وهابیت و توحید /

تخمین زمان مطالعه: 29 دقیقه

توحید و خداشناسی در وهابیت چگونه است؟


توحید و خداشناسی در وهابیت استاد حسینی قزوینیدر رابطه با بحث وهابیت، امروز عملکرد وهابیت در عرصه وهابیت، کل اسلام را زیر سوال برده است. فیلم فتنه‌ای که یکی از نمایندگان مجلس هلند آمد و چند موضوع را مورد بحث قرار داد، یکی از آنها، روش برخورد وهابیت و القاعده با مسلمانان و مردم جهان بود و مقداری هم از بعضی از کارهایی که خود شیعیان انجام داده بودند، مورد بحث قرار داد. با اینکه این فیلم، با اعتراض جهانی مواجه شد و 24 ساعت روی سایت بود، در این مدت، 7 میلیون نفر بیننده داشت. این قضیه تا به حال در تاریخ سابقه نداشته است. کل فیلم هم چند دقیقه بیشتر نبود.لذا، الان عملکرد وهابیت، عملکردی است که عمدتا علیه اسلام و قرآن مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. با توجه به این قضیه، امکاناتی که در اختیار وهابیت است، در اختیار هیچ‌یک از مراکز فرهنگی، حتی مسیحیت نیست.بی قید و بندی‌ای که در طرفداران وهابیت هست، حتی در طرفداران مسیحی نیست. اینها برای رسیدن به اهداف‌شان، حاضر هستند عزیزترین عزیزان‌ خود را از بین ببرند. نمونه‌اش همین عبد المالک ریگی بود ـ رهبر القاعده ایران ـ که اعلام جنگ مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی را داد و فقط در یک فاجعه تاسوکی، 22 نفر را در تاریکی شب، اعدام دسته‌جمعی کرد و فیلم تهیه کرد و برای ایجاد رعب و وحشت، در میان مردم منتشر کرد. جالب اینکه برادر زنش، جزء کسانی بود که منطق عبد المالک ریگی را نمی‌پسندید و می‌‌گفت این روش تبلیغ اسلام، نادرست است. دستور داد برادر زنش را بر زمین خواباندند و مثل گوسفند، سر بریدند و فیلم بریدن سر برادر زنش را در میان مردم منتشر کردند. این وهابیت برای رسیدن به اهداف شوم‌شان، از هیچ کاری فروگذار نیستند.در رابطه با مبانی فکری وهابیت که الان عزیزان هم در این زمینه سوالاتی را داشتند، یکی از اساسی‌ترین اشکالاتی که وهابیت به شیعه می‌گیرد، بحث شرک و بدعت است. شیعه را متهم می‌کنند که متوسل به انبیاء (علیهم السلام) و ائمه (علیهم السلام) می‌شوند، زیارت قبر بزرگان می‌روند، برای ائمه (علیهم السلام) حرم می‌سازند، طلب شفاعت از انبیاء (علیهم السلام) و اولیاء می‌کنند، که اینها همه شرک است. اگر شما آثار ابن‌تیمیه یا محمد بن عبد الوهاب را ملاحظه بفرمائید، اینها را می‌بینید. محمد بن عبد الوهاب کتابی دارد به نام توحید و در آنجا در 8 صفحه، نزدیک به 250 بار واژه "شرک و کفر و بدتر از مشرکین زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم)" را در حق مسلمانان و شیعیان استعمال می‌کند.اینها در هر حوزه‌ای که وارد شدند، ما پاسخ‌های کوبنده داشتیم و الحمدلله نتوانستند با این همه تبلیغاتی که داشتند، به آن اهداف شوم خود برسند. فقط در کشور مصر اعلام کردند که نزدیک به 82 میلیارد دلار هزینه تبلیغ وهابیت کرده‌اند. من گمان نمی‌کنم با این هزینه‌ای که امروز در حوزه‌های علمیه ما می‌شود، این مبلغ، هزینه یک قرن در حوزه‌های ما شود. با این همه تبلیغی که کردند، چه عائده‌شان شده است؟کسانی که سفرهای خارج از کشور دارند، می‌دانند وقتی از خود ایران بیرون می‌روند، تصور می‌کنند که در برابر این تبلیغات، موفقیت‌هایی داشته‌اند. ولی بنده خودم 30، 40 مورد مسافرت‌های خارجی داشته‌ام. در خود عربستان سعودی که مهد رشد وهابیت است، اینها موفقیت نداشته‌اند و الان هم ندارند. توده مردم از چهره وهابیت متنفرند. کار به جایی رسیده است که اگر الان به یک وهابی، واژه وهابی را استعمال کنی، بدش می‌آید. یعنی کلمه وهابی، واژه تنفّر زا شده است و این را یک اهانت به خودشان می‌دانند و می‌گویند به ما سَلَفی بگویید. حتی در داخل عربستان سعودی، اگر به یکی از اعضای هیئت امر به معروف و نهی از منکری که در کنار حرم مطهر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و بیت الله الحرام مشغول تبلیغ وهابیت هستند، وهابی بگویید، متأثر و ناراحت می‌شود. این نشان می‌دهد که اینها موفق نبوده‌اند. شاید در داخل عربستان سعودی، آمار وهابیون و طرفداران وهابیت، کمتر از 25٪ مردم است. حال آنکه شیعه در عربستان سعودی در جدیدترین آماری که بنده دارم، 33٪ است. همین‌طور سایر کشورها. در کشورهای آسیای میانه مانند تاجیکستان که در میان کشورهای آسیای میانه، وهابیت در آنجا بیشترین سرمایه تبلیغی را کرده است، چند روز پیش تعدادی از دوستان از تاجیکستان به قم آمده بودند و دیداری هم با ما داشتند، می‌گفتند:هر چه که جلوتر می‌رویم، وهابیت بیشتر با شکست تبلیغی مواجه می‌شوند و در کشور ما، وهابیت دیگر مشتری ندارد. چون آن قدر از اینها خشونت و حرف‌های رکیک دیدند.حتی یکی از اینها آدرس داد و گفت در فلان مسجد، امام جمعه ـ که سلفی و وهابی است ـ بالای منبر رفت و شروع کرد به صحبت کردن ـ چون تبلیغ وهابیت در تاجیکستان زیاد است، در آنجا بحث‌های شبکه سلام را بیشتر از کشورهای دیگر پیگیری می‌کنند. حتی یک نفر می‌گفت در هیچ خانه‌ای نیست که عکس شما و صحبت‌های شما نباشد ـ و اسم شما را آورد و شروع کرد به فحش دادن و جوانان هم او را از بالای منبر، پایین آوردند و در داخل مسجد، کتک مفصلی به او زدند. ببینید، حتی در جایی که این همه تبلیغ گسترده دارند، الان به این شکل است.یکی از بحث‌های اساسی که ما در رابطه با توحید و شرک داریم، این است که امروز، وهابیت ناشر تفکر تجسیم هستند. ما را متهم به شرک می‌کنند و حال آنکه خودشان ناشر افکار جسمانیت خداوند هستند. حتی خود احمد بن حنبل صراحت دارد:هر گونه عقیده در جسمانیت خداوند، کفر است.شما ببینید عبارتی که ما از خود ابن‌تیمیه داریم، این است:و لیس فی کتاب الله و لا سنة نبیه و لا قول أحد من سلف الأمة و أئمتها أنه لیس بجسم.نه در قرآن و نه در سنت و نه در اقوال بزرگان گذشته، یک جمله که گفته باشند خداوند جسم نیست، نداریم.التأسیس فی رد أساس التقدیس، ج1، ص101این بزرگ‌نظریه پرداز وهابیت، این نظر را دارد. یعنی گویا این آیات، آیه قرآن نیستند:لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ (سوره شورى/آیه11)وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ (سوره إخلاص/آیه4)لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ (سوره انعام/103)اگر هم آیه باشد، باید طوری معنا کنیم که با نظر آقای ابن‌تیمیه، تنافی نداشته باشد.از هیئت عالی إفتاء عربستان سعودی سوال کردند:نظر شما نسبت به جسمانیت خداوند چیست؟جواب دادند:و نظرا إلی أن التجسیم لم یرد فی النصوص، نفیه و لا إثباته،‌ لأن الصفات توقیفیة.در نصوص شرع، هیچ عبارتی که جسمانیت خداوند را نفی یا اثبات کند، نرسیده است.فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة و الإفتاء، ج3، ص227این نظر این آقایان است. شما بیائید کتاب‌هایی را که اینها در رابطه با اوصاف خداوند نوشته‌اند را ببینید، تمام اوصاف یک جسم را در حق خدای تبارک و تعالی اطلاق کرده‌اند. ابن‌تیمیه در مجموعة الرسائل الکبری، جلد11، صفحه251 صراحت دارد:خدای عالم همانند بشر می‌خندد. خداوند هر شب از عرش به آسمان دنیا می‌آید و صدای هل من مستغفر و هل من داع و هل من تائب می‌دهد تا وقتی فجر طلوع کرد، بر می‌گردد به جایگاه اصلی می‌رود.جالب این است که ابن‌تیمیه بعد از این که آمدن خدا را از عرش به آسمان دنیا نقل می‌کند، می‌گوید:فمن أنکر النزول أو تأول فهو مبتدع ضالّ.هر کس نزول خداوند به آسمان دنیا را انکار کند یا توجیه و تأویل کند، بدعت‌گذار و گمراه است.مثلا بگوید: رحمة الله ینزل من السماء یا ملائکة الله ینزل من السماء.یکی از دوستان می‌فرمودند:با یکی از این وهابی‌ها که بحث می‌کردم، می‌گفت شما قضیه نزول خدا را از کتاب رحلة ابن بطوطة نقل کرده‌اید و خیلی معتبر نیست. ما با او کاری نداریم.ابن‌تیمیه، نه تنها نزول را قبول می‌کند، بلکه توجیه و تأویل نزول را نوعی بدعت می‌داند.ابن بطوطه ـ از بزرگان اهل سنت و خودش مسئول راست و دروغش است ـ در رحلة خود می‌گوید:من در مسجد جامع دمشق شام نشسته بودم و ابن‌تیمیه بالای منبر رفت و بحث نزول خدا را مطرح کرد و گفت: مردم! خدای عالم از عرش به زمین می‌آید، همان‌گونه که من از بالای منبر پایین می‌آیم و شروع کرد به پایین آمدن از پله‌های منبر.رحلة ابن بطوطه، ص113این، چیزی نیست که علامه مجلسی (ره) و کلینی (ره) و شیخ طوسی (ره) و علامه حلی (ره) نقل کرده باشند. بزرگان خودتان نقل کرده‌اند و در راست و دروغش، خودتان مسئول هستید.ابن‌تیمیه در منهاج السنة ـ که اساس عقائد وهابیت است و از دیدگاه وهابیت، ارزشش از صحیح مسلم و بخاری بالاتر است ـ صراحت دارد:ذات أقدس ربوبی، قابل رؤیت با این چشم است.منهاج السنة لإبن‌تیمیة، ج2، ص240این خلاف نص صریح قرآن است که می‌گوید:لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ (سوره انعام/103)آیا این هم ابن بطوطة است که ایراد بگیرید؟!از همه اینها جالب‌تر این که از هیئت عالی افتاء عربستان سعودی سوال کردند:آیا خداوند می‌تواند در همه جا باشد؟رسما فتوا دادند:من اعتقد أن الله فی کل مکان فهم من الحلولیة ... و إلا فهو کافر مرتد عن الإسلام.هر کس معتقد باشد که خداوند در همه جا هست، حلولی است. این‌چنین فردی را باید اول نصیحت کنیم تا دست از این عقیده باطلش بردارد و الا کافر و مرتد است.فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة و الإفتاء، ج3، ص216این آقایان می‌خواهند با این فتاوا چه کار کنند؟این آیات را می‌خواهند چه کار کنند:وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ (سوره حدید/آیه4)فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (سوره بقره/آیه115)آن وقت اینها با این عقیده فاسد و ضد قرآنی، آمده‌اند شیعه را متهم می‌کنند به بدعت. خیلی جالب است!!!یاد آور قضیه فرعون است که در رابطه با حضرت موسی (علیه السلام) می‌گوید:وَلْیَدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسَادَ (سوره غافر/آیه26)فرعونی که قائل است:أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى (سوره نازعات/آیه24)حضرت موسی (علیه السلام) را متهم به فساد در زمین و تبدیل دینِ حق می‌کند. حالا این آقایان وهابی آمده‌اند شیعه را که عقائدش برخاسته از متن قرآن و منطبق با سنت راستین نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است، متهم به شرک و کفر و بدعت می‌کنند.خود ابن‌تیمیه در کتاب التأسیس فی رد اساس التقدیس در رابطه با توحید، جمله زیبایی را افاضه فرموده است که باید بر بالای تمام خانه‌ها و مساجد نوشته شود:و لوشاء لاستقر علی ظهر بعوضة، فاستقلت بقدرته و لطف ربوبیته، فکیف علی عرش عظیم أکبر من السموات و الأرض.اگر خداوند بخواهد، بر روی یک پشه هم می‌نشیند.آیا فحش و جسارت به خداوند از این بدتر؟ اینها به ما اعتراض می‌کنند که چرا می‌گویید خداوند بر روی عرش نمی‌تواند بنشیند؟ اینها عرش را به تخت و تاج پادشاهان تعبیر می‌کنند.ابو یعلی ـ که برای وهابیت از قداست ویژه‌ای برخوردار است ـ وقتی به صفات خداوند می‌رسد، روایت جعلی و دروغ از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کند که در معراج رفته بودم:رأیت ربی عز و جل شاب أمرد جعد قطط علیه حلیة حمراء.خداوند را در معراج، به صورت نوجوانی دیدم که هنوز موی صورتش در نیامده و موی سرش فرفری و پیچ پیچ است و دارای زینت آلات است.فرعون به حضرت موسی (علیه السلام) می‌گوید:وَ لْیَدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسَادَ (سوره غافر/آیه26)حضرت موسی (علیه السلام) که داعیه توحید دارد و پیامبر خداست، از دیدگاه فرعون، مبدّل دین است و دنبال فساد بر روی زمین است.از احمد بن حنبل نقل می‌کنند:هذا حدیث رواه الکبر عن الکبر عن الصحابة عن النبی، فمن شک فی ذلک أو فی شیء منه، فهو جَهْمی لا تقبل شهادته و لا یُسلّم علیه و لا یُعاد فی مرضه.این حدیثی است که بزرگان ما از بزرگان از صحابه از پیامبر نقل کرده‌اند. هر کس در این روایت شک کند، بی دین و لا مذهب است و شهادتش مورد قبول نیست و کسی هم حق ندارد به او سلام کند و عیادتش برود.یعنی عقیده به خداوند نوجوان و مو فرفری، عقیده اینهاست، آن وقت خجالت نمی‌کشند با این عقیده فاسد و ضد عقل و ضد فطرت و ضد قرآن و سنت، شیعه را متهم می‌کنند که مشرک هستند و توحید را نفهمیده‌اند.نقل می‌کنند از ابو یعلی ـ امام و پیشوای ابن‌تیمیه است که ابن‌تیمیه عمده مطالب خود را از ایشان گرفته ـ که می‌گوید:و إذا ذکر الله و ما ورد من هذه الظواهر ألزمونی ما شئتم فإنی ألتزمه إلا اللحیة و العورة.هر چه از صفات بشری را که می‌خواهید، در خدا استعمال کنید؛ غیر از ریش و عورت. العواصم من القواصم لأبوبکر بن عربی، ص210این توحید آقایان است و بحث خداشناسی حضرات. أبوبکر بن عربی، آدمی خبیث و ضال و مضل است و سراسر این کتاب، مملو است از اهانت به شیعه و جسارت به اهل بیت (علیهم السلام) و هر چه که سبّ و شتم، لایق خودش بوده، در این کتاب نثار شیعه کرده است. این کتاب در عربستان سعودی و کشورهایی که وهابیت رواج دارد، بصورت رایگان در اختیار عموم مردم قرار دارد. آقای ابن عربی درباره صفات خداوند در این کتاب نقل می‌کند:إن الله جالس علی العرش متصل به و أنه أکبر بأربع أصابع، إذ لا یصح أن یکون أصغر منه، لأنه العظیم.وقتی خداوند روی عرش و کرسی می‌نشیند، بدن خداوند از هر طرف، به اندازه 4 انگشت از عرش بیرون می‌آید، زیرا وقتی خداوند روی عرش می‌نشیند، نباید کوچک‌تر از آن باشد، چون خداوند بزرگ و عظیم است.العواصم من القواصم لأبوبکر بن عربی، ص209می‌گویند اگر بدن خداوند موازی عرش باشد، عظمت خداوند را از کجا بفهمیم؟ خیلی جالب است!‌ استدلال را ببینید! باید هزار مرحبا بر کشفیات اینها گفت. این حضرات، صدها از این موارد دارند.تعبیر دیگری که دارند، این است که وقتی خداوند روی عرش می‌نشیند، وزن خداوند به قدری سنگین است که عرش از شدت سنگینی وزن خدا ناله می‌کند؛ همانند بچه شتری که از بار زیاد ناله می‌کند.باید هزار مرحبا به این توحید گفت! به به! چه توحیدی! اگر امروز این را در عرصه بین الملل عرضه کنیم، تمام دانشمندان مسیحی و یهودی و لائیک‌ها، جذب توحید شما خواهند شد.روایات متعددی شیعه دارد که:أن الله علی العرش الستوییعنی: خداوند، قدرت و عظمت خود را به نمایش می‌گذارد. در بعضی از جاها، عرش، به علم إلهی تعبیر شده است. در روایات داریم که ملائکه، هر شب یا شب جمعه از آسمان‌های بالا به زمین می‌آیند و می‌گویند:هل من تائب؟ هل من مستغفر؟ هل من داع؟ولی در مورد ذات أقدس ربوبی، این افتخار شیعه است که امام باقر (علیه السلام) می‌فرماید:کلما میزتموه فی أدق معانیه فی إوهامکم فهو مخلوق مثلکم و مردود إلیکم.درباره حق و عظمت حق، هر چه بخواهید در ذهن‌تان تصور کنید، همه‌اش مخلوق ذهن شماست.بحار الأنوار للعلامة المجلسی، ج66، ص293خداوند فراتر از این است که به ذهن بشری در آید:لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ (سوره انعام/آیه103)یعنی چشم و عقل بشری، عاجز است از تصور عظمت حق تعالی. همان‌طوری که قرآن می‌گوید:لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ (سوره شورى/آیه11)ذهن شما همواره با امثالیات کار می‌کند. اگر بخواهید خدا را تصور کنید، با توجه با یافته‌های ذهنی‌تان از عظمت برای خدا، می‌خواهید تصور کنید. در روایات داریم که در میان مورچه‌ها، شاخ داشتن، بالاترین کمال است. وقتی مورچه‌ها بخواهند خدا را به عظمت یاد کنند، می‌گویند: خدا، به قدری عظمت و کمال دارد که دارای شاخ است. این با توجه به ذهن اوست. ذهنیت او این است که داشتن شاخ، نشانه کمال است. توحید ما هم شبیه این قضیه است.در رابطه با تسبیحات اربعه تعبیری آمده است:سبحان الله: هر عیبی که با ذهن خودمان تصور بکنیم، خداوند از این عیوبات منزه است.الحمد لله: هر کمالی که قابل تصور باشد،‌ خداوند آن را دارد.لا إله إلا الله: موجودی که از تمام نقایص مبرّا باشد و مستجمع همه کمالات حق باشد، فقط خداوند است.الله اکبر: خدایا! اینهایی را که ما گفتیم، به عقل خودمان بود، تو خیلی بالاتر از اینها هستی.چقدر زیبا! آدم لذت می‌برد از این توحید، اگر این شکلی نماز بخوانیم.امام سجاد (علیه السلام) در یکی از مناجات‌های خود می‌فرماید:خدایا! تسبیح من، با توجه به عقل و درک من است، تو از این تسبیح من، خیلی فراتری.أنت کما أثنیت علی نفسک.این توحید شیعه است. آن وقت با این توحید، آقایان باید ما را متهم به شرک کنند.این روایتی است که آقایان درست کرده‌اند بر اینکه وقتی خداوند بر روی عرش می‌نشیند:إن کرسیه وسع السماوات و الأرض و ان له أطیطا کأطیط الرحل الجدید، إذا رکب من ثقله ما یفضل منه أربع أصابع.الدر المنثور للسیوطی، ج1، ص328 ـ مجمع الزوائد للهیثمی، ج1، ص83جالب اینکه از فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة و الإفتاء سوال کردند:سئلت عن اللجنة: هل لله صفة الحرولة؟ جابوا: نعم صفة الحرولة علی نحو ما جاء فی الحدیث القدسی.سوال: وقتی خداوند راه می‌رود، آیا دوان دوان و حروله وار راه می‌رود یا خیر؟جواب: بله، در حدیث قدسی آمده است وقتی خداوند می‌دود، به صورت حروله می‌دود.فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة و الإفتاء، ج3، ص196، فتوای شماره4932این توحید و خداشناسی این آقایان است. حتی در کتاب فتاوای بن‌باز ـ مفتی سابق عربستان سعودی ـ ، جلد 5، صفحه 374 صراحت دارد:و أما الوجه و الیدان و العینان و الساق و الأصابع فقد ثبتت فی النصوص من الکتاب و السنة الصحیحة و قال بها اهل السنة و الجماعة و اثبتوها لله سبحانه علی وجه لایق به و هکذا النزول و الحرولة جاءت بها الأحادیث الصحیحة و نطق بها الرسول صلی الله علیه و سلم.این که خداوند صورت و دست و چشم و ساق و انگشت دارد، هم در قرآن آمده است و هم در سنت صحیح. اهل سنت و جماعت، این صفات را برای خداوند بر وجهی که شایسته اوست، اثبات کرده‌اند. نزول خداوند از آسمان و حروله، در احادیث صحیحه آمده است.مصیبت این است که اینها را از زبان نبی مکرم (صلی الله علیه و سلم) نقل می‌کنند.یعنی دست خداوند نباید مانند دست ما باشد و باید چند برابر دست ما باشد. وقتی روی عرش می‌نشیند و از هر طرف، 4 انگشت بیرون می‌آید، قطعا باید انگشتانش 1500 متری باشد و ناخن‌های 200 متری داشته باشد و باید متناسب با وجود خداوند باشد. صورتش باید 10 هزار متر عرض و 20 هزار متر طول داشته باشد.اینکه در کجای قرآن انگشت و ساق آمده است، ما نمی‌دانیم؟البته در سنت آنها آمده است که:یلقى فی النار و تقول هل من مزید؟ حتى یضع قدمه، فتقول قط قط.وقتی مردم را به جهنم می‌ریزند، جهنم به خداوند می‌گوید: آیا باز هم گنه‌کار هست که داخل جهنم بریزی؟ خداوند ساق پایش را روی آتش جهنم می‌گذارد و جهنم می‌گوید: دیگر بس است، سیر شدم.صحیح البخاری، ج6، ص47 ـ صحیح مسلم، ج8، ص152حالا این که آیا ساق پای خداوند می‌سوزد یا خیر؟ یا این ساق در جهنم می‌ماند یا خیر؟ این را باید آقایان جواب دهند.این خلاصه‌ای از توحید حضرات وهابیت است که ما را متهم به شرک می‌کنند. این عقیده، در ترازوی نقد، مخالف قرآن است و قرآن صراحت دارد:لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ (سوره شورى/آیه11)وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ (سوره إخلاص/آیه4)وقتی کفو و مثلی برای او نیست، چگونه می‌خواهید دست و صورت و ... بسازید؟! این آقایان که می‌فرمایند این روایات در سنت صحیحه آمده است، ما فقط یک روایت را می‌گوییم و ثابت می‌کنیم که حرف حضرات وهابیت و لجنه عالی افتاء‌شان، حرف بی‌اساس و خلاف سنت است.حاکم نیشابوری ـ کسی است که ذهبی و دیگران، او را خرّیط فن حدیث و رجال می‌دانند ـ با سند صحیح از أبی بن کعب نقل می‌کند:مشرکان آمدند خدمت نبی مکرم (صلی الله علیه و سلم) و از حضرت تقاضا کردند تا نَسَب خدا را برای آنها بیان کند ـ چون آنها قائل به تثلیث هستند: أب و إبن و روح القدس ـ ، خداوند هم سوره توحید را نازل کرد:قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ - اللَّهُ الصَّمَدُ - لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ – وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌو پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اضافه کرد:لم یکن له شبیه و لا عِدْل و لیس کمثله شیءالمستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج2، ص540حاکم نیشابوری می‌گوید روایت صحیح است.آقایان که می‌گویند در سنت صحیح آمده است، این هم سنت صحیح است. از خود احمد بن حنبل ـ متوفای 241 هجری و رهبر حنابله که وهابیت هم تابع او هستند ـ روایت نقل شده است:هر کس معتقد باشد که خداوند، جسم است، مسلمان نیست و از شریعت خارج است و شریعت را باطل کرده است.طبقات الحنابلة، ج2، ص298امام قرطبی ـ از مفسران بنام اهل سنت ـ می‌گوید:و الصحیح القول بتکفیرهم، إذ لا فرق بینهم و بین عبّاد الأصنام و الصور و یستتابون فإن تابوا و إلا قتلوا کما یفعل بمن ارتد.اگر کسی قائل به تجسیم باشد، شکی نیست که او کافر است و صحیح این است که مجسِّمه، کافر هستند و فرقی بین کسانی که قائل به جسمانیت خداوند هستند و بین بت‌پرست نیست.تفسیر القرطبی، ج4، ص14یعنی بین بت‌پرستان و محمد بن عبد الوهاب و ابن‌تیمیه و لجنه عالی افتاء که جسمانیت حق تعالی را تصدیق می‌کنند و می‌گویند در کتاب و سنت، چیزی در رابطه با تجسیم نیامده، هیچ فرقی نیست. ما این سخن امام قرطبی را به اینها هدیه می‌کنیم که شما کافر و بت‌پرست هستید. اول بروید بت‌پرستی خودتان را برطرف کنید، بعد بیائید در رابطه با شرک شیعه سخن بگوئید.هم‌چنین آقای نووی ـ از شخصیت‌ها و فقهای بنام شافعی‌ها ـ در کتاب المجموع خود ـ که تمام آراء فقهی شافعی‌ها در این کتاب آمده است ـ می‌گوید:فممّن یکفّر من یجسّم تجسیما صریحا.از کسانی که ما قائل به کفر او هستیم، کسانی هستند که قائل به جسمانیت خداوند هستند.المجموع للنووی، ج4، ص253آقای عبد القاهر البغدادی ـ از شخصیت‌های کلامی اهل سنت و متوفای 429 هجری ـ صراحت دارد:فتکفیرهم واجب.تکفیر کسانی که معتقد به جسمانیت خداوند هستند، واجب است.أصول الدین لعبد القاهر البغدادی، ص337اگر بخواهیم در این زمینه، مطالب بزرگان اهل سنت را در کفر و شرک وهابیت نقل کنیم، مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شود.جمله‌ای را اضافه کنم که این عقیده تجسیم و جسمانیت حق، که در کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم و مسند احمد و دیگر منابع اهل سنت آمده است، عمدتا از کانال یهود وارد فرهنگ اهل سنت شده است که تعبیر به اسرائیلیات می‌شود. آقای شهرستانی ـ از علمای بزرگ و کلامی اهل سنت ـ در کتاب الملل و النحل، جلد1، صفحه106 صراحت دارد:و زادوا فی الاخبار أکاذیب وضعوها و نسبوها إلى النبی علیه الصلاة و السلام و أکثرها مقتبسة من الیهود فان التشبیه فیهم طباع حتى قالوا اشتکت عیناه فعادته الملائکة.مشبهه، احادیث دروغین ساخته و به پیامبر اکرم، علیه الصلاة و السلام، نسبت داده اند و اکثر این روایات ساختگى، برگرفته از یهود مى باشد، زیرا تشبیه، اساس آیین یهود است تا جایى که گفته اند: چشمان خداوند ـ تبارک و تعالى ـ به درد آمد و ملائکه به عیادت او رفتند .جالب این است که آقای ابن خلدون ـ ضد اهل بیت (علیهم السلام) و امام حسین (علیه السلام) ـ وقتی به احادیث اسرائیلیات می‌رسد، می‌گوید:فامتلأت التفاسیر من المنقولات عندهم ... و تساهل المفسرون فی مثل ذلک و ملأوا کتب التفسیر بهذه المنقولات و أصلها کما قلنا عن أهل التوراة الذین یسکنون البادیةکتب تفسیری اهل سنت، مملو است از اسرائیلیات و مفسرون، نسبت به اسرائیلیات سهل انگاری کردند و مملو کردند کتاب‌های تفسیری ما اهل سنت را با اسرائیلیات و تمام این احادیث تجسیم و اسرائیلیات، برگرفته از تورات است.تاریخ ابن خلدون، ج1، ص440اگر شما کتاب تفسیر ابن کثیر ـ که از لیدرها و ایدئولوک‌های وهابیت است ـ را نگاه کنید، شاید در 200 جا حمله می‌کند به علمای اهل سنت که چرا شما این همه روایات اسرائیلیات در کتاب‌ها نقل می‌کنید و اینها زیبنده مذهب اهل سنت نیست.اینها خلاصه‌ای بود از بحث وهابیت در حوزه توحید و خداشناسی که اینها با این سابقه و پرونده سیاه و ضد قرآن و سنت و ضد بزرگان‌شان، ما را متهم به شرک می‌کنند. واقعا خیلی عجیب است!××××××××××××××××××××××××××××××××××××در تفسیر قمی، جلد2، صفحه159 و نور الثقلین، جلد4، صفحه188 آمده است:بأن علیا حضر المسجد و وقف خلف أبى بکر و صلّى لنفسه.گیریم که امیر المومنین (علیه السلام) نزد ابو بکر نماز می‌خوانده است، ثم ماذا؟ شما که معتقد هستید:یجوز الصلاة خلف کل فاجر و فاسق.و از ضروریات فقه اهل سنت است. اگر شرح عقیده طحاویة ـ از کتاب‌های اعتقادی تمام مذاهب اهل سنت ـ را ببینید، در صفحه421 از آقای ابن ابی العز حنفی ـ متوفای 798 هجری ـ می‌گوید:و نری الصلاة خلف کل بر و فاجر من اهل القبلة.آقای سرخسی ـ از فقهای پرآوازه اهل سنت ـ در کتاب المبسوط، جلد1، صفحه40 می‌گوید:صلوا خلف کل بر و فاجر و لان الصحابة و التابعین کانوا لا یمتنعون من الاقتداء بالحجاج فی صلاة الجمعة ... حتى قال الحسن لو جاء کل أمة بخبیثاتها و نحن جئنا بأبی محمد لغلبناهم.جایز است نماز خواندن پشت سر هر فاسق و فاجر؛ زیرا صحابه و تابعین، پشت سر حجاج نماز می‌خواندند. ... حسن بصری می‌گفت: اگر تمام امت‌ها، خبیث‌ترین انسان‌های‌شان را بیاورند و ما هم حجاج را بیاوریم، ما بر همه خبیث‌های امت‌ها غلبه می‌کنیم.بدائع الصنائع للکاشانی، ج1، ص156اما در رابطه با اینکه امیر المؤمنین (علیه السلام) با اینها همکاری می‌کرده است، مفصل در شبکه سلام جواب داده‌ایم. تمام همکاری‌های امیر المؤمنین (علیه السلام) در زمان ابوبکر و عمر و عثمان جمع‌آوری شده است.در بعضی از موارد ، مثلا یک زنی را که حامله است، می‌خواهند بخوابانند و سنگسارش کنند، امیر المؤمنین (علیه السلام) برای نجات او می‌آید. در اینجا حضرت علی (علیه السلام) به عنوان کمک به خلفاء نیست، بلکه به عنوان نجات یک انسان و مظلوم است. یکی از شئون امام، اقامه عدل و رفع ظلم است. اگر دستش از تأسیس حکومت جهت اقامه عدل و رفع ظلم مبسوط نبود، ولی در هر محدوده که دستش باز باشد، این تکلیف امام است. اگر امیر المؤمنین (علیه السلام) به آنجا می‌آید، به عنوان امام و عمل به یکی از واجبات و شأنی از شئون امام می‌آید و کمک می‌کند.یا در قضیه جنگ عرب با ایران، وقتی خبر می رسد که اینها 150 هزار رزمنده آماده کرده‌اند که بیایند مسلمانان را بکشند و مدینه را با خاک یکسان کنند، خبر به خلیفه دوم می‌رسد و با ترس و لرز می‌گوید که ای مردم به داد برسید، اگر اینها بیایند اسلام را از بین ببرند، ما چه کنیم. از هر کسی که مشورت می‌گیرد، حرف‌های لیلی و مجنون را برای او می‌خوانند. حضرت علی (علیه السلام) هم در گوشه‌ای نشسته است و خلیفه دوم به او می‌گوید که چرا حرف نمی‌زنی؟ امیر المؤمنین (علیه السلام) می‌گوید: اگر شما تمام مردم را از شهرها بیرون کنید، اینها می‌آیند و بصره و کوفه و مدینه را خراب می‌کنند. بهتر است که نیمی از مردم برای محافظت از شهر بمانند و بقیه خارج شوند. عمر و بقیه کسانی که نشسته‌اند، می‌بینند بهترین پیشنهاد را حضرت علی (علیه السلام) داده است. امیر المؤمنین (علیه السلام) در اینجا نه به عنوان کمک به خلافت، بلکه به عنوان نجات اسلام و مسلمین و کیان اسلامی، هم‌چنین طرحی را می‌دهد. حتی در آن جنگی که خود عمر می‌خواهد برود، می‌گوید وقتی به آنجا می‌روی، اگر فارس‌ها تو را با این قیافه‌ات ببینند، می‌گویند قیافه حاکم و رهبر اسلامی این است؟ آن وقت تمام همّ و غم‌شان را برای نابودی تو بسیج می‌کنند و وقتی تو را از بین بردند، چیزی برای مسلمانان نمی‌ماند.تعبیر امیر المؤمنین (علیه السلام) را ببینید! امیر المؤمنین (علیه السلام) فکرش خیلی وسیع‌تر از این است. می‌گوید که اگر تو رفتی به عنوان حاکم اسلامی کشته شدی، اینها جرأت پیدا می‌کنند که بیایند داخل شهرهای مسلمانان و آنها را از بین ببرند؛ ولی تو در اینجا آن أبّهت ـ ولو دروغین را که داری ـ را داشته باش و خطّ مقدم جبهه نرو.در خود نهج البلاغه هم هست که حضرت در نامه 62 می‌فرماید:فأمسکت یدی حتی رأیت راجعة الناس قد رجعت عن الاسلام یدعون إلى محق دین محمد صلى الله علیه و آله، فخشیت إن لم أنصر الاسلام و أهله أن أرى فیه ثلما أو هدما تکون المصیبة به علی أعظم من فوت ولایتکم التی إنما هی متاع أیام قلائل یزول منها ما کان کما یزول السراب أو کما یتقشع السحاب، فنهضت فی تلک الأحداث حتى زاح الباطل و زهق.من از هر گونه همکاری و بیعت با ابوبکر و عمر، خودداری کردم، تا این که دیدم عده‌ای از اسلام برگشته‌اند و مشرکین و کفار و منافقین دست به دست هم داده‌اند و می‌خواهند دین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را از بین ببرند و من در صحنه حاضر شدم و باعث شدم که باطل از بین رفت و حق، پا برجا شد. * * * * * * *منبع مطلب: ٌٌhttp://valiasr-aj.com مطالب بیشتر در این وب سایت:http://www.vahhabi.com .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image