اثبات وحدانیت خدای متعال / عقاید / خداشناسی / توحید و یگانگی خداوند /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

چگونه می توان اثبات کرد که در این جهان تنها یک آفریدگار وجود دارد؟ آیا امکان ندارد جهان دیگری به طور کاملاً مجزا از این جهان وجود داشته باشد که دارای آفریدگار دیگری باشد و اصلا با این جهان ارتباطی نداشته باشد که باعث اختلال در جهان بخاطر وجود دو خدا شود؟


2) چون خداوند بی نهایت و مطلق است، نمی توان خدائی دیگر را در نهایت او فرض کرد. زیرا این فرض متناقض با اصل ادعا خواهد بود. محصول ادعا این است که خداوند مطلق و بی نهایت است ولی با فرض خدایی دیگر ، دیگر خداوند مطلق و بی نهایت نخواهد بود و در واقع گفته­ایم خداوند بی نهایت مطلق است و بی­نهایت مطلق نیست. در نتیجه می بینیم که بازگشت این فرض، به اجتماع نقیضین است . اجتماع نقیضین یعنی یک شیئی در یک آن، هم باشد و هم نباشد، که به بداهت عقل، باطل و ناپذیرفتنی است. 3) با توجه به آنچه که بیان شد، تعدد مربوط به امور محدود و نسبی و از خواص موجودات محدود و نسبی است. ولی موجود نامحدود و مطلق، کثرت و تعدد نخواهد داشت. و حتی تعدد برای آن قابل فرض هم نیست. می توان با سؤالی مسئله را روشن­تر نمود، آیا هر یک از این دو خدا به دیگری محدود می­شود و نمی­تواند در امور دیگری تصرف کند، در این صورت قدرت آنها محدود می شود و هیچکدام خدا نیستند. و اگر یکی می­تواند در امور دیگری تصرف کند ولی آن دیگر نمی­تواند، پس این دومی خدا نیست و در نتیجه مخلوق خواهد بودو اگر هر دو نامحدودند و هر دو می­توانند در امور دیگری تصرف کنند لازمه آن تعدد نامتناهی می­باشد که امری محال است زیرا این نیز به اجتماع نقیضین بر­می­گردد. امّا دلیلی که در آیه شریفه22 از سوره انبیاء بیان شده است،  مربوط به تعدد الهه با فرض پذیرش یک واجب­الوجود، می­باشد. علامه طباطبایی(ره) در باره مفاد" لَوْ کانَ فِیهِمَا ءَالهَِةٌ إِلا اللَّهُ لَفَسدَتَا  فَسبْحَنَ اللَّهِ رَب الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ [i] " می فرماید: «در سابق در تفسیر سوره هود، و سوره‏های بعد از آن، مکرر اشاره کردیم که : نزاع میان بت‏پرستان و موحدین در یگانگی معبود و تعدد آن نیست، و در اینکه واجب الوجود موجود بالذات است که وجودش از خودش و وجود تمامی موجودات از او است و یکی است، هیچ اختلافی نیست، نزاعی که هست در اله به معنای رب و معبود است، که بت‏پرست‏ها بر آن شده‏اند که تدبیر عالم با طبقاتی که در اجزای آن هست از ناحیه آفریدگار عالم به موجوداتی شریف و مقرب درگاه او واگذار شده که به همین جهت ما باید آنها را بپرستیم، تا برای ما شفیع درگاه خدا شوند، مانند رب آسمانها، رب زمین و رب انسان و همچنین اربابی دیگر، و اینها اله مخلوقاتند و خداوند اله آنها و آفریدگار همه موجودات.در این آیه شریفه، آلهه غیر از خدا در آسمان و زمین را، به این معنی نفی می‏کند، نه به معنی تعدد واجب الوجود و هستی بخش را، و اما حاصل حجتی که آیه آورده این است: اگر فرض شود که برای عالم آلهه متعددی باشد، ناچار باید این چند اله با یکدیگر اختلاف ذاتی، و تباین حقیقی داشته باشند(وگر نه چند اله نمی‏شدند)، و دو­گانگی در حقیقت و ذات مستلزم آن است که در تدبیر هم با یکدگر متباین و مختلف باشند و همین که پای اختلاف در تدبیر به میان بیاید، تدبیر هر یک تدبیر دیگری را فاسد می‏کند و آسمان و زمین رو به تباهی می‏گذارند. و چون می‏بینیم نظام جاری در عالم نظامی است واحد، که همه اجزای آن یکدیگر را در رسیدن به هدف خود یاری می‏دهند. و با رسیدن اجزای دیگر به هدف‏های خود سازگارند، می‏فهمیم که برای عالم غیر از یک اله نیست. ممکن است گفته شود: ما می‏بینیم بسیاری از اسباب با یکدگر تزاحم دارند و بسیاری از علل جلو تاثیر یکدیگر را می‏گیرند و مگر تفاسد [ii]  چگونه می‏شود ؟ در جواب می‏گوییم: تفاسد دو علت که در تحت تدبیر دو مدبر باشند، غیر از تفاسد دو علتی است که در تحت یک تدبیر باشند و مدبری واحد، علتی را به وسیله علتی دیگر از کار بیندازد و یا اثر آن را محدود کند. و تزاحم عللی که در نظام عالم دیده می‏شود از این قبیل است. برای اینکه علل و اسبابی که این نظام عمومی عالم را ترسیم می‏کنند، با همه اختلافی که دارند، تمانع و تزاحمشان با یکدیگر طوری نیست که یکدیگر را باطل کنند و از اثر و فعالیت ساقط سازند، بلکه وضعیت دو سبب که با هم مختلف و متنازعند(و تحت یک مدبر باشند) در تنازع و اختلاف ، حال دو کفه ترازو را خواهند داشت که هر یک بالا رود آن دیگری پائین می‏آید، در عین اینکه در تحصیل غرض صاحب خود متحدند و در سنجیدن کالای او متفق.  به خلاف تمانع دو علت که در تحت تدبیر دو مدبر باشند(اگر فرض شوند)، که با تزاحم خود قوانین عمومی و کلی حاکم بر نظام عالم را می‏شکنند و با وجود اجتماع شرایط و ارتفاع موانع نمی‏گذارند علتها اثر خود را بکنند. آن وقت است که تخلف معلول از علت امری عادی می‏شود، بلکه اصولا در چنین فرضی دیگر نظام عمومی عالم باقی نمی‏ماند. باز ممکن است گفته شود: نظام جاری در عالم از مدبری با شعور و با علم خبر می‏دهد، چه مانعی دارد که ما برای عالم چند اله فرض کنیم که همگی امور عالم را از روی تعقل و فکر و با موافقت یکدیگر تدبیر کنند؟ در جواب می‏گوییم چنین فرضی غیر معقول است، زیرا معنای تدبیر از روی فکر و عقل در ما آدمیان این است که ما افعالی را که انجام می­دهیم بر مقتضای قوانین عقلی که حافظ همراهی اجزای فعل با یکدیگر و سوق دادن فعل به سوی هدف آن است تطبیق دهیم و این قوانین عقلی همه از حقایق خارجی و نظامی که در موجودات برقرار است گرفته شده، در نتیجه افعال عقلائی ما تابع قوانین عقلی است و قوانین عقلی ما تابع نظام عالم خارج است، اما پروردگار مدبر عالم چنین نیست، بلکه نظام خارجی همان فعل او است نه اینکه او هم مانند ما از نظام عالم برای قوانین خود الگو گرفته باشد، زیرا محال است که فعل او تابع قوانین عقلی باشد که آن قوانین از فعل او به وجود می­آیند. پس چگونه تصور شود که خدایان مفروض به خاطر مصالح عالم وحدت نظر و عمل پیدا کنند چون گفتیم مصالح تابع فعل خدا است نه متبوع آن(دقت فرمایید).» [iii]     .

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/17



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image