سنّت «استدراج» و مسئله عدل الهی /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

چرا خدواند مانع گناهکاران نمی شود و آنها را با دادن فرصت در دام استدراج می اندازد تا بیشتر گناهنمایند، آیا این بی عدالتی نیست؟


پاسخ اجمالی سنت استدراج یک اتمام حجت برای گناه کاران است. خداوند هشدارهای لازم را به این افراد داده است و استدراج زمانی است که با وجود آیات الهی دست به گناه بزنند. اینکه چنین گناه کارانی بلافاصله از دنیا بروند تا کمتر گناه کنند خلاف حکمت الهی است. همچنین استدراج فرصتی است برای گنه کارانی که تصمیم به توبه بگیرند. از طرفی اختیار را نمی توان از انسان سلب کرد و او را مجبور به انجام کارهای نیکو کرد. این امر با تکامل انسان و سنّت پاداش و جزاء منافات دارد. می توان گفت: استدراج نه دامی برای گناه بیشتر انسانهاست و نه بی عدالتی، زیرا خداوند افراد گنهکار را در صورتی که زیاد آلوده گناه نشده باشند به وسیله زنگ های بیدار باش و مکافات اعمالشان، و یا گاهی به وسیله مجازات های متناسب با اعمالی که از آنها سرزده است، بیدار می سازد و به راه حق باز می گرداند. لذا برای افرادی که غرق در گناهند و هدایت های الهی و زنگ های بیدار باش برای آنها اثری ندارد، راهی نیست جز اینکه به عملکرد و گناهان خود واگذار شوند.   پاسخ تفصیلی سنت استدراج و سوال از آن نعمت هایی که به سراغ انسان می آید می تواند عوامل مختلفی داشته باشد: گاهی این نعمت ها پاداشی است که در مقابل اعمال خیر خود به دست می آورد؛ چرا که خداوند کار هیچ کس را بدون پاداش نمی گذارد و پاداش بیشتر این افراد را در همین دنیا می دهد. و گاهی نعمت های خداوند یک نوع عذاب و مجازات است که در آیات و روایات ما به نعمت استدراج معروف است؛ یعنی هنگامی که شخص گناهمی کند؛ خداوند او را تنبیه می کند تا بیدار شود؛ ولی اگر در مراحل بعدی بر اثر زیادی گناهبه حدّی برسد که تنبیهات فایده نداشته باشد، در نتیجه خداوند به او نعمت می دهد تا غافل شود و خیال کند مستحق این نعمت هاست؛ در صورتی که خداوند ناگهانی او را عذاب می کند که این عذاب برای او خیلی دردناک است. در آیه182 سوره اعرافمی خوانیم: «وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِاَیاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِّنْ حَیْثُ لَایَعْلَمُونَ»؛ (و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، ما آنان را از جایی که نمی دانند، به تدریج به سوی عذاب پیش می بریم). امام علی(علیه السلام) می فرمایند: «یابْنَ آدَمَ اذا رَایتَ رَبَّکَ سُبحانَهُ یُتابِعُ عَلیکَ نِعَمَهُ وانتَ تَعْصِیْهِ فَاحْذَرْهُ»(1)؛ (ای فرزند آدم، هرگاه دیدی که گناهمی کنی و با این حال خدای سبحان نعمت هایش را پیاپی به تو ارزانی می دارد، از او برحذر باش). در حدیثی از امام حسین(علیه السلام) نیز می خوانیم: «الِاْسْتِدْراجُ مِنَ اللَّهِ سبحانه لِعَبدِهِ انْ یُسْبِغَ عَلَیْه النِّعَمَ وَ یَسْلُبَهُ الشُّکْرَ»(2)؛ (استدراج در نعمت و غافلگیر کردن خداوندی این است که به بنده اش نعمت فراوان می دهد و توفیقشکرگزاری را او سلب می کند [تا اینکه ناگهان به زمین می خورد و همه چیز را از دست می دهد]). بعضی تشبیه می کنند به اینکه انسان هر چه از یک درخت بالاتر برود، وقتی سقوط کند، سقوطش دردناک تر خواهد بود، و گاهی خداوند این کار را با بعضی افراد به خاطر اعمالشان انجام می دهد.(3) حال سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که چرا خداوند به جای اینکه مانع گناهکاران شود، آنها را با دادن فرصت در دام استدراج می اندازد تا بیشتر گناهنمایند، آیا این بی عدالتی نیست؟ در پاسخ به این سوال لازم است بدانیم استدراج نه دامی برای گناهبیشتر انسانهاست و نه بی عدالتی، زیرا خداوند افراد گنهکار را در صورتی که زیاد آلوده گناهنشده باشند به وسیله زنگ های بیدار باش و مکافات اعمالشان، و یا گاهی به وسیله مجازات های متناسب با اعمالی که از آنها سرزده است، بیدار می سازد و به راه حق باز می گرداند.(4) لذا برای افرادی که غرق در گناهند و هدایت های الهی و زنگ های بیدار باش برای آنها اثری ندارد، راهی نیست جز اینکه به عملکرد و گناهان خود واگذار شوند. سنت استدراج یک اتمام حجت برای گناهکاران است. این مهلت دادن برای کسانی است که خداوند حجت را بر همه آن ها تمام کرده است و آنها علی رغم هدایت های گوناگون الهی، سر به طغیان زده و گرفتار گناه، بلکه غرق در آن هستند و هیچ گونه ندای هدایتی را حاضر نیستند بشنوند. مثلاً در آیهیاد شده جمله: «وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا» آمده یعنی خداوند آیات گوناگون برای آنها نازل کرد ولی آنها پیوسته در جهت مخالفت و تکذیب آیات الهی عمل می کردند. خداوند چنین افرادی را بگونه ای خاص گرفتار عذاب می کند. و از آن جا که این قبیل افراد اساساً زمینه کمال جویی و تکامل پذیری و سعادت طلبی در خود را به طور کلی از بین برده و درخشش کمال یابی را بر اثر طغیان و گناهتیره نموده اند، لذا دچار عذابی می شوند که خود بدست خود آن را فراهم نموده و در واقع عذاب آنها تجسم کردار بد و گناهشان است.(5) این گونه افراد اگر چنین مهلتی به آنها داده نشود ممکن است فرصت نداشتن برای کار خیر یا در سختی و نقمت بودن را بهانه کنند و خداوند با این مهلتی که به آنها می دهد حجت را از همه جهت بر آنها تمام می کند. اینکه چنین گناهکارانی بلافاصله از دنیا بروند تا کمتر گناهکنند خلاف حکمتالهی است. اگر خداوند گناهکارانی را که دست از گناهنمی کشند، دچار هلاکت کند تا بیشتر گناهنکنند و عذاب آنها شدیدتر نشود، مخالف مقتضای حکمتالهی است؛ زیرا اکثریت افراد بشر که به نحوی گرفتار گناههستند باید هلاک شوند؟! در حالی که این برخلاف فلسفه خلقت است، چون خداوند انسان را خلق کرده و زمینه تکامل را نیز در اختیار آنها قرار داده تا خود در مسیر کمال حرکت کنند، نه این که به مجرد این که گناهی کردند آنها را هلاک نماید و فرصت ها را از بین برد، چنانکه در آیه45 سورهفاطر می خوانیم: «وَ لَوْ یُواخِذُ اللهُ النّاسَ بِما کَسَبُوا ما تَرَکَ عَلی ظَهْرِها مِنْ دَابَّهٍ»؛ (اگر مردم را به گناهانشان مجازات می کردیم، بر روی زمین کسی باقی نمی ماند). از طرفی ممکن است برخی از این گناهکاران بالاخره در مراحل بعدی عمر خود توبه کنند و از طریق توبه شرایط جلب رحمت الهی را فراهم سازند، چه این که افراد زیادی از این دسته اند، لذا هلاکت گناهکار به محض انجام گناههیچ توجیه عقلانی ندارد و خلاف عدالتو حکمتالهی است. مانع گناه آنها شدن در حال حیات نیز با اختیار انسان منافات دارد. خداوند انسان را مختارآفریده است و اراده تشریعی نموده و از بندگانش خواسته گناهنکنند و از احکام الهی جهت تامین سعادت ابدی خویش پیروی نمایند، اما اینکه با اراده تکوینی بخواهد جلوی عمل و گناهمردم را بگیرد موجب جبر می شود، یعنی انسان ها مجبور می شوند که گناهنکنند و این کار با محذور مواجه است؛ زیرا اراده تکوینی خداوند مبنی بر جلوگیری از گناهبندگانش با این مسئله که انسان موجودی مختار، آزاد و با اراده است و همه اعمال خود را باید از روی اختیار انجام دهد تا پاداش بگیرد یا عقاب شود، منافات دارد. عملی که از روی اختیار انجام نگردد، به عمل کننده انتساب ندارد و در واقع، عمل او محسوب نمی شود، به همین دلیل استحقاق پاداش یا عقاب هم در قبال چنین عملی ندارد. این گونه عمل ها برای انسان پیامد و نتیجه معنوی ندارد و موجب تکامل او هم نمی شود.(6) لطف خداوند در حق بندگان تا حدی است که با حکمتش در تضاد قرار نگیرد. اختیار انسان مقتضای تعالی انسان است و از روی حکمتبه انسان داده شده است، لذا نمی شود اختیار را از انسان سلب کرد. بنابر این در فرآیند حرکت انسان به سمت تعالی و بهشتجاوید عاری از هرگونه گناهو ظلمی، می بایست فرصتی به خودکامگان غرق در تباهی داده شود که با اختیار سعادت یا شقاوت را برگزینند. .

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/17



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image