تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
بعد از رحلت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ خلفاي اسلامي همواره از نقل احاديث پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ذكر سيره و شيوه زندگاني حضرت و صحابه وفادار او استقبال نكردند و در اين ميان کسانی که برخلاف وصیت نبوی حاکم شدند، از مخالفين عمده اين نقلها بودند؛ چرا كه از جايگاه پايين خود خصوصاً در دوره پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ باخبر بودند و از سوي ديگر از شأن بالاي صحابه مقرب حضرت آگاهي داشتند. لذا نقل احاديث و سيره آنها را خطري براي خود تلقي ميكردند. برخي حتي به همين مقدار بسنده نميكردند، بلكه در كنار منع نقل احاديث و سيرة بزرگان نقلهايي آميخته با دروغ به آنها نسبت ميدادند و در وقايع تاريخي دخل و تصرف و تحريف مينمودند و در اين ميان اختلافات قبيلگي، دستهبنديهاي سياسي و فرقهاي و جناح بازيها خود از عوامل تحريف بود. چنانچه هشام بن عبدالملك براي اعمش كه گرايش شيعي داشت نوشت: براي من فضايل عثمان و زشتي علي را بنويس، اعمش در پاسخ او نوشت: اگر تمام مناقب اهل زمين براي عثمان باشد زشتيهاي آن براي علي براي تو نفع و ضرري ندارد. از نكات مهم كه در جاي خود از مهمترين علل تحريف تاريخ است، اعتقاد مورخين اسلامي به «عدالت صحابه» است چرا كه اينان با چنين اعتقادي در نقل اخباري كه عدالت صحابه را خدشهدار مينمود، دچار ترديد شده و به تحريف آن ميپرداختند. از سوي ديگر مورخين شيعي نيز در نقل وقايع و رويدادهاي مهم اسلامي با توجه به وجود دولتهاي سني مذهب با مشكلات فراواني مواجه بودند. يكي از اصليترين و به عبارت صحيحتر مهمترين كتاب شيعي كه به نقل وقايع و حوادث دوره خلفاي راشدين پرداخته است كتاب سليم بن قيس هلالي است كه از سوي ائمه طاهرين ـ عليهم السّلام ـ نيز بسيار مورد تأييدبود. ولي اين كتاب ارزشمند نيز در جريان حوادث تاريخ مفقود گرديده و آنچه اكنون با اين عنوان در دسترس عموم است، از نظر عدهاي از محققين داراي اعتبار نيست. پس در واقع علماي شيعي يا در اثر فضاي رعب و وحشتي كه از سوي حكام سني مذهب حاكم بود قادر به نقل همه تاريخ و واقعيتهاي آن نبودند و يا هم اگر كسي چون سليم بن قيس به نقل همه حوادث ميپرداخت در واقع با دسيسههاي همان حكام حاصل زحماتش معدوم ميشود. حقيقتطلبان از حقايق تاريخ بدور ماندند. با وجود همه اين مشكلات و توطئهها يافتن بعضي از حوادث از لابهلاي برگههاي تاريخ اگر چه بسيار صعب و مشكل است ولي دور از دسترس نيست، يكي از همين وقايع به آتش كشيدن درب خانه فاطمه ـ سلام الله عليها ـ و شكستن درب و آسيب رساندن به فاطمه ـ سلام الله عليها ـ ميباشد. براي پرداختن به منابع معتبر كه در بردارنده اين رويداد هستند بهتر ديده شد كه اين حادثه را از منابع معتبري كه در دسترس است نقل نماييم: پس از آنكه عدهاي از صحابه مهاجر و انصار در سقيفه با ابوبكر بيعت نمودند، فرداي آن روز نيز ابوبكر جهت گرفتن بيعت عمومي در مسجد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ حاضر شد، در اين ميان علي ـ عليه السّلام ـ و بنيهاشم و شماري از ياران حضرت ـ عليه السّلام ـ به دور از اين كشمكشها در منزل پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در سوگ از دست رفتن حضرت ـ صلّي الله عليه و آله ـ گردهم آمده بودند و درصدد تجهيز و كفن و دفن حضرت بودند. ابوبكر پس از بيعت عمومي كسي را جهت فراخواندن حضرت علي ـ عليه السّلام ـ به مسجد و شركت در بيعت عمومي فرستاد. البته در اين ميان اختلافاتي در زمان و تاريخ چنين امري وجود دارد. ابن قتيبه آورده است كه: ابوبكر چون دوبار قنفذ را به خانه علي ـ عليه السّلام ـ فرستاد و علي ـ عليه السّلام ـ جواب منفي داد. ابوبكر عمر را به همراه چند نفر به طرف خانه فاطمه ـ سلام الله عليها ـ فرستاد. بعضي عثمان، خالد بن وليد، مغيرة بن شعبه، ابوعبيده جراح و حتي خود ابوبكر را از همراهان عمر نام بردهاند. همچنين از قنفذ نيز در اين جمع ياد شده است. ابوبكر در زمان فرستادن عمر به او گفت: اگراطاعت نكردند (و از خانه جهت بيعت بيرون نيامدند) آنان را بكش. ابيالفداء درکتابش می نویسد: ابوبكر عمر بن خطاب را به سوي علي و همراهان او فرستاد آنها را از منزل فاطمه ـ سلام الله عليها ـ بيرون آورد و به عمر گفت: اگر ابا كردند آنان را بكش. پس عمر با مقداري آتش به سوي آنان رفت تا خانه را به آتش بكشد. وقتي عمر به خانه فاطمه ـ سلام الله عليها ـ رسيد بانگ برآورد و اهل خانه را براي بيعت فراخواند و تهديد نمود كه خانه را به آتش خواهد كشيد. مردم گفتند كه فاطمه درون خانه است. عمر گفت: باشد. فاطمه ـ سلام الله عليها ـ كه صداي عمر را شنيد جلو آمدو به روايتي از پشت درب با عمر به گفتگو پرداخت و فرمود: آيا مي÷واهي خانه مرا به آتش بكشي؟ عمر گفت: آري. در اثر گفتگوهايي كه بين فاطمه ـ سلام الله عليها ـ و عمر رد و بدل شد و نالههاي حضرت ـ سلام الله عليها ـ مردم بسياري ناظر به اين حادثه متفرق شدند و عمر با عدهاي باقي ماند. اين قسمت واقعه را اكثر منابع سني و شيعه نقل كردهاند ؛اختلاف گزارشها پس از اين صحنه شروع ميشود. گروهي براین باورند: زبير و علي ـ عليه السّلام ـ با شمشير خارج شدند آنان را گرفتند و كشان كشان به مسجد بردند. بعضي نيز قائلند كه با تهديد عمر همه همراهان علي ـ عليه السّلام ـ از منزل بيرون آمدند و بيعت كردند به جز علي ـ عليه السّلام ـ بلكه ابوبكر چون استدلالهاي حضرت ـ عليه السّلام ـ را شنيد گفت: اگر بيعت نميكني ترا مجبور به آن نخواهم كرد. امّا اينكه عمر درب خانه را به آتش كشيده است در اين مورد گزاره هایی از سني و شيعه وجود دارد كه مؤيد حجوم و آتش زدن ميباشند. اين اخبار را در ادامه آوردهاند كه عمر درب نيم سوخته را با لگد خود باز نمود و چون فاطمه ـ سلام الله عليها ـ در پشت درب قرار داشت در اثر شدت ضربه نوزادي را كه حامله بود سقط نمود. همچنين عمر با تازيانه قنفذ ضربة سخني به بازوي حضرت ـ سلام الله عليها ـ نواخت كه در اثر آن تورمی در دستان حضرت پديدار شد و چون عمر همچنان مقاومت زهرا ـ سلام الله عليها ـ را ديد سيلي محكمي به صورت حضرت نواخت كه گوشواره از گوشش خارج شد، پس از آن عمر علي ـ عليه السّلام ـ را با حالتي زشت و توهينآميز به مسجد برد.در اين ميان آنچه از روايات اهل سنّت قابل توجه است اين ميباشد كه اينان راويان اخبار آتش زدن درب خانه فاطمه ـ سلام الله عليها ـ و سقط جنين را دروغگو و رافضي ميخوانند. به طور مثال عسقلاني در لسان الميزان ضمن آوردن خبر سقط جنين از زبان احمد بن محمد سرّي بن يحيي بن ابي دارم او را رافضي و دروغگو ميخواند و يا ذهبي در ميزان الاعتدال و شهرستاني نيز وقتي چنين خبري را از ابراهيم بن سيار معروف به نظّام معتزلي نقل ميكند او را به رفضه و كذب متهم مينمايد و همچنين است حال صفدي و نظر او در مورد نظّام. در هر صورت بحث آتش زدن درب خانه فاطمه ـ سلام الله عليها ـ و ضرب و شتم آن حضرت كه منجر به سقط جنين شد، حادثهاي نيست كه براحتي بتوان از كنار آن گذشت و توقع داشت كه به حدّ وفور در منابع شيعه و سني به چشم بخورد. در پايان كلام را با گفتاري از ابوبكر و مسعودي ختم ميكنيم: در منابع تاريخي اهل سنّت آمده است كه ابوبكر در زمان احتضار گفت: بر چيزي از دنيا تأسف نميخورم مگر بر سه كاري كه انجام دادم و دوست داشتم كه انجام ندهم.. امّا سه كاري كه انجام دادم و اي كاش نميكردم: از خانه فاطمه تفتيش نميكردم اگر چه حتي به جهت جنگ بر روي من بسته ميشد و... مسعودي ضمن نقل اين گفتار ميگويد: و در اين باب صحبتهاي زيادي نمود. كه از اين صحبتها ابوبكر در كتب اهل تسنن چيزي به دست نميآيد.ازگزارشهای مختلف می توان دریافت که اهل بیت پس ازپیامبر توسط مردم مورد ظلم واقع شدند اول ازهمه حضرت زهرا وامیر مومنان بودند. .
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.