تخمین زمان مطالعه: 3 دقیقه
بحث "الاقرب فالاقرب" در موارد متعددی از فقه به کار برده می شود که به برخی از آنها اشاره می نماییم.1. اگر کسی عمداً کسی را بکشد و فرار کند نخست دیه را از مال او می گیرند و اگر نداشته باشد از بستگانش بر اساس الْأَقْرَبِ فَالْأَقْرَبِ گرفته می شود. [1]2. دیۀ عاقله[2] که بر اساس الاقرب فالاقرب تقسیم می شود.[3]3.در پرداخت نفقه نیز گفته شده الأقرب فالأقرب رعایت می شود.[4]4. اما این اصطلاح بیشتر در بخش ارث مطرح می شود و معنای قاعدۀ "الاقرب فالاقرب" این است که با وجود دستۀ اول، ارث به دستۀ دوم و سوم نمی رسد و در صورت نبودن دستۀ اول، ارث به دستۀ دوم می رسد و به دستۀ سوم نمی رسد و با نبودن دستۀ اول و دوم ارث به دستۀ سوم می رسد.وارثان خويشاوند نسبى در سه طبقه قرار دارند.طبقه اوّل: داراى دو بخش است: بخش اوّل: پدر و مادر. بخش دوم: فرزندان (بى واسطه يا با واسطه).طبقه دوم: داراى دو بخش است: بخش اوّل: پدر بزرگ و مادر بزرگ (بى واسطه يا با واسطه). بخش دوم: برادر و خواهر و برادرزاده و خواهرزاده (بى واسطه يا با واسطه).طبقه سوم: كه يك بخش است: عمو و عمّه و دايى و خاله و فرزندان آنها.[5]به عبارت دیگر؛ كسانى كه بواسطۀ خويشاوندى ارث مىبرند سه دسته هستند:دسته اول: پدر و مادر و اولاد ميت است و با نبودن اولاد، اولادِ اولاد هر چه پايين روند هر كدام آنان كه به ميت نزديكتر است ارث مىبرد و تا يك نفر از اين دسته هست دستۀ دوم ارث نمىبرند.دسته دوم: جد يعنى پدر بزرگ و پدر او هر چه بالا رود و جدّه يعنى مادر بزرگ و مادر او هر چه بالا رود پدرى باشند يا مادرى و خواهر و برادر و با نبودن برادر و خواهر، اولاد ايشان هر كدام آنان كه به ميت نزديك تر است ارث مىبرد و تا يك نفر از اين دسته هست دسته سوم ارث نمىبرند.دسته سوم: عمو و عمه و دايى و خاله (هر چه بالا روند) و اولاد آنان هر چه پايين روند و تا يك نفر از عموها و عمهها و دايىها و خالههاى ميت زندهاند، اولاد آنان ارث نمىبرند ولى اگر ميت عموى پدرى و پسر عموى پدر و مادرى داشته باشد (و غير از اينها وارثى نداشته باشد) ارث به پسر عموى پدر و مادرى مىرسد و عموى پدرى ارث نمىبرد.[6]پی نوشتها:[1] کلینی، كافي، ج 7، ص 365، چاپ چهارم دار الكتب الإسلامية، تهران، 1365 هـ ش.[2] عاقله کسانی هستند که خویشاوندی و بستگی نزدیک از جانب پدر به قاتل داشته باشند؛ مانند برادران ، عموها و فرزندان آنان. دیه قتل خطائی محض بر عهده عاقله است که در مدت سه سال باید آن را بپردازند و هر سال قسطی از آن که برابر یک سوم دیه است در ذمه عاقله موجود در وقت آن قسط ثابت می شود.[3] حلي، حسن بن يوسف بن مطهر أسدي، تبصرة المتعلمين في أحكام الدين، ص: 206، ناشر: مؤسسة طبع و نشر وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد، چاپ اول، تهران، 1411 هـ ق.[4] فخر المحققين، محمد بن حسن بن يوسف اسدي حلّي، إيضاح الفوائد في شرح مشكلات القواعد، ج 3، ص 286، ناشر: مؤسسة إسماعيليان برای چاپ و نشر، چاپ اول، قم، 1387 هـ ق.[5] توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج 2، ص 704.[6] توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج 2، ص 706، مسأله 2728.منبع: http://farsi.islamquest.net .
راسخون
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.