کاملترین دین بعد از اسلام  /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

ابتدا باید معلوم ساخت که منظور از کامل بودن یک دین چیست. آیا دینی که قرار است تنها افراد سرزمین خاصی را هدایت کند و یا دینی که تنها در برهه و زمان محدودی حق فعالیت دارد و یا دینی که تحریفات از هر سو گریبان گیرش گشته ، آیا می توان عنوان کامل ترین و یا حتی کامل بودن را بدان داد؟ به عنوان مثال مسیحیت که نزدیکترین فاصله زمانی با بعثت پیامبر اسلام را دارد هم بنیادهای اعتقادی اش به شرک و تثلیث و خدا انگاری مسیح انجامید که متضاد با اساسی ترین اصل دینی یعنی توحید است و هم شریعتش توسط پولس به کلی کنار گذارده شد و هم صدها تحریف ریز و درشت دیگر در آن پدید آمد.


ابتدا باید معلوم ساخت که منظور از کامل بودن یک دین چیست. آیا دینی که قرار است تنها افراد سرزمین خاصی را هدایت کند و یا دینی که تنها در برهه و زمان محدودی حق فعالیت دارد و یا دینی که تحریفات از هر سو گریبان گیرش گشته ، آیا می توان عنوان کامل ترین و یا حتی کامل بودن را بدان داد؟ به عنوان مثال مسیحیت که نزدیکترین فاصله زمانی با بعثت پیامبر اسلام را دارد هم بنیادهای اعتقادی اش به شرک و تثلیث و خدا انگاری مسیح انجامید که متضاد با اساسی ترین اصل دینی یعنی توحید است و هم شریعتش توسط پولس به کلی کنار گذارده شد و هم صدها تحریف ریز و درشت دیگر در آن پدید آمد. همه این ها حقایقی است که کلیات آن در مورد سایر دینها و شریعتهای پیش از اسلام صادق است. به عبارت دیگر آنها غالبا دینی جهانی نبودند و نه پیامی ابدی داشتند و محدودیت زمان همواره بر آنها سلطه داشته و اجازه فرا رفتن از زمان خویش را بدانها نمی داد و همچنین تحریفات همچون موج هایی سهمگین پایه ها و ستونهایشان را در هم ریخته است. برای روشن تر شدن بحث بهتر است به مطالبی که از این پس می آید توجه نمایید. حقیقت همه ادیان توحیدى - که پیامبران الهى مروج و مبلغ آن بوده اند - یکى است و بر اصول اعتقادى یگانه - که از جانب خداوند متعال بیان شده - استوار است. اساسا در منطق قرآن کریم «ادیان» نداریم؛ بلکه «دین» داریم و تمام پیامبران، منادى «دین واحد» بوده اند که از آن به «اسلام» (تسلیم در برابر خداوند واحد) تعبیر شده است: «ان الدین عندالله الاسلام ؛ همانا دین در نزد خداوند فقط اسلام است» و «و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه ؛ هر کس غیر از اسلام دینى را برگزیند از او پذیرفته نیست». قرآن کریم دین را فقط «اسلام» و همه پیامبران را «مسلمان» مى خواند: «ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا ولکن کان حنیفا مسلما ؛ ابراهیم نه یهودى بود و نه مسیحى؛ بلکه یکتاپرستى مسلمان بود». بنابراین از دیدگاه قرآن مجید، همه پیامبران، مردم را به دین واحد؛ یعنى، اسلام، تسلیم و عبودیت در برابر خداى یگانه دعوت کرده اند و اصول و ارکان اعتقادى واحدى را تبلیغ کرده اند. بر این اساس، همه پیامبران از یک سلسله اصول مشترک و سنتهاى ثابت و واحدى پیروى مى کردند، اصولى چون دعوت به تقوا، نفى شخصیت پرستى، دعوت به وحدت، تبشیر و انذار، تحمل دشمنى و استهزاى جاهلان، دعوت به تعالى و... (در این خصوص نگا: تفسیر موضوعى قرآن کریم، حضرت آیة الله جوادى آملى، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ اوّل، 1376ش، ج 6، صص 41 ـ 123). اما در عین حال به سه جهت پیامبران و ادیان با یکدیگر متفاوت بوده اند: الف) تفاوت محیط و سطح و احتیاج و استعداد مردم، این جهت غیر قابل انکار است که پیامبران براى هدایت مردم آمده اند؛ از این رو، نوع دستورها و سطح مطالب و معارف باید در حدود رشد و درک جامعه و نیازهاى محیط باشد. طبعا بشر در قرون اولیه روابط اجتماعى بسیار محدودى داشت و نظام اجتماعى وى گسترش و تفصیل زیادى نداشت از این رو، قوانین محدودى زندگى او را اداره و رهبرى مى کرد و همین طور آراء، افکار و عقاید مختلفى در جامعه ابراز نشده بود، تا براى اصلاح، نیاز به تذکرات فراوان باشد و این گسترش افکار، روابط، شناخت و برخورد با عوامل طبیعى و نیازمندیها رفته رفته موجبات پیدایش دعوت و رسالت و پیامبر جدیدى را فراهم مى کرد تا سرانجام محیط دعوت اسلامى و شرایط آن، ابلاغ دعوت نهایى و کامل را ایجاب کرد. ب) تحریف؛ بدون شک در طى زمان ، تحریف و انحرافى در ادیان گذشته توسط پیروان نادان و رهبران مذهبى و مقامات خودخواه و سود پرست جامعه به وجود مى آمد، در این صورت لازم بود تا پیامبر دیگرى بیاید و جهات انحراف و تحریف را خاطرنشان ساخته و دین گذشته را از الودگى ها پیراسته سازد. تا این که دوران اسلام که شروع زمان تسلط بشر به ضبط و تدوین و حفظ آثار خود بود، فرا رسید. ج) تفاوت در نوع گمراهى؛ نوع گمراهى و کج روى در زمان ظهور پیامبران تفاوت داشت. مثلاً حضرت موسى در جامعه اى که با ذلت و اسارت و نداشتن نظام اجتماعى و قدرت و حکومت و ظلم کشیدن خو گرفته بودند، پیدا شد و ایجاب مى کرد تا آنان را به زندگى و به دست آوردن قدرت و مبارزه و کوشش دعوت کند، از این رو، در دعوت حضرت موسى جنبه هاى این جهانى و زندگى دنیوى و خشونت به چشم مى خورد. امّا حضرت عیسى در محیط تزارها و سرداران خون آشام و توسعه طلب و جنگجو و دوران زورآزمایى ها و قهرمانى و توجه شدید به مادیّات و دنیادوستى و چپاول اموال قیام کرد و از این رو ایجاب مى کرد که در دعوت خود، محبّت و نوع دوستى و دل برکندن از مادّیات، و زهد و توجه به معنویات را مطرح کند.البته در اسلام چون مواجه با بشریت است و مخصوص منطقه یا نژاد خاصى نیست،نوع دعوت و اصول و برنامه یک جهت نبود و به هر نوع انحراف و کج روى و افراط و تفریطى که ممکن است در بین اقوام و امم به وجود آید، ناظر است. (در این باب نگا: معارف اسلامى، دکتر محمدجواد باهنر، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، پاییز 1361، صص 79 ـ 81، 121 ـ 123 و 124 ـ 160) بر این اساس، هر چند اصل دعوت پیامبران یکى بوده است، لکن با توجه به شرایط محیطى و سطح استعداد و آگاهى مردم کم کم شریعت رو به تکامل رفته است تا آمدن پیامبر اسلام که سطح آگاهى به حدى رسیده که هم دین و شریعت را مى توانستند از تحریف مصون نگه دارند و هم امکان بیان دقایق عقاید و معارف و اخلاق و نیز بیان تمام دستورات فردى و اجتماعى که در سعادت بشر نقش دارد، میسر شد. به همین جهت اسلام را دین کامل مى نامیم.مى توان گفت دین الهى بسان نهر بزرگى است که انسان ها در طى اعصار و قرون با کمک شریعت هاى الهى به آن راه یافته اند؛ اما راز تفاوت آنها این است که براى پاسخ گویى به آداب، سنن، فرهنگ و زندگى هر قوم و جامعه اى یک شریعت خاص شکل گرفته است و اگر فرض کنیم این تغییر تکاملى است، شریعت هم به سوى کمال مى رود. در نتیجه، دین و خطوط کلى نیز به صورت دقیق ترى عرضه مى شود. بر این اساس دقایق معارف توحیدى قرآن کریم، در تورات و انجیل وجود ندارد و معارف بلندى که در کلمات اهل بیت(ع) هست، در کلمات وارثان انبیا و حواریون نیست. به بیان دیگر، آنچه از تفاوت ها در ادیان دیده مى شود، تغییر و تکامل دین در دقایق عقاید و معارف، اخلاق و نیز در ناحیه شریعت و احکام است که بر حسب ضرورت و تحول نیازهاى بشر، متحول مى گردد. استاد مطهرى مى نویسد: «بشر در تعلیمات انبیا مانند یک دانش آموز بوده که او را از کلاس اول تا آخرین کلاس بالا برده اند. این تکامل دین است نه اختلاف ادیان» .(مجموعه آثار، ج 2، ص 181) سخن پایانی از آنجا که شریعت ها و ادیان پیش از اسلام چون دین محدود به زمانی خاص بودند و نیز گرفتار تحریف های بسیاری نیز گشتند می توان گفت دیگر اعتبار و هدایت گری خود را از دست داده اند و رویگردانی از آنها امری عقلی و عقلایی است. چرا که اگر می توانستیم آنها را هدایتگر راهمان در این عصر بدانیم چه لزومی داشت که خداوند دین و شریعتی تازه ارسال نماید و یا اگر نیاز به اصلاحی جزئی داست پیامبری اصلاح گر می فرستاد و پیامبری که موسس دینی جدید با شریعتی متفاوت باشد نکته دیگر اینکه ، چون شریعت ها در طول زمان همواره در حال پیشرفت و تکامل بوده اند تا سرانجام این زنجیره به دین اسلام که کامل ترین دین است ختم گردید ، و با داشتن نگاهی تاریخی به سیر حرکت پیامبران و شریعت الهی ؛ می توان شریعت های الهی را با توجه به زمان ظهور شان و ترتیب زمانی شان در زنجیره ای متوالی چید. اما در اینجا باید میزان تحریف هر کدام – که در هر دین از نظر شدت و ضعف متفاوت بوده است- را بعنوان ضریبی بر آن اعمال نمود ، و در نتیجه آن میزان اطمینان و عدم اطمینان هر کدام را تخمین زد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image