قبول نکردن ولایت فقیه /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

قبول نکردن ولایت فقیه


شعار ضد مرگ بر ولایت فقیه مبتنی بر اندیشه سیاسی اسلام می باشد البته درتعیین مصادیق و حدود آن ضوابطی وجود دارد ؛ که در ادامه به بررسی آن می پردازیم : براى روشن شدن این موضوع، لازم است ابتدا ببینیم که مخالفت با ولایت فقیه، از نظر شرع چه حکمى دارد؟ علماى شیعه به کفر منکرین امامت و ولایت حکم نداده اند و بحث اصول دین را از اصول مذهب تفکیک کرده اند. از آن جا که امامت و عدل از اصول مذهب مى باشند، هر کسى به این دو اصل پاى بند نباشد، بر او حکم کفربار نمى شود. وقتى عدم اعتقاد به امامت، باعث کفر نشود، یقیناً نفى ولایت فقیه هم نمى تواند انسان را از دین خارج نماید؛ زیرا ولایت فقیه در امتداد ولایت ائمه(ع) است؛ ولى عدم کفر، دلیل عدم خُسران و زیان نیست. امام هادى(ع) در زیارت جامعه مى فرمایند: و على من جحد ولایتکم غضب الرحمن ؛ و بر آن که منکر ولایت شما شود، غضب خداوند، بخشنده مسلّط گردد. ممکن است انسان کافر نباشد، ولى خشم الهى وجودش را فرا گیرد. مگر مى شود بدون ولایت، راهى به سوى بهشت برد! مگر در عصر حاضر، بدون تبعیت از ولایت فقیه، مى توان در پهنه اطاعت از امام معصوم(ع) سر بلند شد و حال آن که یکى از فرمان هاى ائمه(ع) اطاعت از فقیه جامع الشرایط است. امام زمان(عج) در توقیع شریف مى فرماید: ... فانهم حجتى علیکم ؛ آنان حجت من بر شمایند. نکته دیگر اینکه ما با چند دسته مخالف روبرو مى باشیم: 1. کسانى که نه اجتهاداً و نه تقلیداً به این نتیجه (ولایت فقیه) نرسیده اند و لذا از نظر تئوریکى مخالف مى باشند، در مورد این دسته باید گفت، عقل هر انسان عاقبت اندیش حکم مى کند که با در نظر گرفتن بسیارى از ادله هاى عقلى و نقلى (آیات و روایات) که در جهت اثبات ولایت فقیه وجود دارد، به صورت عمیق و ریشه اى موانع علمى و فکرى و... که در این زمینه برایش وجود دارد، حلّ نماید و از صمیم دل و جان به این حکم الهى معتقد و مؤمن گردد. 2. کسانى که اجتهاداً یا تقلیداً به این نتیجه رسیده اند که فقیه ولایت بر همه دارد، ولى امیال نفسانى و... باعث غلبه هواهاى نفس او بر عقلش شده و زیر بار این واقعیت نمى رود چنین شخصى، حکم به فسق او مى شود و چون وى اصل دین را قبول دارد ولى پایبند به آن نیست، تنها از عدالت مى افتد. 3. اما اگر مخالفت با ولایت فقیه، در جایگاه حکومتى به عنوان تضعیف نظام اسلامى و یا براندازى آن باشد. حکمش حکم اخلال در حکومت و به عنوان مفسد فى الارض مى باشد. اکنون با توجه به مطالب فوق، در مورد شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» باید گفت که قطعاً منظور این شعار، کسانى که صرفاً از دیدگاه تئوریکى (دسته اول) با این نظریه مخالف باشند نمى باشد. زیرا نه اجتهاداً و نه تقلیداً به آن نرسیده اند. اما دسته دوم یعنى کسانى که اجتهاداً و تقلیداً به آن رسیده اند ولى باز هم قبول نمى کنند و دسته سوم یعنى کسانى که در جهت تضعیف ولایت فقیه و براندازى حکومت اسلامى دست به توطئه و... مى زنند، شامل این شعار مى باشند. و مصداق این حدیث امام صادق(ع) مى شود که فرمودند: ... فانى قد جعلته علیکم حاکماً، فاذا حکم بحکمنا فلم یقبله منه، فانما استخفّ بحکم الله و علینا ردّ و الرادّ علینا الرادّ علینا الرادّ على الله و هو على حدّ الشرک ؛ ردّ و انکار حکم حاکم اسلامى ردّ و انکار ماست و ردّ و انکار ما ردّ بر خداست که حدّ شرک برخداست ، (وسائل الشیعه، ج 18، ص 99 و اصول کافى، ج 1، ص 67). و در فرهنگ و ادبیات اسلامى موارد متعددى یافت مى شود که خداوند و بزرگان دین مشرکان، ظالمان و مستکبران و کسانى که از اطاعت فرامین خداوند و پیامبر اکرم(ص) و حاکمان بر حق جامعه اسلامى سرباز مى زنند و... را مورد لعن و نفرین قرار داده و بر آنها مرگ فرستاده است: از جمله این آیات ک {/Bإِنَّ اَلَّذِینَ یُؤْذُونَ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اَللَّهُ فِی اَلدُّنْیا وَ اَلْآخِرَةِ{w1-12w}33:57/}، (احزاب، آیه 57) {/Bقُتِلَ اَلْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ {w1-4w}80:17/}، مرگ بر انسان چه قدر کافر و ناسپاس است ، (عبس، آیه 17) و... و از طرف دیگر یکى از وظایف و واجبات «تبرّى» و بیزراى از دشمنان اسلام و منافقان و کسانیکه در صدد تضعیف مبانى حکومت اسلامى بوده و یا با این که حق بر آنها مشخص است باز از اطاعت و قبول آن خوددارى مى نمایند، مى باشد که این بیزارى در زبان و عمل ظهور مى یابد. و خداوند نیز در آیات زیادى برائت خود را اعلام نموده است {/Bأَنَّ اَللَّهَ بَرِی ءٌ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ {w12-18w}9:3/}، (توبه، آیه 3) و چنانچه که گذشت در روایت امام صادق(ع) مخالفت با حکم ولى فقیه جامع الشرایط در حدّ شرک مى باشد. یا در آیه دیگر {/Bفَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِی ءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ {w1-7w}26:216/}...، (شعراء/216) خداوند به پیامبر اکرم(ص) مى فرماید اگر از دستورات تو سرپیچى کردند بگو من از شما بیزارى و برائت مى جویم. بر این اساس «شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه» از مبانى اصولى و محکمى در شرع مقدس اسلام برخوردار مى باشد. پ0براى آگاهى بیشتر ر.ک: جوادى آملى، ولایت فقیه، ص 491. امام خمینى(ره)، ولایت فقیه، ص 48. على شیرازى، پاسخ به شبهات پیرامون ولایت فقیه، ص 12 و 24.) اما درباره مصادیق و حدود آن گفتنی است ؛ مقام معظم رهبری در دیدار با بسیجیان می فرمایند ؛ « مراقب باشید، مواظب باشید، نمی شود هر کسی را بمجرد یک خطائی یا اشتباهی گفت منافق؛ نمیشود هر کسی را بمجرد اینکه یک کلمه حرفی برخلاف آنچه که من و شما فکر میکنیم، زد، بگوئیم آقا این ضد ولایت فقیه است در تشخیصها خیلی باید مراقبت کنید. من تأکیدم به شما جوانان عزیز، فرزندان عزیز خود من، جوانان پرشور این کشور در سرتاسر میهن عزیز، همین است. انگیزه‌ها با شدت، با قوّت، با ایمان کامل، با امید کامل به آینده حفظ بشود؛ اما در تشخیصها و در مصداقهای مختلف دقت بشود. بی‌دقتی در مصداقها، گاهی اوقات ضررها و لطمات بزرگی خواهد زد.»( بیانات در دیدار جمع کثیری از بسیجیان کشور (۱۳۸۸/۰۹/۰۴ پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری ) همچنین رهبر فرزانه انقلاب در جایی دیگر ضمن تأکید نظام اسلامی بر اهمیت نقد و انتقاد در تبیین ضد ولایت فقیه می فرماید : « یک نکته ی دیگری که در دنباله ی آن مطالبه ی دانشجوئی عرض میکنم، این است که مطالبه کردن با دشمنی کردن فرق دارد. اینکه ما گفتیم گاهی اوقات معارضه ی با مسئولان کشور نشود - که الان هم همین را تأکید میکنیم؛ معارضه نباید بشود - این به معنای انتقاد نکردن نیست؛ به معنای مطالبه نکردن نیست؛ در باره رهبری هم همینجور است. این برادر عزیزمان میگوید «ضد ولایت فقیه» را معرفی کنید. خوب، «ضد» معلوم است معنایش چیست؛ ضدیت، یعنی پنجه در افکندن، دشمنی کردن؛ نه معتقد نبودن. اگر بنده به شما معتقد نباشم، ضد شما نیستم؛ ممکن است کسی معتقد به کسی نیست. البته این ضد ولایت فقیه که در کلمات هست، آیه ی مُنزل از آسمان نیست که بگوئیم باید حدود این کلمه را درست معین کرد؛ به هر حال یک عرفی است. اعتراض به سیاستهای اصل 44، ضدیت با ولایت فقیه نیست؛ اعتراض به نظرات خاص رهبری، ضدیت با رهبری نیست. دشمنی، نباید کرد. دو نفر طلبه کنار همدیگر می نشینند؛ خیلی هم با هم رفیقند، خیلی هم با هم باصفایند، همدرس هستند، مباحثه میکنند، حرف همدیگر را رد میکنند؛ این حرف او را رد میکند، آن حرف این را رد میکند. ردکردن حرف، به معنای مخالفت کردن، به معنای ضدیت کردن نیست؛ این مفاهیم را باید از هم جدا کرد. » (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دانشجویان نخبه، برتران کنکور و فعالان تشکلهای سیاسی فرهنگی دانشگاهها ، 17/7/1386 ) آنچه از نظرات رهبری مستفاد می شود اینست که : 1- میان دشمنی و معارضه کردن و پنجه درافکندن، با انتقاد و مطالبه نمودن، تفاوت بسیار است. اگر مخالفت ها و انتقادات افراد و جریانها، به مقابله کردن و خصومت با سیاست های کلی نظام و نظرات اصولی و کلی اعلامی توسط رهبری، بازگشت نماید، در این صورت از مرز انتقاد خارج شده و مفهوم دشمنی و ضدیت تحقق پیدا می کند. اما اگر به نظرات خاص رهبری و یا سیاست های جزیی (مانند اصل 44) انتقاد شود، ضدیت با رهبری تحقق نمی یابد. 2- نوع انتقاد و مطالبه کردن، در تحقق ضدیت و دشمنی، بسیار موثر است. اگر در اعلام نظرات انتقاد از روش های منطقی و آرام و با رعایت سلسله مراتب مسوولان نظام و بدون تحریک افکار عمومی یا نخنبگان استفاده شود و در بیان دیدگاه ها از استدلالات کارشناسی بهره جویی شود و متناسب با حساسیت موضوع، از راههای مختلف رساندن پیام مانند نامه خصوصی و یا محدود و یا حضوری و یا در جلسات ذیربط و غیره استفاده شود، در این صورت مرزهای بین خصومت و انتقاد آشکار می شود. استفاده از راههای نامناسب، در کم شدن فاصله میان انتقاد و خصومت، موثر است. 3- میان دشمنی کردن و معتقد نبودن، تفاوت وجود دارد. ممکن است که کسی به برخی از مسوولان نظام اعتقاد نداشته باشد اما با آنها دشمنی هم نکند. اگر فرد یا جریانی، به شخص برخی مسوولین اعتقاد نداشته باشد اما مثلاً بدلیل پذیرفتن قواعد زندگی در یک جامعه مدنی و مردم سالار، با آنها ضدیت ننماید و در صورت تمایل، نظرات انتقادی و اصلاحی خود را با رعایت قواعد فوق الذکر، مطرح نماید، در این صورت دشمنی کردن محقق نمی شود. لذا ملاک اصلی، ضدیت کردن و خصومت ورزیدن است و نه اعتقاد یا عدم اعتقاد. صد البته، اعتقاد داشتن به جایگاه فلان مسوول نظام، در نوع انتقاد کردن او موثر خواهد بود (همچنان که عکس آن نیز صادق است) اما بهرحال نمی توان نظرات هر غیر معتقدی را با چماق ضدیت و دشمنی راند. (بازخوانی نظرات رهبری ، ناصر ایمانی ، ۲۵ مهر ۱۳۸۶ ، سایت الف؛ همچنین ر.ک : مرگ بر ضد ولایت فقیه یعنی چه؟ ، حجت الاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی ، 9 آذر 1388 ) بر این اساس مصادیق روشن ضد ولایت فقیه کسانی هستند که در صدد دشمنی ، معارضه و تضعیف ولایت فقیه بوده یا می خواهند نظام جمهوری اسلامی را که مبتنی بر ولایت فقیه است تضعیف یا ساقط کنند . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100124469) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image