تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
امام موسي بن جعفر ملقب به كاظم ـ عليه السّلام ـ بعد از شهادت امام صادق ـ عليه السّلام ـ در سال 148 هـ رهبري و امامت شيعيان را بر عهده گرفتند و مدت 35 سال عهدهدار اين مسئوليت الهي بودهاند. و اين مدت مصادف بود با خلافت چهار تن از خلفاي عباسي به نامهاي منصور، مهدي، هادي، هارون الرشيد و آن حضرت عمر شريف خود را در مدينه و بغداد و گاهي در زندان بصره سپري كردند. دوراني كه امام كاظم ـ عليه السّلام ـ در آن زندگي ميكرد، مصادف با نخستين مرحلهي استبداد و ستمگري حكّام عباسي بود. آنها تا چندي پس از آن كه زمام حكومت را به نام علويان در دست گرفتند با مردم و به خصوص با علويان برخورد نسبتاً ملايمي داشتند؛ امّا به محض اينكه در حكومت استقرار يافته و پايههاي سلطه خود را مستحكم كردند و از طرف ديگر با بروز قيامهاي پراكندهاي كه به طرفداري از علويان پديد آمد، آنها را سخت نگران كرد، بنا را بر ستمگري گذاشته و مخالفان خود را زير شديدترين فشارها قرار دادند. امام كاظم ـ عليه السّلام ـ در اين دوره در مركز اين فشارها قرار داشت و در عين حال رسالت ايشان آن بود كه تا در اين رابطه با كمك شاگرداني كه از دورهي امام باقر و امام صادق ـ عليهما السّلام ـ تربيت يافته بودند يك نوع تعادل و توازن فكري ميان شيعيان برقرار كنند، طبعاً عباسيان هم نميتوانستند تشكّلي به نام شيعه را با رهبري امام بپذيرند و اين مهمترين عاملي بود كه آنها را وادار كرد تا امام را تحت فشار بگذارند. با توجّه به اينكه ائمه ـ عليهم السّلام ـ بر لزوم رعايت تقيه تأكيد ميكردند و ميكوشيدند تا تشكّل شيعه و رهبري آن را به طور پنهاني اداره نموده و از خطرات حفظ نمايند. طبعاً اين وضعيت سبب ميشد تا تاريخ نتواند از حركات سياسي ائمه ـ عليهم السّلام ـ ارزشيابي دقيقي به عمل آورد. امّا بيشتر برخورد و موضعگيري امام هفتم با هارون الرشيد بوده است هر چند كه آن حضرت معاصر با چهار خليفهي عباسي بوده است و لذا برخوردهايي هم با ساير خلفاء داشتند، امّا در برابر ظلم و ستم و بيتوجّهي خلفاي وقت به اصول دين و سنّت نبوي عكس العمل نشان داده و حتّي در اين باره تهديد به قتل و به زندان نيز افتادند. در عصر خلافت منصور عباسي، امام ـ عليه السّلام ـ به درخواست منصور در مجلسي كه در روز عيد برگزار كرده بود و در آن مجلس هديهها و اموالي بذل و بخشش ميشد، حضور داشتند و در مقابل اين عمل فرمودند: كه من از اخبار رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ دربارهي اين گونه بذل و بخششها چيزي نيافتم كه تأكيد كنندهي عمل تو باشد ولي امام از طرف منصور مجبور ميشوند كه در مجلس نشسته و هداياي مردم را بگيرد كه در اين حال مردي وارد ميشود و ميگويد: اي پسر دختر رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، من از مال دنيا چيزي ندارم، ولي جدّم سه بيت شعر در رثاي جدّ تو حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ سروده است، ميخواهم آن را بخوانم و امام اجازه ميدهد كه شعر خوانده شود و بعد از خواندن شعر اموال زيادي كه تحت اختيار امام بود به آن مرد ميبخشد. كه اين عمل در آن جمع بيانگر اين است كه امام خواستند نام و هدف امام حسين ـ عليه السّلام ـ كه الهام بخش مبارزه با ظلم و طاغوت است زنده بماند. حتّي در سختترين شرايط خفقان سياسي كه عباسيان به وجود آورده بودند. امام كاظم ـ عليه السّلام ـ همچنين با تربيت شاگرداني مورد اعتماد و وثوق و فرستادن آنها ميان مردم و آگاه ساختن مردم نسبت به حقّانيت ائمه ـ عليهم السّلام ـ سعي در زنده نگه داشتن تشيّع و گسترش آن ميكردند و در برابر شبهاتي كه از طرف خليفه و ديگران ايجاد ميشد پاسخ ميدادند و با خوشگذراني خليفه مخالفت ميكردند. در اين رابطه جواب امام به مهدي عباسي كه ميگفت حرمت شراب در قرآن نيامده است جالب است. امام ـ عليه السّلام ـ فرمودند: كه خداوند در قرآن از حرمت خمر ياد كرده است و آن را در سورهي اعراف با عنوان «اثم» آورده است. كه اثم حرام است. و در سورهي بقره فرموده: از تو از شراب و قمار ميپرسند. بگو در آن (اثم كبير) (گناهي بزرگ) و سودهايي براي مردم است و گناهش از سودش بزرگتر است. امام ـ عليه السّلام ـ فرمودند: اثم در سورهي اعراف صريحاً حرام معرفي شده و در سورهي بقره در مورد شراب و قمار به كار رفته است، بنابراين شراب صريحاً در قرآن مجيد حرام معرفي شده است. مهدي كه اين جواب كوبنده را از امام ـ عليه السّلام ـ شنيد بياختيار گفت: به خدا اين فتوا، فتواي هاشمي است. موضعگيري ديگر امام ـ عليه السّلام ـ در برابر مهدي راجع به قضيهي فدك است كه امام با مطرح كردن آن عوام فريبي خليفه را آشكار ساخت كه به عنوان ردّ مظالم در ملأ عام نشسته بود هرچند كه وقتي از حدود فدك باخبر شد و غصبي بودن خلافت را دانست از ردّ آن ابا كرد. وقتي مهدي از نفوذ امام هراسان شد دستور زنداني كردن امام ـ عليه السّلام ـ را داد. ولي بعد از اينكه معلوم شد امام ـ عليه السّلام ـ انگیزه قيام ندارد از زندان آزاد ميشود. و خود حضرت در جواب هادي ميفرمايد: كه به خدا سوگند قيام عليه شما اصلاً در شأن من نيست تا بخواهم با شما مبارزه كنم. همان طور كه قبلاً هم اشاره شد دورهي امام با تقيه بود و ياران و شيعيان خود را نيز به تقيه سفارش مينمودند و مخفيانه به دعوت مردم و حفظ شيعه ميپرداخت . امام موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ در مدّت يك سال خلافت هادي عباسي، كه مصادف با بزرگترين و خونينترين قيام از جانب علويان در اين دوره صورت گرفت، هر چند وارد قيام نشد ولي شواهد نشان ميدهد كه به فرمانده قيام ، حسين بن علي (صاحب فخ) رهنمودهايي داد و بعد از شهادت وي نيز از او را تحسین كرد . طوري كه قبل از قيام، امام به حسين بن علي فرمود : بدان كه تو كشته خواهي شد پس خوب حواست را جمع كن و آماده باش و به كسي اعتماد مكن زيرا مردم تظاهر به ايمان ميكنند ولي در عمل منافق و فاسق هستند. و بعد از شهادت صاحب فخ فرمود : او در حالي كه مسلمان صالحي بود و به عبادت پروردگارش قيام ميكرد و امر به معروف و نهي از منكر مينمود، عمر خود را به پايان برد، او در خانوادهي خود مانند نداشت. اين موضعگيري امام در برابر قيام صاحب فخ موجب خشم خليفه شد و حضرت را تهديد به قتل كرد ولي تقدير چنان بود كه امام سختيهاي زندان هارون را تحمّل كند. بخش مهم روايات تاريخي دربارهي امام كاظم و مواضع آن حضرت در برابر هارون الرشيد و سخت گيري اين خليفهي خون آشام نسبت به حضرت ميباشد. امام در برابر اقدامات و سياستهاي هارون دو موضعگيري متفاوت داشت: 1. شيعيان را سفارس كرد تمام معاملات و رفتار خود را با خليفه و نيروهاي آن قطع کرده و هيچ گونه تعاملي با او نداشته باشند چنانچه به صفوان جمّال كه يكي از شيعيان هست و شترهاي خود را در سفر حج به هارون كرايه داده بود، امام صفوان را از اين اقدام منع و فرمودند: كه تكيه بر ستمكار، گرفتار دوزخ ميگردد و هر گونه همكاري با ستمكار حرام است و نبايد به آن اعتماد كرد. البته اين گونه موضعگيري امام ـ عليه السّلام ـ موجب خشم هارون هم ميگرديد. 2. سياست و موضعگيري كه امام در برابر هارون اتخاذ كردند اين است كه توسط افراد با ايمان و پرورش يافتهي مكتب اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ به درون دستگاه خلافت نفوذ كنند و به واسطهي اين اقدام از تصميمات درون دستگاه خلافت عليه شيعيان و خود حضرت مطّلع و آگاه شوند. و نمونه بارز اين موضع را هم دربارهي علي بن يقطين مشاهده ميكنيم. كه از دورهي مهدي عباسي در دستگاه خلافت نفوذ داشته و به مقام وزارت هم رسيد. و امام اين امر را مايه اميد شيعيان ميدانست . با توجّه به اينكه از زمان هارون به دليلي رشد علم و دانش و اهتمام هارون به اين امر امام ـ عليه السّلام ـ نيز از همين راه هم در برابر خليفه و ظلم و فساد دربار موضع گيري كردند و در اين زمان بارها امام و شاگردانش به مجالس علمي و كلامي و فلسفي كه در قصر هارون بود؛ دعوت ميشدند و از اين طريق حقيقت را براي حاضرين بيان ميداشتند. بنابراين ميتوان گفت موضعگيري امام كاظم ـ عليه السّلام ـ در برابر خلفاي معاصر خود عبارت بود از كوبيدن خلفاء و مبارزه با آنها، ولي نوع مبارزه قيام مسلحانه نبود بلكه با منصرف كردن مردم از خلفاء و علني كردن باطل بودن خلافت آنها و روشهاي ديگر كه جامعه را بر ضدّ خلفاء سوق ميداد و اين روش را امام كاظم ـ عليه السّلام ـ حتي در زندان هم ادامه ميدادند كه با رفتار و گفتار و عمل خويش زندانبانها را مجذوب خويش ميكرد و بعد از مدّتي مريد امام ميشدند. با مردم نيز طوري رفتار داشت كه شيفتهي اخلاقش ميشدند و لذا خلفاي عصر به امام حسادت ميورزيدند و احساس خطر نموده؛ امام ـ عليه السّلام ـ را رنج ميدادند با اينكه امام در ظاهر هيچ قيام و انقلابي نميكردند ولي دلهاي مردم را تسخير و نفوذ معنوي فوق العادهاي داشتند. .
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.