تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
ابتدا لازم است مفاهيم بكار رفته در اين پرسش را تبييني كوتاه بنمائيم. دين:واژه دين داراي تعاريف بسيار و متفاوتي است كه بيان همة آنها در اينجا لازم به نظر نميرسد به همين جهت تنها به ارائه معناي دين در عرف قرآن و متفكران مسلمان اكتفا ميكنيم.1. معناي اصطلاحي دين مجموعه عقايد، اخلاق، قوانين و مقرراتي است كه براي اداره امور جامعه انساني و پرورش انسانها باشد گاهي همة اين مجموعه حق و گاهي همه آن باطل و زماني مخلوطي از حق و باطل است اگر مجموعه حق باشد آن را دين حق و در غير اين صورت آن را دين باطل و يا التقاطي از حق و باطل مينامند[1]2. حقيقت دين عبارت است از يك رشته اعتقادات راجع به آفرينش جهان و انسان و يك سلسله وظايف عملي كه زندگي انسان را با آن اعتقادات تطبيق دهد.[2]3. نحوهاي سلوك در حيات دنيوي كه متضمن صلاح دنيوي و اخروي است و به همين جهت اولاً متضمن قوانيني است كه متعرض حال معاش به قدر احتياج است و ثانياً دين اختلافات ميان انسانها را رفع ميكند و ثالثاً دائي كامل ميشود تا به كمالي ميرسد كه رافع جميع جهات احتياج است.[3]از نظر قرآن، اسلام همان دين كامل است امروزه جز آن ديني پذيرفته نيست از اين رو ميفرمايد: «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ»[4] هركس جز اسلام ديني را برگزيند مورد پذيرش قرار نميگيرد.اينها نمونههايي از تعريفهاي دين از ديدگاه قرآن بود كه دانشمندان اسلامي ارائه دادهاند.انسان: از ديدگاه قرآن موجوداتي كه انسان ناميده ميشوند داراي اصل و ريشه مشتركي هستند كه از يك مرد و زن به وجود آمدهاند و اين پدر و مادر خاص كه نخستين انسانها هستند خلقتي استثنائي داشتهاند يعني از گونهاي از حيوانات يا موجودات انسان نما تولد نيافتهاند و اين موجوداتي كه انسان ناميده ميشوند علاوه بر بعد جسماني داراي گوهري غيرمادي به نام نفس يا روح هستند كه اين روح و يا نفس مقدم بر جسم نيست بلكه با حيات جسماني آغاز ميشود و حقيقت انسان و انسانيت او به روح اوست نه جسم فنا پذير او. اين حقيقت (يعني روح) با پديدهاي به نام مرگ نابود نميگردد بلكه به حيات اخروي خود ادامه ميدهد.[5] همچنين آيات قرآن و روايات به وجود نوعي فطرت الهي در انسان اشاره و يا تصريح دارند كه از آن جمله آيه 30 سورة روم است كه دلالت ميكند انسان با نوعي از جبلّت و سرشت و طبيعت آفريده شده است. مراد از فطرت يعني اموري كه انسان ابتدائاً و ذاتاً و به طور غيراكتسابي واجد آنها ميباشد[6]امور فطري ثابت و غيرمتغيرند چنانكه آيه 30 سوره شريفه روم بيان نموده است و البته ممكن است امور فطري مورد غفلت يا فراموشي و يا بياعتنايي قرار گيرند ولي هيچگاه از ذات آدمي رخ بر نميبندند.مدرنيسم و پست مدرنيسماصطلاح مدرن از ريشه لاتين «modo» اقتباس گرديده است و اصطلاحاً «به شيوهاي از زندگي يا سازمان اجتماعي مربوط ميشود كه از سدة هفدهم به بعد در اروپا پيدا شد و به تدريج نفوذي كم و بيش جهاني پيدا كرد.»[7] در فرهنگ پيشرفته واژگان آكسفورد اصطلاح مدرنيسم به عنوان نماد انديشهها و شيوههاي نويني به كار رفته است كه جايگزين انديشهها و شيوههاي سنتي گرديد و همة جوانب و زمينههاي زندگي فردي و اجتماعي انسان غربي به ويژه جنبههاي مرتبط با دين، معرفت ديني، هنر و زيبايي او را در بر گرفته است.[8]اما در تعريف پست مدرن بايد گفت برخي از مفسران بر اين باورند كه انديشه پست مدرن فاقد هرگونه صورت و تعريفي است ولي بهرحال نظريه پردازان علوم اجتماعي پست مدرنيسم را يك واكنش جدي در برابر تحولات و نابسامانيهاي ناشي از دوران مدرنيسم مينامند.[9]دين پاسخگوي نيازهاي فطري آدمياينك با توجه به تبيين مفاهيم دين، انسان، مدرنيسم و پست مدرنيسم به پاسخ اين پرسش ميپردازيم:دين كه همان عقايد و سلوك متناسب با آن است از آن رو كه هماهنگ با فطرت آدمي است، وقتي تا انسان زندگي ميكند نياز به دين و پاسخگويي دين به نيازهاي آدمي باقي است. برخي گمان نمودهاند كه خاصيت زمان و سپري شدن دوران اين است كه همه چيز حتي حقايق جهان را نيز فرسوده و كهنه نمايد و حال آنكه آنچه در زمان كهنه و نو ميشود ماده و تركيبات مادي است. يك ساختمان، يك گياه، يك حيوان، يك انسان محكوم به گنهگي و زوال است اما حقايق جهان ثابت و لايتغير است آيا جدول فيثاغورت به حكم اينكه بيش از دو هزار سال از عمرش ميگذرد كهنه است؟ آيا گفته سعدي: «بني آدم اعضاي يك پيكرند» چون مثلاً هفتصد سال ازش ميگذرد منسوخ و غيرقابل عمل است؟ آيا به دليل اينكه عدالت و مروت و وفا و نيكي چندين هزال سال است كه دهان به دهان ميگردد مندرس شده است؟روشن است كه پاسخ منفي است و اگر عصر چراغ نفتي و اسب و قاطر و الاغ به عصر برق و هواپيما و فضانورد تبديل شده است ضرورتي ايجاب نميكند كه الزاماً چون برق به جاي چراغ نفتي و هواپيما به جاي الاغ آمده است بايد مسائل حقوقي مربوط به اينها از قبيل خريد و فروش غصب و ضمان و وكالت و رهن هم يكسره تغيير كند.[10]به عبارت ديگر انسان يك سلسله نيازهاي ثابت و فطري دارد كه گذشت دوران آنها را عوض نميكند، مانند نياز به عدالت، اخلاق، عبادت و... و از آن رو كه دين يعني پديدهاي آسماني كه پاسخ اين نيازهاي معرفتي، قلبي و عملي را ترسيم ميكند بايد گفت تا انسان در اين جهان زندگي ميكند دين نقش آفرين در اين زندگي است و مهمترين نقش او پاسخگويي معصومانه و جامعنگرانه به نيازهاي فطري آدمي خصوصاً آنچه در سعادت اخروي او مؤثر است ميباشد. اشتباهات و اختلافات آدميان و گرفتاري آنان در ميان هواها و هوسها در طول تاريخ بشر ضرورت دائمي دين را براي نقشآفريني در زندگي انسانها در همة اعصار به گونهاي روشن ثابت ميكند و البته بحرانهاي بزرگي كه در حيات آدم رخ ميدهد مانند برخي فجايع هولناك و سرگرداني بشر مدرن ميتواند عامل مهمي براي تنبه آدميان باشد از اين رو چه بسا در عصر پست مدرن كه انسانها خصوصاً غربيان دچار بحرانهاي هويتي، معرفتي و اخلاقياند از دينگريزي خود پشيمان گردند و به معيار و مبنا قرار دادن دين در زندگي خود رو آورند.نکته مهم در اين باره آن است که نبايد گمان کنيم تمامي غرب و همه انسانهاي غربي را ميتوان با يک معيار بسنجيد. در واقع هر چند جلوه تبليغاتي و نمايشي غرب و يا حتي حاکمان کشورهاي غربي نسبتي با اين برقرار نميکنند ولي دين در زندگي مردم عادي حضور و ظهور دارد. حتي اگر در برخي احکام حقوقي و اجتماعي گرايش انسان غربي به سکولاريسم و نه دين باشد، باز هم انسان بدون معنويت نميتواند باشد و همين عامل باعث حفظ دين در غرب شده است. به علاوه که اصولاً تفکر پست مدرن تفکري همهگيريست و عموميت ندارد. بحران معنويت در غرب مهمترين عامل بازگشت انسان به سوي دين خواهد بود.معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1ـ دين و چشم اندازهاي نو، پيتر آلستون و ديگران، دفتر تبليغات اسلامي قم.2ـ روان شناسي دين، کار گوستاد يونگ، ترجمه فؤاد روحاني، انتشارات علمي و فرهنگي. .
سامانه پاسخگویی به سوالات و شبهات
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.