لعن دشمنان -لعن قاتلان امام حسین(ع) -مشمولان لعن -موارد لعن /

تخمین زمان مطالعه: 36 دقیقه

۱- چرا برای بیچارگانی مثل یزید و شمر و... طلب مغفرت نکنیم و باید لعن کنیم؟انها به اندازه کافی بیچاره هستند، وما هم مصون از جنایت نیستیم.۲- چه کسانی را باید لعن کرد؟


در پاسخ ، دو مطلب در مورد لعن ، تقدیم می شود. مطلب آوّل:فلسفه لعنچرا شیعه دشمنان اسلام و مسلمین و پیامبر(صلى الله علیه وآله ) و اهل بیتش را لعن مى کند؟ آیا واژه لعن و به طور کلّى تبرّى، موجب خشونت گرایى و دشمن تراشى نیست؟ آیا موجب تفرقه بین مسلمانان و در نتیجه، تسلط کفّار نمى گردد؟ بهتر آن نیست شیوه اى دیگر پیش روى قرار دهیم، به جاى گلوله از گل سخن بگوییم و استراتژى «صلح و سکوت و سلام» را برگزینیم؟ اینها سؤال ها و اشکال هایى است که از طرف مخالفین مطرح مى شود، ونیز گاهى مشاهده مى شود که در بین جوان ها نیز این سؤال مطرح است که: چرا ما دشمنان گذشته خود را لعن مى کنیم و از آنان تبرّى مى جوییم؟ در این قسمت به این موضوع مهم مى پردازیم . لعن در لغتراغب اصفهانى مى گوید: «لعن به معناى طرد و دور کردن با غضب است. لعن اگر از جانب خدا باشد در آخرت به معناى عقوبت و در دنیا به معناى انقطاع از قبول رحمت و توفیق است. واگر از انسان باشد به معناى دعا و نفرین و در خواست بر ضرر غیر است».( مفردات راغب، ص471، 3.)طریحى مى گوید: «لعن به معناى طرد از رحمت است».( مجمع البحرین، ج6، ص309.)ابن اثیر مى گوید: «اصل لعن به معناى طرد و دور کردن از خداست. و از خلق به معناى سبّ و نفرین است(النهایة، ج 4 ص 330.)لعن در پرتو قرآن و روایاتخداوند متعال در قرآن کریم 37 بار «لعن» را با انتساب به خودش و نیز یک بار با انتساب به مردم به کار برده است. و این حدّ به کار بردن این واژه فى حدّ ذاته دلیل بر مشروعیت لعن از حیث اصل اوّلى است. و در قرآن هیچ موردى وجود ندارد که ازلعن نهى شده باشد، در حالى که از سبّ نهى شده است ؛ آن جا که مى فرماید وَلاتَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دوُنِ اللهِ فَیَسُّبُوا اللهَ عَدْواً (انعام آیه 108.) ؛ «و شما مؤمنان به آنان که غیرخدا را مى خوانند دشنام ندهید تا مبادا آنان هم از روى دشمنى و جهالت خدا را دشمنام دهند».همچنین با مراجعه به سنت نبوى پى مى بریم که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) تعبیر «لعن» و مشتقات آن را در موارد بسیارى، حتى در خصوص مسلمانان و برخى از صحابه به جهت کارهاى زشتى که از آنها صادر شده بود به کار برده است ؛ نهى هایى که با غضب شدید همراه بوده است . با مراجعه به موسوعه هایى که در مورد احادیث نبوى نوشته شده پى مى بریم که پیامبر(صلى الله علیه وآله) بیش از سیصد مورد بر دیگران لعن کرده اند.( موسوعة اطراف الحدیث النبوى، ج6، ص 594 ـ 606.)پیامبر(صلى الله علیه وآله) می فرمایند: «خدا لعنت کند شراب، شرابخوار، ساقى، بایع و مشترى آن را.»( سنن ابى داود ج 3 ص 324.) و نیز فرمود: «خدا لعنت کند رشوه دهنده و رشوه گیرنده را در قضاوت»( مسند احمد ج 2 ص 387.) و نیز فرمود: «خدا لعنت کند ربا و گیرنده و دهنده و نویسنده و شاهد... آنرا. »(الجامع الصغیر ج 2 ص 406.).مصادیق لعن در قرآن کریمبا مراجعه به قرآن کریم پى مى بریم که خداوند متعال لعن را در چهار مورد به کار برده است:1 ـ در مورد ابلیس ، آن جا که مى فرماید:« وَإنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتى إِلى یَوْمِ الدِّینِ .ــ وهمانا لعنت من برتوست تا روز جزا».( ص آیه 78)2 ـ در مورد عموم کافرین ، آن جا که مى فرماید: « إنَّ اللهَ لَعَنَ الْکافِرینَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعیراً . ـــ همانا خداوند لعنت کرده کافران را و براى آنان جهنم را آماده نموده است». (احزاب آیه 64.)3 ـ در مورد اهل کتاب به طور عموم و یهود به طور خصوص ؛ آن جا که مى فرماید: « لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنى إِسْرائِیلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَعیسَى بْنِ مَرْیَمَ . ــ لعنت شدند کسانى که از بنى اسرائیل کافر شدند، به زبان داود و عیسى بن مریم» (مائده آیه 78.)4 ـ مواردى که لعنت بر عنوان عامّى وارد شده، که قابل انطباق با مسلمین است; مثال:الف) عنوان ظالمین: « ألا لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الظّالِمینَ . ــ آگاه باش لعنت خدا بر ظالمان است». (هود آیه 18.)ب) عنوان کاذبین: « وَالْخامِسَةُ أنَّ لَعْنَةَ اللهِ عَلَیهِ إنْ کانَ مِنَ الْکاذِبینَ . ــ و بار پنجم قسم یاد کند که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغ گویان باشد» (نور آیه 7. )ج)عنوان ایذاء رسول صلى الله علیه وآله: « وَالَّذینَ یُؤْذوُنَ اللهَ وَرسُولَهُ لَعَنَهُمَ اللهُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ . ـــ وکسانى که خدا و رسول را اذیت مى کنند خداوند آنان را در دنیا و آخرت مشمول لعنت خود قرار داده است.» (احزاب / 57)د) عنوان رمى محصنات به زنا: « إِنَّ الَّذینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِى الدُّنْیا وَالآخِرَةِ. ـــ کسانى که به زنان با ایمان و پاک دامن بى خبر از کار بد تهمت بستند محققاً در دنیا و آخرت ملعون شدند» (نور/23)هـ ) عنوان قتل مؤمن:« وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجززاءُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَغَضَبَ اللهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذابَاً عَظیماً . ــ وهرکس مؤمنى را به عمد بکشد مجازاتش آتش جهنم است که در آن جاوید معذب خواهد بود. خدا بر او خشم و لعنت کند، و عذابى بسیار شدید برایش مهّیا سازد».(نسا/93)و) عنوان نفاق: « وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقینَ وَالْمُنافِقاتِ وَالْکُفّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فِیها هِىَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللهُ وَلَهُمْ عَذابٌ مُقیمٌ . ــ خدا مرد و زن از منافقان و کافران را وعده آتش دوزخ و خلود در آن داده، همان دوزخ براى کیفر آنان کافى است، و خدا آنان را لعن کرده و براى آنان عذاب ابد است».(توبه/68)ز) عنوان فساد و قطع رحم: « فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الاَْرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَکُمْ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمْ اللهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ .ــ شما منافقان اگر از فرمان خدا و طاعت روى برگردانید یا در زمین فساد و قطع رحم کنید باز هم امید دارید؟ اینان همین منافقانند که خدا آنان را لعن کرده و گوش و چشمشان را کور گردانید.» (محمد/22 و 23)حکمت لعن و تبرّىدر روایات اسلامى به حبّ و بغض توجّه خاص شده است ؛ چه در سطح کلىّ ، آن جا که مى فرماید: «هل الإیمان إلاّ الحبّ و البغض ــ آیا دین غیر از حبّ و بغض است»( کافى، ج2، ص125، ح5; بحار الانوار، ج66، ص241، ح16)، و چه در مورد و مصداق خاص، همانند آن که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به علىّ(علیه السلام) مى فرماید: «یا علىّ حبّک ایمان و بغضک نفاق ـــ اى على! حب تو ایمان و بغض تو نفاق است.» (معانى الأخبار، ص206; بحار الانوار ج30، ص42، ح13)امّا چرا حبّ و بغض تا این اندازه در نگاه اهل بیت (ع) مهمّ است؟ 1 . حبّ و بغض دو نیروى بسیار عظیم اند که اگر در حدّ کمال در وجود انسان یافت شوند، اثر بسیار عظیمى خواهند داشت ؛ مثلا کسى که محبّت شخصى را به جهت آن که مظهر همه خوبى هاست در دل داشته باشد، این در حقیقت بیانگر عشق و محبّت او بخوبى هاست و این عشق و محبّت نیروى بسیار عظیمى است که مى تواند تمام قوا را در اختیار گرفته و او را به سوى محبوب اصلى ـ که همان خداوند متعال است ـ سوق دهد. و این همان کمال و سعادت مطلوب انسان است.2 ـ از طرفى دیگر، بغض نیز در صورتى که در دل انسان نسبت به یک نفر که کاملا شقى است به وجود آید، در حقیقت در وجود انسان تمام نفرت ها جمع مى شود تا از آن شخص بیزار شود، و این در حقیقت بیزارى از بدى ها و از هر آن چیزی است که انسان را از خدا دور مى کند.3 ـ اسلام بر خلاف برخى ادیان، مانند سکه دو رویى است که به لحاظ ضرورت اجتماعى به هر دو امر مهمّ (تولّى و تبرّى) سفارش کرده است. انسان نمى تواند خوب و بد و یا مظهر خوبى ها و بدى ها، را با هم دوست داشته باشد، زیرا دو امرِ متضادند.4 ـ روان شناسان نیز بر این امر مهم تأکید دارند که بهترین راه (عمومى و خصوصى) براى تشوق مردم به حقّ و حقیقت و دورى از فساد و بدى ها ارائه الگوهایى کامل از هر دو طرف است، که از حیث ادبى و هنرى و روانى اثر بسیارى در جامعه مى تواند داشته باشد.5 ـ حبّ و بغض تنها در قلب نمى ماند، بلکه ظهور و بروز دارد و مادامى که با منع شرعى و عقلى مزاحمت نکند اشکالى ندارد، بلکه رجحان هم دارد. این مطلب از حیث روان شناختی نیز قابل تأمّل است، زیرا ابراز و اظهار یک مطلب سبب تلقین در نفس انسان و ملکه شدن آن مى شود. از همین رو ابراز تبرّى و تولّى در ساختن شالوده روحى انسان بسیار مؤثر است.6 ـ تبرّى و تولّى و لعن کردن در حقیقت شعار دادن و اعلان خطر و بشارت است; اعلان خطر است به مردم که اى مردم! مواظب باشید دشمنانى در کمین بوده و هستند تا دین شما را ضایع کرده و شما را از مسیر مستقیم منحرف سازند، مواظب باشید که از آنان پیروى نکنید. اعلان بشارت است به مردم در این که: ما الگوهایى بسیار کامل و خوب داریم که اگر دنبال آنها رفته و از آنان پیروى کنید، قطعاً به حقّ و حقیقت و لقاى الهى خواهید رسید و این در حقیقت از مصادیق امر به معروف و نهى از منکر اجتماعى است7 ـ اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله) از جهاتى مورد توجه خاص مسلمانان اند، زیرا آنان کسانى اند که پیامبر (ص) را درک کرده و از او سخن شنیده و سیره عملى اش را مشاهده نموده اند. از طرفى، به جهت فداکارى هایى که برخى از آنان در راه حفظ و گسترش اسلام داشته اند قابل تقدیرند; از همین رو مسلمانان توجه خاص به آنان دارند. از سوى دیگر، کسانى که سدّ راه پیشرفت واقعى اسلام بودند و باعث انحراف در جامعه اسلامى مى شدند، بزرگ ترین ضربه را به اسلام و مسلمانان زده اند، به همین علت است که الگوهاى خوب و بد از میان صحابه انتخاب مى شود.با این وصف، به این نتیجه مى رسیم که مسئله تولّى و تبرّى و لعن از ضروریات اجتماعى و از راه هاى سوق دادن مردم به حقّ و حقیقت و دورى از فساد و تباهى است. آرى، آنچه در باب لعن از آن نهى شده این است که لعن ذکر دائمى انسان باشد، همان گونه که در روایات به صیغه مبالغه از آن نهى شده است. در مصادر حدیثى عامه از پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد است که مؤمن، لعّان( بسیار لعن کننده ) نیست.( کنز العمال، ج1، ص146، ح720.) ولى مرحوم فیض کاشانى آن را به لحاظ کمّى و عددى گرفته و حدیث را این گونه معنا کرده است: «مؤمن نباید همه را لعنت کند، ولى از لعن مستحقان جلوگیرى نکرده است، وگرنه مى فرمود: «لاتکونوا لاعنین» زیرا بین این دو تعبیر فرقى است که اهل ادبیات مى فهمند.( المحجّة البیضاء، ج5، ص222)چگونه ممکن است کسى تبرّى را از مستحقّ آن مضایقه کند، در حالى که خداوند متعال مى فرماید: «قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَداً .ـــ براى شما مؤمنان بسیار پسندیده و نیکوست که به ابراهیم و اصحابش اقتدا کنید که آنان به قوم خود گفتند: ما از شما و بت هاى شما که به جاى خدا مى پرستید به کلّى بیزاریم. ما مخالف و منکر شماییم و همیشه میان ما و شما کینه و دشمنى خواهد بود».( ممتحنة آیه 4 )محلّ نزاع کجاست؟حقیقت این است که بین هیچ مذهبى از مذاهب اسلامى در اصل مسئله لعن اختلاف چندانى نیست و فقط برخى از افراد ساده لوح و خشک ، در اصل مسئله احتیاط می ورزند، ولى اکثر قریب به اتفاق علمای مذاهب ، اصل جواز لعن را قبول دارند، واگر اختلافى هست در متعلّق و محلّ لعن است.همان گونه که گفته شد، شیعه امامیه لعن را برای برخى از صحابه که منشأ فساد در جامعه عصر خود و بعد از آن تا روز قیامت شده اند نیز ، به کار مى برد. و از آن جا که صحابه، مورد توجه خاص ، و براى عموم مردم محک دین هستند ، شیعه امامیه ضروری مى داند که با اعلام برائت از آنان مردم را از این خطر بزرگ آگاه سازد، که این فرد یا دسته خطر سازند ؛ تا مردم از او و دسته و طرفدارانش دورى گزینند و در راه و عقیده اش قرار نگیرند و این در حقیقت از مصادیق امر به معروف و نهى از منکر است. ولى اهل سنت مى گویند: کارى به صحابه نداشته باشید، همه را تقدیس کنید، و لو احیاناً کار زشتى انجام داده اند، چون اینها واسطه فیض تشریع از طریق پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر ما مى باشند؛ و پیامبر (ص) همه را قابل اقتدا معرّفی کرده است. ولى شیعه امامیه به این نکته نیز توجه دارد که با وجود امامان معصوم و رهبران الهى ـ که مورد توجه خاص خدا و رسول بوده اند ـ قدح و تضعیف و تبرّى از برخى صحابه مشکلى ایجاد نمى شود. ما ـ همانند برخى از منصفان اهل سنت ـ عدالت کلّ صحابه را قبول نداریم، به نصّ آیات و روایات صحیح اسلامى از طریق فریقین، برخى از صحابه کارهاى بسیار زشتى انجام داده اند که بعضى از آنها جنبه شخصى نداشته، بلکه سبب انحراف عظیم در جامعه اسلامى شده است ؛ از همین رو لعن آنان هیچ مشکلى در دین به وجود نخواهد آورد. این موضوع در بحث «عدالت صحابه» به طور مفصل بیان شده است.تصریح قرآن و سنت به لعن برخى از صحابه.قبلا اشاره شد که قرآن کریم لعن را در چهار محور به کار برده است که قسمت چهارم از آن ، مورد نظر ماست، که با اطلاق لعن بر مورد عام شامل برخى از صحابه نیز شده است، و حتى در برخى از موارد شخص خاصّی صحابى لعن شده است ؛ از آن جمله این آیه شریفه است: « وَإِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَاناً کَبِیراً . ـــ اى رسول ما به یاد آور وقتى را که به تو گفتیم خدا البته به همه افعال و افکار مردم محیط است و ما رؤیائى که به تو ارائه دادیم جز براى آزمایش و امتحان مردم نبود، و درختى که به لعن در قرآن یاد شده و ما به ذکر این آیات عظیم آنان را مى ترسانیم و لکن بر آنان طغیان و کفر و افکار شدید چیزى نیفزاید».( اسراء آیه 60)مفسران در ذیل این آیه مى گویند: مراد از شجره ملعونه در قرآن، شجره و اصل و نسب حکم بن ابى العاص است و مقصود از خواب و رؤیا، رؤیایى است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در خواب دیدند که فرزندان مروان بن حکم یکى پس از دیگرى بر منبرش مى نشینند».( تفسیر فخررازى، ج20، ص237; تفسیر قرطبى، ج10، ص281، تفسیر روح المعانى، ج15، ص105.)هم چنین پیامبر (صلى الله علیه وآله) در موارد زیادى برخى از صحابه را لعن کرده که از مشهورترین آنها و فرزندان اوست. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «واى بر امّت من از آنچه در صلب او (حکم بن ابى العاص) است».( مستدرک حاکم، ج4، ص481; صواعق المحرقه، ص179 ودر المنثور، ج4، ص191.)نصر بن مزاحم منقرى به سند خود از براء بن عازب نقل مى کند: روزى ابوسفیان با فرزندش (معاویه ) بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد شد، حضرت فرمود: «بارخدایا! لعنت فرست بر تابع و متبوع(وقعه صفین، ص217) یعنى بر معاویه و ابوسفیان.لعن نوع و شخصابو حامد غزالى در مورد لعن قاعده اى را ابداع کرده که با روایات ذکر شده منافات دارد، وی گفته است: لعن بر دو نوع است: قسمى از آن جایز است و آن لعن بر عنوان کلّى است با اوصاف خاص، مثل: «لعنة الله على الکافرین و المبتدعین و الظالمین وآکلى الربا و...» وقسمى دیگر لعن شخص خاص و معین است که خطر آن بزرگ است، مثل این که بگوید: خدا زید را لعنت کند و... و اگر بر فرض خواستید شخص معیّنى را که کفر یا فسقش ثابت شده لعن کنید، او را با تعلیق لعن کنید، به این معنا که بگویید اگر او توبه نکرده است ، خدا لعنتش کند(احیاء علوم الدین، ج3، ص133 ـ 135.) ابن تیمیه نیز شبیه همین تفصیل را در کتاب الفتاوى الکبرى نقل کرده است(الفتاوى الکبرى، ج4، ص220)در این جا ذکر چند نکته در جواب این دو لازم است:1 ـ همان طور که اشاره شد، لعن برای این است که مردم الگوهای خوب و بد را بشناسند ؛ و افراد و اشخاصند که الگو قرار مى گیرند، نه انواع ؛ از همین رو در اظهار ولایت و برائت نیز باید افراد مورد نظر باشند.2 ـ در روایاتى که به آن اشاره شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) افراد خاصی را بدون تقیید مورد لعنت قرار داده اند. در روایت است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) تایک ماه کامل ، قاتلان اصحاب بئر معونه را در نمازهایش لعنت مى کرد. و اگر در موردى پیامبر(صلى الله علیه وآله) از لعن نهى کرده است باید آن را توجیه نمود، مانند حدیثى که بخارى آن را روایت کرده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در موارد متعددى به شارب خمر حدّ جارى ساخت، ولى از لعن کردن او نهى فرمود(صحیح بخارى، ج8، ص14.) و حال آنکه پیامبر بنابر نقل روایات دیگر شرابخوار را لعن کرده است(جامع الصغیر ج2 ص406) بنا بر این ، این مورد خاصّ باید از درستی توجیه شود که چرا پیامبر (ص) بعد از اجرای حدّ از لعن آن شخص نهی فرمودند. و شاید وجه این امر این باشد که اجرای حدّ معمولاً موجب می شود که شخص معصیت خود را ترک کند یا آن را علنی نکند. لذا وقتی بر کسی حدّ جاری شد فرض بر این است که او از معصیت خود دست برداشته است. پس تا بار دیگر آن معصیت از او سر نزده است نمی توان او را لعن نمود.3 ـ مورد بحث ما در مواردى است که اشخاص فاسق بر فسق و گمراهى و ضلالت باقى بوده و با آن از دنیا رفته اند. ما این گونه افراد را لعن مى کنیم ؛ کسانى که با انحرافاتشان مسیر جامعه اسلامى را به گمراهى کشانده اند، که آثارش تا کنون وجود داشته و بر جاى مانده است.4 ـ بدى ها را مى توان بر دو نوع تقسیم نمود: یکى آن که جنبه شخصى دارد، مثل شرب خمر و غیره، و دیگرى گناهانی که جنبه عمومى داشته و باعث انحراف جامعه می شوند و مورد الگوبرداری قرار می گیرند. مثل بدعت گذارى در دین. اگر لعن شخص جایز است در قسم دوم است نه در قسم اول ؛ زیرا لعن در قسم اوّل در حقیقت از مصادیق غیبت و اشاغه بدیهاست، که اسلام از آن نهى اکید کرده است. لعن امثال ابوسفیان و معاویه و ... توسط پیامبر (ص) نیز از قبیل لعن قسم دوم بوده است . حتّی گاه خود اصحاب نیز برخی از اصحاب دیگر را مورد لعن قرار می دادند. در تاریخ آمده است که عمر بن خطاب ، خالد بن ولید را به جهت کشتن مالک ابن نویره مورد لعنت قرار داد(تاریخ طبرى، ج2، ص241; کامل بن اثیر، ج3، ص358 وشرح ابن ابى الحدید، ج1; ص179.) امام على(علیه السلام) نیز عبد الله بن زبیر را در روز قتل عثمان لعن و نفرین کرد(مروج الذهب، ج2، ص54.) هم چنین، عبد الله بن عمر ، فرزندش را سه بار لعن و نفرین کرده است(جامع بیان العلم و فضله، ج16، ص414، ح45174). لعن آری ولی سبّ هرگز.آنچه را که مورد بحث قرار داده و جواز و رجحانش را ثابت کردیم، لعن و نفرین بود نه سبّ، زیرا بین این دو واژه فرق است. سبّ در لغت به معناى شتم و دشنام است.( النهایه، ج4، ص330، صحاح اللغه، ج1، ص144; لسان العرب، ج1، ص455 و مجمع البحرین، ج2، ص80) طریحى مى گوید: شتم آن است که توصیف کنى چیزى را به صفتى که در آن نقص است.( مجمع البحرین، ج6، ص98)اسلام نه تنها اجازه لعن و نفرین را در مورد مستحقین آن داده است، بلکه آن را امر راجح مى داند ولى از سبّ و شتم به شدّت نهى نموده است ؛ خداوند متعال مى فرماید: « وَلاَ تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا اللهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْم... ـــ و شما مؤمنان بر آنان که غیر خدا را مى خوانند دشنام مدهید تا مبادا آنها هم از روى دشمنى و جهالت خدا را دشنام دهند».( انعام آیه 108 ) هنگامى که امیر المؤمنین (علیه السلام) شنیدند که عمرو بن حمق و حجر بن عدى ، در جنگ صفین ، اهل شام را سبّ مى کنند، آنان را از این عمل باز داشته و فرموند: «من بر شما کراهت دارم که بسیار سبّ کننده باشید، ولى اگر اعمال آنان را توصیف کرده و احوال آنها را به مردم گوشزد کنید بهتر است...»( نهج البلاغه، ج2، ص211، کلام 201; الاخبار الطوال، ص165 و تذکرة الخواص، ص154.) مطلب دوم:جایگاه و فلسفه لعن و نفرینچرا باید دشمنان امام حسین علیه السلام را لعن کرد؟ آیا واژه لعن و نفرین و به طور کلّی، فرهنگ تبرّی موجب «خشونت گرایی» و «دشمن تراشی» نمی شود؟ بهتر آن نیست شیوه ای شیرین پیش رو قرار دهیم و تنها با بیان سلام های زیارت عاشورا، به جای «گلوله» از «گل» سخن بگوییم و استراتژی «صلح و سکوت و سلام» را برگزینیم؟!آشنایی با این قبیل موضوعات، گسترش و نگرش دلنشینی به گفت و گوی ما می بخشد و فضای جدیدی از معارف ناب فرهنگی در برابر دیدگان اندیشه های ما می گشاید. از این رو شایسته است پیش از هر سخنی، بدانیم:1. تعریف «خشونت» از نظر آیین اسلام چیست؟ و آیا فرهنگ «تبرّی» نوعی رویکرد به خشونت است؟!2. بنیان آموزه های دینی، بر خشونت و نفرین است یا محبّت و معرفت؟!3.آیا فرهنگ «دوستی با دوستان» و «دشمنی با دشمنان» تنها در اسلام وجود دارد یا در سایر فرهنگ ها و ادیان نیز به چشم می خورد؟4. لعن در زیارت عاشورا مخصوص زمان بنی امیه بوده است یا اکنون نیز، که هیچ اثری از آنان نیست ، بازهم باید قاتلان امام حسین علیه السلام را نه یک بار و دوبار بلکه صدها بار لعن کرد؟!خشونت و جایگاه تولّی و تبرّی.«خشونت» به معنی درشتی، سختی 1 ؛ و هرگونه برخورد غیر منطقی، ستم آلود و غرض آمیز است که به دور از انصاف و استدلال صورت می گیرد و باعث رواج کینه توزی، عصیان گری و بی امنیتی در جامعه می شود.گاه این واژه به معنای برخورد قاطع و تمام عیار امّا منطقی و شایسته، قلم داد می شود و از آنجا که به دور از تسامح و تساهل یا نرمی است، آن را خشونت می گویند. همانند سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم درباره علی علیه السلام ، که در پاسخ به اعتراض اصحاب نسبت به قاطعیت و عدم گذشت او در تقسیم خودسرانه غنایم توسط برخی، فرموند:«فانّه خشنٌ فی ذات اللّه غیر مداهن فی دینه . ـــ علی دارای صلابت و قاطعیّت نسبت به اجرای احکام الهی است. »2لعن و نفرین به عنوان «برائت»، یکی از شروط «تقرّب» است؛ همان گونه که در زیارت امام حسین علیه السلام می گوییم: « یا ابا عبداللّه! انّی اتقرّب الی اللّه و الی رسوله و الی امیرالمؤمنین و الی فاطمة و الی الحسن و الیک بموالاتک و بالبرائة ممّن قاتلک و نصب لک الحرب و بالبرائة ممّن اسّس اساس الظّلم ... ــــ ای حسین! من تقرّب می جویم به خدا و به رسول او و به امیرمؤمنان و به فاطمه زهرا و به حسن مجتبی و به تو، به وسیله موالات و دوستی تو و به وسیله برائت و بیزاری جستن از هرکس که با تو جنگید و جنگ را علیه تو برپا ساخت و به وسیله برائت جستن از هرکس که پایه ظلم و ستم را درباره شما نهاد...»3برائت از امتیازهای مکتب اسلام است؛ زیرا تأکید بر مرز دوستی ها و دشمنی ها می شود تا پیروان این آیین با نمایان ساختن این مرزها، «حبّ» و «بغض» خود را آشکار سازند و هماره بین حقّ و باطل، خیر و شرّ، عدل و ظلم و حسین و یزید، یک طرف را برگزینند که: « فمن یکفر بالطّاغوت و یؤمن باللّه فقد استمسک بالعروة الوثقی... ـــ هرکس به طاغوت کفر ورزید و به خداوند ایمان آورد، همانا به دستگیره مستحکم الهی، که هرگز گسسته نخواهد شد، چنگ زده است. ... »4با این نگرش، به خوبی درمی یابیم که «ایمان به خداوند» و قرار گرفتن در صراط هدایت و رستگاری، با انجام مقدمه ای که «کفر به طاغوت و نفی طاغوتیان» است، صورت می پذیرد و هریک از خدا باوران باید در درون خود، «کفر نسبت به طاغوت» و «ایمان نسبت به اللّه» را داشته باشند؛ زیرا: « کفر و ایمان، قرین یکدگرند *** هر که را کفر نیست، ایمان نیست.»این بینش ناب، تجلّی بخش حقیقتی است که در آن ، فرهنگ تولّی و تبرّی5 ، به معنی دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا، به عنوان «گرایش و گریز» در عرصه «اندیشه های آسمانی» و در شیوه های رفتاری ـ فردی و اجتماعی ـ نمود می یابد تا هریک از دین باوران متعهد ، مرزهای دوستی و دشمنی را که باعث تقویت یا تضعیف آرمان های آسمانی می شود، حفظ نمایند و در نگاه دوستان و دشمنان، برجسته سازند؛ همان گونه که این شیوه را در پاسداری از اموال و دارایی خویش نسبت به دیده ها و دل های اطرافیان به کار می گیرند. بی تردید این بینش و شیوه بر اساس فطرت و خرد است و خدا جویان را افرادی آرمان گرا، صاحب نظر و ارزشی تجلّی می دهد تا هرگز در سیاهی لشکر دشمن قرار نگیرند و زبونانه «تساهل و تسامح» و استراتژی «لبخند و صلح و سلام» را بهانه بی بهانگی خویش قرار ندهند.آموزه های دینی؛ خشونت یا محبّت؟!با هم، نگاهی نو و معرفت آفرین به مجموعه معارف ناب محمدی می کنیم و پاسخ های خود را به دست می آوریم:1. لعن و نفرین، آغاز یا پایان راه؟با گذری بر جلوه های اعتقادی و اخلاقی، به خوبی درمی یابیم که هرگز در مرحله نخست رویارویی با دشمنان، سخن از لعن و نفرین مطرح نمی شود بلکه تعامل، مفاهمه، گفت و گو و عرضه افکار و اندیشه ها به گونه ای مستدلّ ، منطقی و دلپذیر مورد نظر قرار می گیرد. از این رو ، خداوند به رسول سعادت آفرین خود می فرماید: « ادع الی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتی هی احسن. ـــ ( ای رسول ما!) به سوی خداوند با سخن متقن و حکمت آمیز و موعظه پسندیده و نیکو و(در پایان) آنها را با مجادله و گفت و گوی پسندیده و بهتر، دعوت نما.»6 و از آن سو پیروان پیامبر خود را ، به اعتدال و سنجیده سخنی توصیه نموده و آنان را از هر گونه زشتی گفتار برحذر داشته و می فرماید: « و لاتسبّوا الذّین یدعون من دون اللّه فیسبّوا اللّه عدواً بغیر علم.ـــ به کسانی که غیر خدا را پرسش می کنند و (بت ها را) می خوانند، توهین نکنید؛ چرا که آنان نیز به خدای شما از روی دشمنی و به دور از آگاهی، اهانت می کنند »7 این بینش روشن ، نسبت به استحکام باورهای دینی و استفاده از راهکارهای اصولی و خردمندانه در برخورد با مخاطبان ، موجب گردید که در جنگ های مختلف ـ که فرمانده کلّ قوا شخص «معصوم» ، یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم یا امام علیه السلام بوده است ـ هرگز اجازه شروع درگیری و قتال صادر نشود و پیش از هرگونه جنگ و ستیزی،«اتمام حجّت» به معنای ارایه اندیشه و عرضه فکر و فرهنگ، در اولویت قرار گیرد. و گاه زیان های قبلی از سوی دشمن نادیده گرفته می شده است تا راه دعوت به سوی سعادت باز و پرنور بماند؛ همانند جنگ خیبر که پس از بارها ناکامی مسلمین ، آنگاه که رسول خدا تصمیم گرفت امیرمؤمنان علی علیه السلام را فرمانده سپاه برای حمله به دشمن نماید، با چشم پوشی از صدمات و لطمات وارده از ساکنان خیبر ، رو به فرمانده رشید و بصیر خود کرده و فرمود: « یا علی! فواللّه لاَن یهدی اللّه بک رجلاً واحداً خیرٌ لک ان تکون لک حُمُرالنّعم. ــ علی جان! به خداوند سوگند! اگر پروردگار به وسیله تو یک نفر ـ از یهودیان خیبر ـ را هدایت کند، برای تو از شتران ارزشمند سرخ موی بهتر خواهد بود.»82. «استقبال» یا «مقابله» با خشونت؟!نگرشی جامعه شناسانه به اسلام ، بیانگر این حقیقت ارزشمند است که آموزه های اسلام، «استقبال» از لعن و نفرین یا سبّ و توهین را مردود و ناپسند می شمرد و «مقابله» با آن را به عنوان عامل بازدارنده اجتماعی حفظ ارزش ها و هنجارهای حقیقی جامعه و ارایه الگوهای شایسته برای نسل ها و عصرهای آینده ضروری می داند. به یقین این شیوه، نماد برجسته ای از «ارحمُ الراحمین»بودن خدا و «رحمةٌ للعالمین» بودن رسول خداست تا صالح و ناصالح ، یکسان تلّقی نشوند و «پاکان» و «ناپاکان» پاداش و کیفر خود را در امروز و فردای زندگی به خوبی بنگرند.پروردگار حکیم با چنین نگاهی «قصاص» را ــ که گاه ظاهری ناراحت کننده دارد. ــ «مرگ و نیستی» نمی داند، بلکه «حیات و هستی» برای جامعه معرفی می کند و می فرماید: « ولکم فی القصاص حیوةٌ یا اولی الابصار. ــ و برای شما (دین باورانِ خداجو) قصاص، مایه حیات و زندگی است ای صاحبان عقل و اندیشه!»9 آنان که شناخت جامعی نسبت به حوادث تلخ و شیرین جامعه دارند، به خوبی از تأثیر قصاص ــ به عنوان پاسخ به خشونت ــ آگاهی داشته و آن را باعث مصون ساختن خانواده ها از آثار زیانبار زشتی ها و بدی ها می شمرند.3. نمادها و نمودهای عشقهرگاه عشق و احساس انسان به فعلیّت برسد، دو نماد پیدا می کند:الف) عشق و ارادت به آنچه متصل به محبوب است.ب) تنفّر و بیزاری نسبت به تمامی بدی ها و زشتی ها از نظر محبوب.تجلّی این دو در نگاه مریدان و علاقمندان موجب می شود که در بخش نخست، احترام و قداستِ اجزاء و لوازم زندگی و محبّت دوستان در وجود ما نمایان شود و در بخش دیگر، نسبت به بدی ها و دشمنی هایی که با دوستان می شود، بی تفاوت و بی احساس نباشیم؛ بلکه گاه با سکوت و گاهی با لعن و زمانی با فریاد و شیون، برائت و بیزاری خود را نشان دهیم؛ همان گونه که در برابر کینه توزان و مخالفان با ارزش ها و آداب و رسوم برجسته فامیلی و خانوادگی، ناراحتی و خشم خود را نمایان می کنیم.4. تشویق و تکذیب؛ واکنشی فطریحسّ فطری انسان و واکنش درونی افراد، تمجید و سپاس از کارهای شایسته و تکذیب و پرخاش در برابر افعال ناشایست است. این، شیوه همیشگی افراد با هر مکتب و مرام و یا دین و آیین است که در حالت اعتدال، نوعی عکس العمل و واکنش درونی را نسبت به افعال بیرونی در خود احساس کنند. به دیگر سخن، لعن و نفرین دین باوران به ظالمان، هرگز به عنوان «عمل» و «کنش» محسوب نمی شود، بلکه عکس العمل و واکنشی است که در اثر ستم ستمکاران در احساس و اندیشه خود می یابند؛ همان گونه که قرآن کریم نقض عهد تبهکاران را نسبت به ارزش های الهی و انسانی باعث لعن خداوند، و سیه دلی آنان شمرده و می فرماید: « فبما نقضهم لعنّاهم و جعلنا قلوبهم قاسیة. »10 چنان که در سخنی دیگر انحراف دل های منحرفان را بازتاب چرخش اولیّه آنان از صراط مستقیم سعادت معرفی می کند: «فلمّا زاغوا ازاغ اللّه»و فراموشی یاد خداوند ـ به عنوان عامل امید و اطمینان و ایمان ـ را علّت فراموشی خود بیان می نماید: «نسوا اللّه فانساهم انفسهم»11به عبارت دیگر، «هدایت» دارای سه نوع است: تکوینی، تشریعی و پاداشی. اما ضلالت و گمراهی تنها جزاء است. زیرا بازخورد گفتار، پندار و رفتار گمراهان و سیه روزان، ضلالت و گمراهی آنان است؛ همان گونه که نصرت خداوند برای برخی پاکان، به خاطر نصرت دین خداوند از سوی آنان است: «اِنْ تنصروا اللّه ینصرکم و یثبّت اقدامکم»125. لعن و نفرین؛ خشونت یا عدالت؟!پاره ای گویندگان و نویسندگان، نگاهی یک سویه به احکام الهی دارند و هماره از روزنه ای مخصوص و محدود به وقایع می نگرند. اینان جلوه ظاهری لعن را دیده و به دور از کلان نگری، آن را خشونت تلقی می کنند، در حالی که فرهنگ برائت و اظهار لعن نه تنها «خشونت» نیست بلکه «عدالت» است.در زیارت عاشورا، فرازی این چنینی به چشم می خورد که در آن می خوانیم:« فلعن اللّه اُمَّةً اسّست اساس الظلم والجور علیکم اهل البیت... [ مصائب امام حسین علیه السلام و خاندان پاک و اصحاب تابناک او به گونه ای عظیم و بزرگ بود که بر ما و بر همه اهل اسلام و در آسمان ها و بر جمیع اهل آسمان ها سنگین بود.] پس خداوند لعنت کند گروهی را که اساس ظلم و ستم را بر شما اهل بیت، بنیان نهادند...»13صاحب نظران، حرف « ف » در «فَلَعَنَ اللّهُ» را فاء تفریع می نامند؛ یعنی چون چنان کردند، پس لعنت خداوند بر آنان باد. به دیگر سخن، لعن ما خشونت نیست بلکه جواب خشونت آنان است.در فرازهای دیگر زیارت عاشورا به خوبی ره آورد اعمال خشونت بار آنان ، لعن و نفرین پیروان معصومان علیهم السلام دانسته شده است: « لعن اللّه امة دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم الّتی رتّبکم اللّه فیها و لعن اللّه امة قتلتکم و لعن اللّه الممهّدین من قتالکم برئت الی اللّه و الیکم منهم و من اشیاعهم و اتباعهم و اولیائهم یا اباعبداللّه»همان گونه که در بخشی از این زیارت، به خوبی غیرت و خروش دینی شیعیان در برجسته سازی مرزهای اندیشه و عشق آسمانی آشکار می شود و لعن آنان نشان خاکستری نبودن یعنی دوری از بی تفاوتی و بی احساسی آنان محسوب می گردد: « لعن اللّه امة اَسْرَجَتْ و الجَمَتْ و تنَقَّبَتْ لقتالک. ــخداوند لعنت کند گروهی را که بر اسبان خود زین گذاشتند و بر آنان لجام نهادند و نقاب زدند [و آماده] جنگ با تو شدند.» بدون شک این شیوه روشنگر، برگرفته از آیات روح پرور قرآن مجید است؛ آنجا که لعن به کافران را به خاطر کفر آنان بیان می کند: «لعنهم اللّه بکفرهم»14 و «اصحابُ السّبت» یعنی فرمان شکنان روز شنبه در بین یهودیان را برای دستیابی به درآمد ماهیگری لعن می کند و علت آن را، نافرمانی آنان می شمرد: «کما لعنّا اصحاب السّبت»15 از این رو، اهل سنّت نیز لعن و نفرین به قاتلان و ظالمان کربلا را به خاطر جنایات فجیع آنان جایز می شمرند.ابن حجر حنبلی در کتاب «الصواعق» می نویسد: « از امام احمد حنبل در مورد لعن یزید سؤال شد، او در پاسخ گفت: چگونه لعنت نشود کسی که خداوند او را در قرآن لعن نموده است ؛ آنجا که می فرماید: « فهل عسیتم ان تولّیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم اولئک الذین لعنهم اللّه» ؛ و چه گناه و قطع رحمی بالاتر از آنچه که یزید انجام داد.»علاّمه تفتازانی حنفی نیز با صراحت به یزید لعن می فرستد و در کتاب «شرح العقاید» می نویسد: «حقیقت این است که رضایت یزید به قتل حسین علیه السلام و شاد شدن او بدان خبر و اهانت کردن وی به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از اخباری است که در معنا متواتر است؛ هرچند که تفاصیل آنها تک تک است ، ولی توافقی درباره مقام یزید بلکه درباره ایمان او ـ که لعنت خدا بر او و یارانش بادـ نداریم.»امام شوکانی، دانشمند سنّی مذهب، صریحتر از علاّمه تفتازانی به تشریح فجایع خونبار عاشورا می پردازد و در کتاب «نیل الاوطار» می گوید: « به تحقیق عده ای از اهل علم افراط کردند و حکم نمودند که حسین ، نوه پیامبر ، نافرمانی یک آدم شرابخوار و دائم الخمر را نموده است و حرمت شریعت یزید بن معاویه را هتک کرده است. خدا لعنتشان کند ، چه سخنان عجیبی که از شنیدن آنها مو بر بدن انسان راست می شود.»جالب توجه آنکه ابن خلدون ـ اندیشمند بزرگ اهل سنّت ـ در مقدّمه تاریخش ، و ابن عماد، فقیه حنبلی در «شذرات الذهب» و ابن جوزی حنبلی، با نگاهی شایسته به شخصیّت امام حسین علیه السلام نگریسته اند و با شفافیّت بسیار ، یزید را فردی دائم الخمر و قمارباز و قاتل فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم دانسته اند که سزاوار لعن و نفرین است. امام شافعی که در «دوستی اهل بیت» زبانزد است، با سروده زیبای خود، بینش خویش را آشکار می کند و می گوید:« حسین کشته ای است بدون جرم و گناه که پیراهن او به خونش رنگین شد؛ اگر گناه من دوستی اهل بیت پیامبر است، پس گناهی است که من از آن توبه نمی کنم. اهل بیت پیامبر در روز محشر شفیعان من هستند و اگر نسبت به آنان بغضی داشته باشم، گناه نابخشودنی است.»این نگرش منصفانه در بین برخی از عالمان اهل سنّت، موجب شده است مفسّری برجسته چون آلوسی در تفسیر «روح المعانی»، ضمن اشاره به دیدگاه امام محمد غزالی نسبت به لعن و نفرین قاتلان امام حسین علیه السلام ، بگوید: « تا زمانی که چشمی برای مصائب حسین علیه السلام می گرید، باید به قاتلان او لعن کرد که چنین جنایت عظیمی را در کربلا مرتکب شدند.»علاّمه اقبال لاهوری نیز در شعری شعورآفرین، قیام امام حسین علیه السلام را ترسیم کرده و می گوید:« رمز قرآن از حسین آموختم ****** ز آتش او شعله ها افروختم تار ما از زخمه اش لرزان هنوز ****** تازه از تکبیر او ایمان هنوز ای صبا، ای پیک دور افتادگان**** اشک ما برخاک پاک او رسانو می سراید:داستان پسر هند مگر نشنیدی* که ازاو و ز سه کس او به پیمبرچه رسید؟!پدر او دُرِ دندان پیمبر بشکست************ مادر او جگر عمّ پیمبر بمکیداو به ناحق، حق داماد پیمبر بگرفت******** پسر او سر فرزند پیمبر ببریدبر چنین قوم، تو لعنت نکنی، شرمت باد**** لَعَنَ اللّهُ یزیداً و عَلی آلِ یزید 6. تأثیر تربیتی لعن و برائتعشق به خوبی و تنفّر از بدی ها ، در ذات و سرشت انسان ها نهفته است و هر فردی را با هر نوع گرایش فکری ـ فرهنگی به سوی آرمانی والا هدایت می کند.این ویژگی برجسته موجب می شود که همیشه و در هر حال روحیه الگوپذیری و اسوه یابی در ما تجلّی نماید و برای ماندگار کردن خویش همانند محبوبان عمل کنیم و نیازهای گوناگون روحی و جسمی خود را به طور شایسته و بایسته ای پاسخ دهیم.فرهنگ برائت و سنّت لعنت در بین دین باورانِ صاحب بصیرت، زمینه ساز نعمتی ناپیدا می شود که از آغاز تا فرجام زندگی خویش را به خوبی ها آراسته سازند تا سلام و درود نسل ها و عصرهای بعدی را نصیب خود سازند و با دوری از هرگونه زشتی و ناپاکی، خویش را از لعنت و نفرین همگان رها نمایند. و این، بزرگ ترین تأثیر جاودان و ماندگار برای لعن به ظالمان تاریخ محسوب می شود.7. سلام های آغازین؛ بیان معیارهای بنیادیناز آنجا که سخن از بنیان آموزه های آسمانی اسلام بر خشونت و لعنت یا مهربانی و رحمت است، بار دیگر «زیارت عاشورا» را می گشاییم تا پاسخ خود را از فرازهای فروزان این زیارت برگیریم. در آغاز این زیارت، هفت سلام می خوانیم و می گوییم:السّلام علیک یا اباعبداللّهالسّلام علیک یابن رسول اللّهالسّلام علیک یا خیرة اللّه و ابن خیرتهالسّلام علیک یابن امیرالمؤمنین و ابن سیّد الوصیّین السّلام علیک یابن فاطمة الزّهراء سیّدة نساء العالمینالسّلام علیک یا ثاراللّه و ابن ثاره والوتر الموتورالسّلام علیک و علی الارواح الّتی حلّت بفنائکپس از آن، سلام دیگری می دهیم و می گوییم:علیکم منّی جمیعاً سلامٌ اللّه ابداً ما بقیتُ و بقی اللیل و النّهاردر پی آن، سخن از مصائب جانسوز و سختی های سهمگین روز عاشورا به میان می آوریم و به خاطر آنها، به ظالمان و غاصبان لعن و نفرین می کنیم.با مرور این چنینی بر زیارت عاشورا و فرازهای درس آموز آن درمی یابیم که بنیان بینش ها ونگرش های اعتقادی، فکری و فرهنگی در اسلام پیش از لعنت و ذلّت، رحمت و مغفرت است که در سلام های پی درپی تأکید شده است؛ همان گونه که در سخنان معرفت آفرین پیشوایان معصوم بدین نکته ارزنده اشارات فراوانی به چشم می خورد.پیام آور رحمت، حضرت ختمی مرتبت، به پیروان روشن بین خود می فرمود:« لا ینبغی للمؤمن ان یکون لعّانا 16... ان استطعت الّاتلعن شیئاً فافعل17 سزاوار نیست برای فرد مؤمن که پی در پی دیگران را لعن نماید... اگر (پدیده ها و حوادث به گونه ای است که) می توانی هیچگاه لعن و نفرین نکنی، این گونه عمل کن.»اما در سخن دیگر، بندگان درهم و دینار و جاه و جیفه دنیا همانند پیمان شکنان عاشورا را، دو بار لعنت کرد و فرمود: « ملعونٌ معلونٌ مَنْ عبد الدّینار و الدّرهم.18 ــ لعنت باد، لعنت باد بر کسی که (ارزش ها و آرمان های الهی را زیر پا بگذارد و برای رسیدن به هدف های شیطانی و ناپایدار دنیوی) بنده دینار و درهم شود.»آری نگاه و نگرش زیبا و مهرآفرین به تمامی هستی و پدیده های خلقت، رسالت نخست هریک از ماست، اما مرز و معیار آن، بایدها و نبایدهای الهی در عرصه های مختلف اجتماعی و اعتقادی است.شیوه ای عقلائی و فطریفرهنگ نفرین و نفرت نسبت به دشمنان و مهر و محبّت به دوستان و خوبان، در همه زمان ها و در بین تمامی ملّتها ـ با توجه به آداب و رسوم هریک از آنان ـ وجود داشته است. بر افراشته نگاهداشتن بیرق ها و پرچم ها، زنده نگاهداشتن نام قهرمانان، افروخته ساختن مشعل های یاد بود و نامگذاری خیابان ها و میدان ها، همه و همه، نمادی از بیداری و بالندگی یک کشور و ارایه الگوهای درس آموز به نسل های مختلف نسبت به دفاع از ارزش ها، مقدّسات و دلبستگی های یک مرز و بوم است.بدون شک در کشوری که اعتقادات قدسی و آسمانی وجود ندارد و برای یاد بود مظلومان و قهرمانان خویش دقیقه ای را به «سکوت» و یا لحظاتی را به «مارش مخصوص» و نواختن «آهنگی حماسی و پرخروش» اختصاص می دهند؟ بلندترین فریاد را بر سر ستم پیشگان و خونخواران فرود می آورند و بزرگ ترین پیام حق خواهی و عدالت طلبی را به تمامی مخاطبان خود می دهند.به راستی چنین آداب و رسومی که با توجه به فرهنگ عمومی هر کشوری انجام می شود، ترجمان «دوستی با دوستان» و «دشمنی با دشمنان» یک ملّت تلقّی نمی شود؟ و روشن تر از آن، نوعی عزم و انتخاب و بیداری و پویایی ملّی برای حفظ و حراست از ارزش های مورد قبول هر جامعه به حساب نمی آید؟و آیا آنان که مخالف لعن دشمنان هستند و برای این نظر خود دلایل مختلفی ارایه می کنند، با کسانی که قصد ربودن دارایی یا در پی ضربه زدن به شخصیت اجتماعی آنها هستند، تنها و تنها با گُل و لبخند و شربت و شیرینی رو به رو می شوند؟! آیا در نگاه آنها هیچ تفاوتی بین بهترین دلسوزان و بدترین دشمنان آنان وجود ندارد؟! یا اینکه«برائت» و «محبّت»، دو روش عقلانی و برتر از آن، فطری است که در نهاد یکایک افراد به ودیعت نهاده شده است؛ چنانکه هرگاه این گزینش عقلانی و فطری در فردی از خانواده یا اجتماع وجود نداشته باشد، همگان به راه و رسم زندگی او انتقاد می کنند و نسبت به دلایل وی، روی خوش نشان نمی دهند.پی نوشت ها:1.مجمع البحرین، ج 1، ص 650؛ کتاب العین، ج 4، ص 170.2. الارشاد، ج 1، ص 172.3. زیارت عاشورا ،ر.ک: بحارالانوار، ج 98، ص 293.4. بقره/ 256.5. ر.ک: الکافی، ج 1، ص 185 و 210.6. نحل/ 125.7. انعام / 108، ر.ک: تفسیر المنار، ج 7، ص 697.8. العمده، ص 149 و 157.9. بقره/ 179.10. مائده/ 13.11. حشر/ 19، ر.ک: توبه/ 67؛ انعام/ 44؛ اعراف/ 51.12. محمد/ 7.13. بحارالانوار، ج 98، ص 237.14. بقره/88.15. نساء/ 46.16. کنز العمّال، خ 8185، ر.ک: الکافی، ج 2، ص 326.17. همان، خ 8192، ر.ک: کشف الغمّه، ج 2، ص 189.18. وسایل الشیعه، ج 20، ص 350؛ بحارالانوار، ج 70، ص 319. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image