تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، علاوه بر آنکه نشان داد مستأجر فعلی کاخ سفید توانسته است قرارداد اجارهی خود را برای یک دورهی چهارسالهی دیگر تمدید کند، مسائل دیگری را نیز در جامعهی آمریکا برجسته و نمایان کرد. یکی از این مسائل قطبی شدن جامعهی آمریکاست که با تجزیه و تحلیل اطلاعات و آمارهای پس از انتخابات به راحتی میتوان نشانه های این موضوع را از آن استخراج نمود. هرچند این مسئله از سالهای قبل در جامعهی آمریکا نیز وجود داشته است، ولی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و اطلاعات برآمده از این انتخابات مواد خامی را فراهم آورد تا از طریق آن بتوان این تجزیه و تحلیل را ارائه نمود.
اطلاعات برآمده از انتخابات ریاست جمهوری نشان می دهد که جامعهی آمریکا به سرعت در حال حرکت به سمت قطبی شدن است و طبقات مختلف جامعه در حال فاصله گرفتن از یکدیگر هستند. نویسنده، در این مقاله، به دنبال آن است تا با استفاده از اطلاعات و آمارهایی که از محتوای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا استخراج کرده است، به فرآیند قطبی شدن جامعهی آمریکا بپردازد. در این رابطه، قطبی شدن جامعهی آمریکا در سه محور نژاد، اقتصاد و جنسیت بررسی می گردد؛ ولی قبل از پرداختن به محورهای قطبی شدن، لازم است تا تعریفی مختصر از یک جامعهی قطبی ارائه گردد.
تعریف قطبی شدن جامعه
جامعهی قطبی جامعه ای است که یک توافق گسترده روی حداقل یک موضوع مهم وجود نداشته باشد. در چنین جامعه ای، یک بخش از جامعه به جِد معتقد است که نظرات طرف مقابل غیرقابل توافق است. بر این اساس، جامعهی آمریکا را می توان یک جامعهی قطبی دانست؛ چرا که بر سر موضوعات مختلف و مهمی همچون کاهش مالیات، سقط جنین و ازدواج همجنس گراها و... اختلاف شدیدی بین دو بخش از جامعه به وجود آمده است.
خاصیت جامعهی آمریکا همواره به گونه ای بوده که همهی گروههای قومی و نژادی و تفکرات اقتصادی و اجتماعی را در خود جای می داده است و پس از مدتی، تفکرات و منش و رفتار گروههای اقلیت در جامعهی آمریکا حل میگردید و آنها به نوبهی خود به بخشی از جامعهی آمریکا تبدیل می شدند، ولی آنچه در شرایط فعلی نمایان شده این است که بسیاری از این گروهها در جامعهی آمریکا حلنشده باقی ماندهاند و حتی با گذشت زمان و در آینده ای نزدیک به بخش اعظم جامعهی آمریکا تبدیل خواهند شد. به عبارت دیگر، خود این اقلیت ها در حال تبدیل شدن به اکثریت هستند!
برخی به دخالت گستردهی دولت در اقتصاد اعتقاد دارند؛ در حالی که برخی دیگر مانند جنبش «تیپارتی»، که در انتهای طیف طرف مقابل قرار گرفته اند، به شدت معتقد به عدم دخالت دولت در اقتصاد هستند. این موضوع نشان دهندهی وجود دو طرز فکر و بینش کاملاً متفاوت در زمینهی مسائل اقتصادی است و حرکت جامعهی آمریکا به سمت تفکرات اقتصادی کاملاً قطبی شده است.
به بیان دیگر، در شرایط عادی و زمانی که جامعه در یک شرایط همگن به سر می برد، این اختلافات کمتر نمایان می گردد، ولی زمانی که جامعه از لحاظ جنسیت و نژاد و اقتصاد از یکدست بودن خارج میشود، اختلافات بیشتر نمایان میگردد. در این بخش، محورهایی که باعث قطبی شدن جامعهی آمریکا میگردد را بررسی میکنیم.
1. قطبی شدن تفکرات و وضعیت اقتصادی
مؤسسهی پیو اخیراً در یک تحقیق به موضوع اختلاف بین فقیر و غنی و یا همان شکاف طبقاتی در جامعهی آمریکا پرداخته است. یافته ها حاکی از آن است که نرخ اختلاف بین فقیر و غنی به بالاترین حد خود در سال 2012 رسیده است. بر اساس این تحقیق، 66 درصد از مردم آمریکا اعتقاد دارند که یک نبرد جدی بین فقیر و غنی در جریان است؛ در حالی که این نرخ در سال 2009 به مراتب کمتر از این میزان، یعنی حدود 47 درصد، بوده است.1 نارضایتی مذکور تنها در آمار و ارقام خلاصه نشده است، بلکه نمادهای بیرونی مهم و فراوانی نیز دارد. یکی از نمادها و شاخص های مهم این نارضایتی تشکیل جنبش 99 درصدی در قلب اقتصادی آمریکا، یعنی نیویورک، است.
در شرایط کنونی، ایالات متحده در حال گذار از مرحلهی سختی است؛ چرا که در کمتر برهه ای از تاریخِ ایالات متحده، ما شاهد بروز و شکل گیری جنبشی مانند «جنبش اشغال والاستریت» بوده ایم. تشکیل این جنبش نشان دهندهی عمق بحران اقتصادی آمریکاست. این جنبش بازتاب یأس عمیق آن بخش از جمعیت کشور است که انتظار داشت با به قدرت رسیدن باراک اوباما مشکلات اقتصادی حل گردد، ولی در سه سالی که باراک اوباما سکّان هدایت کشور را در دست داشته است، بیکاری، صعودی فزاینده داشته و رشد اقتصادی در بهترین شکل آن به شدت ناامیدکننده بوده است. با نگاهی به آمار و اطلاعات استخراجشده از مؤسسات مختلف نظرسنجی در آمریکا، به آسانی می توان نتیجه گرفت که فقر در آمریکا افزایش یافته و تشکیل جنبش اشغال والاستریت بخشی از واقعیات انکارناپذیر و قطبی شدن جامعهی آمریکا و واکنش طبیعی مردم به فقر و نابرابریهای موجود در جامعه است. در بطن این شرایط ناگوار اقتصادی است که اکثریت مردم آمریکا معتقدند کشورشان در مسیری بحرانی در حال حرکت است.
طبق یک نظرسنجی، که توسط مؤسسهی گالوپ انجام شده است، تنها 20 درصد از مردم از شرایط فعلی آمریکا رضایت دارند.2 بحران مذکور آن قدر جدی است که به گفتهی جوزف نای، برخی افراد آن را به عنوان شروع افول آمریکا تفسیر کرده اند.
جنبش تسخیر والاستریت، که بخش عمدهی اعضای آن را لیبرال های حزب دمکرات تشکیل می دهند، عقیده دارد که اوباما چندان به مرام حزب دمکرات پایبند نیست. باراک اوباما از نظر فلسفی و سیاسی متعلق به جناح لیبرال حزب دمکرات است و بعد از ودرو ویلسون در آغازین دهههای قرن بیستم، او را باید لیبرالترین رئیسجمهور آمریکا قلمداد کرد. الزامات فکری چنین رئیس جمهوری ایجاب می کند که به گزارههای یک دولت سوسیالـدمکرات معتقد باشد و سعی در ایجاد و کاربست مؤلفه های یک دولتـ رفاه در جامعه بنماید؛ در حالی که به زعم اعضای جنبش، این مؤلفهها چندان در جامعه حاکم نیستند. به نظر آنان، فاصلهی بین فقیر و غنی در جامعه بسیار بیشتر از حد معمول است و شرکتها و بانکهای مستقر در خیابان والاستریت نماد این بیعدالتی و نابرابری هستند. اعضای این جنبش از اوباما میخواهند تا با تکیه بر آرای مردمی و با توجه به اصول و ارزشهای حزب دمکرات، در مقابل این بیعدالتی ها ایستادگی کند و نقش دولت را در سامان دادن به وضعیت نابسامان اقتصاد و عدالت افزایش دهد. در مسئلهی جنبش اشغال والاستریت لیبرالهای حزب دموکرات، باراک اوباما را متهم میکنند که به اندازهی کافی به سیاست دولت فعال اعتقاد ندارد. آنها به عنوان افراد لیبرال معتقد هستند که تنها راه حلوفصل بحران اقتصادی آمریکا افزایش میزان بودجهای است که دولت به برنامههای عمرانی و رفاهی تخصیص میدهد و از سوی دیگر ضروری است که دولت فدرال نقش وسیعتری در تنظیم بازار بر عهده بگیرد و تلاش کند سیستم سرمایهداری ساماندهیشده را به جای سیستم سرمایهداری بازاری جایگزین کند.
این موضوع، یعنی دخالت دولت در اقتصاد، در بررسی های مؤسسه گالوپ در مورد مسئلهی «قانون بیمهی درمانی» به وضوح نشان داده شده است. قانون مذکور، که در سال 2010 به تصویب کنگره رسید، با اصرار محافظه کاران مبنی بر غیرقانونی بودن آن، در سال 2012 به دادگاه عالی فدرال ایالات متحده ارجاع گردید تا دادگاه در مورد آن تصمیم نهایی را صادر بنماید. در این بررسی، تنها 24 درصد از دمکرات ها اعتقاد داشتند که این قانون باید لغو گردد، در حالی که 64 درصد از آنها چنین اعتقادی نداشتند.3 به بیان دیگر، 64 درصد از دمکرات ها اعتقاد دارند که دولت باید در اقتصاد دخالت نماید و با تنظیم آن جلوی فقر و بی عدالتی را بگیرد.
انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 شاهد بزرگترین شکاف جنسیتی در تاریخ ایالات متحده بوده است. در این دوره از انتخابات، این شکاف به 20 درصد رسید، در حالی که شکاف مذکور در سال 2008 تنها 14 درصد بود. اصولاً زنان از زمانی که در آمریکا صاحب حق رأی شده اند، به طور سنتی، همواره به نامزد حزب دمکرات رأی داده اند و همیشه شکافی در این زمینه به نفع حزب دمکرات وجود داشته است.
همان طور که از سطور فوق مشخص است، جامعهی آمریکا در زمینهی تفکرات اقتصادی نیز کاملاً قطبی شده است. برخی به دخالت گستردهی دولت در اقتصاد اعتقاد دارند؛ در حالی که برخی دیگر مانند جنبش «تیپارتی»، که در انتهای طیف طرف مقابل قرار گرفته اند، به شدت معتقد به عدم دخالت دولت در اقتصاد هستند. این موضوع نشان دهندهی وجود دو طرز فکر و بینش کاملاً متفاوت در زمینهی مسائل اقتصادی است.
2. قطبی شدن نژادی
طبق گزارش مؤسسهی پیو، لاتینتبارهای ساکن در ایالات متحده هماکنون بزرگترین اقلیت ساکن در این کشور را تشکیل می دهند و تا سال 2030 نیز جمعیت رأی دهندهی این اقلیت دو برابر خواهد شد. بر اساس اطلاعات استخراجشده از مؤسسهی پیو، در سال 1960، بیش از 85 درصد جمعیت ایالات متحده سفید پوست بودهاند و جامعهی آمریکا از لحاظ نژادی تقریباً جامعه ای یکدست و غیرقطبی بوده است؛ (در آن زمان اسپانیاییتبارها حدود 3 درصد و آسیاییتبارها فقط نیم درصد از کل جمعیت آمریکا را تشکیل میدادند.) در حالی که در سال 2011 این ترکیب به سوی قطبی شدن در حال حرکت بوده، به طوری که جمعیت سفید پوستان به 63 درصد کاهش و جمعیت اسپانیاییتبارها و آسیاییتبارها به ترتیب 17 و 5 درصد افزایش یافته است.4
با توجه به اینکه در تاریخ انتخابات آمریکا لاتینتبارها، به طور سنتی، همواره به نامزد حزب دمکرات رأی میدهند، لذا افزایش جمعیت این گروه در آمریکا منجر به قطبی شدن بیشتر جامعهی آمریکا میگردد. به عنوان نمونه، در انتخابات اخیر 71 درصد از لاتینتبارها به اوباما رأی دادهاند.5
نکتهی مهم دیگری که از اطلاعات پس از انتخابات آمریکا، می توان استخراج نمود این است که در مجموع 80 درصد از گروههای اقلیت به اوباما رأی دادهاند6 و این نشان میدهد که با افزایش جمعیت اقلیتها در آمریکا، جامعه هرچه بیشتر به سمت قطبی شدن پیش می رود.
3. قطبی شدن جنسیتی
انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 شاهد بزرگترین شکاف جنسیتی در تاریخ ایالات متحده بوده است. در این دوره از انتخابات، این شکاف به 20 درصد رسید؛ در حالی که شکاف مذکور در سال 2008 تنها 14 درصد بود.7 اصولاً زنان از زمانی که در آمریکا صاحب حق رأی شده اند، به طور سنتی، همواره به نامزد حزب دمکرات رأی داده اند و همیشه شکافی در این زمینه به نفع حزب دمکرات وجود داشته است؛ ولی آنچه در این دوره از انتخابات بسیار چشمگیر به نظر می رسد، گستردگی و عمق این شکاف اجتماعی است که به قطبی شدن بیشتر جامعهی آمریکا منجر خواهد شد. فاصلهی جنسیتی در حال تبدیل شدن به یک عامل مهم در انتخابات آمریکاست. این عامل همواره عوامل دیگر جامعهی آمریکا را در مسیر قطبی شدن به پیش می برد. تا کنون هیچ گاه به این اندازه اختلاف بین دو جنس زن و مرد وجود نداشته است. در مجموع، اختلافات بین دو دیدگاه محافظه کار و لیبرال در حال افزایش است و این یعنی قطبی شدن جامعه. در واقع انتخابات سال 2012 تفاوت بین دو بینش را به شدت آشکار کرد و نشان داد که جامعهی آمریکا علی رغم نظر و توصیهی پدران بنیانگذار و خصوصاً شخص جورج واشنگتن، قطبی شده است.
شاخص های سه گانهی فوق نشان می دهد که جامعهی آمریکا در پس لایه های زیرین خود به شدت به سوی قطبی شدن در حال حرکت است و دیگر آن جامعه ای نیست که توان جذب تفکرات و ایده های مختلف را داشته باشد، هرچند در ظواهر امر ممکن است چنین چیزی مشهود نباشد. اگر اطلاعات برآمده از انتخابات آمریکا را مانند نوشته های مندرج در خطوط یک دفتر بدانیم، قسمت های سفید بین خطوط همان چیزی هستند که در حالت عادی خوانده نمی شوند؛ ولی با کمی دقت و توجه، اطلاعات فراوانی را می توان از بین این خطوط استخراج نمود.(*)
منابع:
1http://pewresearch.org/pubs/2167/rich-poor-social-conflict-class. 2http://www.gallup.com/poll/145610/Satisfaction-Remains-Near-Month-Low.aspx. 3http://www.gallup.com/poll/145496/Favor-Oppose-Repealing-Healthcare-Law.aspx. 4http://www.pewsocialtrends.org/2012/11/07/a-milestone-en-route-to-a-majority-minority-nation. 5http://www.pewhispanic.org/2012/11/07/latino-voters-in-the-2012-election. 6Ibid. 7http://www.gallup.com/poll/158588/gender-gap-2012-vote-largest-gallup-history.aspx?utm_source=alert&utm_medium=email&utm_campaign=syndication&utm_content=morelink&utm_term=All Gallup Headlines. /نعمت حسینی؛ کارشناس مسائل بینالملل/برهان/۱۳۹۱/۹/۱۲ .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.