«غرب و ضربه بیداری اسلامی» /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

هجمه و هتک برنامه ریزی شده علیه «مقدس ترین و نورانی ترین چهره میان مقدسات عالم» که آشکارا توسط صهیونیست ها و هیات حاکمه آمریکا انجام شده، در ادامه و بخشی از پروژه ای است که آمریکایی ها بعد از فروپاشی نظام دو قطبی و با هدف از میان برداشتن مهمترین مانع سیطره آمریکا بر جهان علامت گذاری کردند.هرچند اقدامات ضد اسلامی غرب سابقه بسیار طولانی تری دارد و به زمان آغاز جنگ های ۲۰۰ ساله صلیبی (۴۸۹ تا ۶۹۰ هـ) بازمی گردد و تا آنجا که به آمریکا مربوط می شود به اولین سال های آغاز سیطره آمریکا به بخش وسیعی از جهان پس از پایان جنگ جهانی دوم بازمی گردد.


هجمه و هتک برنامه ریزی شده علیه «مقدس ترین و نورانی ترین چهره میان مقدسات عالم» که آشکارا توسط صهیونیست ها و هیات حاکمه آمریکا انجام شده، در ادامه و بخشی از پروژه ای است که آمریکایی ها بعد از فروپاشی نظام دو قطبی و با هدف از میان برداشتن مهمترین مانع سیطره آمریکا بر جهان علامت گذاری کردند.هرچند اقدامات ضد اسلامی غرب سابقه بسیار طولانی تری دارد و به زمان آغاز جنگ های 200 ساله صلیبی (489 تا 690 هـ) بازمی گردد و تا آنجا که به آمریکا مربوط می شود به اولین سال های آغاز سیطره آمریکا به بخش وسیعی از جهان پس از پایان جنگ جهانی دوم بازمی گردد. بعد از پایان دوران جنگ سرد و فروپاشی نظام دوقطبی- سال 1370ش- دیگ چنی وزیر دفاع بوش اول که در دوره بوش دوم، معاون اول رییس جمهور شد، یک گروه مطالعاتی 700 نفره که عمدتا کارشناس نظامی بودند، به سرپرستی پل ولفوویتز مامور کرد تا استراتژی سیاسی و نظامی آمریکا بعد از جنگ سرد را تدوین نمایند.نتیجه چندین ماه مطالعه این گروه که بعنوان «استراتژی کلان آمریکا» (Grand strategy) درآمد، طرح «نظم نوین جهان» (New world order) بود که جرج بوش اول در چارچوب آن و در حالیکه بر روی عرشه یک ناو بزرگ جنگی در اقیانوس هند قرار داشت و به گونه ای که بوی تهدید از آن به مشام می رسید، اعلام کرد: «بعضی ها از من درباره نظام آینده جهان می پرسند، من با صراحت می گویم که ما یک قرن آمریکایی را در پیش رو داریم.» پرفسور پل ولفوویتز در دوره ریاست هشت ساله خود بر «دانشکده مطالعات روابط بین الملل دانشگاه جان هاپکینز» ارتباط خود را با آن گروه 700 نفره حفظ کرد و طرح حاکمیت مطلق آمریکا بر جهان تحت عنوان «پروژه تحقق قرن جدید آمریکایی با شعار از جمهوری تا امپراتوری» را بصورت پلکانی و البته با غلبه رویکرد امنیتی نظامی تهیه نمود.گروه تحت ریاست پل ولفوویتز همان گروهی بودند که در اواخر دوره ریاست جمهوری کلینتون «نئوکان ها»، «نئومحافظه کاران» و «محافظه کاران افراطی» خوانده می شدند. این گروه برنامه پیروزی بوش را براساس طرح «آمریکا از جمهوری تا امپراتوری» مدیریت کردند. قلب طرح ولفوویتز جهان اسلام و بطور خاص آسیای غربی و روش مورد تاکید آنان هجوم نظامی و امنیتی بود. یکی از چهره های شاخص این گروه، «دکتر داگلاس لیتل» استاد دانشگاه کلراک ایالت ماساچوست است. او در کتاب خود (خاورشناسی آمریکا، ایالات متحده و خاورمیانه) که همزمان با آغاز ریاست جمهوری بوش توسط دانشگاه کارولینای شمالی به چاپ رسید، نوشت: «آمریکا برای سلطه بر جهان اسلام باید در خاورمیانه و خلیج فارس یک جنگ محدود را آغاز کند و به مداخلات پنهان که توصیه اسلام شناسان آمریکایی است اکتفا ننماید. آمریکا برای تسلط بر منابع غنی نفتی خاورمیانه، تضمین و تامین کامل امنیت اسرائیل و سرکوب نهضت های اسلامی لازم است که جنگ محدودی را در این منطقه آغاز کند.» همین نظریه را نظریه پرداز نئوکان دیگر، مارتین کرامر که در عین حال از اسلام شناسان برجسته آمریکا می باشد در کتاب خود (دارالفکرها روی شن، ناکامی مطالعات خاورمیانه در آمریکا) مطرح کرد و جنگ را تنها راهکار سیطره بر جهان اسلام معرفی کردند. مارتین کرامر همان کسی است که بعد از شروع خیزش های اسلامی در منطقه عربی- بیداری اسلامی- با اشاره به ناتوانی مراکز جاسوسی، تحقیقاتی، مطالعاتی و اسلام شناسی آمریکا از پیش بینی و پیشگیری وقوع انقلاب های دینی در سخنرانی خود گفت: «از 11فوریه 1979- 22بهمن 57- تاکنون را باید عصر خطای مراکز مطالعات اسلامی آمریکا نامید.» آمریکایی ها براساس این نظریات در فاصله سال های 1380 تا 1387 چهار جنگ بزرگ را در آسیای غربی- جنگ های 12ساله افغانستان، هفت ساله عراق، 33روزه لبنان و 22روزه غزه- به راه انداختند و با دو کشور دیگر این منطقه- ایران و سوریه- تا آستانه جنگ پیش رفتند و کشورهای پاکستان، یمن و سومالی را درگیر بحران شدید امنیتی کرده و حاکمیت سرزمینی آنان را نقض کردند و علیه اوکراین، گرجستان، قرقیزستان و ایران، «کودتای رنگین» به راه انداختند.اما حاصل اقدامات خونین نظامی و امنیتی آمریکایی ها علیه آسیای غربی و بخصوص علیه جهان اسلام، آمریکا را به هدفی که در «پروژه قرن جدید آمریکایی» آمده بود نرساند و دست آخر نتیجه آن پیروزی مسلمانان و اسلام بر غرب و بخصوص آمریکا بود. نتیجه پیگیری سیاست توسعه طلبانه و مطلق گرایانه آمریکا، شکسته شدن هیبت نظامی و سیاسی آمریکا بود و بدون تردید می توان گفت موقعیت آمریکا به مراتب از زمانی که هیات 700 نفره چنی شروع به کار کرد (سال 1370) و یا از زمانی که پروژه «قرن جدید آمریکایی» کلید خورد (سال 1379) ضعیف تر شده و موقعیت جهان اسلام قوی تر گردیده است.تا پیش از انقلاب های دینی کشورهای عربی هم معلوم بود که پروژه آمریکایی سازی قرن 21 از بین رفته و قلب این پروژه که جهان اسلام است از کنترل آمریکا خارج شده است. به میوه نشستن بیداری اسلامی در مصر، تونس و لیبی و خیزش عمومی بیداری در یمن، بحرین، عربستان و... ضربات سنگین و کشنده ای بر پروژه آمریکا وارد نمود و مقامات واشنگتن را تا مرز دیوانگی آشفته نمود و نسبت به روایی سیاست های گذشته آمریکا عمیقا بدگمان کرد. به عبارت دیگر وقوع بیداری اسلامی در آسیای غربی و شمال آفریقا پس از شکست کامل برنامه نظامی امنیتی آمریکا در این منطقه آمریکا را دچار بن بست کرد. آمریکا تا پیش از این دو پروژه سنگین را برای به تسلیم واداشتن جهان اسلام دنبال کرده بود پروژه اول عمدتا ماهیت فرهنگی داشت و از اولین سالهای پس از پایان جنگ جهانی دوم- آغاز سیطره جهانی آمریکا- شروع شد آمریکا از سال 1945، 36 «انجمن علمی مطالعات منطقه ای» در آمریکا و کشورهای آسیای غربی تاسیس کرده است که زیر نظر «انجمن مطالعات خاورمیانه» وابسته به وزارت خارجه این کشور در آمریکا و خاورمیانه، مطالعات اسلام شناسی انجام می دهند.حداقل 50 دانشگاه معتبر آمریکا نیز زیرنظر سازمانهای امنیتی و سیاسی آمریکا بخش هایی تحت عنوان مطالعات اسلام شناسی دارند. سه دانشگاه بزرگ و مرکز تحقیقاتی نیز در خارج از مرزهای آمریکا و زیرنظر دستگاههای سیاسی و اطلاعاتی این کشور- شامل دانشگاه آمریکایی بیروت، دانشگاه آمریکایی قاهره و انستیتو تحقیقاتی پژوهشی اسلامبول- به مطالعه پیرامون اسلام و پیدا کردن راههای ضربه زدن به اسلام و مسلمین مشغول هستند و البته به این فهرست 15 مرکز مهم غیر دانشگاهی دولتی شامل «شورای سیاستگذاری خاورمیانه»، «انستیتو اقدام آمریکایی واشنگتن»، «پروژه برای قرن جدید آمریکایی واشنگتن»، «مرکز مطالعات خاورمیانه فیلادلفیای پنسیلوانیا»، «آکادمی آمریکا برای دین آتلانتا»، «مرکز مطالعات اسلامی راکفلر»، «انستیتو شرقی شیکاگو»، «حوزه دینی هارتفوردکانک تیکت»، «انستیتو مطالعات عرب بل مونت» و «انیستیتو امور خاورمیانه و شمال آفریقاهاپتزویل» هم اضافه می شوند.همه این مراکز دانشگاهی و غیردانشگاهی دولتی با یک برنامه و استراتژی کاملا معین طویل المدت دست اندرکارند تا راههای تضعیف مسلمانان و دین اسلام را با مطالعه عمیق روی متون و جوامع اسلامی شناسایی و به دستگاههای مربوطه در آمریکا پیشنهاد نمایند.اکثر این مراکز، گزارش رسمی 6 ماهه تا یکساله دارند که بطور رسمی در کنگره آمریکا «استماع» می شود و بعنوان گزارش «مراکز اسلام شناسی آمریکا» مورد توجه ویژه قرار می گیرند.«برنارد لوئیس» مطرح ترین چهره اسلام شناس آمریکا که از یک سو یک یهودی افراطی و از سوی دیگر یک بنیادگرای مسیحی (Evangelist)! است، در صفحه 85 کتاب خود -اسلام و غرب- که در سال 1373 توسط دانشگاه آکسفورد به چاپ رسید، می نویسد: «مراکز مطالعاتی آمریکا با استفاده از دانشمندان مسیحی که اکثریت آن ها را مسیونرها تشکیل می دهند، یک مجموعه کتب درباره اعتقادات مسلمانان و پیامبر آنان تالیف کرده اند که فقط هدف مناظره دارند و لحن آن ها ناسزاگویی است». نورمن دانیل در صفحه 267 کتاب خود- اسلام و غرب از تصویر تا واقعیت- با اشاره به کتاب های ضداسلامی «سرویلیام مویر» که بعنوان کتب مرجع اسلام شناسی در آمریکا استفاده می شوند، نوشت: «استفاده از شواهد دروغین از جانب غرب برای حمله به اسلام یک روش همیشگی بوده است.»اشخاص و گروههای تحقیقاتی که در در آمریکا به «اسلام شناس» موسوم شده اند، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران با اشاره به شکست آمریکا از انقلاب ایران خواستار بازنگری در متون و راه حلهای توصیه شده، گردیدند. بر این اساس همیلتون ا.ر.گیپ و گوستاوفون گروینام روی جداسازی اسلام از حاملان اصلی آن- روحانیت و حوزه ها- و سپردن سر رشته امور بدست روشنفکران تاکید کردند.فون در صفحه 44 کتاب خود نوشته است: « با به وجود آوردن اسلام منهای روحانیت، مسلمانان اصول و ارزش های فرهنگی حاکم بر جهان را خواهند پذیرفت».پرفسور آرماندو سالواتور نیز در کتاب خود - اسلام و مباحث سیاسی درباره مدرنیسم- که در سال 1376 چاپ شد، می نویسد: «روشنفکران کشورهای اسلامی که حس آگاهی درون گرا دارند نیز- مانند غرب- خواستار تجدیدنظر در مبانی و اصول اسلامی بوده و تلاش کرده اند میان و اصول اسلامی را مطابق خواسته های غربیان تغییر دهند این الگوی این روشنفکران از علی عبدالرزاق تا محمد ارغون بوده است». با پیروزی اسلام گراها در شمال آفریقا و آسیای غربی این پروژه عملا شکست خورد کما اینکه با شکست آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی در چهار جنگ بزرگ- 1381 تا 1387- نظریه استفاده از اهرم نظامی و امنیتی علیه جهان اسلام نیز با شکست سنگینی مواجه گردید.بنظر می آید با توجه به این دو تجربه، صهیونیست ها و آوانجلست ها در چارچوب یک برنامه مدون آمریکایی، به صحنه آمده اند تا با ایجاد درگیری شدید میان اضلاع جهان اسلام و به صحنه آوردن مسیحیان علیه مسلمانان و در نهایت دینی و مذهبی نشان دادن ستیزها در مناطق اسلامی، مسلمانان و بویژه جوانان را از روی آوردن به اسلام منزجر نمایند. اقدام دیوانه وار تری جونز علیه قرآن و ساخت فیلم علیه پیامبر بزرگوار اسلام که در واقع چنگ انداختن به چهره همه انبیاء و همه مقدسات است، معنای دیگری نمی تواند داشته باشد.غرب گمان می کند مسلمانان در واکنش به اهانت به قرآن و پیامبر خود دچار چنددستگی می شوند دستته ای برای حفظ رابطه با غرب، روش مسالمت آمیز در پیش می گیرند و دسته ای دیگر تا سر حد درگیری شدید پیش می روند و غرب گمان می کند در این فضا می تواند با اجماع سازی قدرت پراکنده خود، توان تجمیع یافته جهان اسلام در جریان بیداری اسلامی را پراکنده کند و در نهایت براسلام و اسلام گرایان غلبه کند.از این طرف مسلمانان نباید تنها به یک راه بیندیشند. واکنش اجتماعی مسلمانان که این روزها در جای جای جهان اسلام به چشم می خورد بسیار لازم است. این واکنش اجتماعی باید با اقدامات برنامه ریزی شده و منسجم در سطوح کشورها تکمیل شوند تا اهانت به مقدسات اسلامی ریشه کن گردد. در این بین جمهوری اسلامی می تواند نقش ویژه ای ایفا کند و از ظرفیت به میدان آمده موجود برای ایجاد ارتباط فعال بین مراکز و گروههای اسلامی برای در میدان نگهداشتن آن تا رسیدن به نتیجه، استفاده نماید. «غرب و ضربه بیداری اسلامی»/ سعدالله زارعی /بصیرت .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image