تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه
در صدر اسلام شمشیر[1] وسیلهای شخصی محسوب میشد و محدودیتی برای نگهداری آن وجود نداشت؛ لذا برخی مردم حتی هنگامیکه در جنگ نبودند و یا تهدیدی متوجه آنان نبود، شمشیر خود را همراه داشتند. در ذیل به برخی شواهد تاریخی در این زمینه اشاره خواهیم کرد:1. یکی از شرطهای صلح حدیبیه آن بود که مسلمانان هنگام ورود به مکه برای انجام فرایض حج، سلاحی جز سلاح مسافر - که همان شمشیر است - همراه نداشته باشند؛[2] لذا افرادی مانند مغیره بن شعبه ثقفی که محافظ پیامبر(ص) بود، با سلاح در کنار حضرتشان(ص) ایستاده بود.[3]2. عمیر بن وهب جمحی یکی از بزرگان قریش بود که پیامبر(ص) و یارانش را زمانی که در مکه بودند، مورد آزار قرار میداد. او از کسانی بود که در بدر شرکت کرد و پسر او نیز در این جنگ اسیر شد. بعد از آن بود که عمیر با وسوسه صفوان بن امیه دستور داد که شمشیرش را تیز و سمّی کنند. او سپس برای کشتن پیامبر(ص) به سمت مدینه حرکت کرد و در حالیکه شمشیر در دست داشت، شتر خود را در کنار مسجد خواباند. عدهای از مسلمانان که متوجه حضور عمیر شدند، به پیامبر(ص) گفتند: عمیر شمشیر برهنهای در دست دارد. پیامبر(ص) فرمود: او را نزد من بیاورید. مسلمانان برای حفظ جان پیامبر(ص) بند شمشیر او را گرفتند و شمشیر او را غلاف کرده و سپس نزد پیامبر(ص) آوردند و خود نیز در کنار پیامبر(ص) نشستند و مواظب عمیر بودند؛ زیرا نمیشد به او اطمینان کرد. پیامبر(ص) از عمیر در مورد علت آمدن او به مدینه پرسید. عمیر گفت: برای آزاد کردن فرزندم آمدم، اما پیامبر(ص) فرمود: تو دروغ میگویی، بلکه برای کشتن من آمدی. در این جریان اگرچه عمیر برای کشتن پیامبر(ص) آمده بود، اما با بیان حقیقت توسط پیامبر(ص)، سرانجام عمیر با گفتن شهادتین مسلمان شد. پیامبر(ص) نیز فرزند او را آزاد کرد.[4]3. در میان قبایل عرب، سران قبیله «بنی عامر» به شرارت و سرکشی معروف بودند. سه نفر از سران آنها به نامهای «عامر»، «اربد» و «جبار» تصمیم گرفتند که در رأس هیئتی از «بنی عامر» وارد مدینه شوند و در جلسهای که با پیامبر(ص) مذاکره میکنند، حضرتشان را به قتل برسانند. نقشه این بود که «عامر» با پیامبر(ص) به گفتوگو بپردازد و موقعی که او با پیامبر(ص) مشغول سخن گفتن است، اربد با شمشیر خود پیامبر را به قتل برساند. افراد دیگر وفاداری خود را به اسلام و شخص پیامبر(ص) ابراز کردند، ولی عامر از هر نوع تظاهر به اسلام در محضر پیامبر(ص) امتناع ورزیده و مرتب به پیامبر(ص) میگفت: من باید با شما در جای خلوتی سخن بگویم. این جمله را میگفت و به اربد نگاه میکرد، ولی هرچه در چهره او دقت میکرد، او را ساکت و آرام مییافت. پیامبر(ص) در پاسخ او میگفت: تا اسلام نیاوری چنین امری میسر نیست. سرانجام عامر از جانب اربد در اجرای تصمیمی که گرفته بودند، مأیوس گردید. گویا اربد هر موقع تصمیم میگرفت که دست به شمشیر ببرد و حمله کند، رعب و عظمت پیامبر(ص) او را از اجرای نیت خود باز میداشت. در پایان جلسه، عامر به دشمنی پیامبر(ص) اعتراف کرد و گفت: من مدینه را با اسب و سرباز بر ضد تو پر میکنم. پیامبر(ص) با حلم و بردباری خاصی که داشت، به سخن او پاسخ نگفت و از خدا خواست که او را از شر آن دو مصون دارد. چیزی نگذشت که دعای آنحضرت(ص) مستجاب شد و عامر در نیمه راه به بیماری طاعون مبتلا گردید و به وضع بدی از دنیا رفت. اربد نیز در بیابان، دچار صاعقه شد و از بین رفت.[5]موارد فوق نشانگر آن است که شمشیر مانند وسیلهای شخصی همراه افراد بوده و در موارد فراوانی، حتی دشمنانی که به گفتوگو و مذاکره مینشستند، شمشیر خود را رها نمیکردند؛ از اینرو اعمال محدودیت در خرید و فروش و نگهداری آن در فضای جامعه آن روز امکانپذیر نبود. .
اسلام کوئست
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.