احساسات و عقل-شعور و احساس-عقل و احساس /

تخمین زمان مطالعه: 2 دقیقه

در مورد عقل، شعور و احساس، توضیحات کلی داده و رابطه آنها را با هم بگویید؟


عقل عقل به گفته لسان العرب و مفردات راغب در اصل از عقال به معنای طنابی است که بر پای شتر می بندند تا حرکت نکند. از آن جا که نیروی خرد، انسان را از کارهای ناهنجار باز می دارد، این واژه بر آن اطلاق شده است.بعضی دیگر از کتب لغت مانند صحاح عقل را به معنای حَجْر و منع تفسیر کرده اند و بعضی مانند قاموس به معنای علم به صفات اشیا از حُسن و قبح و کمال و نقصان گفته اند.یافته های عقلی همواره کلی اند و معلوم ومتعلق آنها نیز اموری مجردند. برای رسیدن به درکی کلی ، نفس آدمی از صورتهای جزئی شکل گرفته در خود به کمک حواس و نظر به مشترکات آنها و حذف تفاوتهایشان به صورتی کلی که قابل انطباق بر افراد بسیاری است دست می یابد ، و همین را صورت عقلی گویند. مثلا ، فرد با دیدن علی ، حسن ، حسین و ... و با شکل گیری تصویری از هر کدام در نفس او و حذف خصوصیات جزئی و خاص هر یک به مفهوم کلی انسان در مورد آنها می رسد و صورتی را موجب می شود که صورت عقلی می گویند.شعورشعور یعنی حس کردن ، دریافتن ، ادراک کردن ، اطلاع و آگاهی یافتن. نفس در عین اینکه جولانگاه حالات مختلف یا بعبارت صحیح تر خود آن حالات است ، بوجود آنها نیز آگاهی دارد و از این حیث کسی را ماند که هم خواننده است و هم مستمع. بنابراین ، عالم و معلوم یکی است ، از این رو که خود کیفیات نفسانی است آنرا نفس گویند و از این جهت که علم بدان کیفیات دارد شعور یا وجدان خوانندش.چون ادراک بدون استنباط باشد آن را شعور گویند و چون متوفق بر حصول تمام معنی حاصل شده ، باشد تصورش خوانند.صدرا گوید (اسفار ، ج1 ، سفر 1 ، ص119) شعور عبارت از ادراک بدون استنباط است و اول مرتبت حصول علم به قدرت عاقله است و چنان می نماید که شعور ادراک متزلزل است و از این جهت در حق خدا اطلاق نشده است. ( فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا ، دکتر سید جعفر سجادی ، ص 274) <احساس احساس یعنی درک شیء مادی که نزد مدرک حاضر است و دارای هیات خاصی از جمله زمان ، مکان ، کیفیت ، کمیت ، و ... است که به کمک یکی از قوای حسی تحقق پیدا می کند. شرط درک حسی جزئی بودن آن و مادی بودنش است. بر خلاف درک عقلی که امری کلی است و شرط متعلق آن نیز مادی بودن نیست. البته باید خاطر نشان کرد که ، نهایتا امر محسوس توسط عقل درک می شود و ابزار حسی تنها داده ها را به عقل می رسانند. در واقع ، آنچه در فرایند حسی روی می دهد این است که قوای حسی مواد و اطلاعاتی را به عقل می دهند و موجب ایجاد تصویری به کمک قوه تخیل در عقل می گردند و در واقع ، همین صورت است که اولا و ذاتا متعلق درک عقل و معلوم او واقع می گردد و چون همچون آینه ای عمل می کند می تواند از واقعیت خارجی خبر دهد. رابطه بین احساس و عقلالف) اگر مقصود از احساس مدرکات قواى حسى مثل احساس گرما، سرما، شیرینى، تلخى، درد، لذت و است، هیچ ربطى به قوه عقل ندارد. ب) ولى اگر منظور از احساس عواطف و گرایش ها باشد، برخى از آنها مى تواند ناشى از عقل باشد مثلًا وقتى عقل مفید بودن چیزى را براى انسان تشخیص داد، انسان مى تواند گرایش خود را براساس آن تنظیم کند و احساس علاقه به آن را در خود پدید آورد. خلاصه کلاماولین مرحله درک به کمک حواس روی می دهد و حواس داده ها را به عقل می رسانند و پس از آن و با شکل گیری صورتهای جزئی در ذهن رفته رفته عقل با اعمال امالی روی آنها به امری کلی می رسد و درک عقلی با صورت عقلی حاصل می شود. اولین مرحله ای عقل امری را درک می کند بدون اینکه استنباطی روی دهد شعور و درک تحقق می یابد.البته با تذکر داد که ، آنکه درک می کند نفس آدمی است که امری مجرد و غیر مادی و دارای قوای متعددی از جمله حس ، تخیل ، و تعقل است و همه اینها مراتب و قوای ادراکی نفس اند و در واقع ما با نظر به امور صادر شده از نفس برای او قوای متعدی قائل شده ایم وگرنه نفس امری بسیط و غیر مرکب و غیر مادی است.معنای عقل در آیات و روایاتدر آیات و روایات - که دو منبع اصلى و اصیل شناخت اسلام است - به طور صریح از «عقل» تعریفى ارائه نشده و به صورت مرسوم در باب تعریفات، ماهیت آن در قالبى مشخص مطرح نگشته است؛ امّا با تعابیر و لحن هاى گوناگون به صفات و لوازم عقل و عاقل اشاره شده که بدین وسیله مى توان تا اندازه اى به برخى از شعاع هاى «عقل» دست یافت. از این رو، با استفاده از قرآن و احادیث کوشش مى کنیم در این مجال اندک برخى از این شعاعها را در ذیل چند امر بیان کنیم:1 - معناى اصلى عقل، بستن و نگه داشتن است و به همین جهت ادراکى که انسان دل به آن مى بندد و چیزى را با آن درک مى کند، عقل نامیده مى شود. همچنین نیرویى که به واسطه آن خیر و شر و حق و باطل را از یکدیگر تشخیص مى دهد، عقل نام دارد و مقابل آن جنون، سَفَه و جهل است. در دیدگاه قرآن، عقل موهبتى الهى است، که آدمى را به سوى حق هدایت مى کند و از گمراهى نجات مى دهد. به فرموده علامه طباطبایى: «قرآن شریف عقل را نیرویى مى داند که انسان در امور دینى از آن بهره مند مى شود و او را به معارف حقیقى و اعمال شایسته رهبرى مى کند و در صورتى که از این مجرا منحرف گردد، دیگر عقل نامیده نمى شود. منظور از عقل در قرآن شریف، ادراکى است که در صورت سلامت فطرت، به طور تامّ براى انسان حاصل مى شود». المیزان، ج 2، ص 250.2 - در قرآن کریم 49 بار از مشتقات ماده «عقل» استفاده شده است و در عین حال، واژه هاى دیگرى مترادف با عقل تلقى گشته است همچون حلم (طور/32)، نُهى (طه/54 و 128)، حجر (فجر/5)، قلب (ق/37، حج/46، توبه/87 و 127) و لُبّ (آل عمران/7، رعد/19، زمر/18، غافر/54).3 - در روایات نیز عقل، ابزارى براى شناخت حقایق تلقى شده است. امام صادق(ع) در عبارتى از یک روایت بسیار جالب و طولانى مى فرماید: « ... عقل است که خدا انسان ها را به آن آراسته و روشنى بخش آنان قرار داده است. پس بندگان به واسطه عقل، آفریدگار خود را شناخته و خوب را از بد تمیز داده اند؛ و شناخته اند که تاریکى در نادانى و روشنایى در آگاهى است. این چیزى است که عقل، آنان را به آن رهنمون شده است . (اصول کافى، ج اوّل، کتاب العقل و الجهل، روایت 35) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image