ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

علل به وجود آمدن مذاهب اهل سنت را بیان کنید؟


مسأله علل و عوامل پيدايش مذاهب و فرقه ها از مباحث مهم علم ادیان و مذاهب است. در بحث از هر فرقه ابتدا چگونگي پيدايش آن مطرح مي شود. دقّت در اين مباحث مي تواند در يافتن علل کلي پيدايش فرق اسلامي مفيد باشد. اگر اختلاف بر سر معارف اعتقادي دين وجود نمي داشت، فرق و مذاهب اعتقادي نيز پديد نمي آمدند. بنابراين بحث بر سر علل پيدايش مذاهب به بحث در باب علل پيدايش اين اختلافات باز مي گردد. در زمان حيات پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ هر چند اختلافاتي از طرف برخي از صحابه با پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در تاريخ ثبت شده است لکن بعد از رحلت پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اين اختلافات به عرصه عمل رسيد. اختلافات اعتقادي در ميان امت اسلامي در روزهای آخر زندگی پیامبر اسلام(ص) به وجود آمد و اختلاف بر سر خلافت و امامت، امت اسلام را به دو شاخه شيعه علي و پيروان خلفاء تقسيم کرد که بعدها در زمان عباسي ها به اهل سنت معروف گشت. اصولا محدوديت قواي ادراکي انسان و عدم توانايي او براي نيل به حق قطعي و همه مسايل اعتقادي از جمله مهم ترين علل اختلاف انسان هاست. در مواردي که مسأله به روشني قابل حل نيست هر کس به حدس و گماني مي رسد که ممکن است با حدس و گمان ديگران متفاوت باشد. در نتيجه اختلاف نظرها، پديد آمده و آشکار مي شود. و اين اختلاف ها وقتي در مسايل اساسي و مورد علاقه مردم باشد گاه به پيدايش و پديد آمدن فرقه هاي مختلف مي انجامد. همين مسأله دليل ارسال پيامبران و دست گيري خداوند از طريق انبياء و اولياء است. پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ که براي تعليم مردم و بيان حقايق و احکام الهي مبعوث شده بود، در مدت کوتاه رسالتاش فرصت بيان همه مطالب و فروعات و جزئيات را نيافت. از اين رو، لازم بود از سوي خداوند جانشيناني هم چون او که معصوم باشند، کار او را به عنوان امامت مسلمين و تبيين معارف قرآن و سنت نبوي ادامه دهند. امّا اکثر مسلمان ها پس از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به راه ديگري رفتند و نه تنها از اهل بيت پيامبر اکرم استفاده نشد، بلکه کساني به حکومت رسيدند و جايگاه خلافت را تصرّف نمودند که دستور منع کتابت احاديث پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را صادر کردند اين منع تا يک قرن بعد، يعني تا زمان حکومت عمر بن عبد العزيز ادامه يافت. اين مسأله باعث شد که مردم از مفسّران وحي يعني پيامبر و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ محروم شوند، در نتيجه هر کس طبق ذوق و سليقه خود به تفسير قرآن و اسلام و احکام گران مايه آن پرداختند که در نهايت به پيدايش مذاهب مختلف اعتقادي منجر گرديد. بنابراين نخستين عامل و اساسي ترين علت اختلاف، ناتواني انسان ها از درک همه حقايق، و عدم بهره گيري از سنت پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و اهل بيت و امامان هدايت ـ عليهم السلام ـ مي باشد. عوامل ديگري مانند تعصبات قبيله اي، پيروي از اهواء و گرايش به منافع مادي و لجاجت و مسائل سياسي، نيز در پديد آمدن برخي نحله ها تأثير بسزايي داشته اند، خصوصا در پيدايش بعضي از فرقه ها مانند وهابيت که شواهد تاريخي بيان گر نقش مستقيم استعمار انگليس در تأسيس و رشد آن مي باشد و يا برخي فرقه هاي ديگر مانند بهائيت و امثال آن که پديده سياست در راستاي به اضمحلال کشاندن اسلام راستين، از ناحيه صهيونيست ها و دول استعماري مؤثر بوده است. رسول گرامي اسلام بر اساس بينش الهي خود و در راستاي انذار و بر حذر داشتن امت از گمراهي و انحراف از اسلام راستين در زمان حيات پر برکتاش اين مطلب مهم را بارها گوشزد فرموده به گونه اي که شيعه و سني آن را نقل نموده اند: 1. در تفسير «الدر المنثور» از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل نموده که فرمود: «بني اسرائيل بر هفتاد و يک فرقه منقسم شدند و امت من بر هفتاد و سه فرقه منقسم خواهند شد که همگي در آتش اند مگر يک ملت....». 2. در تفسير عياشي و کافي و امالي صدوق و کتب متعدد و معتبر ديگر شيعي نقل شده که رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: «انّ امة موسي افترقت بعده علي احدي و سبعين فرقه، فرقة ناجية و سبعون في النار. و افترقت امة عيسي بعده علي اثنين و سبعين فرقه، فرقة ناجية، و احدي و سبعون في النار، و انّ امتي مستفرق بعدي علي ثلاث و سبعين فرقة، فرقة ناجية و اثنتان و سبعون في النار؛ امت موسي بعد از او به هفتاد و يک دسته تقسيم شدند، يک دسته اهل نجات و هفتاد دسته در آتش اند. و امت عيسي بعد از او به هفتاد و دو گروه تقسيم شدند، يک گروه اهل نجات و هفتاد و يک گروه در آتش اند. و به زودي امت من بعد از من به هفتاد و سه فرقه تقسيم خواهند شد، يک فرقه اهل نجات و هفتاد دو فرقه آنها اهل آتش اند». نکته جالب و ارزشمند در اين باب اين است که رسول مکرم اسلام خود در برخي از اين روايات به علت اصلي و اساسي افتراق امت اسلامي به دسته هاي مختلف، اشاره فرموده است که «فرقه ناجيه از قوم موسي، کساني بودند که از وصي او پيروي کردند، و فرقه ناجيه از قوم عيسي کساني بودند که از وصي او متابعت کردند (و بعد فرمود) به زودي امت من بر هفتاد و سه فرقه جدا خواهند شد، هفتاد و دو فرقه در آتش و يک فرقه اهل بهشت اند، و آنان کساني هستند که از وصي من پيروي مي کنند. (از امام علي نقل شده که فرمود) در اين وقت رسول الله با دست خود بر شانه من زدند و سپس فرمودند: هفتاد و دو فرقه از امت من کساني هستند که پيمان خدا را درباره تو مي شکنند و يک دسته در بهشت اند و آنان کساني هستند که محبّت تو را اتخّاذ مي کنند و آنها شيعيان تو هستند. موفق بن احمد خوارزمي با اسناد خود از علي بن ابي طالب روايت مي کند که فرمود: تفترق هذه الامة علي ثلاث و سبعين فرقه، ثنتان و سبعون في النار و واحدة في الجنة، و هم الذين قال الله عزوجل في حقهم: و ممن خلقنا امة يهدون بالحق و به يعدلونو هم أنا و شيعتي»؛ امير المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ فرمود: اين امت بر هفتاد و سه طايفه قسمت مي شوند، هفتاد و دو طايفه در آتش و يک طايفه در بهشت اند، و آن ها کساني هستند که خداي تعالي درباره آنها فرموده است: (و از کساني که آفريده ايم جماعتي هستند که به حق هدايت مي کنند و به سبب آن عدالت را به پا مي دارند) و آن ها من و شيعيان من هستند. از آن چه توضيح داده شد و با توجه به روايات فوق به خوبي معلوم مي شود که عامل اصلي تشتّت و پاره پاره شدن امت اسلام ، روي گرداني و بيگانگي آن ها از شاهراه هدايت و صراط مستقيم، يعني پيروي آنان از امامان و رهبران الهي از خاندان نبوت و امامت مي باشد که پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در زمان حيات مبارک خود به صورت مکرر امت را به اين امر مهم توصيه و سفارش مي فرمود و آنان را عدل قرآن معرفي کرده و از رابطه و پيوند ناگسستني بين آن دو خبر داده است و پيروي و تمسک به قرآن و اهل بيت را محور اصلي اتحاد و يکپارچگي امت اسلامي معرفي نموده اند. امّا در خصوص اهل سنت لازم است بدانيم که واژه «اهل سنت» به معناي پيرو يا پيروان سنت (قول، فعل و تقرير) پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ است. البته اين مفهوم به خودي خود شامل همه مسلمانان مي شود بلکه اطلاق آن بر شيعه اماميه به دليل اينکه تنها مظهر و مصداق اسلام راستين و استمرار حقيقت ختميه مي باشد، حقيقتا و به اولويت ثابت است. امّا اين کلمه در اصطلاح معناي خاص خود را دارد که يکي از شايع ترين آن ها معنايي است که در مقابل اصطلاح شيعه به کار مي رود. به اين معنا، اهل سنت شامل فرقه هايي مي شود که معتقد به وجود نص بر امام و خليفه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نيستند و تعيين خليفه و امام را بر عهده مسلمانان و به انتخاب مردم مي دانند. بر اين اساس، همه فرقه هاي مسلمان غير شيعيان از فرق اهل سنت به شمار مي روند، بنابراين اهل سنت شامل معتزله و خوارج نيز مي شود. امّا برخي از مصنّفان کتاب هاي ملل و نحل که خود از طرف داران فرقه هايي چون اهل سنت و اشاعره هستند، اهل سنت را به گونه اي تفسير مي کنند که تنها شامل جريان غالب اهل سنت گردد، يعني جرياني که با اهل حديث آغاز مي شود و با مذهب اشعري و ماتريدي ادامه مي يابد. به اين منظور عقايد مشترک ميان اين فرقه ها به عنوان ملاک هاي اهل سنت بودن ذکر مي گردد. ظاهرا هدف از اين تفسير که خالي از تکلّف هم نيست، خارج کردن گروه هايي چون معتزله، خوارج و مرجئه از اصطلاح اهل سنت است تا به اين وسيله معتقدات فرقه خويش را به عنوان فرقه راست کيش و اهل نجات و بدون اختلاف جدي نشان دهند. مذاهب فقهي اهل سنت از قرن چهارم منحصر به چهار مذهب: حنفيه، مالکيه، شافعيه و حنابله گرديدند. ولي پيش از آن بيش از چهل مذهب فقهي در ميان آنان مطرح بود که به علل گوناگوني از جمله کاهش اختلافات، تنها چهار مذهب فقهي به رسميت شناخته شد و اين موضوع موجب انقراض ساير مذاهب گرديد. مذاهب اعتقادي و کلامي اهل سنت نیز به همین عوامل به وجود آمده و راه های مختلفی را در پش گرفتند. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image