفةاللهى مخصوص حضرت آدم(ع) نبوده بلکه مربوط به نوع انسان است. به گونه اى که اگر فرزندان آدم(ع) در راه هدایت گام بردارند مى توانند آن علم به ودیعت گذارده شده در نوع انسان (که در آیه شریفه به تعلیم اسماء تعبیر شده است)ر از قوّه به فعلیت برسانند مراد از این علم به ودیعت گذارده شده در انسان، استعداد فوق العاده براى درک حقایق هستى است. حقایقى که در پشت پرده غیبت مستورند. 3) خلیفه به معنایى که مطرح شد؛ یعنى رهسپارى انسان در بستر هدایت، به گونه اى که صفاتش پرتویى از صفات الهى گردد و حتى از اقلیم شخصیتى فرشتگان پا فراتر نهد، یک حرکت طاقت فرسا و پیچیده اى است که این گونه نیست لزوماً در همه زمان ها، عده اى برآن قله صعود کنند. بلکه اگر همه رو به فساد بروند، زمین از وجود چنین خلیفه اى خالى خواهد بود. 4) آنچه در متون دینى آمده است، خالى نبودن زمین از حجت الهى در همه زمان هاست. در کتاب شریف اصول کافى، ج 1، ص 178، باب اَنّ الارض لاتخلو من حجّه، روایات متعددى از معصومین ذکر شده است که به دو مورد از آن اشاره مى گردد. حدیث دوّم: عن ابى عبداللّه(ع) قال: سمعته یقول: انّ الارض لاتخلو الّا و فیها امام کَیْما اِن زاد المؤمنون شئیاً ردّ هم و ان نَقصوا شیئاً اَئمّةُ لَهُم : زمین هیچگاه از امام خالى نخواهد بود تا اگر در عقاید و اعمال مؤمنین خطائى رُخ داد، آن خطا را برطرف کنند و نیز اگر به دلیل دست نیافتن، چیزى از عقاید و اعمال و کم گذاشتند، آن ها را تکمیل کنند. حدیث پنجم: عن احدهما(ع): ان الله لم یَدَعِ الارض بغیر عالم و لولاونک لم یُعرفِ الحقّ من الباطل: اگر زمین از عالم رساننده پیام الهى خالى باشد، هدف از آفرینش انسان ناشناخته مى ماند و در نتیجه عبادت هم که موقوف بر معرفت الهى است، تعطیل مى شود. 5) حجت الهى هم مى تواند پیامبر(ص) باشد، هم امام(ع) و هم محتواى پیام الهى. البته این محتواى پیام الهى، به گواهى عقل، باید توسط یک مجموعه کارشناس تحلیل و تبیین شود. همان طور که در حدیث دوم اشاره شده در بند قبل، مطرح شده بود که اگر زمین از وجود عالم خالى باشد، حق از باطل شناخته نخواهد شد. 6) با توجه به توضیحات ارائه شده مى توان گفت که حجّت الهى قبل از پیامبر، همان محتواى وحى الهى و پیغمبر قبلى بوده است که با آمدن پیامبر اکرم(ص) وحى متأخر و جدید حجت خواهد بود. معنای قید (فی الأرض) در آیه شریفه (اِنِی جاعِل فِی اِلأَرض خَلیفةً بقره/آیه 30 این نیست که می خواهد انسان کامل تنها در «زمین» خلیفه او باشد. اگر انسان خلیفه خدا در زمین و قلمرو خلافت او منحصر به زمین باشد، دیگر فرشتگان آسمان در برابر او ساجد نیستند چون در این حال آنها خلیفة الله در آسمان خواهند بود و از طرف دیگر لازم می آید که انسان به همه نظام آفرینش آگاه نباشد.از سجده همه فرشتگان در برابر انسان کامل معلوم می شود او خلیفة الله است در همه عوالم، چه غیب و چه شهادت، نه در خصوص زمین. کلمه (فی الارض) در آیه به این معناست که مبدأ سریان زمین است و او در قوس صعودی از زمین و نشئه حرکت شروع می کند و از ماده بر می خیزد، نه این که موطن خلافت و قلمرو مظهریت او زمین باشد و فقط کارها یی را که خداوند باید در خصوص زمین بکند او در زمین می کند. انسان کامل خلیفة الله است مطلقاً، ولی آغاز پیدایش او از زمین است و کلمه «فی الارض» قید جعل است نه قید خلافت و این همان شجره طوبایی است که ریشه اش ثابت و شاخه هایش در آسمان است: (أَصْلُها ثابِت وَفَرْعُها فِی السَماء) ابراهیم/24 ، به طوری که فرشتگان نیز از میوه این شجره یعنی از علم انسان کامل استفاده می کنند و از این رو در برابر او سجده می کنند. اصولاً کمال فرشتگان در این است که از این درخت، میوه بگیرند و در برابر آن خضوع کنند. این درخت از زمین می روید و نقطه آغازش زمین است، نه این که همانند اشجار دیگر در محدوده زمین رشد کند و شاخه هایش نیز تنها در زمین باشد، بلکه شاخه هایش تا سدرة المنتهی می رود. این درخت های زمینی است که تغذیه ، بارور شدن و ثمر بخش شدنشان نیز در قلمرو خاک است. انسان کامل شجره طیبه ای که سرفصلش زمین، ولی تغذیه اش از آسمان است: (وَ عَلَّم ادَمَ الأَسماء) بقرة/31 . جان آدمی که اصل حقیقت او را می سازد، از طبیعت تغدیه نمی کند، بلکه فقط بدنش از طبیعت تأمین می شود. آیة الله جوادی آملی،تفسیر موضوعی قرآن ج 6 (سیرة پیامبران(ع) در قرآن) به نقل از سایت تبیان1. انسان کامل مظهر خلیفه خدا است. از آنجایى که انسان کامل، همان مثل اعلا، مخلوق اوّل و معلول بى واسطه مبدأ متعال است؛ به بهترین صورت و کامل ترین وجهى، حکایت از حق و کمالات او مى کند. به عبارت دیگر جانشین و خلیفه خداوند است. «خلیفه» کسى است که بعد از «مستخلف عنه» قرار مى گیرد و در خلف و وراى او واقع مى شود و «انسان کامل» این چنین است. گفتنى است که خلافت انسان کامل، به معناى خالى شدن صحنه وجود، از خداوند و واگذارى مقام الوهیت به او نیست؛ زیرا نه غیبت و محدودیت خداوند، قابل تصور صحیح است و نه استقلال انسان در تدبیر امور. موجود ممکن و فقیر، از اداره امور خویش عاجز است؛ چه رسد به تدبیر کار دیگران؛ بلکه مقصود آن است که «انسان کامل»، خلیفه خدایى است که در وى ظهور کرده است و خلافت در چنین موردى، بدان معنا است که خداوند - بالاصاله - بر همه چیز محیط است و خلیفه خدا (انسان کامل)، بالعرض بر همه چیز احاطه دارد. معناى «خلیفه» آن است که مظهر «مستخلف عنه» باشد و کار وى را کند. پس آثار قدرت الهى از دست «انسان کامل» ظهور مى کند و او نیز - که مظهر آن اصل است - محیط بر همه چیز مى شود. در واقع آثار احاطه تام حضرت حق، از نیروهاى ادراکى و تحریکى انسان کامل ظاهر مى شود و این اوج مقام انسانیت است که نمى توان آن را متوقف و محدود ساخت.ر.ک: تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 6، ص 127 و 129. در واقع «خلافت» مرتبه اى است جامع جمیع مراتب عالم هستى و چون انسان کامل، داراى چنین مرتبه اى است؛ جانشین و خلیفه خداوند متعال به شمار مى رود.انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، صص 72 - 73 و 91. قضیه خلافت انسان کامل، تنها در آیه 30 سوره «بقره» «إِنِّى جاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِیفَةً» آمده است. خداوند متعال در این آیه مى فرماید: «چون من عالم و عادل هستم، خلیفه من نیز باید در حد امکان عالم و عادل باشد، تا علم و عدل او خلافت علم و عدل را بر عهده بگیرد و در حیطه امکان، ذاتش خلیفه ذات من باشد و اوصاف او، خلیفه اوصاف من و افعال وى، خلیفه کارهاى من باشد».تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 6، ص 126. هر چند قضیه خلافت انسان کامل، تنها در یک آیه آمده است؛ اما با این وجود، سراسر قرآن را مى توان شرح خلافت انسان کامل دانست؛ زیرا خداوند، در جاى جاى قرآن کریم، اسماى حسناى صفات خویش را معرفى مى کند و این گونه ویژگى هاى خلیفه خود را - که باید متصف به آن باشد - بر مى شمرد.مان، ج 14، ص 116. پس خلیفه ساخت صاحب سینه اى تابود شاهیش را آیینه اى مثنوى معنوى، دفتر 6، بیت 2153. گفتنى است که قید «فى الارض» در آیه شریفه، بدان معنا نیست که خداوند، مى خواهد انسان کامل تنها در زمین خلیفه او باشد؛ بلکه مبدأ سریان، زمین است و انسان کامل، قوس صعودى خویش را از زمین آغاز مى کند. «انسان کامل» مطلقاً خلیفة الله است؛ ولى آغاز پیدایش او، در زمین است و کلمه «فى الارض» قید «جاعل» است؛ نه قید در «خلافت».تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 6، صص 129 - 130. البته انسان کامل کسى است که مظهر همه شؤون «مستخلف عنه» مى باشد و چون او خلیفه خدا است و خداوند واحد است، خلیفه کامل نیز در هر عصر یگانه خواهد بود و اگر انسان هاى کامل دیگرى معاصر او باشند، حتماً تحت ولایت او قرار دارند؛ و گرنه همه آنان خلیفه ناقص بوده و کامل نیستند.انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص 100 و 101؛ تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 6، ص 221. پس به هر دورى، ولیّى قائم است تا قیامت آزمایش دائم است مثنوى معنوى، دفتر 2، بیت 815. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image