کلام /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

آیا وقتي حضرت ابراهيم داخل آتش بود آتش گرما داشت ولي حائل معنوي مانع از سوزانندن حضرت ابراهيم بود؟ يا آتش نمي سوزاند؟ مگر آتش ذاتا سوزاننده نيست؟ و محال ذاتي است که نسوزاند، و قدرت خداوند به آن تعلق نمي گيرد، نه اينکه خداوند نتواند آتش را سرد کند. پس معناي سرد شدن آتش چيست؟


بهتر است اين مسأله از چند زاويه بررسي شود. به نظر مي رسد این سئوال يک پارادوکس و معماي عقلي و فلسفي باشد؛ امّا قبل از پاسخ، ب نياز است که مقدماتي راجع به اين گونه معجزات که منجر به چنین سئوالاتي مي شود را بيان کنيم. بسياري از کشفيات علمي بشر در ابتدا محال ذاتي به نظر مي رسيد، امّا بعدها امکان آن ثابت شد؛ و دانسته شد آن محال، محال ذاتي نبوده، بلکه محال عرفي و ظاهري بوده است. يعني اگر قدرتي بالاتر از قدرت آن زمان بشر، و يا قدرتي ما فوق قدرت بشر پيدا شود، مي تواند آن کاري را که فعلا محال است انجام دهد. به طور مثال؛ در گذشته کسي گمان نمي کرد که روزي چنين ارتباطات صوتی و تصويري به وجود آيد، در حالی که امروزه اين ارتباطات آن قدر پيشرفت کرده که شخص به طور مستقيم و به راحتی می تواند از يک سوي کره زمين و يا حتي از آسمان با شخص ديگري در آن سوی زمین ارتباط تصويري و صوتي برقرار کند. امّا؛ درباره معجزه مي دانيم: معجزه امري است که ادعاي اصلي آن ارتباط با ماوراء و قدرت هاي ماورائي ـ خارج از قدرت بشر- است ارتباطي که براي بشر هميشه پوشيده و به صورت غيب خواهد ماند. در عالم دانستني ها، امور پنهان و غيبي به چند صورت مي توانند باشند: الف) غائب از حواس پنج گانه؛ مثل علل مادي که علوم تجربي به اندازه تلاش و وسع علمي خود مي توانند برخي از پرده هاي غيبي مادي را بر طرف و آن را کشف کنند. مثل کشف جريان الکتريسته یا وجود باکتري ها، که در گذشته از چشم ظاهر غائب بودند و... . ب) غائب از حواس پنج گانه و عقل بشري؛ مثل مسائل فلسفي هم چون قانون عليت، انواع علت و... که عقل بشر پس از قرن ها برخي از آنها را کشف کرده. در هر دو دسته از اين امور، بعضي چيزها نيز وجود دارد که کشف علل پنهان و غائب آن از قدرت بشر خارج است؛ و علل معجزات از همين دسته اند. به بيان ديگر، مسائل پنهان علمي، محدود به يک زمان خاصند، امّا معجزه براي تمام زمان ها است. باید توجه شود که ذاتي شيء با محال ذاتي متفاوت است. به عبارتي، ذاتي شيء در مقابل عرضي است و محال ذاتي در مقابل امکان ذاتي. لذا نمي توان گفت چون سوزانندگي ذاتي آتش است پس نسوزاندن محال ذاتي است.!! توضيح مطلب: الف) ذاتي شيء يعني؛ اگر آن ذاتي از شيء گرفته شود، ساختار و ماهيتش به هم مي خورد. مثلا؛ اگر ناطق بودن را از انسان بگيريم، ديگر نمي توان انسان بودن را تصور کرد بلکه فقط حيوان است که مي ماند و حيوان به تنهايي نمي تواند انسان باشد. گفتيم در مقابل ذاتي شيء، عرضي شيء است که اگر از شيء گرفته شود، ساختار و ماهيت شيء به هم نمي خورد مثلا رنگ پوست براي انسان، اگر انساني را که سفيد پوست است به فرض سياه پوست شود، تأثيري در ماهيت و ساختارش که همان انسانيت او است نخواهد گذاشت. ب) محال ذاتي ( امتناع ذاتي) يعني؛ تحقق يک شيء يا يک فعل ذاتا و به هيچ وجهي ممکن نيست. به عبارتي وقوعش براي همه چيز و همه کس، با هر قدرت و هر علمي ناممکن است مثلا 2 به علاوه 2 با هيچ قدرت و علمي 5 نمي شود؛ چون محال ذاتي است. و اين که مي گويند قدرت خداوند مطلق و بي نهايت است، مراد اين است که به هر چيزي (که محال ذاتي نيست) بدون هيچ قيد و واسطه و اسباب خاصي مثلا زمان و مکان، دوري و نزديکي و... تعلق مي گيرد. بر خلاف قدرت غير خدا، که نياز به اسباب و واسطه است؛ به خصوص در افعال ماديات که مقيد به شرايط و واسطه هاي فراواني است مثلا در غذا خوردن بايد انساني باشد، غذايي هم باشد، مانعي مثل مريضي براي غذا خوردن نباشد، دهاني براي خوردن موجود باشد و... تا فعل کوچکي مثل: رساندن غذا به دهان و خوردن صورت گيرد. امّا امکان ذاتي که در مقابل محال ذاتي است، يعني امکان وقوع و تحقق يک شيء ذاتا ممکن است؛ حال يا محقق مي شود و يا نمي شود. مثلا در مورد يک شيء امکان وقوعش ذاتا ممکن است، حال اگر شرايط براي تحقق فراهم شد، محقق مي شود، و اگر نشد، محقق نمي شود. به اين ترتيب؛ هر چيزي که امکان ذاتي داشته باشد، امکان تحققش از سوي خداوند و غير خداوند ممکن خواهد بود؛ با اين تفاوت که؛ براي خداوند همه کارهايي که امکان ذاتي دارند، امکان تحقق هم دارند، يعني؛ از تحققش محالي پيش نمي آيد. امّا براي غير خداوند همه کارهايي که امکان ذاتي دارند، امکان تحقق ندارند و آن به دليل محدود بودن علم و قدرت غير خداوند است. مثلا؛ بسياري از معجزاتي که اتفاق افتاده امکان ذاتي دارند (محال ذاتي ندارند)، امّا براي غير خداوند به خصوص بشر مادي امکان تحقق ندارند. لذا در مورد این سئوال نيز بايد گفت: اولا: معلوم نيست که سوزانندگي ذاتي حقيقي و واقعي آتش باشد؛ زيرا به ادعاي فلاسفه همه ذاتيات حقيقي و واقعي يک شيء را نمي توان شناخت. لذا اگر ذاتيِ حقيقيِ يک شيء معلوم نباشد، نزديک ترين لوازم ذاتي را به جاي ذاتي مي گذارند. ثانيا: بر فرض پذيرش این که سوزانندگي ذاتي آتش است، از نسوزاندن آتش که حتما محال ذاتي پيش نمي آيد؛ زيرا يکي از شرايط تأثير علل مادي عدم المانع است. لذا مي تواند آتش باشد امّا به خاطر مانعي که شايد ما آن را نبينيم نسوزاند. لذا در مورد آتش نمرود براي حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ همين حرف را مي زنيم. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image