تخمین زمان مطالعه: 2 دقیقه
حضرت یوسف به دلیل امتناع از خواهش زلیخا، به زندان افکنده شد. در آنجا با زندانیان رفیق شد و به مشکلات آنان و هدایتشان پرداخت. شبی دو تن از دوستان هم بند حضرت یوسف(ع) خوابی دیدند و خواستند که حضرت خوابشان را تأویل کند. ایشان در تعبیر خواب فرمود: ای دوستان زندانیم! یکی از شما، آزاد می شود و به ارباب خود شراب می نوشاند و دیگری به دار آویخته می شود و آن قدر بالای دار می ماند که پرندگان با نوک خود از سر او می خورند. امری که درباره آن از من نظر خواستید، حتمی و قطعی است.[1]
حضرت یوسف به صورت قطعی می دانست که یکی از این دو زندانی، آزاد می شوند. لذا به فردی که آزاد می شد؛ سفارش کرد: قصه بی گناهی مرا نزد اربابت بیان کن -که اگر می گفت: اسباب آزادی حضرت یوسف فراهم می شد- ولی این زندانی بعد از آزاد شدن، خواسته حضرت یوسف را فراموش کرد که در این فراموشی شیطان دخیل بود. از آنجایی که شیطان دشمن قسم خورده بشر و مؤمنان است؛ در صدد آزار و اذیت آنهاست. در نتیجه با فراموشاندن هم بند یوسف، اسباب طولانی شدن زندان آن حضرت را فراهم کرد.
پس در آیه 42 سوره مبارکه یوسف، کسی که شیطان یاد خدا را از ذهن او زدود، دوست و همراه یوسف(ع) در زندان بوده است نه خود حضرت. بنابراین در ترجمه ها نیز می خوانیم: شیطان یاد خدا را از ذهن رفیق یوسف پیامبر(ع) برد.
.
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.