زندگی در برزخ ، یکنواختی و خستگی در بهشت  /

تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه

کسانی که به رحمت خدا رفته اند، در عالم برزخ چکار می کنند؟ رفتن به بهشت و خوشی زیاد خسته کننده نیست؟ کتابی را درباره بعد از مرگ برای انسان چه اتفاقی می افتد، معرفی کنید.


در پاسخ به چند نکته توجه کنید : 1 - ما در باره جزییات زندگى پس از مرگ اطلاع کافى و کاملى نداریم و تنها ازطریق آیات و روایات اهل بیت تا حدى از این جزییات آگاهى داریم . 2 - طبق روایات اهل بیت ( ع ) اموات در عالم برزخ ، داراى بدن هایى غیر مادّى و شبح گونه اى هستند که با آن ابدان در عالم برزخ زندگى مى کنند و همدیگر را نیز مى شناسند . در عالم برزخ هر شخصى جایگاه خاصّى براى خود دارد ، که شب ها را در آن به سر مى برد امّا روزها عدّه اى از آنها به وادى السّلام منتقل مى شوند که بهشت عالم برزخ است و عدّه اى دیگر نیز به وادى برهوت برده مى شوند که جهنّم برزخى است . هر کس اعمّ از مؤمن و غیر مؤمن بسته به عمل و مرتبه ى وجودى خود ، گاه اجازه مى یابد تا از اهل خود در دنیا دیدار نماید . « عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَزُورُ أَهْلَهُ فَیَرَى مَا یُحِبُّ وَ یُسْتَرُ عَنْهُ مَا یَکْرَهُ وَ إِنَّ الْکَافِرَ لَیَزُورُ أَهْلَهُ فَیَرَى مَا یَکْرَهُ وَ یُسْتَرُ عَنْهُ مَا یُحِبُّ قَالَ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَزُورُ کُلَّ جُمْعَهٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَزُورُ عَلَى قَدْرِ عَمَلِهِ . امام صادق ( ع ) فرمودند : روح مؤمن أهل خود را دیدار مى کند و آنچه خوش آیند او باشد مى بیند و آنچه خوش آیند او نیست از او نهان داشته مى شود ، و کافر زیارت مى کند اهل خود را و آنچه خوش آیند او نیست مى بیند و آنچه خوش آیند او است از او نهان داشته مى شود سپس فرمود : برخى از آنها اهل خود را زیارت مى کنند روز جمعه و برخى نیز زیارت مى کنند به اندازه عمل خویش . » ( بحار الأنوار ، ج 58 ، ص : 52 ) امّا درباره اى اینکه اهل برزخ همدیگر را مى شناسند ، روایات زیاد است به برخى از آنها اشاره مى شود . « عَنْ حَبَّهَ الْعُرَنِىِّ قَالَ خَرَجْتُ مَعَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع إِلَى الظَّهْرِ فَوَقَفَ بِوَادِى السَّلَامِ کَأَنَّهُ مُخَاطِبٌ لِأَقْوَامٍ فَقُمْتُ بِقِیَامِهِ حَتَّى أَعْیَیْتُ ثُمَّ جَلَسْتُ حَتَّى مَلِلْتُ ثُمَّ قُمْتُ حَتَّى نَالَنِى مِثْلُ مَا نَالَنِى أَوَّلًا ثُمَّ جَلَسْتُ حَتَّى مَلِلْتُ ثُمَّ قُمْتُ وَ جَمَعْتُ رِدَائِى فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّى قَدْ أَشْفَقْتُ عَلَیْکَ مِنْ طُولِ الْقِیَامِ فَرَاحَهَ سَاعَهٍ ثُمَّ طَرَحْتُ الرِّدَاءَ لِیَجْلِسَ عَلَیْهِ فَقَالَ لِى یَا حَبَّهُ إِنْ هُوَ إِلَّا مُحَادَثَهُ مُؤْمِنٍ أَوْ مُؤَانَسَتُهُ قَالَ قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِنَّهُمْ لَکَذَلِکَ قَالَ نَعَمْ وَ لَوْ کُشِفَ لَکَ لَرَأَیْتَهُمْ حَلَقاً حَلَقاً مُحْتَبِینَ یَتَحَادَثُونَ فَقُلْتُ أَجْسَامٌ أَمْ أَرْوَاحٌ فَقَالَ أَرْوَاحٌ وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَمُوتُ فِى بُقْعَهٍ مِنْ بِقَاعِ الْأَرْضِ إِلَّا قِیلَ لِرُوحِهِ الْحَقِى بِوَادِى السَّلَامِ وَ إِنَّهَا لَبُقْعَهٌ مِنْ جَنَّهِ عَدْن حبّه عرفى گوید : با امیر مومنان به سوى پست کوفه خارج شدیم امیر المومنین ( ع ) در پشت کوفه در وادى السلام ایستاده بود و گویى با کسانى سخن مى گفت . من نیز با او ایستادم تا خسته شدم ، پس نشستم تا اینکه ملول شدم ، دوباره برخاستم و ردایم را جمع کرده و گفتم یا امیرالمومنین من بر تو نگرانم از ایستادن زیاد ، بنشین و استراحت کن ! سپس ردایم را بر زمین پهن کردم تا بنشیند . فرمودند : اى حبّه آنچه دیدى نبود مگر سخن گفتن و مؤانست با مؤمن . گفتم یا امیرالمومنین ! آنها نیز چنین هستند ؟ فرمود » آرى اگر آنچه من مى بینم براى تو هم کشف مى شد ، مى دیدى که مؤمنان حلقه وار نشسته و با هم سخن مى گویند . گفتم اجسادند یا ارواح ؟ فرمودند : ارواح و مومنى نمى میرد مگر اینکه به روح او گفته مى شود : به وادى السلام ملحق شو . همانا وادى السلام قطعه اى از بهشت عدن است . » ( بحار الأنوار ، ج 58 ، ص 51 ) توجّه : اینکه حضرت فرمود : ارواحند ، براى آن بود که حبّه عرفى توان فهم اجساد غیر مادّى را نداشت . اینکه او پرسید آیا اجسادند یا ارواح ؟ منظورش از اجساد ، همان ابدان مادّى داخل قبر بود ، لذا اگر حضرت مى فرمود : آنها بدن دارند ، او خیال مى کرد که حضرت با بدن هاى پوسیده ى داخل قبر سخن مى گوید . « عَنْ ضُرَیْسٍ الْکُنَاسِىِّ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ لِلَّهِ جَنَّهً خَلَقَهَا اللَّهُ فِى الْمَغْرِبِ وَ مَاءُ فُرَاتِکُمْ هَذِهِ یَخْرُجُ مِنْهَا وَ إِلَیْهَا تَخْرُجُ أَرْوَاحُ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ حُفَرِهِمْ عِنْدَ کُلِّ مَسَاءٍ فَتَسْقُطُ عَلَى ثِمَارِهَا وَ تَأْکُلُ مِنْهَا وَ تَتَنَعَّمُ فِیهَا وَ تَتَلَاقَى وَ تَتَعَارَفُ فَإِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ هَاجَتْ مِنَ الْجَنَّهِ فَکَانَتْ فِى الْهَوَاءِ فِیمَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ تَطِیرُ ذَاهِبَهً وَ جَائِیَهً وَ تَعْهَدُ حُفَرَهَا إِذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ وَ تَتَلَاقَى فِى الْهَوَاءِ وَ تَتَعَارَفُ قَالَ وَ إِنَّ لِلَّهِ نَاراً فِى الْمَشْرِقِ خَلَقَهَا لِیُسْکِنَهَا أَرْوَاحَ الْکُفَّارِ وَ یَأْکُلُونَ مِنْ زَقُّومِهَا وَ یَشْرَبُونَ مِنْ حَمِیمِهَا لَیْلَهُمْ فَإِذَا طَلَعَتِ الْفَجْرُ هَاجَتْ إِلَى وَادٍ بِالْیَمَنِ یُقَالُ لَهُ بَرَهُوتُ أَشَدَّ حَرّاً مِنْ نِیرَانِ الدُّنْیَا کَانُوا فِیهَا یَتَلَاقَوْنَ وَ یَتَعَارَفُونَ فَإِذَا کَانَ الْمَسَاءُ عَادُوا إِلَى النَّارِ فَهُمْ کَذَلِکَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ . ضریس کنّاسى از امام باقر ( ع ) روایت نمود که : خدا بهشتى در مغرب آفریده و آب فرات شما از آن مى آید ، و ارواح مؤمنان هر شب از گورهاشان بدان گرایند ، و از میوه‌هایش براى آنها افتد و از آن بخورند و در آن نعمت داده شوند و با هم ملاقات نمایند و همدیگر را بشناسند ، و چون سپیده بدمد ، از بهشت بجهند و در هوا میان آسمان و زمین بپرند و رفت و آمد کنند و چون خورشید برآید به گور خود رسند و در هوا با هم ملاقات نمایند و همدیگر را بشناسند . و فرمود : و خدا را دوزخى است در مشرق که آن را براى جایگاه کفار آفریده که شبانه در آن از زقّوم بخورند و از حمیم بنوشند و چون سپیده بدمد به سرزمینى در یمن بجهند به نام برهوت که از همه ى آتشهاى دنیا گرمتر است و در آن با هم ملاقات کنند و همدیگر را بشناسند و چون شب شود به آتش بازگردند ، و پیوسته چنین باشند تا روز قیامت » ( بحار الأنوار ، ج 58 ) . 3 - در پاسخ به این پرسش که آیا زندگى در بهشت خستگى آور نیست ؟ به سه پاسخ از سه تن از بزرگان علم و معرفت توجه کنید : 1 . شهید مرتضى مطهرى براى پاسخ به این سؤال ذکر مقدمه اى لازم است . انسان همیشه دنبال دارا شدن است و این که انسان دنبال چیزى مى رود و بعد که آن را واجد شد ، شوقش کاهش مى یابد و بلکه حالت تنفر و دلزدگى پیدا مى کند ، دلیل آن است که ، آنچه انسان در عمق دلش مى خواسته آن چیز نبوده است خیال مى کرده آن بوده ولى در اصل دنبال چیز برتر یعنى کمال مطلق بوده است . انسان طالب کمال است آن هم کمال نامحدود ، چون از محدودیت که نقص و عدم است ، تنفر دارد . به هر کمالى که مى رسد ، اول همان بارقه کمال نامحدود او را به سوى این کمال محدود مى کشاند ، خیال مى کند مطلوب و گمشده اش این است . دنبال یک اتومبیل یا خانه یا فلان مد مى رود و تصورش این است که گمشده واقعى اش این است . وقتى که مى رسد و آن را کمتر از آنچه مى خواست مى بیند ، باز دنبال چیز دیگر مى رود به آن هم که رسید چون اشباع نمى شود ، مجددا از آن دلزده شده و دنبال دیگرى مى رود و . . . حال اگر این انسان به چیزى یا جایى رسید که کمال مطلق است ( یعنى به آنچه که در نهادش قرار داده شده است ) در آنجا آرام مى گیرد ، دلزدگى هم دیگر پیدا نمى کند ، طالب تحول هم نیست . درست مانند رود خروشانى که به اقیانوس مى رسد و یکمرتبه از خروش مى افتد . با ذکر این مقدمه در پاسخ به سؤال فوق باید گفت اگر آنچه که در بهشت هست از نوع آن چیزهایى است که در دنیاست ، مطلب از همین قرار است که در سؤال آمده یعنى آنجا هم انسان دچار دلزدگى و خستگى خواهد شد . اما در بهشت انسان به چیزى مى رسد که عین خواسته نهایى اوست و آن کمال مطلق است . بعد از آن کمال نیست ، که انسان دچار خستگى و دلزدگى شود و در آرزوى مافوق آن باشد . قرآن هم ظاهرا براى همین نکته بوده است که این تعبیر را درباره بهشت مى کند : ( لایبغون عنها حولا ) ( 1 ) یعنى بر عکس نعمت هاى دنیا که وقتى داشته باشد خسته و طالب تحول و تجدد مى شود . اگر به انسان چیزى بدهیم که ماوراى آن چیزى نیست و آن « همه چیز » باشد دیگر خستگى معنا ندارد . اینجاست که عرفا نظرى پیدا کرده اند . آنها روى همین حساب ، صد در صد معتقدند که مطلوب واقعى انسان یعنى آنچه که در آرزوى انسان است ، غیر از غریزه هاست . غریزه حساب دیگرى است ، یک نیروى تقریبا مادى و حیوانى است که انسان را مى کشاند . آن چیزى که به صورت هدف و ایده و کمال آرزو در انسان واقعا وجود دارد ، غیر از خدا هیچ چیز نیست . حافظ مى گوید : روشن از پرتو رویت نظرى نیست که نیست منت خاک درت بر بصرى نیست که نیست ناظر روى تو صاحب نظرانند آرى سر گیسوى تو در هیچ سرى نیست که نیست یا سعدى مى گوید : به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل آنچه در سر سویداى بنى آدم از اوست آنچه که در سر سویداى بنى آدم مى دانند همین است که او جز با خداى خودش با هیچ جا پیوند واقعى ندارد با هر چه پیوند داشته باشد پیوندى است موقتى و مجازى ، و روزى این پیوند را خواهد برید . ( 2 ) 2 . آیت الله جوادى آملى ما اگر معناى ثبات را از سکون جدا کنیم و براى ما روشن شود که به دارالقرار مى رسیم این سؤال براى ما مطرح نیست . ما یک ساکن داریم و یک ثابت . مثلا درختى اینجا ساکن است ، اما بالاخره از بین مى رود . اما معادلات ریاضى ثابت هستند و زمان ندارند . نه در مکان خاصى و نه در زمان خاصى قرار دارند . قضایاى ریاضى نه در مکانى هستند که بشوند متمکن و نه تاریخ و زمان دارند که بشوند متزمن . اگر چیزى نه زمان دار بود و نه مکان دار ، ثابت است و نه ساکن . آیا قانون علیت خسته مى شود ؟ این ها ثابت اند نه ساکن ، انسان هم به دار ثبات و دارالقرار مى رسد . خستگى مال بدن است و روح هم چون متعلق به آن است خسته مى شود . وگرنه یک موجود مجرد ثابت است ، آنجا روح همراه بدن نیست بلکه بدن همراه روح است . پس مرگ و زوال هم در آن نیست . ما از این موجودات ثابت زیاد داریم فرشتگان و عالم مثال ثابت هستند . 3 . آیت الله حسن زاده آملى به فرموده خداى متعالى : لهم ما یشاؤون فیها ( / در بهشت ) براى آنان هر چه بخواهند حاضر است ( 3 ) این آیه و آیات مشابه دلالت مى کند که خواسته هاى نفس در عالم آخرت به انشاء ( ایجاد ) اوست بلکه همه لذت ها و رنج هاى او در آن عالم از مقوله فعل اند نه انفعال . لذت هاى دنیوى همه از قبیل انفعال اند یعنى از خارج بر نفس وارد مى شوند و در وى اثر مى کنند به خلاف لذت هاى آخرت که از باب فعل و تاثیر و انشاء نفس اند . در روایت آمده است که فرشتگان باید از اهل بهشت اجازه بگیرند تا برآنان وارد شوند و بالاترین سلطنت ها همین است که اهل بهشت هر چه اراده کننده بشود . و آن چه ملالت و خستگى را به دنبال دارد انفعال نفسانى است نه فعل و تاثیر و انشاء نفس و لذا در عالم آخرت هیچگونه خستگى و ملالتى وجود ندارد . ( 4 ) پى نوشت ها : 1 . سوره کهف ، آیه 108 2 . معاد ، استاد شهید مرتضى مطهرى ، ص 172 - 170 3 . ق ( 50 ) : 35 4 . هزار و یک نکته ، حسن زاده آملى ، نکات 796 و 923 . 4 - کتاب سیاحت غرب تالیف آقا نجفى قوچانى و کتاب معاد شهید دستغیب در رابطه با احوال پس از مرگ و سرگذشت اموات مفید و قابل استفاده است . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image