از اوج آسمان (احادیث قدسی) علی اکبر مظاهری /

تخمین زمان مطالعه: 100 دقیقه

از اوج آسمان شامل احایث قدسی مؤ لف : على اکبرمظاهرى تقدیم به : اشاره پیشگفتار بانگ رحیل ! غفلت چرا؟! بیهوده تان نیافریده ام ! به من پناه آورید! تمثیلهاى عبرت آموز


از اوج آسمان شامل احایث قدسی مؤ لف : على اکبرمظاهرى تقدیم به : اشاره پیشگفتار بانگ رحیل ! غفلت چرا؟! بیهوده تان نیافریده ام ! به من پناه آورید! تمثیلهاى عبرت آموز طالبان بهشت کجایند؟! امداد الهى در مسیر پارسایى گواهان آدمیان ریاضت و معرفت ((انسان ))؛ خداگونه اى بى همتا اوصاف ستوده ناهمگونى درون و برون ثمرات عبادت و آفات غفلت فرو افتادن پرده ها! از اینان مباش ! بشارتها و هشدارها دین تو، هستى تو سنجشى بخردانه ارادت و رحمت دعوت و اجابت یاد کردى دوسویه بهاى بهشت هشدار پروردگار! عاقبت اندیشى اگر اینان نبودند!... نداى اسرافیل فرو نشاندن خشم ماهیت حلال و حرام زبان ، چونان شیرى ! آغاز از خویشتن و امّا تو! شرط انصاف ؟!... واى بر تو!... ناهماهنگى ظاهر و باطن اندوه نابه جا جفاکاران پارساترین مردمان سودایى پرسود! حیات جاودانه قانعان سرافراز دانش پیشگان بى کردار دنیا پیشگان دنیا زدگان راه بهشت نفرین پیشگان غفلت تا کى ؟! نداى زمین ! سلوکى بزرگوارانه چه فراوانند!... پاداش برتر تمنّاى واهى ! دین و زبان محبّت خدا و دوستى دنیا عیال خداوند حق همسایه منزلت سخاوت ریشه هاى بُخل نداى مظلومان ! معرفت و مغفرت هدایت و کفایت الهى محبوب خداوند اندوه و فرح ناپایدار ترک و طلب دو طالب و دو مطلوب مهیّاى سفر اى بسا اینان ...! دستان بخشنده همسویى دل و زبان و کردار دو فرشته همنشینى صالحان گریز از فریب و نومیدى پارسایان خویشتندار پایدارها و ناپایدارها کرامت نفس بیهوده گرایى فرجام هولناک ! بازتاب کردار تقدیم به : این اثر را به روح بلند امام خمینى تقدیم مى کنم که ((از اوج آسمان )) ما را نظاره مىکند تا میراثش را چگونه پاس داریم ... جوانان ، که تشنگان حقیقت اند و معلّمان و مربّیان ، که پاسداران امانت اند و عالِمان و مبلّغان ،که بیانگر معارف شریعت اند و همه آنان که جویاى سعادت اند... اشاره منابع عمده ما، در باب احادیث قدسى ، دوکتاب بوده است : 1. ((الْجَواهِرُ السَّنیَّةُ فِی الاَْحادیثِ الْقُدْسیَّة )). الشیخ الحُر العاملى (صاحب الوسائل ) / مؤ سسة الا علمى للمطبوعات / بیروت لبنان . 2. ((کَلِمَةُ اللّهِ)). السیّد حسن الشّیرازى / دارالصّادق / بیروت لبنان . پیشگفتار اگر پنجره هاى آسمان به روى آدمیان بسته شود و نَفَحات رحمانى و نسیمهاى لطیف الهى ، جان مردمان را ننوازد، دلهاشان مى پژمُرَد و اندیشه هاشان پر مى ریزد و چشمه هاى عاطفه شان مى خشکد و عقلهاشان رو به نقصان مى نهد. رحمت خداوندى همواره چونان آبشارى سرشار، ((از اوج آسمان )) بر سر و جان جهانیان فرو مى ریزد و نَفَحات جانفزاى رحمانى ، در همه روزگاران ، بر پهندشت حیات انسان مى وزد و بر شاخساربوستان زندگى ، شکوفه هاى طراوت مى شکوفاند، تا عطر معنوى شان ، مشام جان راصفا دهد و منظر دلربایشان ،نزهت آفریند. پیامبر اسلام که درود خداوند بر او و خاندانش باد فرمود: ((اءَلا! إِنَّ لِرَبِّکُمْ فی اءَیّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٌ، اءَلا! فَتَعَرَّضُوا لَهاوَلا تُعْرِضُوا عَنْها :(1) آگاه باشید که در روزگاران شمایان ، نفحات و نسیمهایى از جانب پروردگارتان مىوزد؛ هشیار باشید و خویشتن را در مسیر و معرض آنها نهید و از آنها روى برمتابید.)) گفت پیغمبر که نَفْحَت هاى اندر این ایّام مى آرَد سَبَق گوش هُش دارید این اوقات را در ربایید اینچنین نفحات را نفحه اى آمد شما را دید و رفت هر که را مى خواست جان بخشید و رفت آرى ، باران رحمت ، پیوسته ، ((از اوج آسمان )) بر ما خاکیان فرو مى بارد و نور معرفت، از جهان برین به خاکستان پایین مى تابد؛ امّا نهادن جان در مسیر نسیم و گسترد ظن کشتزار دل به روى باران و گرفتن آیینه قلب در برابر تابش نور، بر خود ماست . تو دو دیده فروبندى و گویى : ((روز روشن کو))؟ زند خورشید بر چشمت که : ((اینک من ! تو در بگشا.))(2) حکمتهاى قدسى ((احادیث قدسى ))، از نَفَحات و الطاف لطیف الهى اند، که دلها را صفا مى بخشند وحکمتهاى نابى هستند که اندیشه ها را صیقل مى دهند، و مفاهیم ژرفى اند که فرزانگى مىآفرینند. ((حدیث قدسى ))، روایت عشق است و عرفان و معرفت . در احادیث قدسى ، حلاوتى سرمست کننده و شورى شعورآفرین نهفته است و خوف و رجاء، خشیت و رحمت ، شور و شعور،حماسه و عرفان ، زهد و تلاش ، حکمت و حیرت ، و صلابت و راءفت ، در هم آمیخته اند. هنگام مطالعه این احادیث و تدبّر در آنها و ماءنوس شدن با این ودیعه هاى ژرفناى الهى ،گاهى اشک شوق ، دیدگان را فرا مى گیرد و گاهِ دیگر، خوف و خشیت ،دل را مى لرزاند؛ زمانى چنان رشته هاى علاقه به دنیا، دردل ، از هم مى گسلند که تاب ماندن در بین مردمان از آدمى سلب مى شود ومیل سرنهادن به کوه و بیابان در او پدید مى آید، و زمانى دیگر، اندیشه هدایت مردمان وخدمت به خلق ، وى را چونان رهبرى هدفمند، دلیرى مى بخشد! این ((حکمتهاى قدسى ))گاهى حیرت و شیدایى مى آفرینند و وقت دیگر، فرهنگ و فرزانگى مى افزایند. سیمایى که ((احادیث قدسى )) براى انسان کامل و یا کمال جو مى نمایانند، سیمایى است داراى ابعاد گوناگون : انسانى بر فراز قلّه هاى رفیع کمال ؛ عارف ، عابد، عالِم ، عامل ، زاهد، مجاهد، پارسا، دلیر، عاشق ، خائف ، خاشع ، حکیم، فرزانه ، داراى اندیشه اى بالنده ، عقلى نیرومند، قلبى لطیف چون شبنم ، و سینه اىستبر به سان صخره هاى سترگ و استوار... آن راه که راه عالَم عرفان است تا پیش نیایدت ، بنتوان دانست پرسشى و پاسخى ارجمندى احادیث قدسى مى خوانید، در ذهنتان پدید آید که : چرا احادیث قدسى ، با این همهارزش و منزلت ، تاکنون ناشناخته مانده اند؛ در گفتارها و نوشتارها کمتر از آنها بهره مى جویند و در جامعه ، به ندرت مورد تفسیر و تحقیق و استفاده قرار مى گیرند؟ این پرسش ، تاءمّلها و پاسخهایى را مى طلبد، که در اینجا تنها به یکى از آنها اکتفامى شود: احادیث قدسى که سخنان خداوند است با اولیاى خود به خاطر ویژگیهاشان و مخاطبانخاصشان ، براى هر کسى قابل فهم و تحمّل نیستند و نیاز به آمادگى و زمینه پیشین دارند؛ هم براى شنونده و خواننده و هم براى گوینده و نویسنده ؛ بر خلاف پاره اى ازاحادیث غیر قدسى ، که مخاطبان آنها، عموم مردم بوده اند. البته این پاسخ ، توجیهى براى رفع مسؤ ولیت و نزدیک نشدن به احادیث قدسى نیست؛ بلکه وظیفه این است که استعداد استفاده از آنها را در خود پرورش دهیم و در مطالعات وتحقیقات و گفتارها و نوشتارهاى خود، به سراغ آنها برویم ، تا ذائقه جانمان و جامعه مان به تدریج با شهد حیاتبخش این گوهرهاى ناب ، آشنا و آشناتر گردد و از آنهابهره روز افزون ببرد. در این دفتر، که نخستین شماره از سلسله مباحث ((حکمتهاى قدسى )) است با هدایت و عنایت خداوند به تبیین و توضیح برخى از احادیث قدسى پرداخته ایم و امیدواریم توفیق ارائه دفترهاى دیگر این سلسله نیز نصیبمان شود. از برادر ارجمندمان آقاى ((مرتضى بهرامى )) که یارى مان فرموده اند سپاسگزاریم واز خداوند کریم برایشان پاداش فراوان مى طلبیم . همدلى و همراهى شما خوانندگان ارجمند را ارج مى گذاریم و دیدگاهها و راهنماییهایتان رابر دیده سپاس مى نهیم و از خداوند متعال ، توفیق معرفت و طاعت مى طلبیم . على اکبر مظاهرى قم / مؤ سسه فرهنگى انتشاراتى ((پارسایان )) زمستان 1375 بانگ رحیل ! خداوند سبحان خطاب به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. اءَکْثِرْ مِنَ الزّادِ، فَإِنَّ الطَّریقَ بَعیدٌ بَعیدٌ. 2. وَجَدِّدِ السَّفیْنَةَ، فَإِنَّ الْبَحْرَ عَمیقٌ عمیقٌ. 3. وَخَفِّفِ الْحَمْلَ، فَإِنَّ الصِّراطَ دَقیقٌ دَقیقٌ. 4. وَاءَخْلِصِ الْعَمَلَ، فَإِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ. 5. وَاءَخِّرْ نَوْمَکَ إِلَى الْقَبْرِ. 6. وَفَخْرَکَ إِلَى الْمیْزانِ. 7. وَشَهْوَتَکَ إِلَى الْجَنَّةِ. 8. وَراحَتَکَ إِلَى الاَّْخِرَةِ. 9. وَلَذَّتَکَ إِلَى الْحُورِ العینِ. 10. وَکُنْ لى ، اءَکُنْ لَکَ. 11. وَتَقَرَّبْ إِلَىَّ بِاسْتِهانَةِ الدُّنْیا. 12. وَتَبَعَّدْ عَنِ النّارِ لِبُغْضِ الْفُجّارِ وَحُبِّ الاَْبْرارِ. 13. فَإِنَّ اللّهَ لایُضیعُ اءَجْرَ الْمُحْسِنینَ.(3) اى فرزندآدم ! 1. ((توشه )) را افزون کن ، که ((راهِ)) [آخرت و رسیدن به سعادت ]، دور است دور! 2. و ((کشتى )) را تعمیر کن ، که ((دریا)) عمیق است عمیق ! 3. و ((بار))[هاى اضافى که در این سفر به کارت نمى آیند] را فروگذار و سبک گردان ، که 4. و ((عمل ))[و کردار و گفتارت ] را خالص گردان ، که ((حسابرس ))بیناست بینا! 5. و خفتن خویش را به تاءخیر بینداز و آن را براى درون قبر بگذار! 6. و فخر کردنت را براى هنگامه برپایى ((میزان )) [در قیامت ] بگذار. 7. و میل [و برآوردن خواهشهاى دل ]ات را براى بهشت واگذار. 8. و راحتى و آسایشت را براى جهان آخرت بگذار. 9. و لذتجویى ات را براى [زیستن در کنار] همسران بهشتى واگذار. 10. و براى من باش تا من نیز براى تو باشم . 11. و با سبک شمردن دنیا، به من نزدیک شو و تقرّب بجوى . 12. و با دشمن داشتن فاجران و بدکاران ، و نیز دوستى با ابرار و نیکان ، خویشتن رااز آتش ، دور بدار. 13. پس [بدان که ] خداوند، پاداش نیکوکاران را تباه نمى سازد. هوشمندى و فرزانگى چنین اقتضا مى کند که آدمى ، هنگام سفر، زاد و راحله خویش رابررسى کند؛ مسافت راه و وسیله سفر و توشه راه را ارزیابى نماید و نیز مدّتْ زمان سفر و ایّام ماندن در مقصد را محاسبه کند و خود را مهیّا سازد. و اگر قصد تجارت و یااهداى هدیه به عزیزى را نیز در سر دارد، کالایى در خور و تحفه اى مناسب فراهم آورد. آدمیان ، مهاجرانى هستند که ((بانگ رحیل )) هر دم آنان را به کوچ و سفر به سوى مقصدنهایى فرا مى خواند. آید آنروز که من هجرت از این خانه کنم از جهان پر زده ، در شاخ عدم لانه کنم رسد آن حال که در شمع وجود دلدار بال و پر سوخته ، کار شب پروانه کنم [...] امیر مؤ منان 7 بارها و بارها، با صدایى حزین که از سویداىدل بیدارش برمى آمد و جانهاى خفته و غافل را به هشیارى فرا مى خواند، ندا مى داد: ((تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللّهُ فَقَدْ نُودیَ فیکُمْ بِالرَّحیلِ :(4) مجهّز و آماده شوید خدایتان رحمت کند که بانگ رحیل و نداى کوچ در میانتان سرداده شد))! مرا در منزل جانان چه امن و عیش ، چون هر دم جَرَس فریاد مى دارد که بربندید محملها(5) براى وصول به اهداف عالىِ حیات برین و رسیدن به خواسته هاى برتر، باید ازخواهشهاى حقیر، درگذشت و با فدا کردن امور کوچک و ناچیز، در راه آرمانهاى بلند وستُرگ ، به سعادت جاوید نائل آمد. گر از پى شهوت و هوى خواهى رفت از من خبرت ، که بى نوا خواهى رفت بنگر که کئى و از کجا آمده اى مى دان که چه مى کنى ، کجا خواهى رفت اى مرغ چمن ! از این قفس ، بیرون شو فردوس ، تو را مى طلبد، مفتون ش طاووسى و از دیار یار آمده اى یاد آورِ روى دوست شو، مجنون شو(6) غفلت چرا؟! خداوند رحمان به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. إِذاکانَ اللّهُ تَعالى قَدْ تَکَفَّلَ لَکَ بِرِزْقِکَ فَطُولُ اهْتِمامِکَ لِماذا؟! 2. وَ إِذا کانَ الْخَلْقُ مِنّی حَقّا فَالْ بُخْلُ لِماذا؟! 3. وَ إِذا کانَ إِبْلیسُ عَدُوّا لی فَالْغَفْلَةُ لِماذا؟! 4. وَ إِذا کانَ الْحِسابُوَالمُرُورُعَلَى الصِّراطِ حَقّافَجَمْعُ المالِ لِماذا؟! 5. وَ إِنْ کانَ عِقابُ اللّهِ حَقّا فَالْمَعْصیَةُ لِماذا؟! 6. وَ إِن کانَ ثَوابُ اللّهِ تَعالى فِی الْجَنَّةِ حَقّا فَالاِسْتِراحَةُ لِماذا؟! 7. وَ إِن کانَ کُلُّ شَىٍّْءٍ بِقَضائی وَ قَدَری فَالْجَزَعُ لِماذا؟! 8. لِکَیْلا تَاءْسَوْا عَلى ما فَاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتیکُمْ.(7) اى فرزندآدم ! 1. اگر خداوند، رزق و روزى ات را به عهده گرفته است ، پس نگرانى و تلاش طولانى[و بیجا و حرص بر دنیا] چرا؟! 2. و اگر آفرینش همه اشیاء، به راستى از آنِ من است ، پس بخل ورزیدن چرا؟! 3. و اگر شیطان ، دشمن من [و تو] است ، پس غفلت چرا؟! 4. و اگر حسابرسى و عبور از صراط، حقّ است ، پس جمع کردنمال چرا؟! 5. و اگر کیفر خداوند، حق است ، پس گناه کردن چرا؟! 6. و اگر پاداش و ثواب خداوند متعال در بهشت ، حق است ، پس استراحت [و سُستى ] چرا؟! 7. و اگر همه چیز [و تمامى حوادث جهان ] به قضا و قَدَر من است ، پس بى تابى و جَزَعو 8. براى آنچه از دستتان مى رود تاءسّف نخورید و نیز براى آنچه به شمایان مىدهم شادمانى نکنید [و مغرور نشوید، زیرا اینها همه وسیله امتحان الهى است ]. کمتر عاملى را مى توان نشان داد که چونان ((غفلت ))، آدمى را به ((هلاکت )) افکند. منشاءبسیارى از تباهیهاى مردمان و انحطاط جوامع بشرى ، غفلت است . از این روى ، ادیان الهى، انسان را به هشیارىِ همیشگى فرا مى خوانند و او را از ((خود فراموشى )) و ((خدافراموشى )) بر حذر مى دارند. هر آن کو غافل از حق ، یک زمان است در آن دم کافر است ، امّا نهان است اگر آن غافلى ، پیوسته بودى درِ اسلام بر وى بسته بودى این همه تاءکید اسلام بر مراقبت از خویشتن و محاسبه نفس ، براى رهانیدن آدمیان از دام غفلت است . غیر ره دوست ، کىْ توانى رفتن ؟! جز مِدْحَتِ او کجا توانى گفتن ؟! هر مدح و ثنا که مى کنى ، مدح وى است بیدار شو اى رفیق ! تا کى خفتن ؟!(8) بیهوده تان نیافریده ام ! خداوند رحمان به آدمیان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. إِنی لَمْ اءَخْلُقْکُمْ عَبَثا. 2. وَ لا جَعَلْتُکُمْ سُدًى . 3. وَ لا اءَنَا بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ. 4. وَ اءَنَّکُمْ لَنْ تَنالُوا ما عِندی إِلاّ بِالصَّبْرِ عَلى ما تَکْرَهوُنَ فی طَلَبِ رِضائی . 5. وَ الصَّبْرُ عَلى طاعَتی اءَیْسَرُ عَلَیْکُمْ مِنَ الصَّبْرِعَلى حَرِّ النّارِ. 6. وَ عَذابُ الدُّنْیا اءَیْسَرُ عَلَیْکُمْ مِنْ عَذابِ الاَّْخِرَةِ.(9) اى فرزندان آدم ! 1. من شمایان را بیهوده نیافریده ام . 2. و به حال خود رهایتان نکرده ام . 3. و من از آنچه مى کنید غافل نیستم . 4. و شمایان به آنچه نزد من [از رحمت و نعمت ] است نمى رسید، مگر با شکیبایى برناگواری ها در راه طلب رضاى من . 5. و شکیبایى بر طاعت من برایتان آسانتر است ازتحمّل سوزندگى آتش دوزخ . 6. و ناگواریهاى این جهان بر شمایان آسانتر است از عذاب جهان دیگر. چگونگى نگرش آدمى به ((جهان ))و((انسان )) و نوع جهان بینى او، بر رفتار وىتاءثیرى ژرف دارد. ((هدفمند)) دانستن نظام آفرینش و حکیم وعادل دانستن آفریدگار جهان و انسان ، بازتابى آشکار در حیات آدمى دارد و به هدفمندىزندگى او مى انجامد و اعمال و کردار وى را اعتدال و انسجام مى بخشد. و نیز، خداوند را ناظر بر رفتار و گفتار و حتّى اندیشه و افکار خویش دانستن و همواره اورا مراقب خود یافتن ، آثار خجسته اى را ثمر مى دهد؛ که ((پارسایى )) یکى از نمودهاىفرخنده این خشیت داشتن از کیفر و عذاب تحمّل ناپذیر او، و آن گاه تلاش و استقامت براىتحصیل آن رحمت و گریز از این کیفر، از عوامل مهمّى هستند که حیاتى سعادتمند و فرحناکرا براى آدمیان به ارمغان مى آورند. بگشاى درى ، که درْگشاینده تویى بنماى رهى ، که ره نماینده توى من دست به هیچ دستگیرى ندهم کایشان همه فانى اند و پاینده تویى به من پناه آورید! خداوند رحمان به مردمان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. کُلُّکُمْ ضآلُّ إِلاّ مَنْ هَدَیْتُهُ. 2. وَ کُلُّکُمْ مَریضٌ إِلاّ مَنْ شَفَیْتُهُ. 3. وَ کُلُّکُمْ فَقیرٌ إِلاّ مَنْ اءَغْنَیْتُهُ. 4. وَ کُلُّکُمْ هالِکٌ إِلاّ مَنْ اءَنْجَیْتُهُ. 5. وَ کُلُّکُمْ مُسیئٌ إِلاّ مَنْ عَصَمْتُهُ. 6. فَتُوبُوا إِلَیَّ اءَرْحَمْکُمْ. 7. وَ لا تَهْتِکُوا اءَسْتارَکُمْ عِنْدَ مَنْ لا یَخْفى عَلَیهِ اءَسْرارُکُمْ .(10) اى فرزندان آدم ! 1. همه تان گمراهید، مگر آن که من هدایتش کنم . 3. و همه تان بینوایید، مگر آن که من بى نیازش کنم . 4. و همه تان هلاکید، مگر آن که من نجاتش دهم . 5. و همه تان بدکارید، مگر آن که من صیانتش کنم و از تبهکارى بازش دارم . 6. پس [اکنون که چنینید و بى عنایت من ، راه به جایى نمى برید] به سوى من باز آیید [و به دژ استوارم پناه آورید] تا رحمتتان کنم . 7. و پرده هاى [عفّت و عصمت ] خویش را در پیشگاه کسى که اسرارتان بر او پوشیده نیست ، نَدَرید. انسان ، بدون پیوند با خداوند و آویختن به دامان عنایت او، هیچ است ؛ همانند قطره دورافتاده از دریا، که هیچش قرار و امان نیست و همواره با نیستى و تباهى قرین است و یگانه راه نجات و امانش پیوستن با دریاست و جاى گرفتن در آغوش اقیانوس ؛ و آن گاه است که ((دریاوَش )) مى شود. باد ما و بود ما از داد توست هستى ما جمله از ایجاد توست آدمیان ، از آغاز آفرینش تا کنون ، راههاى بسیارى را براى دستیابى به سعادت پیموده اند و وادیهاى گوناگون را گشته اند و مسلکها و مکتبهاى فراوان و جوراجورى راتجربه کرده اند و اینک نیز همچنان در حال تجربه اند؛ امّا آن گونه که تاریخ نشان مى دهد و قرآن کریم از سرگذشت پیشینیان پرده فرومى افکند، همه راههایشان به((بیراهه )) رسیده و تمامى تجربه هاشان به ((شکست )) انجامیده است ، مگر راهى که خداوند نمایانده باشد و آیینى که پیامبران از جانب پروردگار آدمیان آورده باشند. مصلحان صالح و فرزانگان اندیشمند نیز همواره مردمان را به همین سو هدایت کرده اند وهر گاه بشریت را سرگشته یافته اند و آدمیان را در گرداب و غرقاب دیده اند، انگشت هدایتشان عالَم قدس را نشانه رفته است . و تا ابد و همیشه تاریخ حیات انسان ، راه رستگارى و کشتى نجات ، همین است و آدمى ، تنها در دامان مهر خداوند، امان مى یابد. ((وَ إِلَى اللّهِ الْمَصیرُ وَ هُوَ الْغایَةُ الْقُصْوى : سرنوشت و جهت گیرى حیات ، به سوى خداوند است و همو برترین هدف است .)) زندگى ، بى دوست ، جان فرسودن است مرگِ حاضر، غایب از حق بودن است عمر و مرگ ، این هر دو، با حق خوش بُوَد بى خدا، آب حیات ، آتش بُوَد تمثیلهاى عبرت آموز خداى رحمان به آدمیان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. مَثَلُ الْعَمَلِ بِلاعِلْمٍ، کَمَثَلِ الرَّعْدِ بَلامَطَرٍ. 2. وَمَثَلُ الْعِلْمِ بِلاعَمَلٍ، کَمَثَلِ الشَّجَرِ بِلاثَمَرٍ. 3. وَمَثَلُ الْعِلْمِ بِلازُهْدٍ وَخَشْیَةٍ، کَالْمالِ بِلازَکاةٍ وَ الطَّعامِ بِلامِلْحٍ وَکَزَرْعٍ عَلَى الصَّفا. 4. وَمَثَلُالْ عِلْمِ عِنْدَ الاَْحْمَقِ، کَمَثَلِ الدُّرِّ وَالْیاقُوتِ عِنْدَ الْبَهیمَةِ. 5. وَمَثَلُالْقُلُوبِالْقاسیَةِ، کَمَثَلِ الْحَجَرِ الثّابِتِ فِی الْماءِ. 6. وَمَثَلُ الْمَوْعِظَةِ عِنْدَ مَنْ لا یَرْغَبُ فیها، کَمَثَلِ الْمِزْمارِ عِنْدَ اَهْلِ الْقُبُورِ. 7. وَمَثَلُ الصَّدَقَةِ بِالْحَرامِ، کَمَثَلِ مَنْ یَغْسِلُ الْعَذَرَةَ بِبَوْلِه ! 8. وَمَثَلُ الصَّلاةِ بِلازَکاةِ الْمالِ، کَمَثَلِ الْجَسَدِ بِلارُوحٍ. 9. وَمَثَلُ الْعَمَلِ بِلاتَوْبَةٍ، کَمَثَلِ الْبُنْیانِ بِلااءَساسٍ. 10. اءَفَاءَمِنُوا مَکْرَ اللّهِ؟! فلایَاءْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ.(11) اى فرزندآدم ! 1. عمل و کردارِ بدون دانش و معرفت ، همانند ((رعدِبى باران )) است . 3. و دانشِ بدون زهد و خشیت ، همچون ((ثروت بى زکات و غذاى بى نمک و کِشت و کار برسنگ صاف )) است . 4. و دانشْ نزد احمق ، به مانند ((دُرّ و یاقوت نزد چهارپایان )) است . 5. و دلهاى سخت شده و قساوت اندود، مانند ((سنگِ فرورفته در آب )) است . [و همچنان کهآبْ در سنگ نفوذ نمى کند، موعظه نیز در دلهاى قساوت آلود، اثر نمى بخشد.] 6. و موعظه نزد کسى که به آن میل و رغبت ندارد، چونان ((ساز و آهنگ نزد مردگان )) است. 7. و صدقه دادن با مال حرام ، مانند ((شستن مدفوع با ادرار)) است ! 8. و نماز بدون زکاتِ مال ، همسان ((بدن بى روح )) است . 9. و عمل و کردار بدون توبه [و بازگشت به خداوند] چونان ((ساختمان بى پایه واساس )) است . 10. آیا مردمان از مکر و تدبیر خداوند، غفلت ورزیده و خود را از آن در امان پنداشته اند؟!پس ، کسى خویشتن را از تدبیر و کیفر خداوند در امان نمى بیند، مگر مردمان زیانکار. آیین الهى ، مجموعه اى است داراى ابعاد و اجزاى گوناگون و هماهنگ . این آیین ، آن گاه سعادتى جاوید و حیاتى طیّبه را به ارمغان مى آورد و پیروان خود را به زندگىخجسته رهنمون مى شود و آنان را به قلّه کمال و شهدوصال مى رساند که به همه ابعاد آن توجّه شود و تمامى قوانین آن جامه عمل بپوشند و رهروان راستین آن به مجموع اجزاى آن دل بسپارند. گرفتن پاره هایى از اوامر و نواهى و قوانین دین و وانهادن پاره هایىدیگر، گرچه در برخى از موارد و به همان مقدارِ اءخذ شده ، سودمند است ، امّا نمى تواناز آن انتظارى در خور داشت ، و اى بسا که پاره پاره کردن دین و گرفتن برخى از آن ووانهادن بعضى دیگر، نتیجه معکوس بدهد و رهاوردى نامبارک به بار آورد. از پیکرى ((مُثله شده )) و پاره پاره ، چه انتظارى مى توان داشت ؟! هم بچیدى دانه مرغ از خرمنش هم نیفتادى رَسَن در گردنش طالبان بهشت کجایند؟! خداوند رحمان به مردمان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. إِذا کانَتِ الْمُلُوکُ تَدْخُلُ النّارَ بِالْجَوْرِ. 2. وَالْعَرَبُ بِالْعَصَبیَّةِ. 3. وَالْعُلَماءُ بِالْحَسَدِ. 4. وَالْفُقَراءُ بِالْکِذْبِ. 5. وَالْتُجّارُ بِالْخیانَةِ. 6. وَالْحُرّاثُ بِالْجَهالَةِ. 7. وَالْعُبّادُ بِالرِّیاءِ. 8. وَالاَْغْنیاءُ بِالْکِبْرِ. 9. وَالْقُرّاءُ بِالْغَفْلَةِ. 10. وَالصُّبّاغُ بِالْغِشِّ. 11. وَ مانِعُ الزَّکاةِ بِمَنْعِ الزَّکاةِ. فَاءیْنَ مَنْ یَطْلُبُ الْجَنَّةَ؟! .(12) اى فرزندآدم ! 1. اگر چنین است که پادشاهان و حاکمان ، به خاطر ((ستمگرى )) به آتش جهنم مى روند، 2. و عربان ، به سبب ((تعصّب ورزى )) و نژادپرستى ، 3. و عالمان ، به وسیله ((حسدورزى ))، 5. و تاجران ، با ((خیانت ورزى ))، 6. و کشاورزان ، به خاطر ((جهالت )) و دانش نطلبیدن ، 7. و عابدان ، به سبب ((ریا ورزیدن در عبادت ))، 8. و ثروتمندان به وسیله ((تکبّر ورزیدن ))، 9. و خوانندگان کتابهاى آسمانى ، با ((غفلت ورزیدن )) [وعدم ژرفنگرى در معانى آنچه مى خوانند]، 10. و رَنگرَزان ، با ((تقلّب در کارشان ))، 11. و زکات نادهندگان ، به سبب ((ندادن زکات مالشان ))، [اگر اینان به سبب این امور و با این رفتار و کردار، به جهنم مى روند،] پس ، طالبان بهشت ، کجایند [و به بهشت روندگان ، کیانند]؟! در هر گام از راههاى این جهان ، دامى نهفته است ، که رهیدن از آنها هشیارى و بیدارىِهوشمندانه و زیرکانه اى مى طلبد. به سلامت رساندن ((بار امانت )) به مقصد نهایى ،کیاست و فطانتى عظیم مى خواهد. شیطان و هواهاى نفسانى ، هرکس را به گونه اى ویژهمى فریبند، و هرکس مسؤ ولیت و موقعیتش سنگینتر و خطیرتر باشد، دام فریبش نیزمحکمتر و فریبنده تر است . آدمى اگر به خود وانهاده شود و به دستاویزى استوار و مطمئن چنگ نزند، هلاکت و تباهىاش ‍ حتمى است ؛ همچنان که گمراهى کودکِ راهْناشناس و بى راهنما. اللّه ! به فریاد منِ بى کس رس فضل و کرمت یار منِ بى کس ب هرکس به کسى و حضرتى مى نازد جز حضرتِ تو ندارد این بى کس ، کس بهترین و استوارترین و مطمئن ترین دستاویز ومشعل هدایت ، و یا تنها راه نجات آدمیان از مهلکه ها، چنگ افکندن به دامان پر مهر خداونداست و پناه بردن به دژ استوار او. شیطان نیز در امانند. قدِ بلند تو را تا به بر نمى گیرم درخت بختِ مرادم ((به بر)) نمى آید مگر به روى دلاراى یار ما، ور نى به هیچ وجه دگر، کار بر نمى آید امداد الهى در مسیر پارسایى خداوند به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. إِنْ نازَعَکَ بَصَرُکَ إِلى بَعْضِ ما حَرَّمْتُ عَلَیْکَ، فَقَدْ اءَعَنْتُکَ عَلَیْهِ بِطَبَقَیْنِ،فَاءَطْبِقْ وَ لاتَنْظُرْ. 2. وَ إِنْ نازَعَکَ لِسانُکَ إِلى بَعْضِ ما حَرَّمْتُ عَلَیْکَ، فَقَدْ اءَعَنْتُکَ عَلَیْهِ بِطَبَقَیْنِ،فَاءَطْبِقْ وَ لاتَتَکَلَّمْ. 3. وَ إِنْ نازَعَکَ فَرْجُکَ إِلى بَعْضِ ما حَرَّمْتُ عَلَیْکَ، فَقَدْ اءَعَنْتُکَ عَلَیْهِ بِطَبَقَیْنِ،فَاءَطْبِقْ وَ لاتَاءْتِ حَراما.(13) اى فرزندآدم ! 1. اگر چشمت ، براى نگاه به آنچه بر تو حرام کرده ام ، با تو ستیز کرد [و خواستبه نگاه حرامت وادارد،] من با دو پوشش [پلکهاى چشم ] تو را یارى کرده ام ؛ پس ، چشم فروبند و نگاه نکن . 2. و اگر زبانت براى وادارى ات به گفتن آنچه بر تو حرام کرده ام ، با تو ستیزکرد، من با دو پوشش [لبها] تو را مدد کرده ام ؛ پس ، دهان فروبند و سخن مگو. 3. و اگر عضو جنسى ات براى واداشتن تو به انجام آنچه برایت حرام کرده ام ، با توبه ستیز آفریدگار حکیم ، هریک از اعضاى بدن آدمى و هرکدام از غرایز وجودى او را بر اساس حکمت آفریده است . هر یک از اعضا در سیر تکاملى انسان ، نقش مخصوصى بر عهده دارند.برخى از اعضا و غرایز، به گونه ((خودکار)) و بدون اختیار و دخالت آدمى ، به ایفاىوظایف خود مى پردازند؛ اما خداوند، باز هم از سر حکمت ، زمام اختیار پاره اى از غرایز واندامهاى انسان را به دست خود او سپرده است و شیوه کاربرد صحیح آنها را نیز، به وسیله پیامبران و امامان و عقل و الهام فطرى ، به وى آموخته است . این تفویض و وانهادن اختیار و انتخاب به انسان ، از الطاف و إِنعام گرانقدر خداوندى به آدمى است که بسیارىاز آفریدگان دیگر از آن بى بهره اند. اعطاى این موهبت ، نشان لیاقت و کرامت انسان نزد خداوند سبحان است . امّا و صد امّا که دربرابر این موهبت گرانسنگِ ((حق انتخاب و داشتن اختیار))، دشمنانى غدّار و پرنیرنگ درکمین نشسته اند تا آدمیان را از همین راه ((انتخاب و اختیار)) به انحراف و تباهى بکشانند وبه انواع آلودگیها بیالایند. ابلیس و هواهاى نفسانى و غرایز شهوانى ، در جبهه اىمتحّد، به مصاف انسان مى آیند و به ستیز با او برمى خیزند و به فریب وى مىپردازند و مى کوشند تا آدمى را به سوء استفاده از ((اختیار خویش )) وادارند. زشت ها را خوب بنماید شَرَه نیست چون شهوت بَتَر ز آفاتِ ر صد هزاران نام خوش را کرد ننگ صد هزاران زیرکان را کرد رنگ (14) اما خداوند رحمان ، آدمى را در این میدان کارزار، بى دفاع و بدون یاور واننهاده است ؛بلکه براى مهار هر یک از غرایز سرکش ، لجامى ویژه در دسترس او نهاده و وى را در رامکردن آنها مدد فرموده است . دامْ سخت است ،مگر یار شود لطف خدا ورنه آدم نبَرد صرفه ز شیطان رجیم حسابرسى و کیفر و پاداش در جهان آخرت نیز بر همین اساس است . اگر انسان ، توانمهار غرایز و هوسهاى لجام گسیخته را نمى داشت و ناچار به تسلیم در برابر آنها مىبود، دیگر حساب و کتاب و کیفر و پاداش ، معنا نداشت . گواهان آدمیان خداوند به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1.مَلائِکَتی یَتَعاقَبُونَ بِالَّیْلِ وَالنَّهارِ لِیَکْتُبُوا عَلَیْکَ ما تَقُولُ وَ تَفْعَلُ مِن ْقَلیلِک َوَکَثیرِکَ. 2. فَالسَّماءُ تَشْهَدُ بِما رَاءَتْ مِنْکَ. 3. وَالاَْرْضُ تَشْهَدُ عَلَیْکَ بِما عَمِلْتَ عَلى ظَهْرِها. 4. وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ یَشْهَدْنَ عَلَیْکَ بِما تَقُولُ وَ تَفْعَلُ. 5. وَ اءَنَا مُطَّلِعٌ عَلى مَخْفیّاتِ خَطَراتِ قَلْبِکَ. 6. وَ لاتَغْفَلْ عَنْ نَفْسِکَ. 7. فَإِنَّ لَکَ فِی الْمَوْتِ شُغْلٌ شاغِلٌ. 8. وَ عَنْ قَلیلٍ اءَنْتَ راحِلٌ. 9. وَ کُلُّ ما قَدَّمْتَهُ مِنَ الْخَیْرِ وَالشَّرِ حاصِلٌ بِلازیادَةٍ وَ نُقْصانٍ. 10. وَ تَسْتَوفی غَدا ما کُنْتَ فاعِلا.(15) اى فرزندآدم ! 1. فرشتگانم [که ماءموران منند]، شب و روز در پى تواَند و مراقب اعمال تو، تا آنچه را مى گویى و انجام مى دهى ، چه کم و چه زیاد، بنویسند. 3. و زمین هم به آنچه روى آن انجام مى دهى گواهى مى دهد. 4. و خورشید و ماه و ستارگان نیز بر گفتار و کردارت گواهند. 5. و من خود بر اندیشه هاى پنهانى قلبت آگاهم . 6. و [اکنون که چنین است و گواهان گوناگون احاطه ات کرده اند و همگى مراقب تواَند،پس ] خودت نیز از خویشتن غافل مباش . 7. زیرا مرگ [در پیش است ] و گرفتارى فراوان در انتظار تو است [و به توشه بسیارنیازمندى ]. 8. و هنگامه کوچ و رحلت تو نزدیک است . 9. و آنچه را از پیش فرستاده اى ، چه نیکى و چه بدى ، بى کم و کاست ، آماده است . 10. و فردا[در آینده اى نزدیک ] آنچه را عمل کرده اى کاملا درمى یابى . ما آدمیان در جهانى زندگى مى کنیم که چشمانى تیزبین و همیشه بیدار، نظاره مان مى کنندو تمامى گفتار و رفتار و کردارمان را با دقت و امانت ثبت و ضبط مى نمایند. پدیدههاى پیرامون ما، آیتها و ماءموران خداوندند و همگى سمیعند و بصیرند و هوشمند، گرچه با نامحرمان ، خاموشند: جملهْ اجزاء، در تحرّک ، در سکون ناطقان که : ((إِنّا إ لَیْهِ راجِعُون . جملهْ اجزاءِ زمین و آسمان با تو مى گویند روزان و شبان : ((ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم با شما نامحرمان ما خامُشیم خامشیم و نعره تکرارمان مى رود تا پایتخت یارمان .)) و هنگامه برپایى دادگاه عدل الهى ، که پرونده هامان گشوده مى شود، حضور مى یابندو بر آنچه دیده و شنیده اند، گواهى مى دهند. و برتر از این همه ، خودخداوند، نظاره گرمان است و علاوه بر اعمالمان ، بر اندیشه هاى پنهان و موجهاى خفیفى که بر شیارهاىمغز و لایه هاى قلبمان مى گذرد نیز آگاه است و همه را به حساب مى آورد. اللّه تویى ، از دلم آگاه تویى درمانده منم ، دلیل هر راه تویى گر مورچه اى دم زند اندر ته چاه آگه زِ دَمِ مورچه در چاه تویى به یاد داشتن این نظارت فراگیر، سبب هشیارى آدمى مى شود و او را از فرو افتادن درغفلتها و تباهیها باز مى دارد. ریاضت و معرفت خداوند سبحان به انسان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. تَوَرَّعْ؛ تَعْرِفْنی . 2. وَ تَجَوَّعْ؛ تَرَنی . 3. وَاعْبُدْنی ؛ تَجِدْنی . 4. وَتَفَرَّدْ؛ تَصِلْنی .(16) اى فرزندآدم ! 1. پارساباش و از حرامها دورى گزین ، تامرا بشناسى و به من معرفت یابى . 2. و گرسنگى بکش [و از پرخورى بپرهیز] تا مرا ببینى [و به معرفت شهودى برسى]. 3. و مرا عبادت کن ، تا مرا بیابى . پا فرانهادن از مرزهاى ممنوع الهى و آلودن دست ودل و اندام به گناهان و آلودگیها، پرده اى ضخیم در برابر بصیرت آدمى مى افکند وغبارى غلیظ در مقابل دیده عقل و قلب او مى پراکند و بینش وى را به انحراف مى کشاند؛به گونه اى که حصول معرفت و وصول به سعادت را برایش ‍ دوردست و یا دست نایافتنى مى کند. از ((حرامها)) که بگذریم ، ارتکاب ((مکروهها)) و نیز افراط در پاره اى از ((مباحها)) همناهمواریهایى در مسیر تکامل انسان پدید مى آورند؛ پرخورى ، پرخوابى ، درآمیختن فراوان با مردمان ، سخن گفتن فراوان ، کم ارج نهادن به عبادت و نیایش و مناجات باخداوند، از این قبیلند. همچنان که دستیابى به گوهرهاى ارزشمند، بهایى گران مى خواهد،وصول به مقامهاى ارجمند معنوى و انسانى نیز مجاهدتى ستُرگ مى طلبد. ((بهشت را بهبها دهند، نه به بهانه ))! بى پروایى و بى مبالاتى در حرامها و مکروهها و حتى مباحها و برآوردن خواهشهاى بى حدّو حصر غرائز لجام گسیخته کجا، و رسیدن به مقامهاى عالى معنوى وتحصیل بصیرت و معرفت کجا؟! صلاح کار کجا و من خراب کجا؟ ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟! پر خور و پر خواب و پر گو و جلیس این و آن لا جَرَم با جهل و غفلت هست دائم همعنان ! کاشکى از غیر تو آگه نبودى جان من خود ندانستى به جز تو جان معنا دان من هر چه بینم غیر رویت ، نور چشمم کم شود هر کسى را ره مده اى پرده مژگان من ! ((انسان ))؛ خداگونه اى بى همتا خداوند سبحان به انسان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. اءَنَاغَنیُّلااءَفْتَقِرُ؛اءَطِعْنی فیمااءَمَرْتُکَ،ا ءَجْعَلْکَغَنیّال اتَفْتَقِرُ. 2. ... اءَنَاحَیُّلااءَمُوتُ؛اءَطِعْنی فیم ااءَمَرْتُکَ،اءجْعَلْ کَحَیّا لاتَمُوتُ. 3. اءَنَا اءَقُولُ لِلشَّیْءِ کُنْ فَیَکُونُ؛اءَطِعْنی فیما اءَمَرْتُکَ، تَقُولُ لِلشَّىٍّْءِ کُنْ فَیَکُونُ.(17) اى فرزندآدم ! 1. من بى نیازى هستم که هرگز فقیر نمى شوم ؛ مرا در آنچه به تو امر کرده ام اطاعت کن،تا چنان بى نیازت کنم که فقیر نشوى . 2. ... من زنده اى هستم که هرگز نمى میرم ؛ مرا در آنچه به تو امر کرده ام اطاعت کن ، تاچنان زنده ات بدارم که هرگز نمیرى . 3. من [هرگاه به پدید آمدن چیزى اراده کنم ] به هر چه بگویم ((ایجاد شو))، بى درنگ ایجاد مى شود؛ مرا در آنچه به تو امر کرده ام ، اطاعت کن [تا نیرویى دهمت که ] به هرچه بگویى ((ایجاد شو))، ایجاد گردد! گوهر اصیل وجود آدمى ، ((خداوَش )) است . روح او نفحه اى از نَفَحات الهى است . نیرویىاز قدرت بى انتهاى خداوند در وجود وى به ودیعت نهاده شده است . کرامت و منزلتى که آفریدگار به این آفریده برگزیده خویش عطا فرموده ، به هیچ یک از آفریدگان دیگر نبخشیده است . آفاق وسیعى را که براىتکامل و بالندگى ، پیشِ روى آدمیان گشوده ، براى هیچ کدام از موجودات هستى نگستردهاست . راههایى ((از اوج آسمان )) را که به روى انسان باز کرده ، حتى بر فرشتگان نیزنگشوده است ؛ حتى بر ملائک مقرّب خویش ، مانندجبرئیل امین ! مگر نه دنباله سفر را پیامبر به تنهایى پیمود؟ ((رسد آدمى به جایى که به جز خدا نبیند))! اما این منزلت رفیع ، به گزاف ، به آدمى عطا نشده است ، بلکه بهایى ارجمند مىطلبد. و آن بها، ((عبودیّت )) است ؛ پرستشى ناب ، حفظ پیوند با خداوند، سر بهفرمان پروردگار بودن ، حرمت حریم کبریایى خداوند را پاس داشتن ... و آن گاه استکه ((انسان ))، مظهر شوکت ((خداى سبحان )) مى شود و نیرو و فیض خداوند، در وجود اوتجلّى مى یابد و جلوه گاه اَسماى حُسناى الهى مى گردد و جوهره ((عبودیّت )) که همانا((ربوبیّت )) است ، در وجود وى جلوه گر مى شود: ((اَلْعُبُودیَّةُ جَوْهَرَةٌ کُنْهُهَا الرُّبُوبیَّةُ:(18) بندگى خداوند، گوهرى است که مغز و باطنش ، خداگونگى است .)) گَر به ((خود)) آیى ، به ((خدایى )) رسى ! یک لحظه کسى که با تو دمساز آید یا با تو دمى همدم و همراز آى از کوى تو گر سوى بهشتش خوانند هرگز نرود، و گر رود باز آید!(19) اوصاف ستوده خداوند رحمان به مردمان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. هَلْ اءَدَّیتُمْ فَرائِضی کَما اءَمَرْتُکُمْ؟ 2. وَ هَلْ واسَیْتُمُ المَساکینَ بِاءَموالِکُمْ وَ اءَنْفُسِکُمْ؟ 3. وَ هَلْ اءَحْسَنْتُمْ إِلى مَنْ اءَساءَ إِلَیْکُمْ؟ 5. وَ هَلْ وَصَلْتُمْ مَنْ قَطَعَکُمْ؟ 6. وَ هَلْ اءَنْصَفْتُمْ مَنْ خانَکُمْ؟ 7. وَ هَلْ کَلَّمْتُمْ مَنْ هاجَرَکُمْ؟ 8. وَ هَلْ اءَدَّبَتُمْ اءَوْلادَکُمْ؟ 9. وَ هَلْ سَاءَلْتُمُ الْعُلَماءَ مِنْ اءَمرِ دینِکُمْ وَ دُنْیاکُمْ؟ 10. فَإِنّی لااءَنْظُرُ إِلى صُوَرِکُمْ وَلاإِلى مَحاسِنِکُمْ وَ لکِنْ اءَنْظُرُ إِلى قُلُوبِکُمْ وَاءَعْمالِکُمْ وَ اءَرْضى مِنْکُمْ بِهذِهِ الْخِصالِ.(20) اى فرزندان آدم ! 1. آیا واجبات مرا همان گونه که فرمانتان دادم ، انجام دادید؟ 2. و آیا به وسیله مالها و جانهاتان با بینوایان به مساوات و برابرى رفتار کردید؟ 3. و آیا به کسى که با شما بدرفتارى کرد، نیکى کردید؟ 4. و آیا کسى را که [از سر نادانى ] به شما جفا کرد، بخشیدید؟ 5. و آیا با کسى که [از سر غفلت و جهل ] از شما پیوند برید، پیوستید؟ 6. و آیا با کسى که به شما خیانت کرد، به انصاف رفتار کردید؟ 7. و آیا با کسى که به شما قهر ورزید، سخن گفتید[وبا او از در آشتى درآمدید]؟ 8. و آیا فرزندانتان را [به نیکى ] ادب کردید؟ 9. و آیا از عالمانِ [راستین ] درباره مسائل دین و دنیاتان پرسیدید؟ 10. پس [آگاه باشید که ] من به صورتها و خوبیهاى ظاهرى تان نمى نگرم ؛ بلکه به دلها و کردارتان مى نگرم ، و به این اوصاف ستوده و رفتار پسندیده [که بیان شد]از شما خشنود و راضى مى شوم . عقیده وایمان ، بدون رفتار و کردار پسندیده و اوصاف ستوده ، همانند ((روح بى جسم ))است ؛ همچنان که کردار و اوصاف نیکوى بدون عقیده و ایمان نیز، به سان ((جسم بىروح )) است . و مؤ منان به میان آمده است ، عمل و صالحان نیکوکردار نیز در پى آن نمایانند. از آفتهایى که همواره گریبانگیر پیروان ادیان الهى بوده و هست ، ((یکسونگرى )) و((یکسو گرایى )) است ؛ گرفتن یک جانب و رهانیدن جانب دیگر، پذیرش یک بعد و طردبعد دیگر... اسلام و همه ادیان ال هى که تمامى ادیان ، همانا اسلامند آن گاه سعادتى فراگیر راثمر مى دهند که همه قوانین و ابعاد و اجزایشان ، بى تحریف و تخریب ، مراعات گردند. دل از اغیار خالى کن چو قصد کوى ما دارى نظر بر غیر مگشا چون هواى روى ما دارى ارجمندترین ثمره این مراعات همه جانبه ، ((انسان کامل )) است و والاترین هدف انسان کامل ، جلب رضاى خداوند است و تقرّب به آن ذاتاقدس جَلَّ وَ عَلا . ناهمگونى درون و برون خداوند به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. کَمْ تَقُولُ: ((اللّهُ! اللّهُ!)) وَ فی قَلْبِکَ غَیْرُ اللّهِ؟! 2. وَ لِسانُکَ یَذْکُرُ اللّهَ وَ تَخافُ غَیْرَ اللّهِ وَ تَرْجُو غَیْرَ اللّهِ؛ وَ لَوْ عَرَفْتَ اللّهَ، لَمااءَهَمَّکَ غَیْرُ اللّهِ. 3. وَ تُذْنِبُ وَ لاتَسْتَغْفِرُ. 4. فَإِنَّ الاِْسْتِغْفارَ مَعَ الاِْصْرارِ، تَوْبَةُ الْکاذِبینَ. 5. وَ مارَبُّکَ بِظَلاّمٍ لِلْعَبیدِ.(21) اى فرزندآدم 1. چقدر ((اللّه ! اللّه !)) مى گویى ، در حالى که در قلبت غیر اللّه است ؟! 2. و زبانت اللّه مى گوید، و تو از غیر خدا مى ترسى و به غیر خداوند امید مى بندى ؛و اگر اللّه 3. و گناه مى کنى و استغفار [و توبه راستین ] نمى نمایى . 4. پس ، راستى که استغفار و توبه اى که همراه با پافشارى بر گناهان و ادامه معاصى باشد، ((توبه دروغگویان )) است . 5. و [بدان که ] پروردگارت ،ستم کننده بر بندگان نیست [بلکه با مؤ منان و صالحان، به لطف و عنایت عمل مى کند و توبه گران راستین را مى بخشاید و پاداش مى دهد؛ و امّا نامؤ منان و ناصالحان را کیفر مى دهد و توبه کنندگان دروغین را نمى بخشاید]. از شگفتیهاى احوال آدمیان این است که بیشترین نیرنگ را با کسى مى بازند که هیچ نیرنگى در او کارساز نیست ! خداوند از خود ما بهاحوال و افکار و کردارمان آگاهتر است و پیش از آن که انگیزه اى در اندیشه مان صورت پذیرد و هدفى در فکرمان ترسیم گردد، او بدان آگاه است . آفریدگار علیم ،ازخفایاى درونمان و امواج اندیشه هامان و مکنونات دلهامان ، داناتر از خودمان است ؛ پس ، مارا چه مى شود که با او از درِ مکر در مى آییم ؟! آیا خُدعه ورزى با خداوند و ((خدا فریبى))، عین ((خودفریبى )) نیست ؟! گوئیا باور نمى دارند روز داورى کین همه قلب و دغل در کار داور مى کنند! هرگاه فرصتى بیابیم اگر بیابیم و در ژرفناى وجود خویش به کاوش بپردازیم اگر بپردازیم به وضوح وبا تعجّب و تاءسّف در مى یابیم که بسیارى ازگفتار وکردارمان که به ظاهر، خدایى رنگ اند به واقع ، نیرنگ آلودند و یا ریا اندود! آیا اگر ((بُهلول ))ى یافت شود و ناممان را از سَرْ دَرِ مسجدى که به ظاهر براى خدابنا کرده ایم حذف کند و نام دیگرى بر آن نهد، برنمى آشوبیم ؟! آن که چو پسته دیدمش همه مغز پوست بر پوست بود همچو پیا پارسایانِ روى در مخلوق پشت بر قبله مى کنند نماز! و اگر ناممان را از کتاب و مقاله اى که نوشته ایم ، پاک کنند، برمى تابیم ؟! و اگربراى عمل خیرى که انجام داده ایم ، ستایشمان نکنند، مردم را ناسپاس و قدرناشناس نمىخوانیم ؟! و یا از کسى که به او خدمتى کرده ایم ، توقّع تعظیم و تقدیر نداریم ؟! وآیا در باب احقاق حق و ابطال باطل ، قلبمان از خوف غیر خدا نمى لرزد و به غیر خدا امیدنداریم ؟! و آیا در مراعات حقوق و حدود الهى ، تنها مرزبان حرمت مرزهاى الهى هستیم ومصلحت اندیشیهاى فضیلت سوز، ما را به چشم پوشى از حق و بى حرمتى به حریمخداوندى وا نمى دارند و هرگاه حقّى را آگاهانه و یا ناخودآگاه ضایع کردیم و یا بهکسى ستمى روا داشتیم ، زبان به اعتراف مى گشاییم و به جبران مى پردازیم ؟! ... وسرانجام ، آیا آن گاه که طاعتى از طاعات خداوند را ترک کردیم و یا معصیتى از معاصىوى را مرتکب شدیم ، به توبه اى جدّى فراتر از استغفار زبانى ، که البته آن هملازم است و جبرانى از سر صدق و اخلاص ، اقدام مى کنیم ؟!... ((راجِعُوا إِلى اءَنْفُسِکُمْ فَخاطِبُوها :(22) به جانهایتان بازگردید و آنها را به مخاطبه و محاکمه بخوانید))! بس کن این یاوه سرایى ، بس کن تا به کىْ خویش ستایى ؟ بس ک تو خطا کارى و حق آگاه است حیله گر! زهد نمایى بس کن (23) ثمرات عبادت و آفات غفلت خداوند به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! تَفَرَّغْ لِعِبادَتی ؛ 1. اءَمْلاََ قَلْبَکَ غِنىً، 2. وَ یَدَکَ رِزْقا، 3. وَ جِسْمَکَ راحَةً. وَ لاتَغْفُلْ عَنْ ذِکْری ؛ 1. اءَمْلاََ قَلْبَکَ فَقْرا، 2. وَ بَدَنَکَ تَعَبا، 3. وَ صَدْرَکَ غَمّا وَ هَمّا، 4. وَ جِسْمَکَ سُقْما، 5. وَ دُنْیاکَ عُسْرَةً.(24) اى فرزندآدم ! خویشتن را براى عبادت من ، فارغ البال کن و خالصانه به پرستشم بپرداز تا این که: 1. قلبت را سرشار از بى نیازى کنم . 2. و دستانت را پر از رزق و روزى نمایم . و از یاد من غافل مشو؛ چرا که اگر از ذکر من غفلت ورزى : 1. قلبت را مملوّ از فقر و نیاز مى کنم . 2. و بدنت را به سختى و خستگى دچار مى سازم . 3. و سینه ات را پر از اندوه و تشویش مى نمایم . 4. و جسمت را بیمار مى گردانم . 5. و دنیا و زندگانى این جهانت را در تنگنا و سختى قرار مى دهم . اگر آدمى وظیفه مند است که راه تکامل را بپوید و خویشتن را هرچه بیشتر به قله کمال ، نزدیک و نزدیکتر کند؛ ره توشه اصلى این راه ، عبادت است و ذکر خداوند. بدون پرستش و نیایش ، وصول به هدف اعلاى آفرینش ، ممکن نیست . ساییدن جبین بر خاک عبودیت ، در پیشگاه ربّ العالمین و سرودن سرودهاى عاشقانه ونغمه هاى عارفانه و سپردن سر و جان به خداى سبحان ، شیوه مستمر سالکان و عارفان است ؛ همانان که هدف آفرینش انسان را دریافته اند و به یقین عقلى و قلبى دانسته اندکه غناى نفس و حیات خجسته و آسایش حقیقى در گرو سرسپارى به بارگاه ربوبىخداوند است و بس ، و به وضوح پى برده اند که عبودیت خالصانه ، سعادت جاودانه دوجهان را ثمر مى دهد. اوقات خوش آن بود که با ((دوست )) به سر رفت باقى همه بى حاصلى و بى خبرى بود! و از سویى دیگر، غفلت و یا تغافل از یاد پروردگار ودل ندادن به عبادت او، پدیدآورنده هر گونه تباهى است ؛ فقرجان ، آشفتگى روان ، اندوه جانکاه ، تنگى زندگى ، حِرمان لذّت اُنس بامحبوب ، عدم وصول به منزلت منیع آدمیّت ... و سرانجام : محروم ماندن از نعمت معنویت و حیات طیّبه دوجهان . پناه بر خداى رحمان ، از شرّ هواى نفس و شیطان ، و حِرمان از سعادت دو جهان ! دامْ سخت است ، مگر یار شود لطف خدا ورنه آدم نبَرد صرفه ز شیطان رجیم فرو افتادن پرده ها! خداوند به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. اَلْمَوْتُ یَکْشِفُ اءَسْرارَکَ. 2. وَالْقیامَةُ تَبْلُو اءَخْبارَکَ. 3. وَالْکِتابُ یَهْتِکُ اءَسْتارَکَ. 4. فَإِذا اءَذْنَبْتَ ذَنْباصَغیرا فَلاتَنْظُرْ إِلى صِغَرِه وَلکِنِ انْظُرْ إِلى مَنْ عَصَیْتَهُ! 5. وَإِذا رُزِقْتَ رِزْقا قَلیلا فَلا تَنْظُرْ إِلى قِلَّتِه وَلکِنِ انْظُرْ إِلى مَنْ رَزَقَکَ!.(25) اى فرزندآدم ! 1. مرگ ، اسرارت را آشکار مى کند. 2. و قیامت ، خبرهاى پنهانى ات را فاش مى سازد. 3. و نامه اعمال و پرونده کردار، پرده هایت را مى دَرَد. 4. پس ، اگر گناه کوچکى کردى ؛ به کوچکى گناهت منگر، بلکه به [بزرگى ] کسىبنگر که عصیانش کرده اى ! 5. و هنگامى که رزق و روزى اندکى به تو داده شد، به کمى و اندکى آن منگر؛ بلکه به [عظمت ] کسى بنگر که روزى ات داده است ! گناه ، شوم است و چونان سمّى مهلک در شریان حیات بدْفرجام معصیتکاران ، جریان مىیابد و بناى سستْ بنیان زندگى آنان را ویران مى سازد؛ اما قبیحترین و دهشتناکترین چهره گناه ، در ((جراءت و جسارت آدمى در برابر خداوند)) نمایان مى شود! انسان عاصى، گویا به خداوند اعلان گویى خداوند را نابینا و یا ناتوان مى انگارد! وگر نه ،چگونه است که اگر بنده اى از آفریدگان خدا و حتّى کودکى صاحب تشخیص [ممیّز] ما رابنگرد، از انجام کارهاى زشت ، خوددارى مى کنیم و حیاى از او مانعمان مى شود؟! آن زمانى که کنى قصد گناه گر کند کودکى از دور نگا شرم دارى ؛ ز گنه درگذرى پرده عفّت خود را ندرى شرم بادت ز خداوند جهان که بُوَد شاهد اسرار نهان ! نقل شده است که : به امامى از امامان معصوم درود خداوند بر آنان باد گفته شد:شخصى به گناهى [از انحرافات جنسى ] مبتلا شده و چنان معتاد گردیده که توان ترکآن را ندارد. حال که بى اختیار و از سر اضطرار، این عمل حرام را انجام مى دهد، آیا بر او گناهى هست ؟ امام 7 پرسید: آیا در انظار مردم ، وجایى که کسى او را مى بیند، نیز آن عمل حرام را مى کند؟ پاسخ دادند: نه ! فقط در خلوتچنین مى کند. امام 7 فرمود: پس مى تواند نکند! آرى ، او گناهکار است و سزاوار کیفر... . واى اگر پرده ز اسرار بیفتد روزى فاش گردد که چه در خرقه این مهجور است چه کنم تا به سر کوى تواَم راه دهند؟ کاین سفر، توشه همى خواهد و این ره دور است (26) از اینان مباش ! خداوند رحمان به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! لاتَکُنْ مِمَّنْ: 1. یَطْلُبُ التَّوْبَةَ بِطُولِ الاَْمَلِ. 2. وَیَرْجُوا الاَّْخِرَةَ بَغَیْرِ عَمَلٍ. 3. یَقُولُ قَوْلَ الزّاهِدینَ وَ یَعْمَلُ عَمَلَ الْمُنافِقینَ. 4. إِنْ اءُعْطىٍَّ لایَقْنَعُ. 5. وَإِنْ مُنِعَ لایَصْبِرُ. 6. یَاءْمُرُ بِالْخَیْرِ وَلا یَفْعَلُهُ. 7. وَیَنْهى عَنِ الشَّرِّ وَلایُنْهَى عَنْهُ. 8. یُحِبُّ الصّالِحینَ وَلَیْسَ مِنْهُمْ. 9. ویُبْغِضُالْمُنافِقینَ وَ هُوَ مِنْهُمْ.(27) اى فرزندآدم ! از کسانى مباش که : 1. با درازى آرزو، خواهان توبه اند. 2. و بدون عمل ، امید به آخرت دارند. 3. زاهدانه سخن مى گویند و منافقانه عمل مى کنند. 4. اگر[از داراییهاى دنیا هرچه ] به آنان داده شود، قانع نمى شوند. 5. و اگر به آنان داده نشود [و درتنگنا قرارگیرند] صبر،پیشه نمى کنند. 6. به نیکى فرمان مى دهند و[ امّا] خود به آنعمل نمى کنند. 7. و از بدى نهى مى کنند، و خود از آن دورى نمى جویند. 8. و صالحان را دوست مى دارند و[امّا] خود، از آنان نیستند. 9. و منافقان را دشمن مى دارند، و حال آن که خود، از آنانند! از نکوهیده ترین اوصاف آدمیان ، ((قولِ بىعمل ))است . گفتار بى کردار، بیانگر نوعى ((نفاق )) در اعماق جان است . این شیوه مزوّرانه ، آثارى مخرّب در روان آدمى برجاى مى نهد، زیرا رفتارى این گونه ، پیش وبیش از آن که ((دیگرفریبى )) باشد، ((خودْفریبى )) است و خودفریبى ، نفاق باخویشتن است . روان انسان ، لطیف و حسّاس است و زمینه تاءثیرپذیرى آن ، بسیار مساعد است . وقتىضمیر آدمى مى فهمد که صاحب ضمیر، دارد بر سر خود کلاه مى گذارد، احساس شرمندگى و حقارت مى کند و دچار افسردگى و پژمردگى مى شود. در روایات اسلامى آمده است : ((مَنْ کانَ ظاهِرُهُ اءَرْجَح مِنْ باطِنِه فَهُوَ مُنافِقٌ: کسى که ظاهرش پسندیده تر از باطنش باشد، منافق است ))! پارسایان روى در مخلوق پشت بر قبله مى کنند نماز! البته این بدان معنا نیست که آدمیان ، پلیدیهاى پنهانشان را آشکار سازند، بلکه به اینمفهوم است که درون خویشتن را تطهیر کنند و همان سان که ظاهر خود را زیبا و پسندیدهجلوه مى دهند، جان خویش را نیز با اوصاف ستوده بیارایند. بشارتها و هشدارها خداى سبحان به آدمیان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌمُبینٌ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّا. 2. فَاعْمَلُوا لِلْیَوُمِ الَّذی تُحْشَرُونَ فیهِ إِلَى اللّهِ تَعالى فَوْجافَوْجا. 3. وَ تَقِفُونَ بَیْنَ یَدَىٍِّ اللّهِ صَفّا صَفّا. 4. وَ تَقْرَؤُونَ الْکِتابَ حَرْفا حَرْفا. 6. ثُمَ یُساقُ الْمُتَّقُونَ إِلَى الْجِنانِ وَفْدا وَفْدا. 7. وَ المُجْرِمُونَ إِلى جَهَنَّمَ وِرْدا وِرْدا. 8. کَفا کُمْ مِنَ اللّهِ وَعْدا وَ وَعیدا. 9. فَاءَنَا اللّهُ فَاعْرِفُونی . 10. وَ اءَنَا الْمُنْعِمُ فَاشْکُرُونی . 11. وَ اءَنَا الغَفّارُ فَاسْتَغْفِرُونی . 12. وَ اءَنَا الْمَقْصُودُ فَاقْصُدُونی . 13. وَ اءَنَا العالِمُ بِالسَّرائِرِ فَاحْذَرُونی .(28) اى فرزندان آدم ! 1. آگاه باشید که شیطان ، دشمنِ آشکار [و پنهان ] شماست ؛ پس ، با او دشمنى ورزید. 2. و عمل و کوشش کنید براى روزى که در آن ، گروه گروه به سوى خداوند برانگیخته مى شوید. 3. و در پیشگاه خداوند، صف در صف مى ایستید. 4. و کتاب [و نامه اعمالتان ] را حرف به حرف مى خوانید. 5. و درباره آنچه عمل کرده اید، از نهان و آشکار، بازپرسى مى شوید. 6. سپس ، پارسایان و متقیان [با فرحناکى و سرافرازى ] گروه گروه روانه بهشت مىشوند. 7. و مجرمان و تبهکاران [با ذلّت و سرافکندگى ] کشان کشان به سوى جهنّم رانده مىگردند. 8. و وعده و بشارتها و وعید و هشدارهاى خداوند [براى هشیارى و اصلاح شمایان ] کافىاست . 9. و منم ((اللّه )) [و پروردگار شمایان ] پس ، مرا بشناسید. 10. و من نعمت دهنده ام ؛ پس ، شکرگزارم باشید. 11. و من بخشایشگرم ؛ پس ، از من طلب عفو و بخشایش کنید. 13. و من آگاه و داناى به پنهانها و نهانهایم ؛ پس ، از من بپرهیزید و پارسایى ورزید. از عناصر بسیار مؤ ثّر در اعتدال روح و اصلاح اخلاق آدمیان ، دو عنصر ((خوف )) و((رجاء)) است ؛ بیم و امید، خشیت و رحمت . در تعالیم آسمانى و معارف ادیان الهى ، این دو عنصر اساسى ، در کنار یکدیگر و پهلوبه پهلوى همند. خوف و خشیت از قهر و غضب و کیفر خداوند، انسان را از دست یازیدن به گناهان بازمى دارد و از فروغلتیدن مردمان در باتلاق تباهیها و آلودگیها پیشگیرى مىکند و نیز، امید به رحمت و مهر پروردگار، شوق بهاعمال نیکو و روى آوردن به پاکیها و نیکیها را در آدمى برمى انگیزد و قلب را سرشار ازعشق و محبّت مى کند و مانع چیرگى یاءس و سرخوردگى بر جانها مى گردد. یارب ! ز گناه زشت خود منفعلم وز قول بد و فعل بد خود خجل فیضى به دلم ز عالَم قدس رسان تا محو شود خیال باطل ز دلم از ابزارهاى کارآمد پیامبران و اولیاى الهى براى اصلاح مردم و جوامع بشرى ، یکى((بشارت )) به رحمت و نعمتها و پاداشهاى خداوند است ، و دیگرى ((هشدار)) درباره کیفرو عذاب و عقاب او. بیم و امید، به سان دو شاه بال نیرومندند براى پرواز آدمیان به سوى قلّه کمال و وصول به رضوان خداوند متعال . اگر جادّه اى بایدت مستقیم ره پارسایان امید است و بى طبیعت شود مرد را بخردى به امید نیکى و بیم بدى دین تو، هستى تو خداوند به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. دینُکَ، لَحْمُکَ وَ دَمُکَ؛ فَإِنْ صَلُحَ دینُکَ، صَلُحَ لَحْمُکَ وَ دَمُکَ وَإِنْ فَسَدَدینُکَ، فَسَدَ لَحْمُکَ وَدَمُکَ. 2. فَلاتَکُنْ کَالْمِصْباحِ: یُضیى ءُ لِلنّاسِ وَ یُحْرِقُ نَفْسَهُ بِالنّار. 3. وَاءَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیا عَنْ قَلْبِکَ، فَإِنّی لا اءَجْمَعُ حُبّی وَ حُبَّ الدُّنْیا ف ی قَلْبٍ واحدٍاءَبَدا، کَما لایَجْتَمِعُ الْماءُ وَالنّارُ ف ی إِناءٍ واحِدٍ. 4. وَارْفَقْ بِنَفْسِکَ فی جَمْعِ الرِّزْقِ، فَإِنَّ الرِّزْقَ مَقْسُومٌ. 5. وَالْحَریصَ مَحْرُومٌ. 6. وَالْبَخیلَ مَذْمُومٌ. 7. وَالنِّعْمَةَ لاتَدُومُ. 8. وَالاَْجَلَ مَعْلُومٌ. 9. وَخَیْرُ الْحِکْمَةِ خَشْیَةُ اللّهِ تَعالى . 10. وَخَیْرُ الْغِنَى الْقَناعَةُ. 11. وَخَیْرُ الزّادِ التَّقْوى . 12. وَشَرُّ صَلاحِکُمُ الْکِذْبُ. 13. وَشَرُّ نَصیحَتِکُمُ النَّمیمَةُ. 14. وَما رَبُّکَ بِظَلاّمٍ لِلْعَبیدِ.(29) اى فرزندآدم ! 1. دین تو، [همانند] گوشت و خون تو [و همه هستى تو] است ؛ پس اگر دینت صلاح یابد[و دیندارى ات استوار و سلامت گردد] گوشت و خونت [و روح و حیاتت ] نیز صلاح مىیابند، و اگر دینت فاسد شود، گوشت و خونت [و تمامى هستى ات ] فاسد مى گردند. 2. پس ، مانند چراغ مباش که بر مردمان نور مى افکند و خود را به آتش مى سوزاند[چونان 3. و محبت دنیا را از قلبت بیرون افکن ؛ زیرا من محبّت خودم و محبّت دنیا را هرگزدر یک قلب ، فراهم نمى آورم ؛ همان گونه که آب و آتش در یک ظرف جمع نمى شوند. 4. و در جمع آورى روزى [و مال دنیا] با خویشتن مدارا کن [و خود را به رنج و مشقّت نیفکن ]زیرا رزقِ [مردمان ، میانشان ] تقسیم شده است [و هرکس به روزى اش مى رسد]. 5. و انسان حریص و آزمند، محروم است . 6. و بخیل ، ملامت شده و ناپسند است . 7. و نعمتِ [این جهان ،] ناپایدار است . 8. و اجل [و مدت عمر هر کس نزد خداوند] معلوم و معیّن است . 9. و بهترین حکمت ، خشیت خداوند متعال است . 10. و نیکوترین ثروت و بى نیازى ، قناعت است . 11. و پسندیده ترین [و کارسازترین ] توشه ، تقواست . 12. و بدترین مصلحت اندیشیهاتان ، دروغ گفتن است . 13. و بدترین نصیحت گفتنهاتان ، سخن چینى است . 14. و پروردگارت ، ستمگر به بندگان نیست [بلکه برابر کردار آنان ، پاداش و یاکیفرشان مى دهد]. آفرینش آدمى ، بر اساس ((فطرت الهى )) است . از این روى ، در بینش توحیدى ، ((انسان)) موجودى ((خدا محور)) و ((دیانتمدار)) است و سعادت او تنها در این محور و مدار،قابل تفسیر و تاءمین است . زندگى فردى و اجتماعى و همه شؤ ون حیات طیّبه آدمیان ، درپرتو ایمان عقلى و قلبى به خداوند و بر پایه دیانت ، معنا مى یابند؛ همچنان که باختن این ((بُن مایه )) گرانسنگ و دورى گزیدن از این ((محورِ)) استوار، هلاکت و تباهىرا در پى دارد. در این شب سیاهم ، گم گشته راه مقصود از گوشه اى برون آى ، اى کوکب هداى از هر طرف که رفتم ، جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان ، وین راه بى نهاى خم ابروى کجت ، قبله محراب من است تاب گیسوى تو خود، راز تب و تاب من است [...] حاشَ لِلَّهْ که جز این ره ، رهِ دیگر پویم عشق روى تو سرشته به گِل و آب من است (30) سنجشى بخردانه خداى رحمان به مردمان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. اءَطیعُونی بِقَدْرِ حَوائِجِکُمْ إِلَیَّ. 2. وَاعْصُونی بِقَدْرِ صَبْرِکُمْ عَلَى النّارِ. 3. وَ تَزَوَّدُوا مِنَ الدُّنْیا بِقَدْرِ مَسْکَنِکُمْ فیها. 4. وَ تَزَوَّدُوا لِلاَّْخِرَةِ بِقَدْرِ مَسْکَنِکُمْ فیها. 5. وَ لاتَنْظُرُوا إِلى آجالِکُمُ الْمُتَاءَخِّرَةِ وَاءَرْزاقِکُمُالْحاضِرَةِ وَذُنُوبِکُمُ الْمَسْتُورَةِ. 6. وَکُلُّ شىْءٍ هالِکٌ إِلاّ وَجْهی . 7. وَلَوْ خِفْتُمْ مِنَ النّارِ کَما خِفْتُمْ مِنَ الْفَقْرِ، لاََغْنَیْتُکُمْ مِنْ حَیْثُ لاتَحْتَسِبُونَ. 8. وَلَوْ رَغِبْتُمْ فِی الْجَنَّةِ کَما رَغِبْتُم فِی الدُّنْیا، لاََسْعَدْتُکُمْ فِی الدّارَیْنِ. 9. وَلاتُمیتُوا قُلُوبَکُمْ بِحُبِّ الدُّنْیا، فَزَوالُها قَرِیبٌ.(31) اى فرزندان آدم ! 1. به قدر نیازهاتان به من ، مرا اطاعت کنید. 2. و به اندازه صبر و تحمّلتان بر آتش دوزخ ، مرا معصیت کنید. 4. و به اندازه بودنتان در جهان دیگر، براى آخرت توشه بیندوزید. 5. و به مهلتهاى داده شده تان و روزیهاى آماده تان و گناهان پوشیده تان منگرید [ودستخوش غرور و غفلت نشوید، زیرا ناگهان اجل فرامى رسد و فرصت جبران را از کفتان مى رباید]. 6. و همه چیز و همه کس ، هلاک شونده و فناپذیر است ، مگر وجه و وجود من . 7. و اگر آن گونه که از ((فقر)) مى ترسید، از ((آتشِ)) [دوزخ و کیفر من نیز] مىهراسیدید، شمایان را از راههایى [و به گونه هایى ] که نمى پنداشتید بى نیاز مىکردم . 8. و اگر به همان سان که به دنیا رغبت مى ورزید، به بهشت نیز میل و شوق مى داشتید، در دو جهان ، سعادتمندتان مى کردم . 9. و دلهاتان را با دوستى دنیا و[دنیازدگى ] نمیرانید؛ زیرا فناى دنیا، نزدیک است ! یافتن معیارهاى مطمئن براى ارزیابى پدیده هاى هستى ، شرط خردمندى است . در ارزیابىپدیده ها و اهمیت دادن به آنها، باید معیار و سنجشى خردمندانه داشت و بهاى هرچیز را بهاندازه ارزشمندى اش پرداخت ؛ نه کمتر و نه بیشتر. آدمى امّا، گاهى براى پاره اى از اشیا، بهایى بسیار بیش از ارزش حقیقى شان مىپردازد و سخت زیان مى بیند، و از سویى ، در اِزاى اشیاى پربها، منزلتىقائل نمى شود و براى تحصیل آنها تلاشى در خور و شایسته به عمل نمى آورد. زندگى ناپایدار این جهان و حیات جاودانه جهان دیگر و نیز کیفر و پاداش خداوند، ازمقولاتى هستند که ارزیابى و تفکّر و تاءمّلى جدّى را مى طلبند؛ باید نگریست که کدامعمل ، طاعت است و سعادت مى آفریند و کدامین کردار، معصیت است و شقاوت مى افزاید. نگرشى فکورانه و عالمانه به مسیر حیات آدمیان و اندیشیدن در باب سرنوشت انسان درجهان بى انتهاى آخرت ، رُعبى عظیم در دلهاى بیدار مى افکند و تعجّبى بهت آور بر جان عاقبت اندیشان مى نشاند، و آن گاه این رعب و تعجّب فزونى مى یابد که فراوانمردمانى را مى نگریم که تمامى همّت و فرصت و توان خویش را تنها مصروف این جهانمى کنند و گویا از حیات جاودانه آخرت ، پاک بى خبرند! و نیز برخى را مى بینیم کهچنان از طاعت خداوند گریزانند امانند! ((عاقل آن است که اندیشه کند پایان را))! ((عاقبتْ بینان )) بُوَند اهل رشاد در نگر، وَاللّهُ اَعْلَم بِالسَّداد ارادت و رحمت خداوند به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. تُریدُ وَ اُریدُ وَ لایَکُونُ إِلاّ ما اءُریدُ. 2. فَمَنْ قَصَدَنی ، عَرَفَنی ، 3. وَ مَن عَرَفَنی ، اءَرادَنی ، 4. وَ مَنْ اءَرادَنی ، طَلَبَنی ، 5. وَ مَنْ طَلَبَنی ، وَجَدَنی ، 6. وَ مَنْ وَجَدَنْی ، خَدَمَنی ، 7. وَ مَنْ خَدَمَنی ، ذَکَرَنی ، 8. وَ مَنْ ذَکَرَنی ، ذَکَرْتُهُ بِرَحْمَتی .(32) اى فرزند آدم ! 1. تو اراده مى کنى و من نیز اراده مى کنم ، و [امّا] تحقّق نمى یابد، مگر آنچه من اراده مىکنم . 2. پس ، کسى که مرا قصد کند [و مقصودش من باشم ] مرا مى شناسد و به من معرفت مىیابد. 3. و کسى که مرا بشناسد، مرا اراده مى کند [و تنها خواسته او، من مى شوم ]. 4. و آن که مرا بخواهد، مرا مى طلبد [و در پى یافتنم بر مى آید]. 6. و آن که مرا بیابد، خدمتم مى کند. 7. و آن که مرا خدمت کند، یادم مى کند [ و ذکر و یادم با جانش درمى آمیزد]. 8. و کسى که مرا یادکند، من نیز با رحمت خویش ، او را یادمى کنم . خداوند، دست یافتنى است . رابطه انسان و خداى رحمان ، رابطه اى نزدیک و صمیمى است. خداوند، از رگ گردن انسان و حتى از خود او به او، نزدیکتر است . کى رفته اى ز دل که تمنّا کنم تو را؟! کى بوده اى نهفته که پیدا کنم تو را؟ غیبت نکرده اى که شوم طالب حضور پنهان نگشته اى که هویدا کنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدى که من با صدهزار دیده تماشا کنم تو را میان آدمیان و خداى سبحان ، حائل و مانعى نیست ((میان عاشق و معشوق ، هیچ حائل نیست .)) بلى ! گاهى آدمى ، میان خود و خداوند، پرده مى افکند و فاصله مى اندازد ومسافت بین خویشتن و پروردگار را بعید مى گرداند و راهوصول به کوى محبوب را دور و دشوار مى سازد؛ ((تو خود حجاب خودى حافظ، از میان برخیز!)) رذیلتهاى اخلاقى و هواهاى نفسانى و گناهان و تبهکاریها، غباربرانگیز و فتنه خیز؛اینها راه روشن و هموارِ وصول به مقصود را تار و ناهموار مى سازند و رابطه صمیمىعابد و معبود را تیره مى گردانند. ارادتى خالصانه ، عزمى جزم ، معرفتى آگاهانه ، کوششى مجدّانه ، خدمتى صادقانه ،پرستش و ذکر و یادى عابدانه و عبادتى عارفانه ، آدمى را به مقصد مى رساند و رحمتو راءفت پروردگار رحیم و رئوف را بر جان انسان فرو مى بارد. به فرموده امام عارفان و عابدان ، حضرت سجّاد7: رهپوى به سوى تو، راهش نزدیک است )). و آن گاه است که اُنس و جذْبه و صفا و لذّتى دست مى دهد که انسان ، آن را با تمامىجهان مبادله نمى کند: ((إِنَّ لِلذِّکْرِ لاََهْلا اءَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْیا بَدَلا:(33) همانا اهل ذکر، دنیا را داده اند و به جاى آن ، ذکر را ستانده اند.)) [در مبادله دنیا و ذکر،دنیا را رهانیده و ذکر را برگزیده اند] آرى ! طفیل هستى عشقند آدمى و پرى ارادتى بنما تا سعادتى ببرى (34) دعوت و اجابت خداوند سبحان به مردمان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. اُذْکُرُونی اءَسْتَجِبْ لَکُمْ. 2. اُدْعُونی بِلاغَفْلَةٍ، اءَسْتَجِبْ لَکُمَ بِلامُهْلَةٍ. 3. اُدْعُونی بِالْقُلُوبِ الْخالیَةِ، اءَسْتَجِبْ لَکُمْ بِالدَّرَجاتِ الْعالیَةِ. 4. اُدْعُونی بِالاِْخْلاصِ وَالتَّقْوى ، اءَسْتَجِبْ لَکُمْ بِالْجَنَّةِ الْمَاءْوى . 5. اُدْعُونی بِالْخَوْفِوَ الرَّجاءِ، اءَجْعَلْ لَکُمْ مِنْ کُلِّ اءَمْرٍ فَرَجاوَ مَخْرَجا. 6. اُدْعُونی بِالاَْسْماءِالْعُلْیا، أَسْتَجِبْلَکُمْ بِبُلُوغِالْمَطالِبِالاَْسناءِ. 7. اُدْعُونى فی دارِ الْخَرابِ وَالْفَناءِ، اءَسْتَجِبْ لَکُمْ فی دارِ الثَّوابِ وَالْبَقاءِ.(35) اى فرزندان آدم ! 1. مرا یاد کنید، تا پاسختان گویم . 3. مرا با قلبهاى خالى [از شرک و آلودگى ...]بخوانید، تا شمارا با درجات و مقامهاىعالى اجابت کنم . 4. مرا از سراخلاص و تقوابخوانید، تا به بهشت جاودان پاسختان گویم . 5. مرا با بیم و امید بخوانید، تا در همه امور برایتان توفیق و گشایش قرارد هم . 6. مرا با نامهاى بلندْمرتبه ام بخوانید، تا شمایان را باوصول به خواسته هاى ارجمند پاسخ گویم . 7. مرا در این وادى خراب و فناپذیر بخوانید، تا شما را در سراى پاداش و جاویدِ آخرت پاسخ گویم . از نیازهاى حتمى ما آدمیان ، بلکه لازمترین و عالیترین نیازمان ، ((نیایش )) است ؛ مناجات با خداوند، پیوند با پروردگار، گشودن گره دل و افشاى رازهاى نهان و ابراز نیاز در برابر آن مولاى بنده نواز، افکندن خویشتن دردامان پر مهر آفریدگار مهربانتر از مادر، نجواى محرمانه با آن وجود رازدار و رازدان ،تضرّع خاشعانه و طلب خاضعانه حوایج خویش از آن ذات اقدس ... و آن گاه از لطف بىانتهاى او بهره مند شدن واز جذْبه هاى پرفیض و خلسه آور و سبکبار کننده لقاى محبوب، سرشار گشتن ، و جامى از شهد حیاتبخش وصال یار نوشیدن ، و پر وبال جان را از آلودگیها و غبارها تکاندن ، و جانْ آسوده وسبکبال ، بال در بال ملائک ، از تنگناى خاکستان جهان مادّى ، پر کشیدن و بى کرانه هارا درنوردیدن ... و به سرمنزل مقصود رسیدن ! ((مرغ روح ، در حال نیایش ، از تنگناى قفس تن رها گشته ؛ پر و بالى در بى نهایت مىگشاید. اگر این پرواز، صحیح بوده باشد، دیگر براى روح ، برگشتن و محبوس شدن در همین قفس ‍ خاکى ، امکان پذیر نخواهد بود؛ زیرا پس از چنین پروازى ، کالبد خاکى اوهمچون رصدگاهى است که به سوى بى نهایت نصب شده و دیده از نظاره به آن بىنهایت نخواهد پوشید.))(36) دعا و نیایش و مناجات ، شکلهاى گوناگون دارد؛ هم از راز و نیاز عاشق و عابد، سخن مىرود و هم از ناز و عطاى معشوق و معبود.در نیایش ،اُنس و محبّت و خوف و خشیت ، درهم مىآمیزند؛ جهانى ؛ هم معرفت پروردگار تحصیل مى گردد و هم کرامت انسانى فراهم مى آید. البته ، در بخش خواسته ها، نباید توقّع داشت که هر چه ما از خداوند طلب مى کنیم ، به همان صورت و بى کم و کاست و کاملا مطابق دلخواه ما، عطایمان فرماید؛ بلکه وظیفه مادعا و تضرّع و نیایش است و امّا اختیار عطا و اندازه و چگونگى آن ، به دست خداوند است . او مصلحت ما را بهتر مى داند. شاید برخى از خواسته هاى ما، [به واقع ] به زیان مانباشد و یا اکنون زمان و زمینه برآورده شدنشان نرسیده و فراهم نشده باشد و... امّا آنچه حتمى است ، این است که اگر دعا و نیایش ما از سر اخلاص و معرفت باشد، قطعا نتیجه مىدهد؛ چه دعا براى نیازهاى مادّى و چه معنوى . گفت آن اللّه تو، لبیک ماست و آن نیاز و درد و سوزت ، پیک ماس حیله ها و چاره جویى هاى تو جذب ما بود و گشاد این پاى تو ترس و عشق تو، کمند لطف ماست زیر هر یاربّ تو، لبیک هاست و نیز پاره اى دعاهایمان که در این جهان به اجابت نمى رسد، خداوند حکیم آنها را براىآخرتمان ذخیره مى کند و در آن جهان به گونه اى بهتر، عطایمان مى فرماید. انشاءاللّه . تو کار بندگى چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پرورى داند یاد کردى دوسویه خداوند به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. اُذْکُرْنی تَذَلُّلا، اءَذْکُرْکَ تَفْضُّلا. 2. اُذْکُرْنی بِمُجاهَدَةٍ، اءَذْکُرْکَ بِمُشاهَدَةٍ. 3. اُذْکُرْنی فی فَوْقِ الاَْرْضِ، اَذْکُرْکَ تَحْتَ الاَْرْضِ. 4. اُذْکُرْنی فِی النِّعْمَةِ وَالصِّحَّةِ، اءَذْکُرْکَ فِی الشِّدَّةِ وَالْوَحْدَةِ. 5. اُذْکُرْنی بِالطّاعَةِ، اءَذْکُرْکَ بِالْمَغْفِرَةِ. 6. اُذْکُرْنی فِی الصِّحَّةِ وَالْغِناءِ، اءَذْکُرْکَ فِی الْفَقْرِ وَالْعَناءِ. 7. اُذْکُرْنی بِالصِّدْقِ وَالصَّفاءِ، اءَذْکُرْکَ بِالْمَلاَِ الاَْعْلى . 8. اُذْکُرْنی بِالاِْحْسانِ إِلَى الْفُقَراءِ، اءَذْکُرْکَ بِالْجَنَّةِ الْمَاءْوى . 9. اُذْکُرْنی بِالْعُبُودیَّةِ، اءَذْکُرْکَ بِالرُّبُوبیَّةِ. 10. اُذْکُرْنی بِالتَّضَرُّعِ، اءَذْکُرْکَ بِالتَّکَرُّمِ. 11. اُذْکُرْنی بِالتَّلَفُّظِ، اءَذْکُرْکَ بِالتَّلَطُّفِ. 12. اُذْکُرْنی بِتَرْکِ الدُّنْیا، اءَذْکُرْکَ بِنَعیمِ الْبَقاءِ. 13. اُذْکُرْنی فِى الشِّدَّةِ الْهالِکَةِ، اءَذْکُرْکَ بِالنَّجاةِ الْکامِلَةِ.(37) اى فرزندآدم ! 1. خاضعانه یادم کن ، بزرگوارانه یادت مى کنم . 2. مجاهدانه یادم کن ، آشکارا و با مشاهده یادت مى کنم 3. روى زمین یادم کن ، زیر زمین [در قبر] یادت مى کنم . 4. با نعمت و سلامت یادم کن ، در سختى و تنهایى یادت مى کنم . 5. با طاعت یادم کن ، با مغفرت یادت مى کنم . 6. در سلامت و ثروت یادم کن ، در فقر و تنگنا یادت مى کنم . 8. با احسان به بینوایان یادم کن ، در آرامشگاه بهشت جاودان یادت مى کنم . 9. به بندگى یادم کن ، به پروردگارى یادت مى کنم . 10. با تضرّع و خشوع یادم کن ، با کرامت وتجلیل یادت مى کنم . 11. ثناگویانه یادم کن ، مهربانانه یادت مى کنم . 12. با وانهادن دنیا یادم کن ، با نعمتهاى جاودان یادت مى کنم . 13. در تنگناهاى هلاکتبار یادم کن ، با حیات کامل و زندگى پایدار یادت مى کنم . از ارجمندترین الطاف الهى به ما آدمیان ، فراخواندنمان به سخن گفتن با خداوند است واذن دادنمان به گفتگویى رویاروى با او و گشودن رازدل در محضرش و بیان خواسته هامان در پیشگاه کبریایى اش . و همچنین ، نوید دادنمانبه شنودن رازهامان و برآوردن خواستهامان و اجابت دعاهامان . به فرموده امام عارفان و ذاکران ، حضرت سجّاد7: ((إِلهى ! ... مِنْ اءَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَیْنا، جَرْیانُ ذِکْرِکَ عَلى اءَلْسِنَتِنا وَإِذْنُکَ لَنا بِدُعائِکَ وَتَنْزیهِکَ وَ تَسْبیحِکَ.(38) خداى من !... از عظیمترین نعمتها بر ما، جارى شدن ذکر تو است بر زبانهامان ؛ و اذن ورخصتى است که به ما داده اى تا تو را بخوانیم و دعا کنیم و تنزیهت کنیم و تسبیحت گوییم .)) ورود در این گفت و شنود ((دوسویه )) و بى واسطه و سپاس این نعمت و صمیمى باخداوند، استوارترین پشتوانه آدمى در زندگى پرتلاطم این جهان است . گشودن پنجرهآسمان به روى آدمیان به دست پر مهر خداى رحمان و دادن رخصت براى نگریستن به آفاق کرانْ ناپدید جهان ملکوتیان و شنیدن صداى لطیف بالهاى فرشتگان و نهادن جان درمسیر وزش نسیمهاى الطاف روح افزاى خداى سبحان و سرودن نغمه هاى عابدانه وعاشقانه به درگاه او و بازشنودن نجواهاى پروردگار مهربان ، موهبتى است بىبدیل که حیات مردمان در این خاکدان طبیعت را تفسیر مى کند و بدان معنا مى بخشد. رابطه مبارک را پیوسته ، استوار داریم و به ناتوانى خویش از سپاسگزارى خداوندبر این نعمت ، اعتراف کنیم و خاضعانه بگوییم : خداوندا! هرچه هست ، از آنِ تو است و این توفیق عبادت و نیایش هم از الطاف تو است . هم دعا از تو، اجابت هم ز تو ایمنى از تو، مهابت هم زتو و ملتمسانه از او بخواهیم که این باب را به رویمان گشوده بدارد و سعادت همسخنى باخویش را هرگز از ما نستاند و این عیش مبارکِ همنشینى با خویش را هرگز از ما دریغ ندارد. اى خدا این وصل را هجران مکن سرخوشان عشق را نالان مکن بهاى بهشت خداوند سبحان به انسان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. لایَدْخُلُجَنَّتی إِلاّ مَنْ تَواضَعَ لِعَظَمَتی . 2. وَ قَطَعَ نَهارَهُ بِذِکْری . 3. وَ کَفَّ عَنِ الشَّهَواتِ مِنْ اءَجْلی . 4. وَ یُواخِى الْغَریبَ. 5. وَیُواسِی الْفَقیرَ. 6. وَ یَرْحَمُ الْمُصابَ. 7. وَ یُکْرِمُ الْیَتیمَ وَ یَکُونُ لَهُ کَالاَْبِ الرَّحیمِ. 9. وَلِلاَْرامِلِ کَالزَّوْجِ الشَّفیقِ. 10. فَمَنْ کانَ هذِه صِفَتُهُ، یَکُونُ إِنْدَعانی لَبَّیْتُهُ. 11. وَ إِنْ سَاءَلَنی اءَعْطَیْتُهُ.(39) اى فرزندآدم ! 1. به بهشتم راه نمى یابد، مگر کسى که براى عظمتم فروتنى ورزد. 2. و روز [و روزگار]ش را به یادم بگذراند. 3. و خویشتن را به خاطر من از شهوات باز دارد. 4. و با مردمان غریب ، برادرى کند. 5. و با مردمان فقیر، مواسات و ایثار نماید. 6. و به بینوایانِ مصیبت زده ، رحمت آرَد. 7. و یتیم [و بى سرپرست ] را اکرام و احترام نماید و براى او چونان پدرى مهربانباشد. 9. و براى بیوه زنان ، همانند همسرى دلسوز و مِهروَرز باشد. 10. پس ، هرکس که اوصاف [و رفتار]ش چنین باشد، اگر مرا بخواند به ندایش لبّیکو پاسخ مى گویم . 11. و اگر از من درخواست کند عطایش مى کنم . از الطاف حکیمانه خداوند سبحان به آدمیان ، آن است که شوق وصول به سعادت را در نهاد آنان بر مى انگیزد و سپس راهوصول به حیات خجسته را به آنان مى نمایاند و آن گاه درطول مسیر، راهنماییشان مى کند و در تنگناها و گذرگاههاى خطیر، دستگیرى و یاریشان مىنماید... و سرانجام به سر منزل مقصود و جایگاه موعودشان مى رساند. اى خوش آن روز که پرواز کنم تا بَرِ دوست به هواى سر کویش پر و بالى بزنم ! کُرنشى صادقانه در پیشگاه معبود و پیوندى ماندگار با آن محبوب و اُنس همیشگى با یادو نام او و بازداشتن خویشتن از خواهشهاى ناروا، براى جلب رضاى خداى سبحان ، و سپس شفقت ورزیدن با خلق خدا، باریابى به بارگاه کبریایى پروردگار را ثمر مى دهد. وآن گاه است که لطف بى کران الهى ، آبشارگونه بر سر و جان انسان فرو مى بارد وآدمى به هدف نهایى و کمال مطلوب نائل مى آید. هشدار پروردگار! خداوند به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. تَسْاءَ لُنی فَاءَمْنَعُکَ، لِعِلْمی بِما یَنْفَعُکَ. 2. ثُمَّ تُلِحُّ عَلَیَّ بِالْمَسْاءَلَةِ، فَاُعْطیکَ ما سَاءَلْتَ. 3. فَتَسْتَعینُ بِه عَلى مَعْصیَتی . 4. فَاءَهُمُّ بِهَتْکِ سِتْرِکَ فَتَدْعُونی ، فَاءَسْتُرُ عَلَیْکَ. 5. فَکَمْ مِنْ جَمیلٍ اءَصْنَعُ مَعَکَ، وَ کَمْ مِنْ قَبیحٍ تَصْنَعُ مَعی ؟! 6. یُوشِکُ اءَنْ اءَغْضَبَ عَلَیْکَ غَضْبَةً لااءَرْضى بَعْدَها اءَبَدا!(40) اى فرزندآدم ! 1. از من درخواست مى کنى [و خواسته هایى مى طلبى ] امّا از تو دریغ مى دارم ؛ زیرا منبه آنچه برایت سودمند [و یا زیانبار] است آگاهم . 2. سپس بر خواسته ات اصرار مى ورزى ، پس آن گاه آنچه را خواسته اى عطایت مى کنم. 3. سپس از آنچه عطایت کرده ام ، در راه معصیت من بهره مى برى [و از آن نعمت ، سوءاستفاده مى کنى و آن را در راه نافرمانى ام به کار مى گیرى ]. 4. پس آن گاه به پرده درى [و مجازات ] و رسوایى ات همّت مى گمارم ؛ امّا تو مرا مىخوانى [و به تضرع و پوزش ، طلب بخشایش و عفو مى نمایى ] و من بر تو پرده پوشى مى کنم و رسوایت نمى سازم . 5. چقدر با تو خوبى مى کنم و چقدر با من بدى مى کنى ؟! 6. [از خشم و قهر من پروا گیر و به راه صلاح و صواب بازگرد، و گرنه ] نزدیک است که چنان بر تو خشمناک شوم که پس از آن دیگر هرگز از تو راضى و خشنود نگردم! بینش بسیارى از ما آدمیان ، در باب دعا و نیایش ، بینشى ناصواب و نادرست است ؛ به این گونه که : مى پنداریم ((دعا)) یعنى خواستن نیازهاى شخصى و معیشتى از خداوند وبس . و نیز، هرچه ما از خدا خواسته ایم باید به همان گونه و بى کم و کاست عطایمانکند، و اگر نکرد، معلوم مى شود که به ما عنایتى ندارد و دعایمان مستجاب نگشته وسودى به حالمان ندارد!... این نگرشِ خطا، زیانمند است و اى بسا که سبب ناامیدى و رمیدگى آدمى از درگاه خداوندگردد و یا حوادث و مسائلى دل آزار و مصیبت بار در زندگى انسان پدید آورد. ما بندگان که از آینده مان بى خبریم و مصلحت و مفسدت خویش را به خوبى نمى دانیم ،همان بهتر که زمام همه امور و شؤ ون حیاتمان را به خداوند بسپاریم و در دعاها و خواسته هامان نیز ((مصلحت اجابت )) را به خداى رحمان وانهیم . البته خدا خود به دعا دعوتمان فرموده و وعده اجابت نیز داده است و وعده او حق است و تخلّف ناپذیر؛ امّا ما چون به اسرارغیب آگاه نیستیم ، وظیفه خویش را که همانا دعا کردن است باید انجام دهیم و اجابت را کههمانا لطف خداوند است به او واگذاریم . ((چون نه اى آگاه از اسرار پنهان ، غم مخور.)) و امّا مطلب فراتر و عالیتر آن است که : دعا و نیایش ، فى نفسه و به خودىِ خود و باقطع نظر از اجابت یا عدم اجابت آن ، مطلوب و بلکه واجب است . و نیز اینکه : در دعاهامان به خواسته ها و نیازهاى معیشتى اکتفا نکنیم ؛ بلکه خویشتن و آرمانهایمان را فراترببریم و مطلوبهاى ((فرامعیشتى )) را بطلبیم و باز هم بیشتر اوج گیریم و محبوب ومطلوب نهایى ، یعنى خودِ خداوند را بجوییم ! او را که بیابیم همه چیز داریم : ((چون که صد آید، نود هم پیش ماست !)). به فرموده امام حسین 7: ((ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَ مَاالَّذی فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ :(41) آن که تو را باخت ، چه دارد؟! و آن که تو را یافت ، چه ندارد؟!)) لذت انس با خداى مهربان و چشیدن حلاوت لقاى او و درک همنشینى با محبوب و همسخنى وراز و نیاز نجواگونه با وى ، از تمامى نعمتهاى هستى ، ارزنده تر است . هرکس ز درِ تو حاجتى مى طلبد من آمده ام از تو، تو را مى خواهم ! عاقبت اندیشى خداى سبحان به آدمیان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. لَمّا رَزَقْتُکُمُ اللِّسانَ وَ اءَطْلَقْتُ لَکُمُ الاَوْصالَ وَ رَزَقْتُکُمُ الاَْمْوالَ، جَعَلْتُمُ الاَْوْصال َکُلَّها عَوْنا عَلَى الْمَعاصی ؛ کَاءَنَّکُمْ بی تَغْتَرُّونَ وَ بِعُقُوبَت ی تَتَلاعَبُونَ! 2. وَ مَنْ اءَجْرَمَ الذُّنُوبَ وَ اءَعْجَبَتْهُ حُسْنُهُ فَلْیَنْظُرِ الاَْرْضَ کَیْفَ لَعِبَتْ بِالْوُجُوهِ فِیالْقُبُورِ وَ تَجْعَلُها دَمیما! 3. إِنَّمَا الْجَمالُ جَمالُ مَنْ عُوفیَ مِنَ النّارِ. 4. وَ إِذا فَرَغْتُمْ مِنَ الْمَعاصی ، رَجَعْتُمْ إِلَىٍَّّ. 5. اءَحَسِبْتُمْ اءَنّی خَلَقْتُکُمْ عَبَثا؟! 6. إِنّی إِنَّما جَعَلْتُ الدُّنْیا رَدیفَ الا خِرَةِ. 7. فَسَدِّدُوا وَ قارِبُوا! 8. وَ اذْکُرُوا رِحْلَةَ الدُّنْیا وَ ارْجُوا ثَوابی وَ خافُوا عِقابی ! 9. وَاذْکُرُوا صَوْلَةَ الزَّبانیَةِ وَ ضیقَ الْمَسْلَکِ فِی النّارِ وَ غَمَّ اَبْوابِ جَهَنَّمَ وَ بَرْدَالزَّمْهَریرِ! 10. اءُزْجُرُوا اءَنْفُسَکُمْ حَتى تَنْزَجِرَ وَ اءَرْضُوها بِالْیَسیرِ مِنَ الْعَمَلِ. سُبْحانَ خالِقِ النُّورِ.(42) عضاى بدن در اختیارتان نهادم و اموال و ثروت عطایتان کردم ، همه اندام و اعضاى خویشرا در مسیر گناهان به کار گرفتید! گویا با من نیرنگ 2. و آن که خویشتن را بهگناهان مى آلاید و زیبایى چهره اش وى را به خودپسندى و غرور وامى دارد، باید[اندیشناکانه ] به زمین بنگرد که چگونه با چهره ها در قبرها بازى مى کند و آنها را چهسان زشت و بدمنظر مى نماید! 3. همانا زیبایى از آنِ کسى است و کسى زیباست که از آتش دوزخ بِرَهَد و معاف گردد. 4. و آن هنگام که از گناهان فارغ گشتید، به سوى من بازخواهید گشت ! 5. آیا پنداشتید که بیهوده تان آفریده ام ؟! 6. من این جهان را تابع [و ذخیره گاه ] جهان آخرت قرار دادم . 7. پس ، استقامت ورزید و به اصلاح و صلاح بپردازید وتوشه برگیرید. 8. و کوچیدن و رحلت از دنیا را به یاد آرید و به ثواب و پاداش من امید بندید و آن رابجویید و بطلبید و از کیفرم بهراسید! 9. و صَولت و هیبت شعله هاى آتش و تنگى راه جهنم و سوزندگى و هولناکى دوزخ وسرماى زمهریر را به یاد آورید! 10. نَفْسهاتان را [مهار زنید و از سرکشى و طغیان ] بازدارید تا باز ایستند و آنها رابه ارتکاب کارها [و خواهشهاى ] اندک ، راضى کنید. ستایش و تسبیح بر آفریدگار نور [و هدایت ] باد! دورنگرى و نیز سنجش موشکافانه پدیده ها و حوادث جهان ، شرط خردمندى است .نگرشى ژرف در سرنوشت و مسیر حیات انسان ، آدمى را به اندیشناکى و عاقبت اندیشىهمه جانبه فرامى خواند. نعمتهاى این جهان و ابزارهایى که خداوند در زندگانى گذراىدنیا در اختیار مردمان نهاده است ، همگى وسیله امتحانند و توشه راه براى به سلامتگذشتن از این جهان و رساندن خویشتن به منزلت تقدیر شده براى آدمیان . ((حسن استفاده)) و بهره بردن نیکو از این رهتوشه ها، ((حُسن عاقبت )) به ارمغان مى آورد، و ((سوءاستفاده )) از آنها، فرو افتادن در بیراهه و ((سوء عاقبت )) را در پى دارد. هر که اوّل بین بُوَد، اَعمى بُوَد هر که آخربین ، چه با معنا بُوَد حکم چون بر((عاقبت اندیشى ))است پادشاهى بنده درویشى است ((عاقبت بینان )) بُوَند اهل رشاد درنگر، واللّه أَعلم بالسَّداد شیوه هاى صحیح بهره ورى از نعمتها و امانتهاى الهى ، در ادیان آسمانى تبیین شده است وعقل و فطرت آدمى نیز که همسو با ادیانند راهنما و نورافشان مسیر سعادتند. البتهرهزنان ، پیوسته در کمینند تا رهپویان راه نجات را به بیراهه هاى هلاک بکشانند؛ امّاتوان ستیز با آنان به خردمندان عطا شده است و راهبران طریق صلاح و فلاح ،توانمندتر از راهزنان بیراهه هاى هلاکند و اگر پیروى شوند، پیروان خویش را بهسلامت به منزلگاه سعادت مى رسانند. اگر اینان نبودند!... خداوند رحیم به غافلین مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. کَیْفَ لاتَجْتَنِبُونَ الْحَرامَ؟! 2. وَلاَ اکْتِسَابَ الاَّْثامَ؟! 3. وَلاتَخافُونَ النّیرانَ؟! 4. وَلاتَتَّقُونَ غَضَبَ الرَّحْمانِ؟! فَلَوْلا: 1. مَشایِخُ رُکَّعٌ، 2. وَاءَطْفالٌ رُضَّعٌ، 3. وَبَهائِمُ رُتَّعٌ، 4. وَشَبابٌ خُشَّعٌ؛ لَجَعَلْتُ: 2. وَالاَْرْضَ صُفْرا، 3. وَالتُّرابَ جِمارا، 4. وَلااءَنْزَلْتُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ قَطْرَةً، 5. وَلااءَنْبَتُّ لَکُمْ مِنَ الاَْرْضِ حَبَّةً، 6. وَصَبَبْتُ عَلَیْکُمْ الْعَذابَ صَبّا!(43) اى فرزندان آدم ! 1. چراست [و شمایان را چه شده ] که از ((حرام )) نمى پرهیزید؟! 2. و از ((گناهان )) دست نمى شویید؟! 3. و از ((آتش )) نمى هراسید؟! 4. و از ((خشم خداوند رحمان )) پروا نمى گیرید؟! پس ، [بدانید که ] اگر اینان [در میان شمایان ] نبودند: 1. پیران رکوع کننده [و عبادت پیشه ]، 2. و کودکان شیره خواره [بى گناه ]، 3. و چهارپایان چرنده [بى زبان و بى گناه ]، 4. و جوانان خاشع [و پارسا و پاکدامن ]؛ [اگر اینان در میانتان نبودند و به پاس حرمت اینان نبود، با شمایان چنین مى کردم ] : 1. آسمان را فرازتان آهنین مى ساختم ! 2. و زمین را مسین مى گرداندم ! 3. و خاک را ریگزار مى کردم . 4. و قطره اى آب از آسمان برایتان فرو نمى باریدم . 5. و هیچ دانه اى از زمین برایتان نمى رویاندم . 6. و بر شمایان عذاب فرو مى ریختم ! گرچه نزول رحمت خداوند و جارى شدن فیض الهى بر جهانیان و پدیده هاى هستى ،مقتضاى لطف بارى تعالى است ؛ امّا وجود برخى از آفریدگان و نیز پاره اى ازاعمال و اوصاف آدمیان ، در بارش رحمت الهى و یا پیشگیرى از جوشش قهر خداوندى ،تاءثیرى شایان دارند. گناهکاران و تباهى پیشگان به خودىِ خود استحقاق رحمت خداوند را ندارند، امّا عواملىدیگر باعث نزول فیض بر آنان مى شود. از مهمترین باعثان جلب رحمت و لطف خداوند: یکى وجود بندگان صالح در میان آدمیان است ودیگرى استغفار و تضرّع به درگاه الهى است و سوم ، بودن ضعیفان بى تقصیر درمیان مخلوقات است . هنگامى که خداوند، پیامبر عزیزش را نگران امّت دید و نگریست که آن بزرگوار مهربان، اندیشناک سرنوشت ملّت خویش است و از فرود آمدن عذاب الهى بر آنان خائف است ، وىرا دلدارى و اطمینان قلب داد که : ((وَما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَاءَنْتَ فیهِمْ وَما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ :(44) تا هنگامى که تو در میان آنانى و مادام که استغفار و توبه مى کنند، خداوند آنان راگرفتار عذاب نمى کند.)) اکنون نیز امام عصر اءَرْواحُنافِداهُ باعث نزول رحمت و فیض و لطف خداوندند و همه هستى، طفیل وجود مبارک ایشان است . بودن مردمان پارسا و جوانان عفیف و پاک و تائبان ومستغفران راستین نیز در جوشش بیشتر چشمه هاى فیض ربوبى ، تاءثیرى به سزا دارد.ضعیفان و مستضعفان و مخلوقان بى تقصیر و بى تکلیف هم در تلاطم دریاى ترحّم الهى، بى تاءثیر نیستند. شنیدم که در روز امید و بیم بَدان را به نیکان ببخشد کریم نداى اسرافیل خداوند رحمان به مردمان مى فرماید: یَابَنی آدَمَ! 1. کَیْفَ تَعْصُونی وَاءَنْتُمْ تَجْزَعُونَ مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ وَالرَّمْضاءِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَها سَبْعُ طَبَقاتٍ فیها نیرانٌ تَاءْکُلُ بَعْضُها بَعْضا؟! ... 2. فَارْحَمُ وااءَنْفُسَکُمْیاعَبیدی ! فَإِنَّ الاَْبْدَانَ ضَعیفَةٌ. 3. وَالسَّفَرُ بَعیدٌ. 4. وَالْحِمْلُ ثَقیلٌ. 5. وَالصِّراطُ دقیقٌ. 6. وَالنّارُ لَظى 7. وَالْمُنادی إِسْرافیلٌ. 8. وَالْقاضی رَبُّ الْعالَمینَ.(45) اى فرزندان آدم ! 1. شمایانى که از گرماى آفتاب و سوزندگىِ [ناچیز دنیا] بى تابى مى نمایید،چگونه مرا معصیت و نافرمانى مى کنید، در حالى که جهنم را هفت طبقه است با آتشهایى [درهم پیچنده ] که همدیگررا مى خورند؟!... 2. بر خویشتن رحم کنید اى بندگانم ! که ((بدن ها)) ضعیف است . 3. و ((سفرِ)) [آخرت ] دور است . 4. و ((بار))، سنگین است . 5. و ((صراط))، باریک و دقیق است . 6. و ((آتشِ)) [دوزخ ]، سوزناک و شعله ور است . 7. و ((ندادهنده ))، اسرافیل است . 8. و ((قاضى ))، پروردگار جهانیان است . تا نمرده است این چراغ پرگهر هین فتیله ش ساز و روغن ، اى پسر هین مگو ما را به دان شه بار نیست با کریمان کارها دشوار نیست هین مگو فردا، که فرداها گذشت تا به کلّى نگذرد ایام کَشت فرو نشاندن خشم خداوند رحمان به خشم آلودگان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! اُذْکُرْنی حینَ تَغْضِبُ، اءَذْکُرْکَ حینَ اءَغْضَبُ، فَلا اءَمْحَقُکَ فیمَنْ اءَمْحَقُ .(46) اى فرزندآدم ! هنگامى که خشمگین شدى [و خواستى خشمناکانهعمل کنى ] مرا به یاد آر [و خشمت را فرونشان و طغیان مکن ] تا من نیز هر گاه خشمگرفتم ، تو را به یاد آرَم [و مراعاتت کنم و خشمگینانه کیفرت ندهم ] و مانند کسانى کههلاکشان کردم ، هلاکت نکنم . وقت خشم و وقت شهوت مرد، کو؟! طالب مردى چنینم کو به ک کو در این دو حال ، مردى در جهان تا فداى او کنم امروز جان ! ماهیت حلال و حرام خداوند سبحان به انسان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. إِنَّ الْحَلالَ لَیْسَ یَاءْتیکَ إِلاّ قَطْرَةً قَطْرَةً. 2. وَ الْحَرَامُ یَاءتیکَ کَالسَّیْلِ! 2. فَمَنْ صَفا عَیْشُهُ، صَفَادینُهُ.(47) اى فرزندآدم ! 1. همانا ((حلال )) به سویت نمى آید، مگر قطره قطره . 2. و [امّا] ((حرام )) چونان سیل ، به سویت مى آید! به یقین بدان :] کسى که [حیات خویش را برحلال و پارسایى بنا کند و به مرزهاى ممنوع الهى ، حرمت نهد و جان ومال خویش را به حرام نیالاید و در نتیجه ،] زندگانى اش صفا و پاکى یابد، دینش [وایمان و آخرتش نیز] صفا مى یابد [و سعادت دو جهان را نصیب خود مى کند.و امّا آن کهزیستن دنیایى اش را به حرام و ناپاکیها بیالاید، شقاوت دو جهان نصیبش مى شود]. عاقلاوّل بیند آخر را به دل اندر آخر بیند از دانش مق چون که ایمان برده باشى زنده اى چون که با ایمان روى پاینده اى زبان ، چونان شیرى ! خداوند رحمان به انسان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. لِسانُکَ اءَسَدٌ؛ إِنْ اءَطْلَقْتَهُ اءَهْلَکَکَ. 2. وَهَلاکُکَ فی طَرَفِ لِسانِکَ.(48) 1. زبانت ، چونان شیرى [درنده ]است ؛ اگررهایش کنى ، هلاکت مى کند. ظالم آن قومى که چشمان دوختند وز سخن ها عالَمى را سوختن عالمى را یک سخن ویران کند روبهان مرده را شیران کند! آغاز از خویشتن خداوند به هادیان آلوده مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! کَیْفَ تَتَکَلَّمُ بِالْهُدى ، وَاءَن ْتَلاتَفیقُ مِنَ الرَّدى ؟! .(49) اى فرزندآدم ! چگونه در باب ((هدایت )) سخن مى گویى ، در حالى که ، خود، بر بدیها پیروز نگشتهاى [و خویشتن را از پستیها و زشتیها نرهانده اى ]؟! شستشویى کن و آنگه به خرابات خرام تا نگردد ز تو این دِیْر خراب ، آلوده ! ... و امّا تو! خداوند رحمان به گناهکاران عبرت ناموخته مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! لاتَنْظُرْ إِلى بَهیمَةٍ ماتَتْ فَانْتَفَخَتْ وَصارَتْجیف َةً؛وَهیَبَهیمَةٌ وَلَیْسَ لهاذَنْبٌ؛ وَلَوْوَضَعْتَ اءَوْزارَکَ عَلَى الْجِبالِ الرّاسیاتِ لَهَدَّتْها!.(50) اى فرزندآدم ! انى که مرده و به لاشه اى آماس کرده و بویناک تبدیل شده است ، منگر [و به دیده حقارت و نفرت در آن نظر میفکن و به خود مغرور مشو]؛زیرا آن ، حیوانى است و گناهى بر عهده ندارد. [و امّا تو! به خویشتن بنگر که ] اگربارها و گناهانت را بر کوههاى ستُرگ بنهى ، آنها را درهم مى شکنند! شنیدم که در دشت صنعا، جُنیْد سگى دید بر کنده دندان صى شنیدم که مى گفت و خوش مى گریست : که داند که بهتر ز ما هر دو، کیست ؟! به ظاهر، من امروز از این بهترم دگر تا چه رانَد قضا بر سرم ! گرَم پاى ایمان نلغزد ز جاى به سر بر نهم تاج عفو خداى وگر کسوت معرفت در برم نمانَد، به بسیار از این کمترم که سگ با همه زشتنامى ، چو مُرد مر او را به دوزخ نخواهند بُرد ره این است ((سعدى ))! که مردان راه به عزّت نکردند در خود نگاه از آن بر ملائک شرف داشتند که خود را بِهْ از سگ نپنداشتند شرط انصاف ؟!... خداوند رحمان به گناهکاران مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. ما مِنْ یَوْمٍجَدیدٍ إِلاّ وَیَاءْتی فیهِ رِزْقُکَ مِنْ عِنْدی . 2. وَما مِنْ لَیْلَةٍإِلاّ وَیَاءْتِی الْمَلائِکَةُ مِنْ عِنْدِکَ بِعَمَلٍقَبیحٍ. 3. خَیْری إِلَیْکَ نازِلٌ وَشَرُّکَ إِلَىٍَّّ صاعِدٌ.(51) اى فرزندآدم ! 1. هیچ روز جدیدى نیست ، مگر اینکه در آن ، رزق و روزى ات از ناحیه من [برایت ] مى آید. 2. و هیچ شبى نیست ، مگر اینکه فرشتگان ، از جانب تو [با پرونده اى از ] کردار زشت[به سوى من ] مى آیند. 3. خیر و نیکى من [همواره ] به سوى تو روان است ، و [امّا] شرّ و بدى تو به سوى منبالا مى آید! [آیا این ، شرط انصاف است ؟!] ابر و باد و مَه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانى به کف آرى و به غفلت نخور این همه بهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبرى واى بر تو!... خداوند سبحان به سنگدلان غافل مى فرماید: وَیْحَکَیَابْن َآدَمَ! ما اءَقْسى قَلْبَکَ! اءَبُوکَ وَاءُمُّکَ یَمُوتانِ، وَلَیْسَ لَکَ عِبْرَةٌ بِهِما؟!(52) واى برتواى فرزندآدم ! چه سنگدل شده اى ! پدر و مادرت مى میرند و تو از مرگشان عبرت نمى گیرى [و ازغفلت ، به در نمى آیى و نمى اندیشى که تو نیز سرنوشتى همانند آنان دارى ]؟! هر کس که همیشه بر مراد دل رفت از خانه عمر خویش ، بى حاصل رف وان کس که براى نفْس برگشت ز ((حق )) سرگشته و حیران شد و بر باطل رفت ناهماهنگى ظاهر و باطن خداوند حکیم به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. إِذا کانَ قَوْلُکَ مَلیحا وَعَمَلُکَ قَبیحا فَاءَنْتَ رَاءْسُ الْمُنافِقینَ. 2. وَإِنْکانَظاهِرُکَمَلیحاوَباطِنُکَقَبیحافَاءَنْتَاءَهْلَکُ الْهالِکینَ.(53) اى فرزندآدم ! 1. اگر کلام و سخنت ، ملیح و نمکین [و زیبا و دلنشین ] باشد، و [امّا]عمل و کردارت ، زشت و ناپسند؛ پس تو سرکرده منافقان و دورویانى ! 2. و اگر ظاهر و بیرونت ، ملیح [و دلپسند] باشد و باطن و درونت ، قبیح و پلید، پستو نکو سیرتى ، بى تکلّف برون بِهْ از نیکنامى ، خراب اندرو به نزدیک من ، شب روِ راهزن بِهْ از فاسق ((پارسا پیرهن ))! بس کن این یاوه سرایى ، بس کن تا به کىْ خویش ستایى ؟ بس ک مخلصان لب به سخن وا نکنند بر کَن این ثَوْبِ ریایى ، بس کن تو خطا کارى و حق آگاه است حیله گر! زهد نمایى بس کن (54) اندوه نابه جا خداوند به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. فی کُلِّ یَوْمٍ یَاءْتی رِزْقُکَ وَاءَنْتَ تَحْزَنُ، 2. وَیَنْقُصُ مِنْ عُمْرِکَ وَاءنْتَ لاتَحْزَنُ؟! 3. تَطْلُبُ ما یُطْغیکَ، وَعِنْدَکَ ما یَکْفیکَ!(55) اى فرزندآدم ! 1. با این که در هر روز، رزق و روزى ات برایت مى آید، باز بر آن اندوهناکى ، 2. در حالى که [پیوسته ] از عمرت کاسته مى شود، امّا بر آن اندیشناک نیستى ؟! 3. آنچه را [از ثروت و شهرت و مقام ...] که سبب طغیان و سرکشى ات مى شود، مى طلبى[و نزدت موجود است . اى تو در پیکار، خود را باخته دیگران را تو ز خود نشناخت در زمین مردمان خانه مکن کار خود کن ، کار بیگانه مک کیست بیگانه ؟ تنِ خاکى تو کز براى اوست غمناکى تو! جفاکاران خداوند رحمان به جفاکاران مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. ماتَنْصِفُنی ! 2. اءَتَحَبَّبُ إ لَیْکَ بِالنِّعَمِ وَتَتَمَقَّتُ إِلَیَّ بالْمَعاصی ؟! 3. خَیْری إِلَیْکَ مُنْزَلٌ وَشَرُّکَ إِلَیَّ صاعِدٌ. 4. وَلایَزالُ مَلَکٌ کَریمٌ یَاءْتینی عَنْکَ کُلَّ یَوْمٍ وَلَیْلَةٍ بِعَمَلٍ غَیْرِصالِحٍ.(56) اى فرزندآدم ! 1. با من انصاف نمى ورزى ! 2. من با نعمتهایى که عطایت مى کنم با تو دوستى مى نمایم و [امّا] تو به سبب گناهان ،با من دشمنى مى ورزى ؟! 3. خیر و احسان من بر تو فرو مى ریزد و [ امّا] شرّ و جفاى تو به سوى من بالا مى آید وپیوسته هر روز و شب فرشته اى بزرگوار از جانب تو با کردارى ناشایست ، نزد منمى آید! صد هزاران دام و دانه است اى خدا ما چو مرغان حریص بى نو مى رسانى هر دمى ما را و باز سوى دامى مى رویم اى بى نیاز! پارساترین مردمان خداوند رحمان به کمالجویان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! إِجْتَنِبْ ما حَرَّمْتُ عَلَیْکَ؛ تَکُنْ مِنْ اءَوْرَعِ النّاسِ.(57) اى فرزندآدم ! از آنچه بر تو حرام کرده ام پروا گیر و دورى گزین ، تا از پارساترین مردمانباشى . نیست جز تقوا در این ره ، توشه اى نان و حلوا را بِنِهْ در گوشه اى ! سودایى پرسود! خداوند مهربان به عاقبت اندیشان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! زارِعُونی وَعامِلُونی وَاءَسْلِفُونی ، اءُرَبِّحْکُمْ عِنْدی ما لا عَیْنٌ رَاءَتْ وَلا اءُذُنٌ سَمِعَتْ وَلا خَطَرَعَلى قَلْبِ بَشَرٍ.(58) اى فرزندان آدم ! در کشت و کار و تجارت و داد و ستدهاتان ، با من معامله کنید و مرا شریک خویش گردانید،تا چنان سودى کلان از نزد خودم به شمایان عطا کنم که هیچ چشمى [ بهره اى این چنین ] از غم و شادى نباشد جوش ما با خیال و وهم نَبْوَد هوش م حالتى دیگر بود، کان نادر است تو مشو منکر،که حق بس قادر است حیات جاودانه خداوند سبحان به سعادتخواهان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! اِعْمَلْ بِمااءَمَرْتُکَ وَانْتَهِ عَمّانَهَیْتُکَ، اءَجْعَلْکَحَیّا لاتَمُوتُ اءَبَدا.(59) اى فرزندآدم ! آنچه را فرمانت داده ام ، انجام ده و از آنچه نهى ات کرده ام دورى گزین ، تا چنان زنده اتبدارم [ و حیاتى خجسته ات عطا کنم ] که هرگز نمیرى ! [ و به زندگانى فرخنده وسعادت جاودانه ، دست یابى ] من که ره بردم به گنج حُسن بى پایان دوست صد گداى همچو خود را بعد از این قارون کنم ! قانعان سرافراز خداوند سبحان به کرامتْپیشگان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. مَنْ قَنَعَ، اسْتَغْنى 1. کسى که قناعت ، پیشه کند[و زهادت ورزد] بى نیاز [و سرافراز] مى شود. خداوند بزرگ ، اعتماد و اطمینان ورزیده است . اى دل ! تو ز خلق ، هیچ یارى مطلب وز شاخِ برهنه ، سایه دارى مطل عزّت به قناعت است و خوارى به طلب با عزّت خود بساز و خوارى مطلب دانش پیشگان بى کردار خداوند رحمان به دانش پیشگان بى کردار مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! اءَنْتَ بِما تَعْلَمُ لاتَعْمَلُ، کَیْفَ تَطْلُبُ ما لا تَعْلَمُ؟!(60) اى فرزندآدم ! تو به آنچه مى دانى ، عمل نمى کنى [و به دانشهاى اندوخته ات و تجربه هاى آزموده ات، جامه کردار نمى پوشانى ]، چگونه آنچه را که نمى دانى ، طلب مى کنى ؟! علم هر چه بیشتر خوانى چون عمل در تو نیست نادانى عالِم که به اخلاص نیاراسته خود را علمش به حجابى شده تفسیر و دگر هى عارف که ز عرفان کُتُبى چند فرا خواند بسته است به الفاظ و تعابیر و دگر هیچ !(61) دنیا پیشگان خداوند رحمان به دنیاپیشگان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! اءَفْنَیْتَ عُمْرَکَ فی طَلَبِ الدُّنْیا، فَمَتى تَطْلُبُ الاَّْخِرَةَ؟!(62) اى فرزندآدم ! عمرت را در پى طلب دنیا تباه کردى ، پس کىْ آخرت را مى طلبى ؟! پس بگردید و بگردد روزگار دل به دنیا در نبندد هوشیا اى که دستت مى رسد! کارى بکن پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار گل بخواهد چید، بى شک ،باغبان ور نچیند، خود فرو ریزد ز دار دنیا زدگان خداوند سبحان به مردمان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! مَنْ اءَصْبَحَ حَریصا عَلَى الدُّنْیا: 1. لَمْ یَزِدْ مِنَ اللّهِ إِلاّ بُعْدا. 3. وَاءَلْزَمَ اللّهُ تَعالى قَلْبَهُ هَمّا لایَنْقَطِعُ اءَبَدا. 4. وَفَقْرا لایَنالُ غِناهُ اءَبَدا. 5. وَاءَمَلا لایَنالُ مُناهُ اءَبَدا.(63) اى فرزندآدم ! کسى که با حرص بر دنیا روزگار بگذراند [و آزمندى و طمع بر او چیرگى یابد]زندگانى اش این گونه خواهد بود : 1. همواره از خداوند، دور و دورتر مى شود. 2. و در جهان آخرت ، به سختى و مشقّت مى افتد. 3. و خداوند، دل و جانش را با پریشانى و اندوهى همیشگى همراه مى سازد. 4. و خداوند، اورا به فقرى که هرگز به بى نیازى نینجامد، مبتلامى کند. 5. و خداوند، وى را به آرزویى که هرگز برآورده نشود، دچار مى کند. چیست دنیا؟ از خدا غافل بُدَن نى قماش و نقره و میزان و ز مال را کز بهر دین باشى حمول ((نِعْمَ مالٌ صالِحٌ)) خواندش رسول آب در کشتى ، هلاک کشتى است آب اندر زیر کشتى ، پُشتى است راه بهشت خداوند سبحان به سعادتخواهان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. اءُذْکُرُوا نِعْمَتىٍَّ الَّتِی اءَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ... 2. کَما لاتَهْتَدُونَ السَّبیلَ إِلاّ بِالدَّلیلِ فَکَذلِکَ لاتَهْتَدُونَ طَریقَ الْجَنَّةِ إِلاّ بِالْعِلْمِ. 3. وَکَما لاتَجْمَعُونَ الْمالَ إِلاّ بِالتَّعَبِ وَکَذلِکَ لاتَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ إِلاّ بِالصَّبْرِ عَلَىالْعِبادَةِ. 4. فَتَقَرَّبُوا بِالنَّوافِلِ. 5. وَاطْلُبُوا رِضائی بِرِضاءِ الْمَساکینِ فَإِنَّ رِضائی لایُفارِقُهُمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ اءَبَدا. 6. وَارْغَبُوا فی مُجالَسَتِکُمُ الْعُلَماءَ فَإِنَّ رَحْمَتی لا تُفارِقُهُمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ اءَبَدا.(64) اى فرزندان آدم ! 1. نعمتهایى را که به شمایان عطاکردم به یادآرید[و سپاس گزارید]... 2. همان سان که ((راه )) را نمى یابید، مگر با ((راهنما))؛ به ((بهشت )) نیز راه نمىیابید، مگر با ((دانش )) و معرفت . 3. و همچنان که ((مال )) را جمع نمى آرید، مگر با ((زحمت )) و تلاش ، به ((بهشت )) نیزوارد نمى شوید، مگر با ((صبر بر عبادت )) و پرستش و نیایش . 4. پس ، با ((نافله ها))[ عبادتهاى مستحبّى ]، [به من ] نزدیک شوید. 5. و خشنودى مرا با خرسند کردن بینوایان ، طلب کنید؛ زیرا رضایت من هرگز ازخرسندى آنان جدا نمى شود. 6. و به همنشینى با عالِمانِ [راستین و پارسا]، رغبت ورزید؛ زیرا رحمت من هرگز از آناندور نمى گردد. سعى نابرده در این راه به جایى نرسى مزد اگر مى طلبى طاعت استاد ببر نفرین پیشگان خداوند رحمان به نفرین پیشگان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! لاتَلْعَنُوا الْمَخْلُوقینَ فَتَرْجِعَ اللَّعْنَةُ عَلَیْکُمْ.(65) اى فرزندان آدم ! آفریدگان [و مخلوقان من ] را [بى استحقاق ودلیل ،] لعنت نکنید و بر آنان نفرین نفرستید و [بدانان ناسزا مگویید]، که آن لعنت ونفرین ، به خودتان باز مى گردد. هیچ کافر را به خوارى منگرید که مسلمان مردنش باشد امى چه خبردارى ز ختم عمر او که بگردانى از او، یکباره رو؟! غفلت تا کى ؟! خداوند رحمان به غافلان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. کُلَّ یَوْمٍ یَنْقُصُ مِنْ عُمْرِکَ وَاءنْتَ لاتَدْری . 2. وَیَاءْتی کُلَّ یَوْمٍ رِزْقُکَ مِنْ عِنْدی وَاءَنْتَ لاتَحْمَدُهُ. 3. فَلا بِالْقَلیلِ تَقْنَعُ. 4. وَلابِالْکَثیرِ تَشْبَعُ!(66) اى فرزندآدم ! 1. همه روزه از عمرت کاسته مى شود و تو نمى دانى [و هشیار نمى شوى و از غفلت بهدر نمى آیى ]! 3. نه به اندک قانع مى شوى ، 4. و نه به بسیار سیر مى گردى ! بعد از این ، ما دیده خواهیم از تو بست تا نپوشد بحر را خاشاک و خس خواهى از غم شوى آزاد، مکن خو به طمع مرغ را گر نَبُوَد حرص ، نیفتد در دام نداى زمین ! خداوند سبحان به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! ما مِنْ یَوْمٍجَدیدٍ إِلاّ وَالاَْرْضُ تُخاطِبُکَ وَتَقُولُ : یَابْنَ آدَمَ! تَمْشی عَلى ظَهْری وَمَصیرُکَ فی بَطْنی . وَتُذْنِبُ عَلى ظَهْری وَتُعَذَّبُفی بَطْنی. یَابْنَ آدَمَ! اءَنَا بَیْتُ الْوَحْدَةِ وَاءَنَا بَیْتُ الْوَحْشَةِ وَاءَنَا بَیْتُ الظُّلْمَةِ واءَنَا بَیْتُالْعَقارِبِ وَالْحَیّاتِ وَاءَنَا بَیْتُ الْهَوانِ، فَاعْمُرْنی وَلاتَخْرِبْنی .(67) اى فرزندآدم ! هیچ روز جدیدى نیست ، مگر این که زمین ، خطاب به تو مى گوید [در هر روز تازه ، زمینبه تو مى گوید]: اى فرزند آدم ! اکنون بر روى من راه مى روى و [ بر فراز من زندگى مى کنى ، امّا بدانکه ] سرنوشت و سرانجام تو [و منزلگاه آینده ات ] در درون من است . و بر روى من گناه مى کنى ، و در درونم عذاب مى شوى ! اى فرزند آدم ! من خانه تنهایى ام ! و من خانه وحشتم ! و من خانه تاریکى ام ! و من خانهاوصاف پسندیده و کردار شایسته ، ناگواریهایم را گوارا کن و با خصلتهاى ناستودهو رفتار ناپسند، ناگوارترم مگردان ] سلوکى بزرگوارانه خداوند حکیم به مردمان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. قَدْ جاءَکُمْ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ؛ فَمَنْ شاءَ فَلْیُوْمِنْ وَمَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ. 2. وَ إِنَّکُمْ لا تُحْسِنُونَ إِلاّ بِمَنْ اَحْسَنَ إِلَیْکُمْ. 3. وَلا تَصِلُونَ إ لاّ لِمَنْ وَصَلَکُمْ. 4. وَلا تُکَلِّمُونَ إِلاّ لِمَنْ کَلَّمَکُمْ. 5. وَلا تُطْعِمُونَ إِلاّ لِمَنْ اءَطْعَمَکُمْ. 6. وَلا تُنْصِفُونَ إ لاّ لِمَنْ اءَنْصَفَکُمْ. 7. وَلا تُکْرِمُونَ إ لاّ لِمَنْ اءَکْرَمَکُمْ. فَلَیْسَ لاَِحَدٍ عَلى اءَحَدٍ فَضْلٌ. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ : 1. آمَنُوا بِاللّهِ وَرَسُولِه . 2. الَّذینَ یُحْسِنُونَ إِلى مَنْ اءَساءَ إِلَیْهِمْ. 3. وَیَصِلُونَ إِلى مَنْ قَطَعَهُمْ. 4. وَیُعْطُون إِلى مَنْ حَرَمَهُمْ. 5. ویُنْصِفُونَ مَنْ خانَهُمْ. 6. وَیُکَلِّمُون إِلى مَنْ هاجَرَ مِنْهُمْ. 7. وَیُکَرِّمُونَ مَنْ اءَهانَهُمْ.(68) اى فرزندان آدم ! 1. راستى که ((آیین حق )) از سوى پروردگارتان برایتان آمده است [نشانه هاىرستگارى ، آشکار است ] پس ، هر که خواهد مى تواند مؤ من شود و یا کافر گردد. 2. و شمایان نیکى و احسان نمى کنید، مگر به کسى که نیکى و احسانتان کند. 3. و نمى پیوندید، مگر با آن که با شما بپیوندد. 4. و سخن نمى گویید، مگر با کسى که با شما سخن گوید. 5. و إِطعام نمى کنید [و غذا نمى خورانید] مگر کسى را که إِطعامتان کند. 6. و انصاف نمى ورزید، مگر با آن که با شما انصاف ورزد. 7. و احترام و اکرام نمى کنید، مگر کسى را که اکرامتان کند. بنابراین ، هیچ کدامتان بر دیگرى ، برترى ندارید [زیرا ((مقابله بهمِثل )) کرده اید و معامله اى برابر انجام داده اید!]. امّا مؤ منانِ [راستین ] آنانند که : 1. به خداوند و پیامبرش ایمان آورده اند. 2. به کسانى که به آنان بدى کرده اند، نیکى مى کنند. 3. و با کسانى که با آنان پیوند گسسته اند، مى پیوندند. 4. و به کسانى که آنان را محروم کرده اند و از آنان دریغ داشته اند،بذل و احسان مى کنند. 5. و با کسانى که به آنان خیانت کرده اند [و با آنان بى انصافى نموده اند] انصافمى ورزند. 6. و با کسانى که از آنان دورى گزیده اند، سخن مى گویند [و دست آشتى مى دهند ودوستى مى ورزند]. 7. و کسانى را که اهانتشان کرده اند، اکرام و احترام مى نمایند. چه جاى شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است چو بر صحیفه هستى ، رقم نخواهد ماند؟ توانگرا! دل درویش ، خود، به دست آور که مخزن زر و گنج و دِرَم نخواهد ماند چه فراوانند!... خداوند حکیم به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. کَمْ مِنْ سِراجٍ اءَطْفَاءَتْهُ الرّیحُ؟! 2. وَکَمْ مِنْ عابِدٍ اءفْسَدَهُ الْعُجْبُ؟! 3. وَکَمْ مِنْ فَقیرٍ اءَفْسَدَهُ الْفَقْرُ؟! 4. وَکَمْ مِنْ غَنیٍّ اءَفْسَدَهُ الْغِنى ؟! 5. وَکَمْ مِنْ صَحیحٍ اءَفْسَدَهُ الْعافیَةُ؟! 6. وَکَمْ مِنْ عالِمٍ اءَفْسَدَهُ الْعِلْمُ؟! .(69) اى فرزندآدم ! 1. چه فراوان ((چراغهایى )) که ((باد)) خاموششان کرد؟! 2. و چه بسیار ((عابدانى )) که ((عُجب و غرور)) فاسدشان نمود؟! 3. و چه بسیار ((فقیرانى )) که ((فقر)) تباهشان ساخت ؟! 4. و چه زیاد ((ثروتمندانى )) که ((ثروت )) فاسدشان کرد؟! 5. و چه فراوان ((سالمان و بى دردانى )) که ((عافیت و بى دردى )) به تباهیشانکشاند؟! 6. و چه بسیار ((عالمانى )) که ((علم )) فاسدشان کرد؟! [پس ، نیک بنگر و عبرت گیر که مبادا ((غفلت )) بر تو چیرگى یابد!] از جهان ، دو بانگ مى آید به ضد تا کدامین را تو باشى مستع آن یکى بانگ نشور ((اتقیا)) وان دگر بانگ فریب ((اشقیا)) پاداش برتر خداوند مهربان به انسان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. اِصْبِرْ وَتَواضَعْ؛ اءَرْفَعْکَ. 2. وَاشْکُرْ لی ؛ اءَزِدْکَ. 3. وَاسْتَغْفِرْلی ؛ اءَغْفِرْلَکَ. 4. وَادْعُنی ؛ اءَسْتَجِبْ لَکَ. 5. وَاسْاءَلْنی ؛اءُعْطِکَ. 6. وَتَصَدَّقْ لی ؛ اءُبارِکْ لَکَ فی رِزْقِکَ. 7. وَصِلْ رَحِمَکَ؛ اءَزِدْ فی عُمْرِکَ وَاءُنْسی اءَجَلَکَ... .(70) اى فرزندآدم ! 1. صبورى ، پیشه کن و فروتنى بنما، تا بالایت ببرم و سرافرازت کنم . 2. و سپاسم گو، تا [عطایایم را] بر تو افزون گردانم . 3. و از من بخشش و عفو بطلب [و توبه کن ] تا ببخشایمت . 4. و مرا بخوان [و دعا کن ] تا اجابتت کنم و پاسخت گویم . 5. و از من بخواه [و حاجت بطلب ] تا عطایت کنم . 6. و برایم صدقه بده [و به دیگران ، احسان نما] تا رزق و روزى ات را برکت دهم [وبرایت مبارک گردانم ]. 7. و با خویشاوندانت بپیوند، تا بر عمرت بیفزایم و مرگت را به تاءخیر اندازم ... . هله نومید نباشى اگرت یار برانَد گرت امروز براند، نه که فردات نخوان گر به روى تو ببندد همه درها و گذرها درِ دیگر بگشاید که کس آن راه نداند همه ملک سلیمان به یکى مور ببخشد بدهد هر دو جهان را و دلیرانه رماند دل من گِرد جهان گشت و نیابید مثالش به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟! هله خاموش که شمس الحق تبریز از این مىْ همگان را بچشاند، بچشاند، بچشاند! تمنّاى واهى ! خداوند حکیم به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. کَیْفَ تَطْمَعُ فی الْعِبادَةِ مَعَ الشِّبَعِ؟! 2. وَکَیْفَ تَطْلُبُ جَلاءَ الْقَلْبِ مَعَ کَثْرَةِ النَّوْمِ؟! 3. وَکَیْفَ تَطْمَعُ فی الْخَوْفِ مِنَ اللّهِ تَعالى مَعَ خَوْفِ الْفَقْرِ؟! 4. وَ کَیْفَ تَطْمَعُ فی مَرْضاةِ اللّه تَعالى مَعَ احْتِقارِ الْفُقَراءِ وَالْمَساکینِ؟!(71) اى فرزندآدم ! 1. با ((سیرى )) [و پرخورى ] چگونه تمنّاى ((عبادتِ)) [خاشعانه ] دارى ؟! 2. و با ((پرخوابى )) چطور ((جلا و صفاىدل )) مى طلبى ؟! 3. و با ((ترس از فقر))، چه سان خواهان ((خوف و خشیت از خداوند)) هستى ؟! 4. و با ((تحقیر فقیران و بینوایان )) به چه روى در آرزوى ((رضاى خداوند)) هستى ؟! جان همه روز از لگدکوب خیال وز زیان و سود و از خوف زوا دین و زبان خداوند حکیم به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. لا یَسْتَقیمُ دینُکَ حَتّى یَسْتَقیمَ لِسانُکَ وَقَلْبُکَ. 2. وَلا یَسْتَقیمُ قَلْبُکَ حَتّى یَسْتَقیمَ لِسانُکَ. 3. وَلا یَسْتَقیمُ لِسانُکَ حَتّى تَسْتَحْیی مِنْ رَبِّکَ. 4. وَ إِذا نَظَرْتَ إِلى عُیُوبِ النّاسِ وَنَسیتَ عُیُوبَکَ فَقَدْ اءَرْضَیْتَ الشَّیْطانَ وَاءَغْضَبْتَالرَّحْمنَ .(72) اى فرزندآدم ! 1. ((دینت )) راستى و استوارى نمى یابد، تا این که ((زبان و دلت )) راستى و قوامیابند. 2. و ((دلت )) راستى و قوام نمى یابد، تا این که ((زبانت )) راست و صادق گردد. 3. و ((زبانت )) صداقت نمى یابد، تا این که از ((پروردگارت )) حیاکنى . 4. و اگر به ((عیبهاى مردمان )) بنگرى و ((عیوب خویشتن )) را فراموش کنى ، ((شیطان)) را خشنود کرده اى و ((خداى رحمان )) را خشمناک نموده اى . دم مزن تا بشنوى از ((دم زنان )) آنچه ناید در کلام و در بیا دم مزن تا دم زند بهر تو روح آشنا بگذار در کشتى نوح دم مزن تا بشنوى از آفتاب آنچه ناید در خطاب و در کتاب ! محبّت خدا و دوستى دنیا خداوند کریم به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. بِقَدْرِ ما یَمیلُ قَلْبُکَ إِلَى الدُّنْیا اءُخْرِجُ مَحَبَّتی عَنْ قَلْبِکَ؛ فَإِنّی لااءجْمَعُ حُبّی وَحُبَّالدُّنْیا فی قَلْبٍ واحِدٍ اءَبَدا. 2. تَجَرَّدْ لِعِبادَتی . 3. وَاءَخْلِصْ مِنَ الرّیاءِ عَمَلَکَ، حَتّى اءَلْبَسَکَ لِباسَ مَحَبَّتی . 4. اءَقْبِلْ إِلَىَّ وَتَفَرَّغْ لِذِکْری ، اءَذْکُرْکَ عِنْدَ ملائِکَتی .(73) اى فرزندآدم ! 1. به همان مقدار که دلت به دنیا مایل شود، محبّتم را از قلبت بیرون مى کنم ؛ زیرامنمحبتم و دوستى دنیارا هرگزدریک قلب ، فراهم نمى آورم . 2. خویشتن را براى عبادت و پرستشم فارغ و مهیّا کن . 3. و کردارت را از ریا خالص کن ، تا جامه محبّتم را بر تو بپوشانم . 4. به سوى من روى آور و خویشتن را براى ذکر و یادم فارغ گردان ، تا نزدفرشتگانم از تو [به نیکى ] یاد کنم . بر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کارى زنم که غصّه سرآى خلوت دل نیست جاى صحبت اغیار دیو چو بیرون رود فرشته در آید عیال خداوند خداوند رحمان به مردمان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. اَلْمالُ، مالی . 3. وَالْفُقَراءُ، عِیالی . 4. فَمَنْ بَخِلَ عَلى عِیالی ، اءُدْخِلْهُ النّارَ وَلا اءُبالی .(74) اى فرزندآدم ! 1. مال [و ثروتهاى جهان ] از آنِ من است . 2. و ثروتمندان ، وکیلان منند. 3. و فقیران ، عیال و خانواده منند. 4. پس ، کسى که بر عیال و خانواده من بُخل ورزد، بى پروا، به آتش واردش مى کنم . شکرانه بازوى توانا بگرفتن دست ناتوان است حق همسایه خداوند سبحان به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! إ ذا لَمْ تَرَ حَقَّ جارِکَ کَما تَرى حَقَّ عِیالِکَ، لَمْ اءَنْظُرْ إِلَیْکَ وَلَمْ اءَقْبَلْ عَمَلَکَ وَ لَمْاءَسْتَجِبْ دُعاءَکَ.(75) اى فرزندآدم ! اگر حقّ همسایه ات را همانند حق خانواده ات نبینى و ندانى [و مراعات نکنى ]، به تو نظرنمى کنم [و به دیده لطف ، نمى نگرمت ] و عمل و کردارت را نمى پذیرم و دعایت را مستجابنمى کنم . منزلت سخاوت خداوند کریم به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! کُنْ سَخیّا؛ فَإِنَّ السَّخاءَ مِنْ حُسْنِ الْیَقینِ، وَالْیَقینُ مِنَ الاِْیمانِ وَالاِْیمانُ مِنَ الْجَنَّةِ.(76) اى فرزندآدم ! سخاوتمند باش ؛ زیرا ((سخاوت )) از [نشانه ها و بر آمده از] ((نیکویى [و قوّتِ] یقین ))است ، و ((یقین )) از [نمودها و ثمره هاى ] ((ایمان )) است ، و ((ایمان )) از ((بهشت )) [واوصاف بهشتیان ] است . ترک شهوتها و لذّتها سخاست هر که در شهوت فروشد برنخاس این سخا شاخى است از سرْوِ بهشت واىِ او کز کف چنین شاخى بهشت !(77) ریشه هاى بُخل خداوند رحمان به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! إِیّاکَ وَالْبُخْلَ!فَإِنَّ الْبُخْلَ مِنَ الْکُفْرِ، والْکُفْرُ مِنَالنّارِ.(78) اى فرزندآدم ! از ((بُخْل )) بپرهیز و بگریز! زیرا ((بخل )) از [نمودهاى ] ((کفر)) است ، و ((کفر)) از((آتش دوزخ )) [و اوصاف دوزخیان ] است . نداى مظلومان ! خداوند رحمان به مردمان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! اِتَّقُوا مِنْ دَعْوَةِ الْمَظْلُومینَ! فَإِنَّها لا یَحْجُبُها عَنّی شَىٌْ.(79) اى فرزندان آدم ! از نفرین [و دادخواهى و ناله ] مظلومان بترسید! زیرا هیچ مانعى میان من و خواسته آنان ،حائل نمى شود [نفرین و دعایشان را مستجاب مى کنم ]. منجنیق آه مظلومان ، به صبح سخت گیرد ظالمان را در حصار! دیدى که خون ناحق پروانه ، شمع را چندان امان نداد که شب را سحر کند؟! معرفت و مغفرت خداوند مهربان به انسان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! اءَعْطَیْتُکَ الاِْیمانَ وَالْمَعْرِفَةَ عَنْ غَیْرِ سُؤ الٍ وَتَضَرُّعٍ، فَکَیْفَ اءَبْخَلُ عَلَیْکَ بِالْجَنَّةِوَالْمَغْفِرَةِ مَعَ سُؤ الِکَ وَتَضَرُّعِکَ؟!(80) اى فرزندآدم ! ((ایمان )) و ((معرفت )) را بدون درخواست و التماست ، عطایت کردم ؛ چگونه ممکن است که((بهشت )) و ((بخشایش و مغفرت )) را، با وجود درخواست و التماست ، از تو دریغ دارم ؟! اى اخى ! دست از دعا کردن مدار با اجابت یا رد اویت چه کار؟! هدایت و کفایت الهى خداوند حکیم به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. إِذَا اعْتَصَمَ لی عَبْدٌ، هَدَیْتُهُ. 2. وَإِذا تَوَکَّلَ عَلَىَّ، کَفَیْتُهُ. 3. وَإِذا تَوَکَّلَ عَلى غَیْری ، قَطَعْتُهُ اءَسْبابَ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ.(81) اى فرزندآدم ! 1. اگر بنده اى به من پناه آورَد، هدایتش مى کنم . 2. و اگر به من توکّل کند، کفایتش مى کنم . 3. و اگر به غیر من توکّل کند، اسباب و وسائل آسمانها و زمین را از او مى بُرم [و ازپناهم ، مى رانمش ]. گر هزاران دام باشد هر قدم چون تو با مایى ، نباشد هیچ غم محبوب خداوند خداوند مهربان به انسان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! اءَحْسِنْ خُلْقَکَ مَعَ النّاسِ؛ اءُحِبُّکَ وَحَبَّبْتُکَ فی قُلُوبِ الصّالِحینَ وَغَفَرْتُذَنْبَکَ.(82) خُلق و خویت را با مردمان ، نیکو کن ؛ تا دوستت بدارم و در دلهاى صالحان ، محبوبت کنمآنچه دارى اگر به عشق دهى کافرم گر جُوى زیان بینى ! اندوه و فرح ناپایدار خداوند حکیم به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! لا تَحْزَنْ عَلى ما فاتَکَ مِنَ الدُّنْیا، وَلاتَفْرَحْ بِما اءُوتیتَ مِنْها؛ فَإِنَّ الدُّنْیا الْیَوْمَ لَکَوَغَدا لِغَیْرِکَ.(83) اى فرزندآدم ! ه از [اموال و مقامهاى ] دنیا از دستت مى رود، اندوهناک مشو و نیز براى آنچه از [نعمتها ومنصبهاى اعتبارىِ] این جهان به تو داده مى شود، فرحناک و طربناک مشو؛ زیرا دنیا امروزاز آنِ توست و فردا ازآنِ غیرتو! [بنابراین ، ((ناپایدارها)) را اندوه و طرب ، نشاید.] باده غمگینان خورند و ما ز مى خوشدل تریم رو به محبوسانِ غم ده ساقیا! افیون خوى خون غم بر ما حلال و خون ما بر غم حرام هر غمى کو گرد ما گردید، شد در خون خویش ! چون به غایت تیز شد این جو روان غم نپاید در درون عارفان ترک و طلب خداوند رحیم به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! اُطْلُبِ الاَّْخِرَةَ وَدَعِ الدُّنْیا؛ فَإِنَّ ذَرَّةً مِنَ الاَّْخِرَةِ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ ما فیها.(84) اى فرزندآدم ! آخرت را بطلب و دنیا را وا نِهْ؛ زیرا ذرّه اى از آخرت ، برایت بهتر است از دنیا و هر چهدر آن است ! دیو بر دنیاست عاشق ، کور و کر عشق را عشقِ دگر بُرَّد مگر دو طالب و دو مطلوب خداوند رحمان به انسان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! اءَنْتَ فی طَلَبِ الدُّنْیا، وَالاَّْخِرَةُ فی طَلَبِکَ!(85) اى فرزندآدم ! تو در طلب دنیایى ، در حالى که آخرت در طلب توست ! این جهان ، زندان و ما زندانیان حفره کن زندان و خود را وا رهان مهیّاى سفر خداوند حکیم به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! تَهَیَّاءْ لَلْمَوْتِ قَبْلَ وُرُودِکَ؛ وَلَوْ تَرَکْتُ الدُّنْیا لاَِحَدٍ مِنْ عِبادی ، لَتَرَکْتُها لِلاَْنْبیاءِحَتّى یَدْعُوا عِبادی إِلى طاعَتی .(86) اى فرزندآدم ! پیش از آن که به مرگ برسى [و به سراغت آید] مهیّاى پذیرش مرگ شو؛ زیرا اگربنا بود این جهان را براى کسانى از بندگانم باقى بگذارم ، همانا براى پیامبرانباقى مى نهادم ؛ تا بندگانم را به عبادت و پرستشم دعوت کنند. ماه کنعانى من ! مسند مصر آنِ تو شد وقت آن است که بدرود کنى زندان ر هر که را خوابگه آخر زد و مشتى خاک است گو چه حاصل که به افلاک کشى ایوان را؟! اى مرغ چمن ! از این قفس ، بیرون شو فردوس ، تو را مى طلبد، مفتون ش طاووسى و از دیار یار آمده اى یاد آورِ روى دوست شو، مجنون شو(87) اى بسا اینان ...! خداوند حکیم به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. کَمْ مِنْ غَنیٍّ قَدْ جَعَلَهُ الْمَوْتُ فَقیرا! 2. وَکَمْ مِنْ ضاحِکٍ قَدْ صارَ باکیا بالْمَوْتِ! 3. وَکَمْ مِنْ عَبْدٍ بَسَطْتُ لَهُ الدُّنیا فَطَغى وَ تَرَکَ طاعَتی حَتّى ماتَ عَلَیْهِ وَ دَخَلَ النّارَ! 4. وَکَمْ مِنْ عَبْدٍ قَتَرْتُ عَلَیْهِ الدُّنْیا فَصَبَرَ وَماتَ وَدَخَلَ الْجَنَّةَ!(88) اى فرزندآدم ! 1. اى بسا ((ثروتمندى )) که ((مرگ ))، فقیرش کرد! 2. و چه بسا ((خندانى )) که با ((مرگ ))، گریان شد! 3. و اى بسا بنده اى که دنیا را برایش گشودم ؛ پس طغیان کرد و طاعت مرا وا نهاد، تابر همان حالتْ مُرد و وارد آتش گردید! 4. و چه بسا بنده اى که دنیا را بر او سخت کردم ؛ پس صبورى ورزید و بر آن حالتْمُرد و وارد بهشت شد! یک لحظه داغم مى کشى ، یکدم به باغم مى کشى پیش چراغم مى کشى ، تا وا شود چشمان م منزلگه ما خاک نى ، گر تن بریزد باک نى ایوان ما افلاک نى ، اى وصل تو کیوان من دستان بخشنده خداوند رحیم به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. خَزائِنی لا تَنْفَدُ اءَبَدا. 2. ویَمینی مَبْسُوطَةٌ بالْعَطایا اءَبَدا. 3. وَبِقَدْرِ ما تُنْفِقُ، اءُنْفِقُ عَلَیْکَ. 4. وَبِقَدْرِ ما تُمْسِکُ، اءُمْسِکُ عَلَیْکَ.(89) اى فرزندآدم ! 1. خزائن من ، هرگز تهى نمى شود و دارائیهایم هیچ گاه پایان نمى پذیرد. 2. و دست بخشنده من ، همواره گشوده است . 3. و همان اندازه که تو [بر دیگران ] انفاق و بخشش کنى ، من نیز بر تو بخشش وانفاق مى کنم . 4. و همان قدر که تو [بر دیگران ] تنگ بگیرى وبُخل بورزى ، من نیز بر تو تنگ مى گیرم . این جهان همچون درخت است اى کرام ! ما بر او چون میوه هاى نیم خام سخت گیرد خامها مر شاخ را چون که در خامى نشاید کاخ ر چون بپخت و گشت شیرین ، لب گزان سست گیرد شاخها را بعد از آن سختگیرى و تعصّب ، خامى است تا جنینى کار خون آشامى است همسویى دل و زبان و کردار خداوند سبحان به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. اِجْعَلْ قَلْبَکَ مُوافِقا لِلِسانِکَ وَ لِسانَکَ مُوافِقا لِعَمَلِکَ وَعَمَلَکَ خالِصا مِنْ غَیْری ؛فَإِنّی غَیُورٌ لا اءَقْبَلُ إِلاّ خالِصا. 1. دلت و زبانت ، و زبان و کردارت را موافق و هماهنگ هم قرار ده . و عملت را از رعایت((خالص )) قبول نمى کنم . 2. راستى که قلب منافق ، مخالف زبان اوست و زبانش ، مخالف کردارش و کردارشبراى غیر خداوند است ! دو فرشته خداوند حکیم به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! ما تَکَلَّمْتَ بِکَلِمَةٍ وَلا نَظَرْتَ بِنَظْرَةٍ وَلا خَطَوْتَ بِخَطْوَةٍ، إِلاّ وَمَعَکَ مَلَکانِ یَکْتُبانِ لَکَ اءَوْعَلَیْکَ.(90) اى فرزندآدم ! یى و هیچ نگاهى نمى کنى و هیچ گامى نمى زنى ، مگر آن که دو فرشته با تو اَند وبه سود تو و یا زیانت ، مى نویسند [هر سخنى بگویى و هر نگاهى بنمایى و هر گامىبردارى ، دو فرشته ، ماءمور و همراه تو اَند و کردار ستوده ات را به نفع تو مىنویسند و رفتار ناستوده ات را به زیانت مى نگارند]. یارب ! این بخشش نه حدّ کار ماست لطف تو لطف خفى را خود سزاس دستگیر از دست ما، ما را بخر پرده را بردار و پرده ما مَدَر باز خر ما را از این نفس پلید کاردش تا استخوان ما رسید! این دعا هم بخشش و تعلیم توست ورنه در گلخن ، گلستان ، از چه رست ؟ همنشینى صالحان خداوند رحمان به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! إِذا لَمْ تُجالِسِ الْمُفْلِحینَ وَالصّالِحینَ، فَمَتى تَفْلَحُ؟!(91) اى فرزندآدم ! اگر با رستگاران و صالحان ، همنشینى نکنى ، پس کىْ [و چگونه ] رستگار خواهى شد؟! هر که خواهد همنشینى با خدا گو نشیند در حضور اولى معجزاتى و کراماتى خفىّ بر زند بر دل ز پیران صفى در درونْشان صد قیامت ، نقد هست کمترین آن که شود همسایه ، مست ! گریز از فریب و نومیدى خداوند حکیم به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. لا یَغُرَّنَّکَ ذَنْبُ النّاسِ عَنْ ذَنْبِکَ. 2. وَلا نِعْمَةُ النّاسِ عَنْ نِعْمَةِ اللّهِ عَلَیْکَ. 3. وَلا تُقْنِطِ النّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ، وَاءَنْتَ تَرْجُوها لِنَفْسِکَ.(92) اى فرزندآدم ! 1. گناه مردمان ، تو را از گناه خویشتن فریب ندهد و مغرورت نکند! [مبادا گناهان دیگران، گناهان تو را در دیده ات ناچیز بنماید و مپندار: اکنون که دیگران گناهکارند، من نیزمانند آنان ! ...] 2. و نعمت دیگران ، تو را از نعمتى که خداوند عطایت فرموده است ،غافل نکند [مبادا با نگریستن در نعمتها و داراییهاى دیگران ، ماءیوس شوى و نعمتها والطاف خداوند بر خودت را نادیده و یا ناچیز انگارى !] 3. و مردمان را از رحمت خداوند، ناامید مکن ؛ در حالى که خودت ، خواهان رحمت خداوند هستى . هله ! نومید نباشى اگرت یار برانَد گرت امروز براند، نه که فردات نخوان گر به روى تو ببندد همه درها و گذرها در دیگر بگشاید که کس آن راه نداند در به روى تو ببندد، تو مرو، صبر کن آنجا که پس از صبر، تو را او به سرِ صدر نشاند پارسایان خویشتندار خداوند سبحان به آدمیان مى فرماید: 1. مَنْ تَرَکَ الْحَسَدَ، اسْتَراحَ. 2. وَ مَنِ اجْتَنَبَ الْحَرامَ، خَلَّصَ دینَهُ. 3. وَ مَنْ تَرَکَ الْغیبَةَ، ظَهَرَتْ مَحَبَّتُهُ فِی الْقُلُوبِ. 4. وَ مَنِ اعْتَزَلَ عَنِ النّاسِ، سَلِمَ مِنْهُمْ. 5. وَ مَنْ قَلَّ کَلامُهُ، کَمُلَ عَقْلُهُ. 6. وَ مَنْ رَضیَ مِنَ اللّهِ بِالْقَلیلِ مِنَ الرِّزْقِ، رَضیَ اللّهُ عَنْهُ بِالْقَلیلِ مِنَ الْعَمَلِ.(93) اى فرزندآدم ! 1. کسى که ((حسد)) را وانهد [و از رَشک بردن بر دیگران دورى گزیند] آسوده گردد وآسایش خاطر یابد. 2. و آن که از ((حرام )) بپرهیزد، دینش را خلاصى بخشد [و ایمانش را از دستبرد دیوان راهوصول به خداى سبحان ، بِرهانَد]. 3. و آن کس که ((غیبتِ)) از دیگران [و بدگویى از مردمان ] را ترک گوید، محبّتش در دلهاتجلّى یابد و جِلوِه گر شود. 4. و کسى که از مردم کناره گیرد [و از درآمیختن فراوان با مردمان بپرهیزد] از آنان سلامتی ابد [و از شرّ مردمان ناصالح ، در امان مانَد]. 5. و آن که سخنش اندک گردد، عقلش کمال یابد. 6. و آن کس که به رزق و روزى اندک ، از خداوند راضى شود، خدا نیز از او بهعمل اندک راضى گردد. همچنان که انجام برخى اعمال ، شرط وصول به کمال و سعادت است ، خویشتندارى و باز داشتن خود از ارتکاب پاره اى از کارهاى دیگرنیز، شرط دیگر رسیدن به این هدف ارجمند است . کردار و گفتار و اوصاف ناصواب و نکوهیده ، خارهاى راه کمالند و با خلیدن در پا وچشم و دلِ ((رهرو))، دردى جانکاه در روان وى پدید مى آورند و از قوّت و بصیرت او مىکاهند و توان ره مى دارند. ناخوانده الف به یا نخواهى ره یافت ناکرده سلوک ، موهبت یعنى چه ؟ رهپوى هدفمند، نیک مى داند که : بر چیدن خار و خاشاک راه ، شرط نخستین رهپیمایى است .و سالک هوشمند، آگاه است که : زدودن موانع طریق ، گام آغازین سلوک است . سر کوى تو، به جان تو قسم ، جاى من است به خم زلف تو، در میکده ماءواى من است رخ گشا، جلوه نما، گوشه چشمى انداز این هواى دل غمدیده شیداى من است مسجد و صومعه و بتکده و دیر کنیس هر کجا مى گذرى یاد دل آراى من است در حجابیم و حجابیم و حجابیم و حجاب این حجاب است که خود راز معمّاى من است (94) با کنار زدن هر پرده ، نورى پرفروغ ، فرادید آدمى ساطع مى شود و با برداشتن هرمانع ، افقى پهناور فرا روى انسان پدیدار مى گردد. بردار حجاب ، تا جمالش بینى تا طلعت ذات بى مثالش بینى خفاش ! ز جلد خویشتن بیرون آى تا جلوه خورشید جلالش بینى و آن گاه ، شوقى سرشار براى پویشى فراتر،دل را لبریز مى کند و با فراپیش نهادن هر گام ، جان انسان ، پروبالى تازه مىگیرد و همچنان به سوى پیشتر و پیشترها و بالاتر و بالاترها ره مى پوید... تا چناناوج گیرد که هر خار و خاشاکى و سدّ و مانعى را زیر پا و پشت سر مى نهد وبال در بال رنگ )) را در مى نوردد و بدانجا مى رسد ((که به جز خدا نبیند))! ... پایدارها و ناپایدارها خداوند سبحان به انسان مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. لاتَفْرَحْ بِالْغِناءِ فَلَیْسَ بِمُ خَلَّدٍ. 2. وَ لا تَجْزَعْ مِنَ الْفَقْرِ فَلَیْسَ عَلَیْکَ حَتْما وَ واجِبا. 3. وَلا تَقْنَطْ بِالْبَلاءِ فَإِنَّ الذَّهَبَ یُجَرَّبُ بِالنّارِ وَ الْمُوْمِنُ یُجَرَّبُ بِالْبَلاءِ. 4. فَإِنَّ الْغَنیَّ عَزیزٌ فِی الدُّنْیا وَ ذَلیلٌ فِی الاَّْخِرةِ. 5. وَ الْفَقیرُ ذَلیلٌ فِی الدُّنْیا وَ عَزیزٌ فِى الاَّْخِرَةِ. 6. إِنَّ الاَّْخِرَةَ اءَبْقى وَ اءَبْهى .(95) اى فرزندآدم ! 1. بر ثروت و دارایى ، فرحناک [و مغرور] مشو؛ زیرا جاودانه نیست . 2. و از فقر و بینوایى ، بى تابى مکن ؛ زیرا برتو حتمى و پایدارنیست . 3. و هنگام بلا و سختیها ناامید مشو؛ زیرا همان سان که طلا با آتش ، آزموده [و تصفیه ]مى شود، مؤ من - نیز - با بلا و ناگواریها آزموده مى گردد. 4. پس همانا ثروتمندِ [وظیفه ناشناس ] در دنیا [و در دیدگان ظاهربین ] عزیز است و [امّا]در جهان آخرت ، ذلیل است . 5. و فقیرِ [مؤ من و قانع و پارسا]، در دنیا [و در دیدگان سطحى نگر]،ذلیل مى نماید و [امّا] در جهان آخرت ، عزیز است . 6. به راستى که جهان آخرت ، ماندگارتر و فرحبخش تر است . افسوس که پرده هاى اوهام ، پیش چشمان آدمیان را پوشانیده و آنان را از نگریستن بهباطن پدیده ها و حوادث هستى ، محروم ساخته است ! دریغا که چشمان ظاهر ما، پُرسوتر ازچشمان باطنمان است ! صد حیف که درخشندگى فریباى بیرونى اشیا، دیده بنى آدم راچنان خیره کرده که مجال نگریستن به درون پدیده ها و رخدادهاى جهان را از آنان ستاندهاست ! تا اسیر رنگ و بویى ، بوى دلبر نشنوى هر که این اغلال در جانش بُوَد آماده نیست (96) اگر هواها و هوسهاى نفسانى و خیالهاى واهى ، جلوى دیدگان ما را نپوشانده بودند، درمى یافتیم که چونان کودکانى هستیم که به امور ناچیز،دل خوش کرده ایم و بازیچه ((ناپایدارها)) شده ایم و گردوهاى پوک را گوهرهایىگرانبها مى پنداریم و گوهرهاى گرانسنگ را گردوهایى پوک مى انگاریم ! اگر غبارِ ره فرونشیند، به وضوح در مى یابیم که ((سراب )) را ((آب )) پنداشته ایمو آب را سراب ! به فرموده پیامبر اکرم - صلّى اللّه علیه و آله - : ((لَوْلا اءَنَّ الشَّیاطینَ یَحُومُونَ حَوْلَ قُلُوبِ بَنی آدَمَ، لَنَظَرُوا إِلى مَلَکُوتِ السَّماواتِ:(97) اگر شیطانها دلهاى آدمیان را فرانمى گرفتند و خیالات آلوده را پیرامون قلبهاشان نمى پراکندند، مى توانستند ملکوت و باطن آسمانها را نظاره کنند [و از خاک ، به افلاک، پَرکشند!].)) آرى ! قهقهه هاى مستانه و شادیهاى کودکانه در مواجهه با برخورداریهاى حقیر دنیا، ونیز خود باختنهاى بى تابانه و اندوه خوردنهاى ماءیوسانه ، نشان حقارت آدمى است .اگر سینه اى ((دریا وَش )) و عقلى ((عاقبت اندیش )) و دیده اى ((باطن نگر)) مى داشتیم ،چنین ناشکیبا نمى بودیم . آنان که به دنیا با دیده عبرت مى نگرند و با بصیرتى ژرفنگر در اشیا و وقایع نظر مى افکنند و باطن امور را مى کاوند و حقیقت حوادث و پدیده ها را مى بینند، هرگزدل در گرو ((فناپذیرها)) نمى سپارند، بلکه به ((ماناها)) امید مى بندند و همواره درپى ((فناناپذیرها)) هستند. هر دست که دادند از آن دست گرفتند هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند یک فرقه به عشرت درِ کاشانه گشادند یک زُمره به حسرت سرِ انگشت گزیدند جمعى به در پیر خرابات خرابند قومى به بَرِ شیخ مناجات مریدند یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند فریاد که در رهگذر آدم خاکى بس دانه فشاندند و بسى دام تنیدند همّت طلب از باطن پیران سحرخیز زیرا که یکى را ز دو عالم طلبیدند زنهار مزن دست به دامان گروهى کز حق ببریدند و به باطل گرویدند چون خلق در آیند به بازارِ حقیقت ترسم نفروشند متاعى که خریدند کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است کین جامه به اندازه هرکس نبریدند مرغانِ نظر بازِ سبک سیر ((فروغى )) از دامگه خاک بر افلاک پریدند(98) کرامت نفس خداوند کریم به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! اُنْظُرْ إِلى نَفْسِکَ وَ إِلى جَمیعِ خَلْقی فَإِنْ وَجَدْتَ اءَحَدا اءَعَزَّ إ لَیْکَ مِنْ نَفْسِکَ فَاصْرِفْکَرامَتَکَ إِلَیْهِ وَ إِلاّ فَاءَکْرِمْ نَفْسَکَ بِالتَّوْبَةِ وَ الْعَمَلِ الصّالِحِ إ نْ کانَتْ عَلَیْکَ عَزیزَةً.(99) اى فرزندآدم ! ه همه آفریدگان من بنگر. پس آن گاه اگر کسى را نزد خویش عزیزتر از خود یافتى ،اکرام و احترامت را نثار او کن ، وگرنه [اگر خویشتن را عزیزترین آفریدگان دانستى وسعادت خود را بیش از همه خواستى ] پس جان خویش را، اگر نزدت عزیز است ، باتوبه و کردار شایسته ، گرامى بدار [و این گوهر گرانسنگ را به ناپاکیها میالاى ]. کدامین موهبت مى تواند همسنگ ((کرامت نفس )) باشد؟! چه نعمتى را مى توان نشان داد که توان برابرى با ((عزّت نفس )) را دارا باشد؟! کدام صفت از اوصاف ستوده انسان به پایه ((غناى نفس )) مى رسد؟! رداى ((کرامت ))، پُربهاترین خلعتى است که خداوند کریم بر قامت ((آدم )) پوشاند و آنگاه به فرشتگان ، فرمان داد تا بر او سجده کنند و آن هنگام ، سرود ((لَقَدْ کَرَّمْنا بَنیآدَم ))(100) را در شاءن وى سرود و سپس بر خویش ، در آفرینش او، آفرین گفت :((فَتَبارَکَ اللّهُ اءحْسَنُ الْخالِقینَ))(101) آرى ! گوهر گرانسنگِ ((کرامت نفس ))، ارزشمندترین ودیعه الهى به آدمى است ونگاهبانى آن و نیالودنش به پستیها، وظیفه اى است گران . آن که قدر خویشتن را بداند و منزلت خود را بشناسد، خود را ارزان و رایگان نمىفروشد. ((مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ، هانَتْ عَلَیْهِ شَهَواتُهُ:(102) آن که خویشتنِ خویش نزدش بزرگوار شد، شهوتهایش نزدش کوچک و حقیر مى شوند.)) قدسیان را نرسد تا که به ما فخر کنند قصّه عَلَّمَ الا سما به زبان است هنوز(103) بیهوده گرایى خداوند کریم به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! إِذا وَجَدْتَ: 1. قَساوَةً فی قَلْبِکَ 2. وَ سُقْما فی جِسْمِکَ 3. وَ نَقیصَةً فی مالِکَ 4. وَ حَریمَةً فی رِزْقِکَ، فَاعْلَمْ اءَنَّکَ قَدْ تَکَلَّمْتَ فیما لایَعْنیکَ.(104) اى فرزندآدم ! اگر خویشتن را چنین یافتى : 1 - در دلت ، قساوتى 2 - و در بدنت ، مرضى 3 - و در مالت ، نقصانى 4 - و در روزى ات ، حِرمانى ، پس بدان که (در امور بیهوده وارد شده اى و) سخنان بیهوده بر زبان رانده اى ! مجموع نظام هستى ، ((هدفمند)) است . آفریدگار حکیم ، هر پدیده اى را بر مبناى هدفىمعین دینى و علوم عقلى و تجارب علمى آموخته ایم ، به یقین مى دانیم که : ((در این پرده ،یک رشته ، بى کار نیست )) هر چند که در پاره اى از موارد، ((سر رشته بر ما پدیدارنیست .)) و اما انسان - که موجود برتر نظام آفرینش است و دست پروردگار کریم بر او رداىکرامت پوشانیده است - هدفدارترین آفریده آفریدگار هدفمند است . او که ابر و باد ومه و خورشید و فلک براى وى در کارند، شرط انصاف نیست که بیهوده کار وغافل باشد. در میان اعضا و اندامهاى آدمى ، آن که بیشتر از همه در معرض بیهوده کارى است ، ((زبان)) است . و البته زبان ، ترجمان جان است و دریچه اى است بر بیرون ، و ((از کوزه همانبرون تراود که در اوست .)) در فرهنگ دین ، در باب زبان ، سخن فراوان آمده است . اگر آنچه در این باره آمده است ،یک جا جمع شود، بسیار تعجب برانگیز و گاه وحشتزا و حیرت آور است . مثلا: در روایاتاهل عصمت - علیهم السلام - آمده است که : هیچ عضوى از اعضاى آدمى ، ناسپاستر از زباننیست . از اسباب اصلى ورود انسان به جهنم ، زبان است ، هیچ عضوى همانند زبان ،سزاوار محبوس شدن نیست ... . چه بسیار از قواى فکرى و ذخائر ذهنى آدمیان که با وراجیهاى ابلهانه و سخنان بوالهوسانه ، تباه مى شوند! همان نیروهایى که مى توانستند منشاء آثار ارزندهفراوانى باشند. اشخاص پرگو، فرصتى براى تفکر و ژرف اندیشى نمى یابند ومعمولا افرادى سطحى و سبک مغز هستند. در معارف اسلامى ، از بیهوده گویى و بیهوده کارى ، به ((لَغْو)) تعبیر شده است .امیرمؤ منان - علیه السلام - براى شناختن سخن لغو، یک معیار کلّى و فراگیر به دست دادهاند. آن معیار این است که : هر سخنى که ((خدایى رنگ )) نباشد، لغو است : ((کُلُّ قَوْلٍ لَیْسَ فیهِ لِلّهِ ذِکْرٌ فَهُوَ لَغْوٌ: هر سخنى که در آن یادى از خداوند نباشد، لغو است .)) این معیار، بر کردار و رفتار و دیگر شؤ ون حیات آدمى نیزقابل تطبیق است ؛ یعنى هر علمى و هر اقدامى و حتّى هر نیّت و اندیشه اى که در مسیروصول به رضا و لقاى خداوند نباشد و نردبان عروج انسان به سوىکمال نشود، لغو و بیهوده است . بیهوده گرایى ، به هر شکل و هر اندازه ، در حیات آدمى و روح و جسم او و جامعه انسانى ،دورى مى گزینند. خداوند رحمان ، مؤ منان رستگار را این گونه توصیف فرموده است : ((قَدْ اءَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَهُمْ... عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ:(105) به راستى که مؤ منان ، رستگار شدند؛ آنان که ... از بیهودگى دورى مى گزینند.)) فرجام هولناک ! خداوند به آدمى مى فرماید: یَابْن َآدَمَ! 1. اءَصْبَحَ قَلْبُکَ قاسیا. وَ اءنْتَ لِعَظَمَةِ اللّهِ ناسیا. 2. فَلَوْکُنْتَ بِاللّهِ عالِما وَ بِعَظَمَتِهِ عارِفا، لَمْ تَزَلْ مِنْهُ خائِفا وَ لِوَعْدِهِ راجیا. 3. وَیْحَکَ! کَیْفَ لاتَذْکُرُ لَحَدَکَ وَ انْفِرادَکَ فیهِ وَحْدَکَ؟!(106) اى فرزندآدم ! 1. دلت سخت شده و قلبت را قساوت فراگرفته است ، زیرا شکوه و عظمت خداوند را ازیاد برده اى . 2. پس ، اگر خداوند را مى شناختى و به عظمت او معرفت مى داشتى ، همواره از وىهراسناک بودى و به وعده و نویدهایش امید مى بستى . 3. واى بر تو! چگونه است که ((لَحَدِ)) خویش و تنهایى ات در آن را به یاد نمى آورى[و به آن جایگاه پرخطر و آن فرجام هولناک ، در حفره قبر، نمى اندیشى ]؟! آفرینش آدمى به گونه اى است که همواره نیازمند ((هشدار)) و ((بشارت )) است . اگر رعدهشدار و کوس بیدار باش ، جان انسان را نلرزاند، غفلت بر او چیره مى شود و از کاروان سعادت عقب مى ماند. و نیز اگر نواى دلنواز بشارت و نوید امیدبخش ، گوشدل آدمیان را نوازش ندهد، نومیدى بر آنان سایه مى افکند و چهره هستى را چنان تیره وتار مى بینند که راهى به سوى نور و این دو عنصر سازنده ، یعنى هشدار و بشارت ، درهمه مراحل تربیت انسان و شکوفا شدن لیاقتهاى ذاتى او و رشد و نماى استعدادهایش ، ونیز در تکامل و اعتدال و اعتلاى جامعه ، نقشى بسیار موثر دارند. از این رو، در فرهنگ ادیان آسمانى ، بخصوص قرآن کریم و گفتارها و نوشتارهاىمعصومان : همیشه این دو، تواءمان آمده اند؛ حتى خداوند، دو صفت از اوصاف پیامبر اکرم 9رایکى ((مُبَشِّر)) (بشارت دهنده ) و دیگرى ((مُنْذِر)) (هشداردهنده )، بیان فرموده است . بازتاب کردار پروردگار جهانیان به آدمیان مى فرماید: یابْنَ آدَمَ! 1. کُنْ کَیْفَ شِئْتَ، کَماتَدینُ تُدانُ 2. مَنْ رَضیَ مِنَ اللّهِ بِالْقَلیلِ مِنَ الرِّزْقِ، قَبِلَ اللّهُ مِنْهُ الْیَسیرَ مِنَ الْعَمَلِ. 3. وَ مَنْ رَضیَ بِالْیَسیرِ مِنَ الْحَلالِ، خَفَّتْ مَؤُونَتَهُ وَ زَکَتْ مَکْسَبَتُهُ وَ خَرَجَ مِنْحَدِّالْفُجُورِ.(107) اى فرزندآدم ! 1. هر گونه که مى خواهى باش ، [امّا بدان که ] همان گونه که بدهى ، مى گیرى [و هرچه بکارى ، همان را مى دَرَوى و هر سان عمل کنى ، به همان سان با تو رفتار مى شود]. 2. کسى که از خداوند به رزق و روزى اندک راضى باشد، خدا - نیز -عمل اندک وى را مى پذیرد. 3. و آن که به حلالِ اندک ، راضى باشد، سنگینى دوشش و هزینه زندگى اش سبک مىگردد و کسب و کارش پاکیزه مى شود و از مرز گناهان و ناپاکیها بیرون مى رود. قانون ((کیفر و پاداش ))، از قوانین حتمى و پایدار نظام آفرینش است . کیفراعمال ناشایست تبهکاران ، دامن آنان را مى گیرد و پاداش کردار خجسته نیکوکاران ، جانآنان را خرّمى و نزهت مى بخشد و خداوندِ حکیم و رحیم ، هیچ عمل نیکو و یا کردار ناشایست را بى پاداش و کیفر نمى گذارد، منتها، این جهان ، گنجایش کافى ندارد و آدمیان در دنیا ظرفیت و تحمل پذیرش ‍ پاره اى از کیفرها و پاداشها راندارند. از این رو، در مرحله بعدى زندگانى ، در جهان آخرت ، پاداش ‍ و کیفرکامل خویش را در مى یابند. اگر: این جهان کوه است و فعل ما ندا سوى ما آید نداها را صدا جهان دیگر کوهى است بزرگتر و انعکاس رفتار و کردار و حتّى نیّتهاى ما، در مقیاسىبزرگتر، به سویمان باز مى گردد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image