فلسفه احکام /

تخمین زمان مطالعه: 18 دقیقه

لطفا در مورد فهمیدن دلیل احکام مختلف و جایگاه عقل در این مورد توضیح دهید، چرا برخی می گویند فهم احکام لازم نیست بلکه فقط عمل باید کرد؟


درپاسخ این سوال توجه به چند نکته حایز اهمیت استالف) جایگاه بحث از فلسفه ودلیل احکامبحث از فلسفه احکام و قوانین و مقررات اسلامى، از مهمترین بحث هایى است که امروز با آن سروکار داریم و قسمت قابل توجهى از پرسش ها و پاسخهاى ما را تشکیل مى دهد. هرکس از خود مى پرسد ما چرا باید نماز بخوانیم، به زیارت خانه خدا برویم، چرا رباخوارى در اسلام حرام است، تحریم خوردن گوشت خوک چه فلسفه اى دارد، جواز تعدد زوجات در اسلام براى چیست و علت تحریم ظروف طلا و نقره و مانند اینها چه مى باشد؟ دراین که ایا ما حق داریم دنبال فهم فلسفه ودلیل احکام برویم یاخیر؟ دورویکرد وجود دارد، بعضى معتقد اند ما نباید دنبال فلسفه احکام برویم و بعضى بعکس، درک فلسفه احکام را ضرورى مى دانند. یک از مراجع دراین زمینه می فرماید « اگر تعجب نکنید به عقیده ما هر دو دسته درست مى گویند. ما چنین حقى را هم داریم و هم نداریم، یعنى استدلالهاى هر دسته تنها در بخش خاص و قسمت معینى قابل قبول است، نه بطور کامل. توضیح این که: مطالعه متون اسلامى - قرآن و احادیث پیامبر (ص) و ائمه (ع) و گفتگوهاى اصحاب و یاران آنها - نشان مى دهد که همواره بحث از فلسفه احکام در میان آنها رایج بوده است و باید هم چنین باشد؛ زیرا روش قرآن را یک روش استدلالى و منطقى آزاد مى دیدند و به خود حق مى دادند در مباحث مربوط به احکام نیز از این روش استفاده کرده و سؤال از فلسفه حکم کنند. اصولا اسلام خدا را چنین معرفى مى کند: وجودى است بى نهایت از نظر علم و قدرت و بى نیاز از همه چیز و همه کس و همه کارهاى او روى حکمت خاصى است - چه بدانیم و چه ندانیم - عبث و لغو و لهو د رکار او راه ندارد و پیامبران را براى تعلیم و تربیت و دعوت به سوى حق و عدالت فرستاده است. چنین معرفى از «خدا» ما را به سؤال از فلسفه احکام و اسرارى که طبعا در زندگى و سعادت و سرنوشت ما دارد تشویق مى کند. اگر تصور کنیم روش قرآن تنهااستدلال در «اصول دین» و مسائل عقیدتى است نه «فروع دین» و «مسائل علمى» اشتباه کرده ایم. زیرا مى بینیم قرآن مثلا پس از تشریع روزه ماه مبارک رمضان مى گوید: «لعلکم تتقون؛ تا شاید شما تقوا پیشه کنید» (بقره،9) و به این ترتیب فلسفه آن را پرهیز از گناه ذکر مى کند که در پرتو این ریاضت مخصوص اسلامى، تسلط بر نفس و هوسهاى سرکش حاصل مى گردد. در مورد مسافران و بیماران که از حکم روزه مستثنا هستند، مى گوید: «یرید اللَّه بکم الیسر ولایرید بکم العسر؛ خداوند راحتى شما را مى خواهد، نه زحمت شما را.» (بقره، 185) و فلسفه آن را نفى عسر و حرج و مشقت ذکر مى کند. در مورد تحریم قمار و شراب مى گوید: «انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء فى الخمر و المیسر و یصدکم عن ذکر اللَّه و عن الصلوة فهل انتم منتهون؛ شیطان مى خواهد به وسیله شراب و قمار، در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد. آیا (با این زیان و فساد و با این نهى اکید) خوددارى خواهید کرد؟!» (مایده ، 91) در مورد خوددارى از نگاه به زنان بیگانه مى گوید: «ذلک ازکى لهم؛ این براى آنان پاکیزه تر است.» ( نور، 30) در مورد عدم ورود مشرکان به مسجدالحرام مى گوید: «یا ایها الذین آمنوا انما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! مشرکان ناپاکند؛ پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجدالحرام شوند!» ( توبه ، 28) در مورد «فى ء» (قسمتى از اموال بیت المال) و علت اختصاص آن به بیت المال و صرف آن در مصارف مورد نیاز عمومى، مى فرماید: «کى لایکون دولة بنى الاغنیاء منکم؛ تا (این اموال عظیم) در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد.»( حشر، 7) و موارد زیاد دیگرى که ذکر آنها به طول مى انجامد. در احادیث پیامبر (ص) و ائمه هدى (ع) نیز موارد بسیار زیادى دیده مى شود که پیشوایان اسلام بدواً یا پس از پرسش مردم، به ذکر اسرار و فلسفه احکام پرداخته اند و کتاب معروف علل الشرایع تالیف محدث بزرگوار مرحوم شیخ صدوق - همان طورى که از نامش پیداست - مجموعه اى از این گونه اخبار و مانند آن مى باشد. بنابراین، هنگامى که مى بینیم قرآن مجید و پیشوایان اسلام در موارد زیادى به بیان فلسفه و اسرار احکام مى پردازند، دلیل بر این است که چنین حقى را به ما داده اند که در این باره به بحث بپردازیم، در غیر این صورت مى بایست مردم را صریحا از غور و بررسى و دقت در این قسمت ممنوع سازند. تا اینجا نتیجه مى گیریم طرز برداشت اسلام از مسائل دینى بطور کلى، و گشودن باب استدلال در همه آنها، و هم دریافت و روش مسلمانان و یاران پیغمبر و ائمه (ع) در خصوص اسرار احکام، چنین حقى را براى ما محفوظ داشته است. از یک سو اگر تصور شود ذکر فلسفه احکام ممکن است از اهمیت و قاطعیت و عمومیت آنها بکاهد اشتباه است؛ بلکه بعکس با اشباع کردن عقل و روح انسان، احکام را داخل در زندگى او و جزء ضروریات و نیازمندیهاى وى مى سازد که نه تنها به عنوان تعبد خشک، بلکه به عنوان یک واقعیت شناخته شده از آن استقبال خواهد کرد. از سوى دیگر مى دانیم معلومات ماهر قدر هم با گذشت زمان پیش برود باز هم محدود است، ما همه چیز را نمى دانیم، اگر مى دانستیم لازم بود قافله علم و دانش بشر فورا متوقف گردد؛ زیرا به پایان راه رسیده بود و این نادانیهاى ماست که دانشمندان بشر را به تلاش و کوشش دائمى براى یافتن «نایافته ها» و کشف «مجهولات» وا مى دارد. بلکه آنچه مى دانیم در برابر آنچه نمى دانیم، قطره اى در برابر دریا و یا سطرى از کتابى بسیار عظیم و بزرگ است. حتى در میان مجهولات ما چیزهاى بسیارى است که اگر هم معلم و استادى براى شرح آن از جهانى مافوق جهان ما بیاورند، باز ما استعداد درک آن را نداریم؛ همان طور که بسیارى از مسائل علمى امروز اگر براى انسانهاى هزار سال پیش شرح داده مى شد اصلا قدرت درک آن را نداشتند، تا چه رسد که بخواهند با پاى عقل و فکر خود به سوى آن بروند. این را نیز مى دانیم که احکام و دستورات آسمانى از علم بى پایان خداوند سرچشمه مى گیرد، از مبدئى که همه حقایق هستى پیش او روشن است و گذشته و آینده و غیب و شهود براى او مفهومى ندارد، بلکه از همه چیز بطور یکسان آگاه است. آیا با توجه به این حقایق مى توانیم انتظار داشته باشیم که فلسفه همه احکام را درک کنیم؟ اگر چنین بود چه نیازى به پیامبران براى تشریع احکام داشتیم؟ خودمان مى نشستیم و آنچه صلاح و مصلحت بود تصویب مى کردیم و این همه در سنگلاخهاى زندگى سرگردان نمى شدیم! وانگهى مگر ما همه اسرار آفرینش و تمامى موجودات جهان و قوانینى که بر آنها حکومت مى کند و فلسفه وجودى هر یک را مى دانیم؟ احکام تشریعى هم جدا از حقایق آفرینش و تکوین نیست، اطلاعات ما در هر دو قسمت محدود است. از مجموع این بحث چنین نتیجه مى گیریم که: ما تنها به اندازه اطلاعات و به میزان معلومات بشرى در هر عصر و زمان مى توانیم فلسفه و اسرار احکام الهى را دریابیم، نه همه آنها و اصولا با عمق و وسعت آن دستورات و محدودیت علم ما، نباید غیر از این انتظار داشته باشیم. مفهوم این سخن این است که هرگز نمى توانیم اطاعت از این دستورات و احکام را مشروط به درک و فهم فلسفه آنها کنیم، زیرا در این صورت ادعاى علم نامحدود براى خود کرده ایم و دانش خود را در سطح دانش پروردگار آورده ایم و این با هیچ منطقى سازگار نیست. {شاید دلیل ان های که می گویندفهم احکام لازم نیست توجه به همین نکته باشد}.کوتاه سخن این که: بحث از فلسفه و اسرار احکام و حق ورود در این بحث مطلبى است و اطاعت از آن ها مطلبى دیگر و هیچ گاه دومى مشروط به اولى نبوده و نیست. ما درباره فلسفه احکام الهى بحث مى کنیم تا به ارزش و اهمیت و آثار مختلف آنها آشناتر شویم، نه براى این که ببینیم آیا باید به آنها عمل کرد یا نه؟ این مساله درست به این مى ماند که از طبیب حاذق معالج خود توضیحاتى درباره فواید داروهایى که براى ما تجویز کرده و چگونگى تاثیر آنها بخواهیم تا آگاهى و علاقه بیشترى به آن پیدا کنیم، نه این که به کار بستن دستورات وى مشروط به توضیحات قانع کننده او باشد، زیرا در این صورت باید خود ما هم طبیب باشیم. تاکید این نکته لازم است که منظور از بحث و بررسى درباره اسرار احکام این نیست که آسمان و ریسمان را به هم ببافیم و براى احکام و دستورات عالى مذهبى با یک مشت تخیلات و حدس و گمان، فلسفه هایى سر هم کنیم و مثلا نماز را یک نوع ورزش سوئدى و اذان را وسیله اى براى تقویت تارهاى صوتى و روزه را منحصرا رژیمى براى لاغر شدن و حج را وسیله اى براى کمک مالى به بادیه نشینیان عرب و رکوع و سجود را دستورى براى بهداشت ستون فقرات و پیشگیرى از بیمارى سیاتیک بدانیم! نه، منظور هرگز این نیست؛ زیرا این فلسفه بافیهاى مضحک نه تنها کسى را به دستورات علاقه مند نمى سازد، بلکه وسیله خوبى براى از بین بردن ارزش و بى اعتبار جلوه دادن آنها خواهد بود. » (پاسخ به پرسشهاى مذهبى - نویسندگان: آیات عظام ناصر مکارم شیرازى و جعفر سبحانى ).ب)چگونگی بررسی فلسفه احکامهمان گونه که گذشت، از آموزه های دینی استفاده می شود که هر مسلمانى حق دارد به بحث و بررسى درباره اسرار و فلسفه احکام بپردازد و در این زمینه تفکر و بررسى وسوال کند . امـا این سخن به این معنى نیست که ما بدون هیچ ضابطه و مقیاسى هر چه مى خواهد دل تنگمان بگوییم و هر کس هر چه به فکرش رسید به نام فلسفه حکم بازگو کند . چـه این که فلسفه بافی هاى نادرست , به اندازه تعبدهاى خشک و ممنوع ساختن از سوال و جواب , زیانبخش و خطرناک و غیر منطقى است . پس این بحث را چگونه و در چه حدود و تحت چه برنامه هایى باید آغاز و دنبال کنیم ؟در روند درک فلسفه و حکمت احکام دینى یا به تعبیر دیگر دفاع «عقلانى» از دین دو شیوه و متد وجود دارد و طبیعتا هر یک با ویژگى ها و محدودیت هاى خاصى روبه روست:1) روش اول شیوه عقل کل نگر توحیدى است؛ یعنى، انسان مؤمن و خداشناس بر اساس باور ژرف و عمیقى که به خداوند به عنوان کامل مطلق و حکیم على الاطلاق دارد یقین پیدا مى کند که هر آنچه از ناحیه او دستور داده شده و هر حکمى که از ناحیه وى صادر گردیده - اعم از مسائل حقوقى الزامى و احکام اخلاقى - حتما داراى مصالحى است که به بندگان بازگشت مى نماید؛ هر چند که عقول و اندیشه هاى بشرى از درک حکمت آن ناتوان و قاصر باشد. چنین متدى نقطه قوتى دارد و نقطه ضعفى: قوت آن در این است که تمام سؤالات انسان را یک جا پاسخ مى دهد و دیگر جاى هیچ تردیدى باقى نمى گذارد و روح و روان آدمى را بى هیچ دغدغه اى تسلیم فرمان هاى الهى مى کند. نقطه ضعف آن این است که حکمت هیچ چیز را به طور جزئى و روشن و دقیق مشخص نمى سازد.2) متد دیگر روش عقل جزءنگر است که در فرآیند تحقیقات علمى تجربى به کار مى رود. بر اساس این روش حساب هر حکمى جداگانه و تک به تک رسیدگى و با عقول و رهیافت هاى علمى بشر سنجیده مى شود. این شیوه نیز محاسنى دارد و معایبى: حسن آن این است که به دقت مى تواند حکمتهاى بسیارى براى یک حکم جزئى ارائه دهد؛ مثلا در رابطه با فلسفه حرمت شراب مى توان از علومى مانند فیزیولوژى، پزشکى، روان شناسى و... بهره جست و نکات بسیار ارزشمندى در این رابطه دریافت داشت. نقص و عیب این روش آن است که: اولاً؛ تدریجى است و ثانیا؛ محدودیت هاى زیادى دارد؛ یعنى بسیارى از سؤالات انسان را بدون پاسخ گذاشته و گاه نیز ره آوردهاى نادرست علمى یا شرایط و جو فکرى و فرهنگ عصرى تأثیرات نامطلوبى را در این راستا به جاى خواهد گذارد. همین مساله باعث شده که در جهان غرب جریانى به نام «فیدیسم» پدید آید که معتقد است به جاى دفاع عقلانى از دین همواره باید درجهت حفظ ایمان توده ها کوشید. اکنون چه باید کرد؟ به نظر ما دفاع عقلانى از دین به خوبى میسور است و اتفاقا دین اسلام همواره در این مسائل سرافراز بیرون آمده است؛ لیکن جز دو ابزار بیان شده و نیز فلسفه ها و حکمت هایى که در خود دین تعیین گردیده راه دیگرى وجود ندارد. بنابراین ما در درجه اول باید بدانیم که ابزارهاى تحقیقمان چیست و تا چه اندازه توانایى استفاده از آن را داریم.بدون شک عقل جزءنگر محدودیت هاى زیادى دارد و افراط در استفاده از آن اندیشه را به ناکامى مى کشاند ولى نباید به طور کلى آن را کنارزد. پس تا آن جا که توانایى علمى ما اجازه مى دهد باید فلسفه احکام را دریابیم و آن جا که ناتوان شدیم دیگر راه چاره اى جز اتکا به عقل کل نگر و قطع کلى به مصالح احکام الهى وجود ندارد و نباید ضعف دانش و بینش خود رابه حساب دین بگزاریم.فلسفه همه احکام و جزئیات آنها به طور تفصیلى روشن نیست و آگاهى از آن دانشى فراتر از تنگناهاى معارف عادى بشرى مى طلبد. لیکن به طور اجمال، روشن است که همه احکام الهى تابع مصالح و مفاسد واقعى در متعلق آنهاست. بنابراین در صورتى که فلسفه حکمى را بالخصوص ندانیم، بنا بر قاعده کلى فوق باید از آن پیروى کنیم؛ زیرا در آن یقین به وجود مصلحتى هست، هر چند بر ما ناشناخته باشد.در یافتن فلسفه احکام، نباید همیشه به دنبال علوم تجربى رفت و دلیلى مادى و فیزیولوژیک برایش جست و جو نمود. این فرایند که همواره در پى یافتن مصلحت یا مفسده اى طبى یا ... باشیم، برخاسته از نگرشى مادى گرایانه است؛ در حالى که بسیارى از احکام، مصالحى معنوى دارند که در حوزه هیچ یک از علوم بشرى قابل تحقیق نیست و آنها با متد تجربى خود، قادر به دادن حکمى - نفیا یا اثباتا - پیرامون آن نیستند و اگر نظرى هم بدهند، بسیار سطحى است؛ زیرا چه بسا مسأله حکمتى برتر و بالاتر داشته باشد؛ مثلاً در مورد روزه علوم به خواص بهداشتى آن پرداخته است، ولى قرآن مجید فلسفه اى بالاتر را بیان فرموده و آن «تقوایابى» است.بنابراین درباره فلسفه احکام علاوه بر منافع و ضررهاى مادى و جسمى باید به آثار مثبت و منفى آن بر «روح و معنویت» انسان توجه کرد و گذشته از جنبه فردى باید به تأثیر آن در هنجار یا ناهنجارى اجتماع نیز توجه کرد و از آن جا که ابعاد سه گانه «جسمى و روحى و اجتماعى» آدمى رابطه ارگانیک و به هم پیوسته با یکدیگر دارند و از آنجا که آخرت انسان جدا از دنیاى او نیست، «احکام الهى» با توجه به تمامى این جوانب تشریع شده است. ازاین رو در فلسفه احکام باید با نگاهى گسترده به تمام ابعاد انسان و زاویه هاى آشکار و پنهان آن نظر افکند تا در انتخاب زیبایى ها و راه هاى آرامش و آسایش دچار خطا نگردیم.بنابر این , اگر فایده و نتیجه اى در این احکام و مقررات وجود دارد مخصوص ما ومربوط به ماست از سـوى دیـگـر , مـا نـه تنها جسمیم که هر دستورى از طرف خدا آمده است براى تربیت جسم و. پـرورش انـدام و مـزایـاى بهداشتى باشد و نه تنها روحیم که همه به خاطر آثارمعنوى آنها تشریع گردد . بلکه مجموعه اى هستیم از جسم و جان و روح و تن و طبعا دستورات آسمانى ما جامع میان ماده و معنى و براى تکمیل هر دو جنبه است . ج) جایگاه عقل در دانستن احکامدرباره جایگاه عقل و بهره ورى از آن درفهم احکام به طور خلاصه مى توان گفت؛ برای استنباط احکام اسلامی ما چهار منبع در اختیار داریم که عبارتند از : 1- کتاب 2- سنت 3- اجماع 4-عقل . ما به کمک این چهار منبع است که می توانیم احکام و فرامین الهی را بدست آوریم. در این میان عقل از جایگاه ویژه ای برخوردار است و در بسیاری از ایات قرآن نیز بر عقل تاکید شده است و انسان را با خطاب «‌ ای صاحبان عقل و خرد » مورد خطاب قرار گرفته است ، و به حکم همین عقل داشتن است که انسان اشرف مخلوقات است. در واقع باید گفت که یکی از عوامل جاودانگی دین اسلام ، گره خوردن آن با عقل وفطرت و احکام عقلی است احکامی که ثابت و استوار اند. پس علاوه بر این که درک حقانیت قرآن و اسلام با استفاده از تعقل و معیارهاى عقلى قابل اثبات است، قدرت تشخیص عقل نیز در کنار قرآن و حدیث و بعد از آن دو، معیارى قابل اطمینان و راهنمایى روشنگر براى هدایت بشر مى باشد، به همین جهت حکم عقل همانند حکم شرع داراى ارزش علمى و عملى مى باشد و لازم الاجراء است. از این رو، در تمامى امور توسعه و رشد زندگى فردى و اجتماعى مى توان از «عقل» به عنوان یک شاخص گویا و حق مدار بهره مند شد. اما ناگفته نماند که حیطه فعالیت «عقل» در محدوده تجربه و آزمون بشرى و تصور و تصدیق انسانى است اما گستره وحى فراتر از معلومات بشرى است. به همین جهت مى توان به عنوان ابزار شناخت راهگشا و با قابلیت اطمینان حتى فراتر از عقل به آن اعتماد کرد و خود را از این نعمت بزرگ الهى محروم نساخت. چنان که در قرآن مجید مى خوانیم: {/Bکَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ {w1-5w}{I2:151I}/}... {/Bوَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ {w16-21w}{I2:151I}/}؛ {Mهمان طور که در میان شما فرستاده اى از خودتان فرستادیم... و آنچه را - که هرگز - نمى دانستید به شما یاد مى دهدM}، (بقره، آیه 151). از این آیه شریفه به خوبى استفاده مى شود که اگر «وحى» نبود در بسیارى از معارف به سوى بشر براى همیشه بسته بود و از آغاز و فرجام جهان - که در محدوده مشاهده و تجربه و آزمون بشرى نیست - آدمى بى خبر مى ماند. علاوه بر این که اگر فهم عقلانى بشر با آموزه هاى وحى سازگارى داشته باشد، اطمینان خاطر بیشترى براى بشر به وجود مى آورد. نکته مهم و قابل توجه آن است که هیچ گاه خرد سلیم و وحى اصیل در تضاد و ستیز نمى باشند. بنابراین در صورت مشاهده تضاد میان عقل سلیم و آموزه وحى، باید در برداشت خود از وحى تردید کنیم اما از سوى دیگر همین مقدار که آموزه هاى وحى خرد گریز نباشد اگر چه خردمند پسند نباشد نباید آن را نادیده گرفت، زیرا افق هاى وحى فراتر از عقل حسابگر بشرى است. لذا در روایات آمده(2) که «خداوند دوگونه حجت بر انسان قرار داده است. یکی حجت ظاهر و دیگری حجت باطن، حجت آشکار همان رسول و انبیاء و ائمه(ع) هستند و حجت نهان عقول.» البته توجه داشته باشیم - عقل انسانی آن چه درک می کند کلیات مطالب است مانند لزوم شناخت خالق، ضرورت وجود انبیاء، ضرورت وجود هدایت، و همین طور قبح و زشتی ظلم یا خوبی عدالت، ولی جزئیات را نمی تواند به طور کامل درک کند. با توجه به نکات پیش گفته اولا باید گفت که هرگز عقل نمی تواند انسان را از دین بی نیاز کند چرا که انسان در بخش عقائد و احکام (عبادت، معاملات، حدود، سیاسات و ... ) و اخلاق نیاز به هزاران مسئله دارد که هرگز عقل جزئیات آن را مطابق با واقع و موافق باسعادت دنیا و آخرت نمی تواند درک کند، مثلا در باب نماز فوقش عقل اصل ضرورت وجود عبادت را درک می کند و اما هزاران مسئله که در باب حج و معاملات و سیاسات و همین طور در باب اخلاق اصل ضرورت آن را درک می کند ولی خیلی از مصداق های آن را باید شرع بیان کند. هر چند همین عقل در مواردی برخی احکام را درک می کند، و یا کلیات عقائد باید توسط عقل درک شود. ازهمین رو ، یکی از فلسفه های اساسی بعثت پیامبران دین است که نارسایی های عقل ار جبران کند و آن جا که شاهباز اندیشه قدرت پرواز ندارد از طریق وحی انسان ها را هدایت کنند و آن چه را برای عقل درک پذیر نیست به بشر بنمایانند و او را از ضلالت و گمراهی نجات دهند. لذا آن چه شرع می آورد اگر مطابق عقل باشد، حکم او را تأکید می کند و اگر مسائلی باشد که عقل قبل از شرع و دین آن را درک نکرده است باعث ارشاد و هدایت عقل می شود .برای مطالعه بیشتر ر.ک: - آموزش عقاید، محمد تقی مصباح، سازمان تبلیغات. - وحی و نبوت، مرتضی مطهری. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image