علت عدم وحی به همه انسان‌ها /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

نیاز به وحی درست، اما چرا وحی بر همه انسانها صورت نگرفت تا مردم هدایت شوند؟


در این که خدا می تواند وحی کند شکّی نیست ؛ امّا در دریافت وحی باید پذیرنده ی وحی نیز ظرفیت و توان و قابلیت دریافت وحی را از منبعی نامتناهی داشته باشد. در این خصوص تنها پیامبران برگزیده الهی اند که به خاطر داشتن رتبه ی وجودی در اصل خلقتشان چنین توانی را داشتند و قادر بودند به عالم ماواریی متصل گردند و سخنان الهی را دریافت کنند. امّا دیگران ذاتاً چنین توانی را ندارند. چرا که رتبه ی وجودی پایین تری دارند. امام صادق (ع) فرمودند:« کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَتَاهُ الْوَحْیُ مِنَ اللَّهِ وَ بَیْنَهُمَا جَبْرَئِیلُ ع یَقُولُ هُوَ ذَا جَبْرَئِیلُ وَ قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ وَ إِذَا أَتَاهُ الْوَحْیُ وَ لَیْسَ بَیْنَهُمَا جَبْرَئِیلُ تُصِیبُهُ تِلْکَ السَّبْتَةُ وَ یَغْشَاهُ مِنْهُ مَا یَغْشَاهُ لَثَقُلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ . ـ زمانی که از جانب خدا بر رسول الله وحی می آمد و جبرئیل بین آن دو فاصله بود ، پیامبر می فرمودند: این جبرئیل است و جبرئیل به من چنین گفت ؛ و آنگاه که وحی بر او نازل می شد و جبرئیل بین او و خدا واسطه نبود ، دچار حالت خواب گونه می شد و مدهوشی او را فرا می گرفت به خاطر سنگینی وحی از جانب خدای عزیز و جلیل.» (بحارالأنوار ، ج 18 ، ص271) هِشَامِ بْنِ سَالِم گوید:« قالَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا أَصْلَحَکَ اللَّهُ أَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَقُولُ قَالَ جَبْرَئِیلُ وَ هَذَا جَبْرَئِیلُ یَأْمُرُنِی ثُمَّ یَکُونُ فِی حَالٍ أُخْرَى یُغْمَى عَلَیْهِ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّهُ إِذَا کَانَ الْوَحْیُ مِنَ اللَّهِ إِلَیْهِ لَیْسَ بَیْنَهُمَا جَبْرَئِیلُ أَصَابَهُ ذَلِکَ لَثَقُلَ الْوَحْیُ مِنَ اللَّهِ وَ إِذَا کَانَ بَیْنَهُمَا جَبْرَئِیلُ لَمْ یُصِبْهُ ذَلِکَ فَقَالَ قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ وَ هَذَا جَبْرَئِیلُ. ـ برخی اصحاب ما به امام صادق (ع) گفتند ـ خدا کارت را به صلاح آورد ـ آیا براى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله دو حال بود که گاهى مى فرمود: جبرئیل گفت و این جبرئیل است که چنین امر مى کند ؛ و گاهى آن حضرت مدهوش می گردید؟ امام صادق علیه السلام فرمودند: هنگامى که وحى از جانب خدا و بدون واسطه ی جبرئیل بود به جهت سنگینى وحى این حالت غشوه بر آن حضرت عارض می شد، و آنگاه که جبرئیل واسطه بود این حالت مدهوشی نبود لذا مى فرمود: جبرئیل چنین گفت و این جبرئیل است و چنین دستور آمده است.» (بحارالأنوار ، ج 18 ، ص 268)« إِنَّ النَّبِیَّ ص کَانَ یَکُونُ بَیْنَ أَصْحَابِهِ فَیُغْمَى عَلَیْهِ وَ هُوَ یَتَصَابُّ عَرَقاً فَإِذَا أَفَاقَ قَالَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ کَذَا وَ کَذَا وَ أَمَرَکُمْ بِکَذَا وَ نَهَاکُمْ عَنْ کَذَا وَ أَکْثَرُ مُخَالِفِینَا یَقُولُونَ إِنَّ ذَلِکَ کَانَ یَکُونُ عِنْدَ نُزُولِ جَبْرَئِیلَ ع فَسُئِلَ الصَّادِقُ ع عَنِ الْغَشْیَةِ الَّتِی کَانَتْ تَأْخُذُ النَّبِیَّ ص أَ کَانَتْ تَکُونُ عِنْدَ هُبُوطِ جَبْرَئِیلَ فَقَالَ لَا إِنَّ جَبْرَئِیلَ ع إِذَا أَتَى النَّبِیَّ ص لَمْ یَدْخُلْ عَلَیْهِ حَتَّى یَسْتَأْذِنَهُ فَإِذَا دَخَلَ عَلَیْهِ قَعَدَ بَیْنَ یَدَیْهِ قِعْدَةَ الْعَبْدِ وَ إِنَّمَا ذَلِکَ عِنْدَ مُخَاطَبَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِیَّاهُ بِغَیْرِ تَرْجُمَانٍ وَ وَاسِطَةٍ. ــ پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم گاهى در بین اصحابش بود که ناگهان مدهوش می شد در حالی که عرق مى ریخت و آنگاه که به خود مى آمد مى گفت: خداى تعالى چنین و چنان فرموده است و شما را چنین دستور داده و از فلان کار بازداشته است. و بیشتر مخالفین ما (شیعه) مى گویند این حالت وقتى بود که جبرائیل بر او نازل مى شده است. بنا بر این از امام صادق علیه السّلام پرسش کردند از آن حالت که بر او عارض مى شد که آیا آن وقتى بوده است که جبرائیل بر او نازل مى شده است؟ فرمودند: خیر، جبرئیل وقتى به نزد آن حضرت مى آمد، بر او وارد نمی شد مگر اینکه طلب اذن و اجازه می نمود و هنگامى که بر او داخل مى شد مانند بردگان ( مؤدّبانه) در مقابل آن حضرت مى نشست.این حالت بر پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم آنگاه عارض مى شد که خداى تعالى بدون ترجمان و واسطه با او مخاطبه مى کرد.» (بحارالأنوار ، ج 18 ، ص260 )از همین احادیث شریفه ، نه تنها لزوم داشتن رتبه ی وجودی بالا برای دریافت کننده وحی معلوم می شود ؛ بلکه سرّ واسطه شدن جبرئیل(ع) در اکثر اوقات نیز مشخّص می شود. چون اگر جبرئیل واسطه نمی شد و نبی اکرم (ص) می خواست وحی را تماماً به نحو مستقیم از خداوند متعال بگیرد ، جسم بشری آن حضرت تاب نمی آورد. مطابق مفادّ بسیاری از روایات معصومین (ع) ، در اینکه وجود اقدس ختم المرسلین افضل همه ی مخلوقات است ، شکّی نیست ؛ لکن باید توجّه داشت که انسان کامل دارای شئون وجودی گوناگونی است. مرتبه ی نوری انسان کامل افضل از همه ی ملائک است لذا در معراج ، آن حضرت به ساحتی قدم نهاد که هیچ ملکی را در آن ساحت راه نیست ؛ و بی واسطه حقایقی از خداوند متعال دریافت نمود که هیچ ملکی توان حمل آن را ندارد. امّا وجود بشری و مادّی او ، که حجّت ظاهری خداوند متعال در بین مردم است ، موجودی مادّی بوده ظرفیّت محدودی دارد. لذا هنگامی که حقیقت سنگینی بدون واسطه بر آن حضرت نازل می شد جسم مبارکشان توان مقاومت نداشت ؛ و اگر این روند همیشه تکرار می شد جسم آن حضرت دچار استهلاک می شد. لذا خداوند متعال حقایق الهی را از راه وجود غیر مادّی جناب جبرئیل (ع) ، که سیّد ملائک است ، به مراتب پایین تری تنزّل می داد تا تحمّل آن برای جسم رسول اکرم (ص) آسان باشد. البته باید توجّه داشت که بدن آن حضرت نیز همسان جسمهای دیگر نبوده ، افضل ابدان و به تعبیر عرفا مزاج نبوی معتدلترین مزاجهاست ؛ چنان که اگر وحی های بی واسطه بر جسم دیگر مردمان و شاید دیگر انبیاء نازل می شد جسمشان متلاشی می گردید ؛ کما اینکه حضرت موسی (ع) با دیدن جلوه ی خدا در کوه طور دچار صعقه و مدهوشی شد. بلکه عرفا و اولیای الهی را تاب تحمّل وحی با واسطه هم نیست بلکه فراتر از این ، بسیاری از آنان توان تحمّل جلوه های فعلی خدا را هم ندارند کجا رسد وحی نبوی.حضرت آیةالله حسن زاده آملی در کتاب انسان در عرف عرفان ، صفحه 27 فرموده اند: « وقتی استادم علامه طباطبایی ... از من پرسید که آیا تمثّل بی صورت ، یعنی کشف بی مثال هم به شما دست می دهد...؟ عرض کردم ... گاهی عظمت نظام هستی آنچنان مرا می گیرد و مضطربم می نماید که اگر خودم را از آن حال انصراف ندهم ، جان از بدنم مفارقت می کند. آن جناب فرمودند: همین معنی کشف بلاصورت و مثال است ؛ و از اینکه خودت را انصراف می دهی کار خوبی است تا کم کم به عالم ماوراء مادّه و فوق آن انس بگیری.تجلّی گاه مانند نسیم است. ــ که زو نه جسم و جان را لرز و بیم است.تجلّیّات اسماء و صفاتی ــ کشاند تا تجلّیّات ذاتیتجلّیّات اسماء و صفاتی ـــ خفیف است و تجلّیّات ذاتینماید سینه ات را جرحه جرحه ــ چو همّام شریحت شرحه شرحهتجلّی گاه همچون باد صرصر ــ فرود آید به دل ، الله اکبربسان گردباد و برگ کاهی ــ نماند با تو ار خواهی نخواهیتجلّی چونکه این سانت ربودت ــ به لرزه آرد آن دم تار و پودت »آیةالله حسن زاده آملی در این شعر جریان همّام را هم متذکّر شده که از اصحاب امیرمومنان بود و با شنیدن خطبه ی متّقین آن حضرت جان از بدنش مفارقت نمود. این جریان در نهج البلاغه ، خطبه 184 یا 193 ثبت است. ــ تفاوت شماره ی خطبه به خاطر تفاوت نسخه هاست. ــ .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image