تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

يكى از ادعاهاى انحصار گرايان دین اين است كه نجات فقط در دين ما وجود دارد و تنها كسانى رستگار هستند كه در كليسا باشند. از ديدگاه اسلام اين مسئله ى نجات منحصر به افرادى است كه مسلمان باشند؟ يا به طور خاص شيعه باشند و باز به طور اخص شيعه ى دوازده امامى باشند يا اين كه ما در اين جا ديدگاه وسيع ترى داريم؟


پاسخ از دکتر محمد لگن هاوزن:اين پيچيده ترين بحث مربوط به پلوراليسم دينى است و هنوز در ميان علما كه با آن ها صحبت مى كردم، مى بينم كه در اين موضوع اختلاف نظر هست. بنده خودم از آن چيزهايى كه از علما خواندم، بيش تر از استدلال شهيد مطهّرى خوشم آمد. ايشان مى خواهند قاصر و مقصر را از هم تفكيك كنند. او مى گويد: مثل هر گناه ديگر، اگر كسى مقصّر است جزا و مجازات دارد و اگر كسى قاصر است و بهانه اى براى گناه كردن دارد، خدا مى تواند او را ببخشد؛ پس همين طور ما مى توانيم بگوييم اگر كسى امر خدا را رعايت نكرد كه اسلام را قبول كند، اين را نوعى گناه محسوب مى كنيم؛ چون خدا گفت اسلام بياوريد و اگر كسى اين كار را نكند، امر خدا را اطاعت نكرده، مرتكب گناه شده است. اگر آن فرد اين كار را آگاهانه مى كند، بايد بگوييم مقصّر است و اين نوع گناه آن قدر بد است كه انسان را بدبخت مى كند و به اصطلاح دينى به خاطر اين كار اهل جهنم مى شود؛ ولى اگر كسى اطاعت نمى كند، به خاطر اين كه اين امر را نشنيد، نمى توانيم بگوييم قابل سرزنش است. اين را از احاديث پيدا مى كنيم. اين نوع بحث در باره ى كسى كه در گوشه اى زندگى مى كند و خبر ندارد هم جريان دارد و او را هم نمى توانيم قابل سرزنش بدانيم و گناهى براى او نيست؛ مانند كسى نيست كه آگاهى دارد. آن كارى كه شهيد مطهّرى كرد، اين است كه مفهوم قاصر را وسيع تر كرد. ايشان نه فقط آن هايى را كه هيچ خبرى نداشتند، قاصر مى دانست بلكه كسانى را كه بدون نيت بد سعى مى كنند با نيت خوب اديان را ارزش يابى كنند ولى نمى توانند به برترى اسلام پى ببرند، نيز قاصر ندانسته و آنان را سزاوار عقاب نمى داند. و اين پاسخ جالبى است؛ ولى پذيرش اين مطلب مشكل است؛ مثلا يكى از اساتيد ما از اين ديدگاه اشكال گرفت و گفت كه قبول كردن يا رد كردن دين، خيلى از مواقع بر طبق احساس و شوق شخص است و بر اساس شوق و عاطفه ى خود، دين را انتخاب مى كند. و خيلى جا ندارد كه بگوييم كسى چه قدر در باره ى اديان ديگر منصفانه تحقيق مى كند. خيلى از مستشرقين مثل آقاى «آربرى» كه قرآن هم ترجمه كرده اند، انصاف بيش ترى در باره ى قرآن دارند و حتّى بيش تر از خود مسلمانان؛ ولى هيچ تفاوتى در آمار نمى بينيم كه آن هايى كه اين نوع انصاف را دارند، به اسلام بيش تر گرايش پيدا كرده اند؛ ولى در عين حال، آن ها كه در باره ى اسلام اطلاعات زيادى داشتند، در مورد بسيارى از آن ها به نظر نمى رسد كه از روى سركشى اسلام را قبول نكرده باشند. آن ها مطمئن هستند كه دين خودشان درست است؛ يعنى احساس اطمينان در دل خودشان در باره ى دين خودشان دارند. پس به نظر آن استاد، اصلا اين تفاوت بين قاصر و مقصّر در بحث قبول يا ردّ دين جايى ندارد. همه، دين را بر اساس عواطف و احساسات خود قبول مى كنند؛ ولى بنده فكر مى كنم ما بايد فرض كنيم اين افراد هم نوعى از افراد قاصر هستند؛ يعنى اگر شاهدى پيدا نكرديم كه آن ها بر اساس سركشى اسلام را قبول نكرده اند، فرض مى كنيم كه آن ها قاصرند؛ ولى مهم ترين بهانه براى قاصر بودن، جهل است؛ امّا در بسيارى از موارد، نمى توانيم بگوييم به دليل جهل، اسلام را قبول نكرده اند. لازم است بدانيم دعوت الهى به اسلام، براى همه است و قبول نكردن اين دعوت براى آن فرد گناه مى باشد. چه به خاطر جهل و چه به هر دليلى كه براى خدا قابل قبول است، قبول مى كنيم كه آنان قاصرند؛ بنا بر اين مى توانيم بگوييم گناهانى هستند كه قابل سرزنش نيستند. اين نوع گناه، ضرورتاً كسى را به جهنم نمى كشاند؛ يعنى ما مى توانيم حساب كنيم خدا اين نوع گناهان را مى بخشايد. هنگامى گناه قابل سرزنش است كه عمداً اين كار صورت پذيرد؛ چون وقتى كسى عمداً اين گناه را مرتكب مى شود، نشان دهنده ى اين است كه نقصى در روح آن انسان است و آن نقص، مانعى براى نزديك شدن به خداست. اين سركشى و عدم اطاعت از خدا، نقص قابل سرزنشى است و مانع رسيدن و نزديك شدن به خدا مى شود. وقتى كسى از هدايتى كه خدا در اسلام فراهم كرده است استفاده نمى كند، واقعاً دچار نوعى بدبختى است. ويژگى اين كار اين است كه كسى كه اين كار را نكرده، از گنج هدايت محروم مى شود و اين هم مانع نزديك شدن به خداست؛ ولى نه تا آن حد كه ما مى توانيم بگوييم اهل جهنم است؛ زيرا صرف نظر از آن اشتباه، ايشان كارهاى خوب ديگرى انجام مى دهد. اين چيز فقط مخصوص دين نيست؛ مثلا فردى، فرد ديگرى را مى كشد ولى نمى خواسته و از روى عمد نبوده است و اگر اين طور نبوده و روحش آن قدر سياه نشده است كه عمداً امر خدا را انجام ندهد، به طور كلّى مى گوييم خدا از زندگى اش راضى است (با صرف نظر از آن اشتباه اش). همين طور آيا مى توانيم بگوييم عدم قبول تشيّع دوازده امامى گناه است؟ در حالى كه نمى گوييم به خاطر اين نوع گناه، كسى بايد اهل جهنم شود. به خاطر اين كه هميشه اين نوع گناه قابل سرزنش نيست و شرايطى دارد. يعنى اين كه بايد پرسيد كه آيا در نپذيرفتن تشيع دوازده امامى، عمدى داشته يا نداشته است. منبع: پلوراليسم دينى ، رضا مصطفى لو، نشر مركز مطالعات و پژوهشهاى فرهنگى حوزه علميه (1380). .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image