شرح حال ابن تیمیه /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

لطفا اگر میشود شرح حال ابن تیمیه را شرح دهید؟


بیوگرافی ابن تیمیه در ماه ربیع الاول سال 661 هجرى قمرى، درست 5 سال پس از سقوط عاصمه خلافت عباسى (بغداد) کودکى در یکى از نقاط شام به نام (حران) دیده به جهان گشود و تا 7 سالگى در آن سرزمین زندگى کرد، ولى بخاطر حمله سپاه مغول، خانواده وى مجبور به جلاى وطن شد و رحل اقامت در شهر شام افکند. پدر او روحانى حنبلى مذهب بود که در عقاید و فقه از مذهب «احمد بن حنبل » (م/241) پیروى میکرد، از این جهت فرزند خود را به مدارس «حنابله » فرستاد تا فقه حنبلى را فرا گیرد.این کودک همان «احمد بن عبد الحلیم، بن تیمیه حرانى »است که آیین باطل وهابیت در قرن 12 هجرى بر اساس افکار و آراء خشن او پى ریزى گردید.شناخت عقاید وهابیان در گرو شناخت ابن تیمیه و آراء و عقاید او است. محمد بن عبد الوهاب مؤسس «وهابیت »بسیاری از عقائد او را گرفت، و برخی دیگر آنرا رها کرد و به آن اهمیت نداد.همین آرا و عقاید بی پایه و اساس بود که مسلک باطل وهابیت از آن ساخته شد که باعث بد نام شدن اسلام و نابود شدن بسیاری از مبانی اسلام و کشته شدن صدها هزار مسلمان بی گناه به بهانه شرک و کفر شده است.به هر حال ابن تیمیه تا سال 698 هجرى در شام بسان یک روحانى حنبلى میزیست، و تا آن سال از او لغزشى مشاهده نشد و از آن به بعد، یعنى وقتى رساله اى به نام «الرسالة الحمویة »نوشت، آثار انحراف در او ظاهر گردید، وى این رساله را در پاسخ پرسش مردم «حماة » (شهر«حماة »در صد و پنجاه کیلومترى دمشق قرار گرفته است.) که یکى از شهرهاى سوریه است، نوشت و آشکارا براى خدا «جهت » و «سمت » قائل شد و تلویحا او را جسم دانست.تنزیه خدا از جسم و جسمانى بودن و از هر نوع مماثله با موجودات امکانى یکى از افتخارات اسلام و قرآن است که آشکارا میفرماید «لیس کمثله شى ء» (سوره شورى/11.) «براى او مانندى نیست »و به خاطر نفى پندار جهت و سمت، او را در همه جا حاضر و ناظر میداند و مى فرماید:«و هو معکم این ما کنتم » (سوره حدید/4) «او با شما است در هر کجا باشید». و نیز میفرماید:«و هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله. . . » (سوره زخرف/84) «او (خدا) کسى است که در آسمانها خدا است و در زمین خداست ». ولى فرزند تیمیه با وجود چنین آیات صریح و روشن و دلائل محکم و استوار متکلمان اسلامى اعم از معتزلى و اشعرى و شیعى، خرق اجماع کرد و آشکارا گفت:خدا فوق آسمانها است، و بر عرش خود تکیه کرده است. مبانى فکرى ابن تیمیه در چهار بعدمبانى فکرى ابن تیمیه را در چهار بخش میتوان خلاصه کرد:1 - حمل صفات خبرى بر معانى لغوىدر اصطلاح علم کلام، بخشى از صفات خدا را، صفات خبرى مى نامند، صفاتى که قرآن و حدیث از آن خبر داده و خرد آنرا درک نکرده است، مانند«وجه »و«ید»و«استواء بر عرش »و نظائر آنها که قسمتى از آنها در قرآن، و برخى دیگر در حدیث نبوى وارد شده است.شکى نیست که معانى لغوى این صفات، ملازم با جسمانى بودن خداست زیرا «وجه » به معنى «صورت » و «ید» به معنى دست و«استواء»به معنى استقرار و یا جلوس، از شؤون موجودات امکانى است، و خداى واجب الوجود، منزه از چنین معانى، میباشد، از این جهت همه طوائف اسلامى به جز گروه «مجسمه »با توجه به قرائنى که در سیاق آیات است، معانى خاصى براى این صفات مطرح میکنند، که با مراجعه به تفاسیر و کتابهاى کلامى روشن مى گردد.ولى متاسفانه ابن تیمیه معروف به شیخ الاسلام قرن هشتم، اصرار مى ورزد که آنچه در این باره وارد شده، بر همان معانى لغوى و متداول عرفى باید حمل گردد و کسانى را که این نوع از صفات را بکمک قرائن موجود در آیات و روایات بر معانى مجازى و کنائى حمل مى کنند، «مؤوله »نامیده و به باد انتقاد مى گیرد، و به این نیز اکتفاء نمیکند و میگوید:همه صحابه و تابعان نیز بر این عقیده بوده اند .2 - کاستن از مقامات پیامبر اسلام صلى الله علیه و آلهبخش دوم تفکر او عادى جلوه دادن مقامات پیامبران و اولیاى الهى است و اینکه آنان پس از مرگ کوچکترین تفاوتى با افراد عادى ندارند، او در این راستا، مسائلى را مطرح میکند که همگى یک هدف را تعقیب میکنند، و آن عادى جلوه دادن پیامبران، مخصوصا پیامبر اسلام و اولیاء بزرگ دین است. روى این اساس مى گوید:1 ) سفر براى زیارت پیامبر حرام است.2) کیفیت زیارت پیامبر، از کیفیت زیارت اهل قبور تجاوز نمى کند.3 ) هر نوع پناه و سایبان بر قبور حرام مى باشد.4 ) پس از درگذشت پیامبر هر گونه توسل به آن حضرت بدعت و شرک است.5 ) سوگند به پیامبر و قرآن، و یا سوگند دادن خدا، به آنها شرک مى باشد.6 ) برگزارى مراسم جشن و شادى در تولد پیامبر، بدعت به شمار مى رود. و. . . زیر بناى آراء و نظریات او در این مسائل این است که براى توحید و شرک، حد منطقى قایل نشده و روى انگیزه خاصى، آنها را شرک، و بدعت و یا لااقل حرام مى داند.او در این قسمت، آراء و نظریاتى را مطرح میکند، که پیش از او، احدى از علماى اسلام، نگفته وی با لجاجت خاصى به جنگ همه مى رود، و از این جهت از همان زمان، و پس از آن، افکار عمومى اهل سنت بر او شورید. و بارها دستگیر و زندانى شد و دهها کتاب بر رد اندیشه هاى او نوشته گردید. 3 - انکار فضائل اهل البیتبخش سوم از مبانى فکرى او را انکار فضائل مسلم اهل بیت عصمت و طهارت که در صحاح و مسانید اهل سنت وارد شده، تشکیل میدهد وى در کتاب خود به نام «منهاج السنة »که به حق باید آنرا«منهاج البدعة »دانست احادیث صحیحى را که مربوط به مناقب على و خاندان اوست، بدون ارائه مدرکى، انکار مى نماید و همه را مجعول اعلام میکند، فضائلى که دهها حافظ و حاکم از محدثان آنرا نقل کرده و به صحت آنها تصریح کرده اند. از باب نمونه مى گوید:1 ) نزول آیه:«انما ولیکم الله و رسوله »درباره على، به اتفاق اهل علم دروغ است، منهاج السنة ج 1 ص 1 در حالى که متجاوز از شصت و چهار محدث و دانشمند، بر نزول آن درباره امام تصریح کرده اند .2 ) آیه: (قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فی القربى، درباره خاندان رسالت نازل نشده است، منهاج السنة 2/118، در حالى متجاوز از چهل و پنج محدث و دانشمند آنرا نقل کرده اند (به الغدیر 3/156 تا 172 مراجعه فرمایید) .و. . . این نوع نقدها و ردها، علاوه بر اینکه حاکى از عدم مبالات، در انتقاد است، خالى از یک نوع دشمنى باطنى با خاندان پیامبر نمى باشد.او با گشودن این باب، زحمات احمد بن حنبل را در تثبیت فضائل امام على - علیه السلام - به هدر داد.تا پیش از احمد بن حنبل م/241، خلیفه راشد بودن امام در میان محدثان اهل سنت جا نیفتاده بود و در این قضیه موافق و مخالف وجود داشت، او بود که على را رسما خلیفه چهارم از خلفاى راشد اعلام کرد و با زحمات فراوان توانست مساله «تربیع خلافت »را تثبیت کند، و از این طریق با ناصبى گرى، سخت مبارزه نمود و کتاب «مناقب الصحابه »او بهترین گواه بر این مطلب است.«حمصى »مى گوید وقتى مساله «تربیع »از جانب احمد بن حنبل اعلام شد، به حضور او رفته و گفتم، کار شما، طعن بر طلحه و زبیر است، او صورت درهم کشید و گفت:من چه کار با آنان دارم؟ آنگاه سخنى از عبد الله بن عمر نقل کردم، او در پاسخ گفت:عمر بهتر از فرزندش است، او على را عضو شوراى شش نفره قرار داد، و على نیز خود را امیر مؤمنان معرفى کرد، حالا من بگویم، على امیر مؤمنان نیست؟ (طبقات الحنابلة، 1/393) .ولى ابن تیمیه حنبلى از راه امام مذهب خود، منحرف شد و با انکار فضائل امام على - علیه السلام - ، روح ناصبى گرى و انکار فضائل اهل البیت را پرورش داد. 4 - مخالفت با مذاهب چهار گانه اهل سنتبخش چهارم از انحراف فکرى او مخالفت وى با مذاهب چهار گانه اهل سنت در باب نکاح و طلاق است که فعلا براى ما مطرح نیست، و شاید در برخى از مسائل، حق با ابن تیمیه باشد ولى یک چنین مخالفت با مبانى فکرى اهل سنت که اجماع فقهاى یک عصر، تا چه رسد به چند عصر را حجت میدانند، سازگار نیست. انتشار افکار باطل «ابن تیمیّه» در دمشق و اطراف آن غوغایى به پا کرد، گروهى از فقهاء علیه او قیام کرده و از جلال الدین حنفى قاضى وقت محاکمه وى را خواستار شدند، ولى وى از حضور در دادگاه امتناع ورزید.«ابن تیمیّه» همواره با آراء خلاف خود افکار عمومى را متشنّج، و معتقدات عمومى را جریحه دار مى کرد، تا اینکه هشتم رجب سال 705 هـ ق، قضات شهر همراه با وى در قصر نائب السلطنه حاضر شدند، و کتاب «الواسطیّة» وى قرائت شد، پس از دو جلسه مناظره با «کمال الدین زملکانى» و اثبات انحراف فکرى و عقیدتى «ابن تیمیّه» او را به مصر تبعید کردند.در آنجا نیز بخاطر نشر اندیشه هاى انحرافی توسّط «ابن محلوف مالکى» قاضى وقت به زندان محکوم گشت، و سپس در 23 ربیع الأوّل سال 707 هـ ق، از زندان آزاد شد، ولى بخاطر پافشارى بر نشر عقاید باطلش، قاضى «بدر الدین» وى را محاکمه کرد و احساس نمود که وى در قضیّه توسل به پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله وسلم) ادب را نسبت به حضرت رعایت نمى کند، بنابر این او را روانه زندان کرد( البدایة والنهایة: 14/47. ).عاقبت در سال 708 هـ ق، از زندان آزاد شد، ولى فعّالیّت مجدّد وى باعث شد که آخر ماه صفر سال 709 هـ ق، به اسکندریّه مصر تبعید شود، و پس از هشت ماه به قاهره بازگردد.ابن کثیر مى نویسد: 22 رجب سال 720 هـ ق، ابن تیمیه به دار السعاده احضار شد، و قضات و مفتیان مذاهب اسلامى (حنفى، مالکى، شافعى و حنبلى) او را به خاطر فتاواى خلاف مذاهب اسلامى مذمّت و به زندان محکوم کردند، تا اینکه در دوّم محرّم سال 721 هـ ق، از زندان آزاد گردید. (البدایة والنهایة، ج 14، ص 111، وقائع سنة سبعمائة وستة وعشرین. ).ابن حجر عسقلانى مى نویسد: ابن تیمیه را جهت محاکمه نزد قاضى مالکى بردند ولى در برابر پرسشهاى قاضى، پاسخ نداد و گفت: این قاضى با من عداوت دارد و هرچه قاضى اصرار ورزید، ولى ابن تیمیه از هرگونه پاسخ استنکاف کرد، آنگاه قاضى دستور داد وى را در قلعه اى حبس کردند.وقتى به قاضى خبر رسید که برخى از افراد نزد ابن تیمیه، رفت و آمد مى کنند، گفت: اگر به خاطر کفرى که از وى ثابت شده، کشته نشود، باید نسبت به وى سخت گیرى شود، آنگاه دستور داد وى را به زندان انفرادى انتقال دادند.پس از آن که قاضى به شهر خویش برگشت در دمشق اعلان عمومى کردند: «من اعتقد عقیدة ابن تیمیّة حلّ دمه وماله، خصوصاً الحنابلة». هر کس عقاید «ابن تیمیّه» را داشته باشد ـ بویژه حنبلى ها ـ خون و مالش حلال است:و این اعلامیه توسط یکى از علماى بزرگ اهل سنت، شهاب محمود در مسجد جامع دمشق قرائت شد، که به دنبال آن حنبلى ها و افراد دیگرى که در معرض اتهام بودند، جمع شدند و اعلام کردند که با به مذهب و عقیده امام شافعى هستیم (الدرر الکامنة، ج 1، ص 147).بالاخره وی که همچنان بر عقاید خویش اصرار می ورزید سرانجام در سال 728 ه ق در زندان دمشق جان سپرد. برای مطالعه و آگاهی بیشتر می توانید به سایت ما به نشانی ذیل مراجعه کرده و از صدها مورد مطالب متنوع و مفید آن بهره مند شوید:http://www.vahabiat.porsemani.ir/ .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image