تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

ورود تشكيلات فراماسونرى در ايران چگونه بوده و چه نقشى در انقلاب مشروطه ايفا نموده است؟


نخستين بار جريان فراماسونرى از طريق جذب سفرا و يا تحصيل كرده هاى غرب، مانند عسكرخان ارومى و ابوالحسن خان ايلچى و ميرزا صالح شيرازى وارد ايران گرديد و اولين لژ فراماسونرى در عصر ناصرالدين شاه به سال 1277 ق. در ايران تأسيس گرديد و مؤسس آن ميرزا ملكم خان ناظم الدوله بود كه بيوگرافى آن گذشت. فراموش خانه ى ملكم پس از مدتى از عناصر متنفذ و حساس جامعه عضوگيرى كرد، تا جايى كه، اندك اندك گروهى از اعضاى دربار و شاه زادگان را جذب كرد، به گونه اى كه نوشته اند: كانون عقايد فرنگ رفته ها و تمدن خارجى كه به وسيله ى فراماسون ها ايجاد شده بود، به وسيله ى اعضاى فراموش خانه به دربار ناصرالدين شاه نيز رسوخ كرد و حتى مركزى به وجود آورد. در اين مركز، جمعى از شاه زادگان، درباريان و خدمه ى نزديك شاه وارد شدند. در كانون مزبور مأمورين دولت و اروپارفته ها، كه اكثراً در لژهاى ماسنى انگليس و فرانسه و حتى عده اى كه در بلژيك فراماسون شده بودند، شركت داشتند.[1] آنها رفته رفته دست به انتقادهاى بى پرده زدند و نيّت سوئشان مبنى بر براندازى سلطنت قاجار و روى كار آوردن يك حكومت غيردينى روشن گرديد؛ از اين رو با اشاره ى حاج ملاعلى كنى و به فرمان ناصرالدين شاه، در تاريخ 12 ربيع الثانى 1278 ق. منحل گرديد. متن بندى از اعلاميه ى شاه چنين است: اگر بعد از اين، عبارت و لفظ فراموش خانه از دهن كسى بيرون آيد ـ تا چه رسد به ترتيب آن ـ مورد كمال سياست و عقوبت دولت خواهد شد....[2] اكثر چهره هاى سرشناس منوّرالفكر غرب گرا، كه پيش تر از آنها نام برده ايم، از آخوندزاده گرفته تا تقى زاده، جزء اعضاى شبكه ى فراماسونرى، و به شدت در صدد ساقط كردن نظام قاجار و روى كار آوردن يك دولت آزاد و انسان مدار و دنياگرا به وسيله ى گسترش فراماسونرى بوده اند، به گونه اى كه فردى مثل آخوندزاده كه بيست سال قبل از نهضت مشروطه از دنيا رفته بود، در اولين نسخه اى كه از قفقاز براى ايرانيان نوشت آنها را به تشكيل فراماسونرى در ايران دعوت نمود. وى در نامه ى خود چنين مى نويسد: اى اهل ايران، اگر تو از نشئه ى آزاديّت و حقوق انسانيّت خبردار مى بودى، به اين گونه عبوديت و به اين گونه رذالت متحمّل نمى گشتى، طالب علم شده فراموشخانه گشادى، مجمع ها بنا مى نمودى... دوام سلطنت و بقاى سلسله موقوف است به علم و آزاد شدن ملت، بعد از اين شرايط پادشاه بايد فراموش خانه بگشايد.[3] از راست به چپ: ارباب كيخسرو شاهرخ ـ همايون سياح ـ عباسعلى خان تربيت ـ محمد على خان فروغى ـ شيخ ابراهيم زنجانى ـ سيد نصرالله تقوى ـ شيخ مرتضى نجم آبادى ـ دبير الملك بدر ـ عزت الله خان عزالملك ـ وقارالسلطنه وصال ـ ميرزا ابوالحسن فروغى ـ محمد خان غفارى (نفر وسط) فراماسون ها همواره سعى مى كردند خود را مدافع آزادى و پيشرفت و ترقى نشان دهند و از توسعه ى تمدن و حكومت قانون دم بزنند و قشر باسواد و فرهنگى جامعه را به مشروطه خواهى و تجددطلبى دعوت كنند. در همين راستا، ميرزا صالح شيرازى، سومين فراماسون ايرانى، در سفرنامه اش درباره ى حكومت پارلمانى و حكومت انتخابى و مشروطه مطالبى نوشته و آرزو كرده است ترقيات جديد رواج يابد.[4] ملك زاده در مورد فراماسونرى در ايران چنين مى نويسد: تا قبل از پيدايش حزب فراماسون در ايران، ايرانيان از افكار نوين و فلسفه ى جديد و عقايد احزاب مترقى اروپا و علل اختلافات فكرى و انقلابات اجتماعى اطلاع نداشتند و اگر هم كم و بيش از طرقى كه در فصل پيش بدان اشاره كرديم اطلاعاتى پيدا كرده بودند خيلى سطحى و كم عمق بود و مسموعاتى بيشتر نبود، ولى پيدايش حزب فراماسون در ايران و شركت عده اى از مردان روشن فكر و آرزومند تغييرات اجتماعى در اين جمعيت، جمعى از ايرانيان را به فلسفه ى نوين دنياى مترقى آشنا كرد.[5] پس از انحلال فراموش خانه ى ميرزا ملكم خان، شاگردان ملكم دو لژ ديگر به نام هاى «مجمع آدميت» و «جامع آدميت» تأسيس كردند كه اين دو لژ در جريان انقلاب مشروطيت و حوادث بعد از آن نقش فعّالى داشتند. در مورد دخالت فراماسون ها در انقلاب مشروطيت نظرهاى مختلفى ارائه گرديد كه در ميزان دخالت، با يكديگر تفاوت دارند و در اصل دخالت با يكديگر مشترك اند. به طور نمونه محيط طباطبائى در مقاله ى «مشروطه ى ستمديده» مى نويسد: در ميان مشروطه طلبانِ اول افراد سرشناسى بوده اند كه پيش يا پس از اعلام مشروطيت، كم و بيش، با مبانى فراماسونى آشنايى يافته بودند.[6] و يا ميس طبتن گويد: يكى از مجامع دسته ى مخفى، فراماسون ها بودند كه لژ آنها اصطلاحاً فراموش خانه ناميده مى شد. عده اى از اشخاص كه بعداً رهبرى انقلاب مشروطيت را عهده دار شدند جزو دسته ى فراماسون ها بودند.[7] اسماعيل رائين از گزارشگران، كه تقريباً به طور مفصل به نقش فراماسون ها در انقلاب مشروطه پرداخته، معتقد است اساساً قتل ناصرالدين شاه به دست فراماسون ها بوده و شاهد اين ماجرا خوشحالى ماسون ها از قتل ناصرالدين شاه و ترتيب مجلس سوگوارى براى ميرزا رضا كرمانى است. ماسون ها كه ارتباط مستقيم با استعمار انگليس داشته اند و اساساً يكى از اهداف آنها تأمين منافع استعمار در ممالك تحت نفوذ بوده، به اين نتيجه رسيدند كه نظام قاجار تأمين كننده ى همه ى منافع آنان نيست؛ از اين رو به اين فكر افتادند تا با بركنارى ناصرالدين شاه، زمينه ى روى كار آمدن يك حكومت دست نشانده را فراهم نمايند. در زمان ناصرالدين شاه، به علت اقتدار نظام قاجار، ماسون ها نمى توانستند فعاليت چشم گيرى داشته باشند ولى با قتل ناصرالدين شاه زمينه براى فعاليت آنها آماده شد و اندك اندك زمزمه ى مشروطه خواهى برسر زبان هاى اقشار فرهنگى جامعه افتاد. رائين در اين مورد مى نويسد: فكر ايجاد مشروطيت كه ابتدا خواست مردم آزاديخواه بود ناگهان از درون لژهاى فراماسونى به محافل سرّى و انجمن هاى علنى و حتى مردم كوچه و بازار كشيده شد.[8] ماسون ها براى تبديل نهضت عدالت خانه به مشروطيت و نهادينه كردن فكر مشروطه خواهى به جاى عدالت خواهى در ميان مردم، از ابزارها و ترفندهاى ويژه اى چون تأسيس انجمن هاى سرّى و روزنامه ها و شب نامه ها، استفاده ى ابزارى از روحانى نمايان و غيره بهره مى بردند كه در بخش هاى آينده بدان مى پردازيم. پی نوشتها:[1]. همان، ص 159. [2]. ابراهيم صفايى، رهبران مشروطه، ص 44 - 47. [3]. اسماعيل رائين، فراموشخانه و فراماسونرى در ايران، ج 1، ص 459 ـ 460. [4]. ر.ك: همان، ج 2، ص 156 ـ 157. [5]. مهدى ملك زاده، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، ج 1 ـ 3، ص 88 - 89. [6]. مجله تهران مصور، ش 963، به نقل از: اسماعيل رائين، فراموشخانه و فراماسونرى در ايران، ج 2، ص 148. [7]. رساله انجمن هاى مخفى در انقلاب مشروطيت، به نقل از: اسماعيل رائين، همان، ص 170. [8]. اسماعيل رائين، فراموشخانه و فراماسونرى در ايران، ج 2، ص 170. منبع: از عدالت خانه تا مشروطه ى غربى، جواد سليمانى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1384). .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image