کلام /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

آيا انسان قابل تغيير مي باشد؟ چرا؟


مقدمه: انسان موجودي است که در يک تقسيم بندي داراي دو بعد مي باشد؛ يک بعد آن شخصي است و مربوط به جسم انسان است و بعد ديگر آن، شخصيتي است و مربوط به روح و روان انسان مي باشد. هر کدام از اين دو بعد داراي مراتب و مراحل مختلفي است که اين مراحل و مراتب حکايت از امکان تغيير و تحول در انسان را دارد. قبل از اينکه به اصل پاسخ بپردازيم بايد ابعاد وجودي انسان را به طور مختصر مورد بررسي قرار دهيم تا به روشن شدن جواب کمک شود و چگونگي تحول اين دو بعد روشن گردد. 1. بعد حيواني و جسماني انسان: اين بعد مربوط به بدن مادي انسان و زندگي دنيوي اوست که از ابتداي خلقت به صورت نطفه اي آغاز مي گردد تا به مرحله کامل رشد برسد. خداوند متعال در قرآن مي فرمايد: «اوست که شما را از خاک آفريد سپس از نطفه آنگاه از خون بسته و بعد از آن شما را به صورت طفلي از رحم مادر بيرون آورد تا به رشد و کمال و نيرو برسيد و سپس پير شويد...». با توجه به آيه شريفه فوق آنچه به عنوان مطلوب (بيان تغيير و تحول در بعد مادي انسان) به دنبال آن بوديم تا حدودي روشن گرديد و بيان شد که چنين تحولي در بعد مادي از بدو تولد يا به تعبیر بهتر از همان زمان نطفه تا زمان مرگ ادامه دارد. 2. بعد روحاني و شخصيتي انسان: اين بعد مربوط به روح و روان و نفس انسان مي باشد که داراي تغيير و تحولات فراواني است همانگونه که انسان داراي تحول جسماني است داراي تحول روحاني نيز مي باشد. زيرا انسان از آغاز سن تکليف يک سري اعمال را که شارع بر او واجب کرده است را بايد انجام دهد و از يک سري اعمال به عنوان محرمات بايد بپرهيزد که همين تکاليف دينيه باعث تکامل و ترقي روحي انسان مي گردد و اين بدين معناست که انسان در ابتداي خلقتش استعداد رسيدن به کمالات را دارد و زماني حرکت به سوي کسب کمالات معنا دارد که انسان اين کمالات را نداشته باشد و براي رسيدن بدان تلاش کند. اين گونه حرکت از نقص به کمال عين تغيير و تحول مي باشد. اما بعد از بيان تحول در اين دو بعد به این سؤال می رسیم که انسان از لحاظ اخلاقي و روحي قابل تحول مي باشد يا خير؟ بايد گفت نفس انسان به گونه اي است که براي رشد و تکامل خودش همانند جسم نيازمند تغذيه سالم است و اين غذاي سالم را شارع مقدس در قالب احکام و قوانين که موافق فطرت و پيشرفت بشر است قرار داده است لذا انسان در پرتو عمل به يک سري از بايدها و نبايدها راه تکامل و تغيير و تحول روحي خويش را در پيش مي گيرد. اما اينکه آيا انسان تغيير و تحوّل را مي تواند ايجاد کند يا نه در تحت اختيار خود انسان مي باشد. لذا خداوند متعال در قرآن مي فرمايد: «خدا حال هيچ قومي را دگرگون نخواهد کرد مگر اينکه آنان حال خود را تغيير بدهند». با توجه به آيه فوق در مي يابيم که اولا انسان موجودي است که قابل تغيير و دگرگوني است زيرا در سياق آيه شريفه خداوند متعال تحول و تغيير را منوط به خواست خود انسان مي داند و اين بيانگر اين است که تحوّل امکان پذير است ثانياً اين تحول و تغير را تحت اختيار و اراده خود انسان قرار داده است و اين يک ويژگي بارزي است براي انسان که او موجوديست مختار. لذا انسان از آنجايي که در طول زندگي خودش يک دسته از صفات و خصوصيات را کسب مي کند بايد هميشه به دنبال تغيير و تحول خودش باشد بدين معنا که اگر اين صفات از صفات نيکو باشد مثل بذل و بخشش و... بايد آنها را به نحو کاملتري تکميل کند به طوري که اينگونه صفات ملکه انسان شوند و در نفس او رسوخ کنند و اگر اين صفات، صفات نيکويي نباشند در اين صورت بايد آنها را از خود دور کند و بدين نحو تغيير و تحوّل در خودش ايجاد نمايد و به جاي اين دسته از خصوصيات و صفات ناپسند، ويژگيهاي نيکو جايگزين کند. البته در برخي موارد تحوّلات روحي کار مشکلي نيست و اين در صورتي است که صفات و ويژگيها در درون اشخاص ملکه نشده باشد و در جان آنها رسوخ نکرده باشد ولي اگر صفات ناپسند در شخص رسوخ کند و جزء ملکات نفس او گردد جدايي از آنها امري است بسيار مشکل تا جايي که امام حسن عسکري عليه السلام مي فرمايند: «... و برگشتن شخص معتاد (کسي که بر يک کاري عادت کرده و در جانش رسوخ کرده باشد) از عادتش مثل معجزه است». از آنجايي که فطرت انسان در ابتداي امر فطرتي است پاک و عاري از هر نوع آلايشي لذا صفاتي که انسان آنها را کسب مي کند عارض بر نفس انسان مي باشند چه صفات نيکو چه صفات ناپسند لذا طبق عملکرد خود انسان اين صفات مي تواند متحوّل به صفات متقابل خود گردد. آن عملي که متکفل اين است که انسان در جهت روحي و معنوي خويش تلاش کند و خويشتن خويش را متحوّل سازد علم اخلاق است که در اين علم دردها شناخته مي شود، دردهايي چون بخل و حسادت، ترس و نفاق و... و در قبال آن نيز درمان آن بيان مي شود لذا با انجام اين دستورات مي تواند صفات خويش را مبدّل به نيکو گرداند تا جايي که صفات نيکو راسخ در نفس گردند البته رسوخ صفات بدين معنا نيست که اصلاً نتوان آنها را تغيير داد لکن در عين رسوخ کردن جدا شدن از آن امري است دشوار ولي ممکن. دليل محکم و اصل ديگري که مي توان بر امکان تغيير و تحول انسان اقامه کرد مقوله توبه مي باشد؛ آيات فراواني در قرآن راجع به توبه وارد شده است که خداوند متعال توبه را به عنوان درگاه فيض و رحمت خويش قرار داده است تا هرگاه بنده اي از بندگان، آلوده به گناهي شوند و صفات و ملکات ناپسندي به خود بگيرند به واسطه توبه جسم و جان خود را پاک گردانند و در صراط مستقيم تکامل قرار گيرند. لذا از آنجايي که يکي از شرائط مهم توبه اين است که شخص عزم راسخ بر ترک گناه و عدم برگشت به آن را داشته باشد، روشن مي گردد که توبه يعني تغيير و تحول و خداوند متعال آن را وسيله اي قرار داده است تا شخص گنه کار خود را از لحاظ روحي و اخلاقي پاک گرداند. با توجه به مطالب فوق به خوبي روشن مي گردد که انسان قابل تحول مي باشد و اينگونه نيست که صفات کسب شده در ذات او پايدار باشند زيرا همين صفات را روزي نداشت و بعد آنها را بدست آورد لذا شخص هم مي تواند صفات خويش را تغيير دهد و هم از جهت اخلاقي و روحي خويش را عوض کند. نکته اي که قابل ذکر است اين است که اگر منظور اين باشد که انسان ذات و فطرت خداجويي خود را مي تواند تغيير دهد يعني ذات انساني خود را دگرگون سازد و از انسانيت خارج گردد به نظر مي رسد امکان نداشته باشد زيرا خداوند در قرآن مي فرمايد: «پس تو اي رسول روي خود را متوجه آئين خالص اسلام و تسليم محض بودن کن اين فطرتي است که خداوند مردم را بر آن خلق شده اند و براي دين خدا که همان توحيد و عدل و اخلاق است تغييري نمي باشد». از تفسير فوق روشن مي شود که فطرت خداجوي انسان قابل تغيير نيست بلکه آنچه قابل تحول است صفات انسان و اخلاق و روحيات افراد است. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image