صفات ذاتی خداوند /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

محبت بفرمایید و صفات ذاتیه ی خدا را اثبات بفرمایید؟


واجب تعالی مبدأ آفرینش هر موجود و کمال وجودی است. یقیناً علت آفرینش یک شی ، بشکل برتر و بالاتری در بردارنده آن شی می‌باشد موجودیکه چیزی را می‌بخشد هرگز خودش فاقد آن نمی‌باشد در نتیجه واجب باید به نحوی متصف به تمام صفات کمالی باشد صفاتی چون علم، قدرت، حیات و ....معمولاً اوصاف خداوند را به دو بخش تقسیم مى کنند: صفات ذات و صفات فعل.صفات ذات را به دو بخش تقسیم کرده اند: صفات جمال و صفات جلال.منظور از صفات جمال، صفاتى است که براى خداوند ثابت است (صفات ثبوتیه نیز مى گویند) مانند: علم، قدرت و ازلیت، ابدیت و منظور از صفات جلال، صفاتى است که از خداوند نفى مى شود مانند: جهل، عجز، جسمانیت و... و به این صفات، صفات سلبیه نیز گفته مى شود. به عبارت دیگر ؛ صفاتی که به خدای متعال، نسبت داده میشود یا مفاهیمی است که با توجّه به کمالی از کمالات ذات الهی انتزاع میشود مانند حیات و علم و قدرت، و یا مفاهیمی است که از آن ذات مقدّس به لحاظ نوعی رابطه بین خدای متعال و مخلوقاتش انتزاع میشود. مانند خالقیّت و رازقیّت. دسته اوّل را «صفات ذاتیه» و دسته دوّم را «صفات فعلیّه» می نامند. (آموزش فلسفه، ج 2، ص 371 (فرق اصلی بین این دو دسته از صفات آن است که در دسته اوّل، ذات مقدّس الهی مصداق عینی آنهاست، امّا دسته دوّم حکایت از نسبت و اضافه ای بین خدای متعال و آفریدگان دارد و ذات الهی و پدیده ها به عنوان دو طرف اضافه در نظر گرفته میشوند. مانند صفت خالقیّت که از ذات الهی به لحاظ وابستگی وجودی مخلوقات به آن ذات انتزاع میشود و خدا و مخلوقات، دو سوی این اضافه را تشکیل میدهند و در خارج، حقیقت عینی دیگری غیر از ذات مقدّس الهی و مخلوقات به نام «آفریدن» وجود ندارد. البته خدای متعال در ذات خود، قدرت بر آفریدن دارد ولی «قدرت» از صفات ذات است و «آفریدن» مفهومی است اضافی که از مقام فعل، انتزاع میشود و از این روی «آفریدگار» از صفات فعلیّه بشمار میآید.«صفات ذات» اوصافی است که در رابطه با خود خدا در نظر گرفته می‌شود و برای اتّصاف او به آن صفات، نیاز به لحاظ چیزی جز ذات او نیست؛ یعنی اگر موجودی جز ذات اقدس خدا موجود نباشد، باز می‌توان او را به این صفات متصف کرد؛ مثلاُ می‌توان گفت او حیّ، عالم، قادر، سمیع، بصیر و... است. ریشه و اساس صفات ذات، سه تاست حیات، علم و قدرت؛ گرچه با تحلیل دقیق می‌توان علم و قدرت را به حیات استناد داد و آن را مبدأ علم و قدرت دانست. از این رو، از حیات، به«أمّ الاسماء» یاد می‌شود. بنابراین، صفات دیگری نیز که به نام صفات ذات مطرح می‌شوند، به یکی از صفات اصلی بر می‌گردند. صفات ذات، عین یک دیگر و نیز عین ذات هستند و تغایری با آن ندارند؛ بلکه تغایر آن‌ها فقط در مفهوم است؛ نه در مصداق. برای شناخت اوصاف خداوند راه های گوناگون وجود دارد، از جمله براهین عقلی:1 - عقل همان گونه که در تصدیق اصل هستی خداوند و اثبات گزاره «خدا هست» کارآمد است، می تواند انسان را در شناخت صفات الهی یاری رساند. عقل قادر است با استفاده از مفاهیم و قواعد خاصی، ابتدا اتصاف خداوند به تمام اوصاف کمالی را، به نحو اجمالی و سربسته، ثابت کند و سپس به تفصیل یکایک اوصاف را به معنایی که زیبنده ذات الهی است، به خدا نسبت دهد. در مبحث ادله اثبات خدا، بیان شده است که می توان با استفاده از برخی ادله و براهین عقلی، وجود خداوند را به عنوان «واجب الوجود» و عله العلل -یعنی موجودی که غنی بالذات است و نیاز به علتی در وجودش ندار و او علت است برای تمام ممکنات- ثابت کرد، اما حرکت عقل در این نقطه پایان نمی پذیرد، بلکه با تأمل در صفت «وجوب وجود» اوصاف دیگری از لوازم آن هستند، کشف می شود.به بیان دیگر: این که خداوند غنی بالذات [واجب الوجود] است، خود مبدأ ومنشأ اثبات بسیاری از صفات جلالیه و جمالیه خداوند است زی.را هر وصفی که مستلزم خلل در غنا و بی نیازی خداوند باشد از او منتفی است و هر وصف کمالی و وجودی بالضروره برای خداوند ثابت خواهد بود وگرنه او دیگر واجب الوجود نخواهد بود.با تحلیل مفهوم واجب الوجود، همه صفات ثبوتیه و کمالی برای خداوند اثبات و هم کاستی ها و صفات سلبیه از او سلب می شود. واجب الوجود یعنی موجودی که تمام صفات کمالی و وجودی را بالذات و مستقلا واجد است و هیچ نیازی به کسی یا چیزی ندارد زیرا فقدان هر کمالی به معنای احتیاج ذاتی به غیر در آن کمال است و این دقیقا به معنای امکان در ذات الهی از آن جهت است و با وجوب وجود ناسازگار می باشد.از طرف دیگر تمام موجودات غیر از خداوند، در وجود کمالاتشان وابسته محض به خدا هستند. بنابراین هر صفتی که مستلزم نیازمندی خداوند به غیر خودش شود، از خداوند مسلوب است و هر صفتی که بیانگر کمال و بی نیازی خداوند است برای او بالذات ثابت است.به عنوان مثال: ترکب (مرکب بودن) از ذات خداوند سلب می شود زیرا هر مرکبی نیازمند به اجزائش است و واجب الوجود از هر نیازی منزه و مبری است. در نتیجه هر گونه مفهومی که دلالت بر نوعی نقص و محدودیت و نیاز، داشته باشد از خدای متعال نفی می شد و معنای صفات سلبیه الهی همین است. با نفی صفات سلبیه از خداوند خود به خود صفات ثبوتیه برای او ثابت می شود زیرا سلب سلب مستلزم کمال است.مثال دیگر: برای اثبات علم مطلق خداوند چنین استدلال می شود: «خداوند چون واجب الوجود است پس جسم و جسمانی نیست -زیرا جسم به دلیل مرکب بودن و نیاز به اجزاء با واجب الوجود بودن ناسازگار است- پس خداوند مجرد است و در جای خود در فلسفه ثابت شده است که هر مجردی عالم به ذات خود و عالم به غیر خود است.»شرح تجرید الأعتقاد، علامه حلی، بحث علم خداوند، ص 220، انتشارات مصطفوی، قم.چنان که ملاحظه شد، علم خداوند با تأمل در «واجب الوجود بودن خداوند» ثابت شد. فیلسوف بزرگ اسلامی، خواجه نصیرالدین طوسی همین روش فوق را در اثبات صفات خداوند به کار گرفته است.ر.ک: تجرید الإعتقاد، خواجه نصیرالدین طوسی، باب اثبات الصانع و صفاته، صص 178-1852 - یکی از راه های دیگر برای شناخت اوصاف خداوند، مطالعه و تفکر در جهان هستی است. با تدبر در نظام تکوینی جهان، انسان می تواد به برخی از اوصاف کمالی خداوند پی ببرد. برای مثال با تأمل در نظم و سازگاری عمومی جهان و استواری و اتقان حاکم بر پدیده ها و غایتمندی کل هستی می توان به صفاتی همچون حکمت، علم، قدرت و ... پی برد. گفتنی است که این روش نیز، در فرجام خود، با استفاده از قواعد عقلی به ثمر می نشیند و کاملا مستقل و جدا از عقل نیست. اما تفاوت اصلی این راه در آن است که در روش نخست، تمام مقدمات از قضایای عقلی محض اند، اما در راه دوم برخی از مقدمات از شماهده جهان خارج اخذ می شود یعنی برخی مقدمات آن تجربی و حسی هستندتوضیحی مختصر از هر یک از صفات حق تعالی 1ـ صفت قدرت؛ قدرت و توانایی خداوند را می‌توان از راه‌های مختلف اثبات کرده و روشن‌ترین راه اینست که در عجایب و شگفتی‌های جهان خلقت مطالعه کنیم زیرا همان طور که وجود هم پدیده‌ای بر وجود پدید آورنده آن گواهی می‌دهد؛ خصوصیات آن پدیده هم می‌تواند ما را به صفاتی که در پدید آورندهآن موجود است راهنمایی کند؛ پس ما از بررسی نظامات شگفت‌انگیز ریزترین موجودات جهان آفرینش یعنی اتم تا عظیم‌ترین آنها یعنی کهکشان را می‌فهمیم که پدید آورنده آنها قادر بوده و این موجودات نشان دهنده قدرت خداست و نیز گسترش روزافزون علم نشانه قدرت خداست به واقع هر رشته‌ای از علوم طبیعی که مربوط به شناسایی نوعی از موجودات جهان است. از یک طرف به ما می‌فهماند مبدأ و آفریدگار این جهان سرشار از قدرت است و از طرف دیگر ما را به خصوصیات و قوانین پیچید? آفرینش رهبری می‌کند. راهنمای دیگر ما به قدرت فطرت پاک انسانی است. زیرا همان گونه که فطرت انسان او را به وجود خدا رهبری می‌کند همچنین او را به قدرت الهی هدایت می‌کند. به تعبیر دیگر قدرت عبارت است از مبدئیت فاعل حی مختار برای افعالش، قدرت حیوان و انسان برانجام کارهای اداری خودشان (مبدئیت فاعلی) مشروط به تصور و تصدیق و پیدایش انگیز? روانی برای انجام کار است اما این گونه امور از لوازم نفوس متعلق به ماده است و مقام مجردات تام و بخصوص ساخت قدس الهی منزه از آن است که علم حصولی و تصور و تصدیق زائد بر ذات داشته باشند؛ اما آنچه که در همه موارد، قدرت معتبر است وجود علم و حبّ به معنای عام آنهاست که عالیترین مصداقش علم و حبّی است که عین ذات مقدس الهی است همچنین اثبات قدرت برای خداوند مستلزم اختیار نیز هست زیرا قدرت ملازم با علم و اختیار است و اختصاص به فاعل حی مختار دارد. که بالاترین مراتب اختیار، مربوط به ذات مقدس الهی است. 2ـ علم خداوند از نظر دانشمندان و علمای مذاهب به طرق مختلف قابل اثبات است دلیل اول اینست که آفریننده یک دستگاه قطعاً از تمام جزئیات آنها آگاهی کامل دارد، به واقع جهان هستی؛ گواهی می‌دهد که آفرینند? آن از تمام خصوصیات و جودی آنها آگاه بوده است و دلیل دوم اینست که بر علم گسترده خداوند همان احاط و نامتناهی بودن وجود اوست زیرا موجودی که در همه جا حضور داشته باشد طبعاً از همه چیز آگاه است. 3ـ حیات عبارتست از نحوده وجود مجردات و ملازم با علم و قدرت و اراده است ولی برخلاف آنها که از مفاهیم ذات الاضافه هستند حیات از مفاهیم نفیسه است. حیات الهی از 2 راه قابل اثبات است یکی اینکه اگر که فاقد حیات می‌بود می‌توانست به مخلوقات خودش حیات ببخشد و دیگر اینکه علم و قدرت از لوازم حیات هستند و با اثبات آنها ملزمشان هم ثابت است. علم و قدرت ملازم حیات هستندهر گاه ثابت شد که خداوند موجودی است که دانا و تواناست حیات و زنده بودن او هم خودبه خود ثابت می‌شود زیرا معنای زنده بودن جز این نیست که دانا و توانا باشد؛ بنابراین برای اثبات زنده بودن خدای متعال دلیلی جز دلیل علم و قدرت لازم نیست؛ و دلیلی که علم و قدرت الهی را ثابت می‌کند حیات او را هم ثابت می‌کند اینکه خدا را بنام «حیّ» می‌نامیم از این نظر است که آثار حیات را که همان ادراک و فعل است از او مشاهده می‌کنیم و الا حقیقت حیات کیفیت آن در مقابل خداوند برای ما به هیچ وجه روشن نیست. «بر خدای بزرگی که مرگ برای او نیست و نمی‌میرد توکل و اعتماد کن» (سوره فرقان آیه 58) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image