فلسفه احکام /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

درخطبه 80 نهج البلاغه ديده مي شود که حضرت از زنان با عناوين نواقص الايمان، نواقص العقول، نواقص الحظوظ ياد مي کنند برخي دانشگاهيان غرب زده با استناد به اين خطبه چند شبهه را وارد مي کنند: نخست: آن که نگاه امام(ع) به زنان نگاهي تحقيرآميز و تبعيض آميز است. آن که گفتار علي ـ عليه السلام ـ با قرآن در تضاد و تعارض است. آن که حضرت تابع زمان و مکان بوده و تحت تاثير شرايط اين سخن را بيان کرده و بعد ها از گفتار خود عدول کرده است. اکنون: 1. تفسير شما از اين خطبه چيست؟ 2. چه پاسخي را به شبهات مطرح شده داريد؟


در برخي منابع اسلامي، پنج حديث يافت مي شود که ظاهرا، سخن از نوعي نقصان در ميان زنان مطرح شده است. در ميان اين احاديث سخن امام علي ـ عليه السلام ـ در نهج البلاغه معروف تر از ديگر روايات است. امام علي ـ عليه السلام ـ در اين خطبه مي فرمايند: «زنان در مقايسه با مردان، در ايمان و بهره وري از اموال و عقل متفاوت هستند امّا تفاوت ايمان بانوان، بر کنار بودن از نماز و روزه در ايام «عادت» آنان است، و تفاوت عقلشان با مردان بدان جهت است که شهادت دو زن برابر شهادت يک مرد است، و علّت تفاوت در بهره وري از اموال آن است که ارث بانوان نصف ارث مردان است». در خصوص اين خطبه چند سؤال مطرح است: 1. آيا مقصود امام ـ عليه السلام ـ از اين خصوصيات، شخص خاص (مثلا عايشه)؛ در زمان خاصي بوده و يا مقصود امام، کلي و عموم زنان است؟ و بر فرض عمومي بودن، مقصود امام ـ عليه السلام ـ نوع و غالب زنان است و يا اشاره به ويژگي ذاتي و «همه» آن ها دارد؟ 2. آيا اين سخنان تحقير جامعه زنان و تبعيض در حق آن ها نمي شود؟ 3. تفسير و توضيح اين جملات نوراني چيست؟ مطلب اول: خطبه، غالبي و نوعي است برخي تصور مي کنند چون خطبه بعد از جنگ جمل و خطاب به شخص خاص (عايشه) بوده، پس کلام حضرت ويژه همان شخص و زمان و مکان است در حالي که به دلايل ذيل کلام حضرت شخصي نيست زيرا: 1. روايت نهج البلاغه هم مشتمل بر ضماير جمع (ايمانهّن، عقولهّن، خطوظهّن و...) است و نيز تعليل و علّت جملات عمومي است (مثل نقصان ايمانهّن فقعودهّن عن الصلاة و الصيام في ايام حيضهّن...) و 2. چنان چه گذشت روايات نقصان عقل منحصر به حديث نهج البلاغه نيست و ساير روايات مسلما در بيان يک واقعه خاص نيستند. پس روايت را نمي توان بر شخص خاص حمل کرد و به وضوح از متن نهج البلاغه بر مي آيد که علي ـ عليه السلام ـ اقدامات فتنه گرانه يک فرد را بهانه اي براي بيان يک حکم عام کرده اند. امّا کلام حضرت هر چند شخصي نيست امّا همگاني و ناظر به تک تک افراد زنان هم نيست بلکه اين ويژگي ها مخصوص غالب و اکثريت زنان است زيرا قوانين روي عناوين کلي که در برگيرنده «اکثريت» مي باشند وضع مي گردند مثلا اگر دولت تصويب کرد تا شهري را آسفالت کنند يا گازکشي کنند، مقصودشان غالب خيابان هاي آن شهر است و آن هائي که آسفالت هستند، استثناء مي شوند، اينجا هم حضرت علي ـ عليه السلام ـ کلامش متوجه اکثريت است زيرا امام ـ عليه السلام ـ علت کم بودن ايمان زنان را اين گونه مي فرمايند که «زنان حيض مي شوند و نمي توانند نماز و روزه بگيرند» در حالي که مي دانيم برخي از زنان هستند که در دوران بالاتر از پنجاه سالگي و يا دوران حاملگي، حيض نمي شوند و عبادت و ايمان آن ها مشکلي ندارد، و يا وقتي امام ـ عليه السلام ـ علت تفاوت بهره وري مالي زنان را بيان مي کند که چون ارث آنان نصف مردان است» اين در حالي است که برخي از زنان هستند که ارث آن ها بيشتر و يا کمتر از نصف است مثلا اگر ميت چند برادر و خواهر مادري داشته باشد و يا اگر وارث ميت منحصر به جدّه و جدّه مادري باشند و... مال ميان آن ها به طور مساوي تقسيم مي شود. و هم چنين وقتي به تفاوت در عقل زنان مي کند و مي فرمايند که «شهادت دو زن برابر شهادت يک زن است» اين در حالي است که در برخي موارد يک شاهد زن کافي است. و همه اين موارد شاهد است که اين قوانين و واقعيت ها متوجه اکثريت زنان و نوع آن ها است نه شخص خاص يا نه عموم زنان. مطلب دوم: تفاوت مطلوب و معقول است نه تبعيض و تحقير مقدمه: گاهي يک واژه چند معنا دارد ولي بين مردم و عرف يکي از معاني بيشتر رايج و مشهور مي شود در حالي که از نگاه لغت و وضع معاني ديگري هم دارد، مثلا مکر در محاوره به معني فريب دادن است امّا در لغت به معني انديشيدن و تدبير کردن است؛ و نيز واژه «نقص» ميان مردم به معني عيب و ضعف (مقابل کمال است) در حالي که «نقص» به معني کم بودن (مقابل زيادي يا وسعت) نيز به کار مي رود و بر کمبودهاي کمّي و مادي (نه عيوب و ارزش هاي شخصيتي و معنوي و انساني) اشاره دارد و اينجا نقص به معني کم بودن است. بنابراين، تفاوت در کمي و زيادي در همه موجودات هنگامي که با يکديگر مقايسه مي شوند، يافت مي شود. براي مثال بسياري از حيوانات از قواي احساسي قوي تر و بيشتر نسبت به انسان برخوردارند و انسان نسبت به آن ها احساساتش کمتر است، چنان چه مثلا انسان از نظر قوه تدبير و تعقل بر ساير موجودات برتري دارد، زن و مرد نيز نسبت به يکديگر در امور عاطفي و عقلي و جسمي و... تفاوت دارند. و همان طوري که غالب مردان از نظر عاطفي و مهرورزي و موعظه پذيري و... ضعيف تر و کمتر است، اغلب زنان نيز از نظر تعقل و بهره گيري عقلشان، ضعيف تر و کمتر هستند. اين تفاوت ها در عالم هستي بر اساس حکمت الهي و زيبا آفرين است؛ يک دانشمند که کتاب يا مقاله اي مي نويسد، حروف متفاوتي را در کنار هم قرار مي دهد تا کتابش کامل شود، امّا اگر تمام صفحات را تنها از يک حرف پر کند، ديگر آن مقاله نمي شود و مفهومي نخواهد داشت. اگر فرض شود که «همه» جامعه انساني مرد باشند از تصور چنين فرضي، به وجود نيامدن جامعه را نتيجه مي گيريم؛ چون با نبود زن، مردي متولد نمي شود و اگر زن به تنهاي باشد نسلي به وجود نمي آيد. پس هر دو به يکديگر نيازمند هستند و اگر مردها زن مي شدند و يا بر عکس، باز اين مشکل و سؤال مطرح بود که چرا يکي زن آفريده شده است و آن ديگري مرد؟ بنابراين، نقص به معناي تفاوت در کم و زيادي بودن امور مادي و کمّي و روبنايي و سطحي لازمه حکمت خداوند در نظام تکوين و آفرينش (مثل عقلانيت) و نظام تشريع و قوانين الهي (مثل تقسيم ارث يا شهود در قضاوت) است و تفاوت غير از تبعيض است و تفاوت ها حکيمانه و زيبا آفرين هستند. از اين پس جاي کلمه نقص، «تفاوت» را به کار مي بريم. مطلب سوم: تفاوت هاي بين زن و مرد امام علي ـ عليه السلام ـ سه تفاوت بين زن و مرد اشاره مي کند: 1. تفاوت در ايمان و عبادت غالب زن ها چند روزي از سال را به دليل عادت ماهانه، در فشار و سختي جسمي و روحي به سر مي برند و به همين دليل و دلايل ديگر، خداوند برخي تکاليف مثل نماز و روزه را از آن ها ساقط کرده و همين باعث تفاوت در عبادت و ايمان زنان و مردان مي شود و امام ـ عليه السلام ـ به تفاوت غالبي بين زنان و مردان اشاره دارند، امّا همه اين عبادت ها جبران پذير هستند زيرا قضاي روزه ها را به جا مي آورد و براي جبران نماز در مصلّي و محل عبادت خود رو به قبله بنشيند و به اندازه زمان نماز، ذکر بگويد تا از ثواب نماز بهره ببرد و چون غالب زن ها در اين ايام خاص، به جبران عبادات نمي پردازند، خود به خود ايمان و عبادت غالب زنان از غالب مردان کمتر و متفاوت است. 2. تفاوت در حظّ (سهم الارث) علي ـ عليه السلام ـ علت تفاوت بهره اقتصادي زن در اين خطبه را اين گونه مي فرمايد: «زن ارثش نصف است» ارث زن چه کم يا زياد هرگز نقص و عيب شخصيتي و معنوي براي زن محسوب نمي شود زيرا اولا، ثروت و مال از نظر اسلام، کمال نيست تا که نداشتنش نقص باشد زيرا حضرت علي ـ عليه السلام ـ در نهج البلاغه مي فرمايند: هيچ يک از انبياء از مال دنيا بهره اي نبرده بودند و العياذ بالله، اگر مال کمال بود آيا خداوند پيامبرانش را، از آن محروم مي کرد؟ پس مال معيار ارزشي ندارد و چنين نيست که زنان که ارث کمتري مي بردند، ناقص تر و بي ارزش تر باشند بلکه صرفا جنبه اقتصادي دارد. ثانيا، اگر به اسلام در مجموع نگاه کنيم همان گونه که اسلام سيستم و مجموعه بهم پيوسته است، مي بينم که اسلام براي زنان سهم بيشتري از ثروت قرار داده است براي مثال حقوق کارگر روز مزد بيشتر از کارمند رسمي است امّا در مجموع دريافتي کارمند بيشتر از کارگر است زيرا که کارمند بيمه بازنشستگي، مرخصي، حق مأموريت و... دارد. اسلام ارث زن را گاهي نصف قرار داده است امّا در عوض آنها. 1. هزينه زندگي مانند خوراک و پوشاک و مسکن... ندارند و اين ها بر دوش مرد خانه است. 2. زن سهم ارث خود را حفظ مي کند و از سهميه ارث شوهرش هم بهره مي گيرد. 3. مهريه هم مال زن است، پس اگر مهريه به علاوه نفقه (هزينه زندگي) را کنار سهم ارث زن بگذاريم، سهم زن بيشتر است. 3. تفاوت در عقل علي ـ عليه السلام ـ راز تفاوت عقل زنان با مردان را توضيح مي دهد که: «چون شهادت دو زن در حکم شهادت يک مرد است». در مقدمه بايد گفت که واژه عقل گاهي به معني تعقل است براي مثال قرآن مي فرمايند: افلا تعقلون؛ آيا تعقل نمي کنيد». نه اين که عقل نداريد بلکه چرا از عقل خدا دادي و اين نعمت الهي استفاده نمي کنيد. گفتار حضرت همانند قرآن کريم است که «اگر دو مرد براي شهادت نبود، يک مرد و دو زن که راضي به شهادت دادن باشند، کافي است». قرآن مي فرمايند: اين که شهادت دو زن در حکم شهادت يک مرد است، براي اين نيست که عقل زن ناقص است و در تشخيص خود اشتباه مي کند بلکه اگر يکي از اين دو زن فراموش کرد، ديگري او را تذکر دهد؛ «ان تضلّ احداهما فتذکر احداهما الاخري». زيرا زن در اثر اشتغال به کارهاي خانه، تربيت بچه، مشکلات مادري، غلبه احساسات و عواطف و تحت تأثير آن ها شدن و... در بيشتر موارد شايد صحنه حادثه را فراموش کند و يا بر اثر موانع و محدوديت هاي اخلاقي و اجتماعي، کاملا بر موضوع اشراف نداشته باشد؛ بنابراين دو نفر باشند تا اگر يکي يادش رفت، ديگري او را ياد آور شود. پس زن و مرد در بهره مندي از قوه عقل يکسان هستند امّا به دليل احساسات و عواطف و نيز مسئوليت هاي که لازمه زندگي زناشويي و نقش همسري و مادري است، جنبه تعقلي زن در مقايسه با مرد کمتر فعال است و اين احساسات مانع از بهره گيري از تعقل مي شوند، هر چند با تربيت و تعليم و کنترل احساسات منفي و تمرين مي توان قوه تعقل را پرورش داد و زناني در راه حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ و زينب به وجود بيايد. بنابراین، مراد از عقل، عقل مديريتي است که زنان به علت احساسات و عاطفه شديد، بهره کمتري از آن دارند و به هيچ وجه مراد عقل نظري يا عملي و قوه ادراکي حقايق هستي و بايد و نبايدهاي عالم نيست. خلاصه مباحث اين است که: 1. با توجه به قرائن متعدد (ضماير، علت گوئي ها...) بيان گر آن است که کلام حضرت ـ عليه السلام ـ عمومي و غالبي است و ويژه همان عصر و زمان نيست. 2. نقص به معني عيب نيست تا تحقير باشد بلکه به معني کم بودن است و اين لازمه تفاوت (نه تبعيض) در آفرينش و قوانين الهي است. 3. تفاوت ها و کمبودهاي مادي را يا زن ها مي توانند به صورت اختياري، جبران کنند (مانند عبادت و يا تعقل که با تمرين و تعامل اجتماعي و تحصيل علم و... قابل جبران هستند و يا خداوند به صورت غير اختياري و از راه تشريع جبران مي کند (مانند ارث را که از طريق مهريه و نفقه ... جبران کرده است). .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image