تخمین زمان مطالعه: 1 دقیقه

سلام وقتی دو سالم بود پدرم شهید شدند ، هیچ خاطره ای از آن ایام ندارم ، معمولا هم به ندرت اطرفیان و مادرم در مورد خاطراتشان صحبت می کنند ، این باعث شده که من هیچ ذهنیتی از پدرم نداشته باشم جز توصیفات اندک . و شاید همین هم باعث شده خوابشان را نبینم . از طرفی رفتار دیگران ، نوع برخوردشان ، عکس العمل هایشان ، احساس خاص بودن را به من القاء می کنند. و این در من انتظاراتی را به وجود آورده که نمی دانم چقدر درست و واقعی اند، اصلا نمی دانم نوع نگاهم به پدری که ندیده ام چه طور باید باشد ؟ گاهی فکر میکنم این وضعیت ، خاص بودن ندارد ، امری طبیعی است ، در این حالت نسبت به پدرم یک احساس غریبه بودن پیدا می کنم . و بعد در صدد اثبات رابطه فرزندی ام با او میشوم ( در عالم ذهن) دوباره حس خاص بودن می آید و به تبع آن توقعاتش. سردر گمم و این مساله مرا رنج می دهد. باز هم از وقتی که برایم می گذارید ، با تمام وجود ، تشکر می کنم.


سلام/ دخترم! فرزندِ شهید بودن حتما خاص است و ویژه و مایه مباهات در دنیا و آخرت است. افتخار کن و بناز و ببال که پدرت خونش را فی سبیل الله تقدیم خدا کرده و در نزد خدای مهربان زنده است و روزی می گیرد و شبانه روز به تو توجه می کند و دعایت می کند و دستش باز است. شاید بارها خوابش را دیده ای اما فراموش کرده ای. به زیارتش برو و او را شریک در ثواب عبادت ها و زیارت هایت کن و گاهی برایش هدایایی معنوی بفرست تلاوت قرآن و صدقات و ...که شاد می شود.  هوای مادرت و مادرش را داشته باش. همه ما مدیون شهدای سرفراز و نازنین هستیم. سلام خدا بر پدرشما و همه گلگون کفنان این مرز و بوم فداییان راه حسین عزیز سلام الله علیه. و سلام خدا بر روح الله امامِ شهدا. .

موتور جستجوی پرسش و پاسخ دینی امین

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/03



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image