سیاست /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

سکولاريزم در ايران چگونه به وجود آمده است؟


سرآغاز فعاليت هاي سکولاريستي در ايران را بايد در انقلاب مشروطه ، جست و جو نمود . زماني که حاميان و شیفتگان فرهنگ غرب به تقلید از غرب در انقلاب مشروطه به اين نتيجه رسيدند که ريشه اصلي مشکلات و عقب ماندگي ملت ايران قبل از هر چيز، دين و روحانيت شيعه است. آنان گمان مي کردند، همان گونه که پس از قرون وسطي در عهد رنسانس، پيشرفت اروپا با حذف مسيحيت و روحانيون کليسا از صحنه تصميم سازي جامعه فراهم شد، رمز رشد ملت ايران نيز در پیمودن این مسیر و دست برداشتن از التزام عملي به مکتب تشيع و پيروي از مراجع دين است ؛ از اين رو در صدد برآمدند با الگوگيري از نظام مشروطه انگليس، حکومتي غير ديني روي کار آورند و قوانين کشور را بدون در نظر گرفتن باورهاي ديني جامعه تصويب نمايند. دو چيز در ديدگاه آنان اهميت داشت: آزادي و مساوات. آنها معتقد بودند کليه قوانين بايد بر مبناي اين دو اصل اساسي باشد؛ البته در اين مدعا نيز صداقت نداشتند، چرا که آزادي را تنها براي خود و هم فکران شان مي پسنديدند، و گرنه مخالفان سياسي خويش را با تهديد و زور از صحنه بيرون نمي کردند. برخي از آنها رسماً به ضديت خويش با دين تصريح کرده، مي گفتند: الآن در کل فرنگستان دينگي دنيا، اين مساله داير است که آيا عقايد باطله، يعني اعتقادات دينيه، موجب سعادت ملک و ملت است يا اين که موجب ذلت ملک و ملت است. کل فيلسوفان آن اقاليم متفق اند در اين که اعتقادات دينيه موجب ذلت ملک و ملت است در هر خصوص. ولي برخي ديگر مانند ميرزا ملکم خان و طالبوف و غيره، با ترفندهای مختلف سعي مي کردند، بدون انکار صريح دين، به صورت مرموزانه اي غيرت ديني و ايمان ملت را تضعيف کنند. رشد جريان سکولار به دنبال پيدايش مفاهيم نو ظهور و تکوين ارزش هاي نوين که رابطه آن با مفاهيم مقدس ديني، هم چون عدالت، اسلام، تشيع، مرجعيت، تقليد و قرآن، مبهم و نامفهوم بود، زمينه رشد احزاب و جريان هاي بي ارتباط و حتي معارض دين در جامعه فراهم آمد؛ زيرا با تحول پديد آمده در ارزش هاي نهضت مشروطه، حساسيت هاي مردم نسبت به جريان ها و چهره هاي فکري سياسي غير ديني از بين رفت و تقسيم بندي هاي جديدي بر اساس مفاهيم بنيادين مشروطه، يعني «آزادي»، «مساوات»، «برادري» و غيره صورت گرفت. مردم و رهبران جامعه در يک تقسیم کلي به مشروطه خواه و مشروعه خواه و يا آزادي خواه و مستبد و... تقسيم شدند و حاميان مشروطه و آزادي و مساوات، محبوب، و مخالفان آنها به چهره اي مغضوب و ظالم و مستبد مبدل گرديدند. در چنين فضايي دينداران مخالف مشروطه منفور، ولي ملحدان و کافران حامي مشروطه محبوب گرديدند؛ چرا که با تقدس يافتن آزادي خواهي و مشروطه گري، زشتی الحاد و ارتداد رنگ باخت. از اين رو پس از رشد فکر مشروطه غربي در نهضت مشروطه، ما شاهد پديده هايي چون توهين به مقدسات و علماي ديني و مخالفت علني با اصول و فروع شريعت هستيم، به گونه اي که از شيخ فضل الله نوری نقل شده است برخي گفتند: اصول دين دو تاست: توحيد، يعني اتحاد و اتفاق؛ و عدل، يعني مساوات. و يا ديگري گفت: زکات در غلات اربعه واجب است و ما غير او را به او ملحق کرديم. روزنامه صور اسرافيل توسل به اهلبيت ـ عليهم السلام ـ را محکوم کرد و نوشت: توسل به هراسم و رسم شرک است. و يا برخي ديگر، حرمت اماکن مقدسه را شکستند، قداست آن را با مجلس شوراي ملي هم طراز شمردند. برخي ديگر، احکام اسلام را تحريف کرده، حکم قصاص را در اسلام نقض نمودند؛ چند نفر ، مسلمانان را به جرم قتل يک نفر گبر (کافر) به وضع فجيعي به قتل رساندند و در همان حال شعار زنده باد اسلام سر دادند. واژگون شدن ارزش ها موجب ورود افراد ناباب و لامذهب و داراي فساد اخلاقي و عقيدتي در کار انقلاب شد، به گونه اي که از افراد لاابالي گرفته تا فرق ضالّة بهايي و ازليه ، وارد صحنه انقلاب شدند و نقش فعالي پيدا کردند، ولي نيروهاي متدين و مذهبي، برخي از متن انقلاب به حاشيه و برخي ديگر هم چون شيخ فضل الله نوري و حاميانشان به بدترين وجه مجازات شدند. در خصوص فعال شدن اقليت هاي مذهبي که تا قبل از انقلاب مشروطه و حتي در آغاز نهضت جزء گروه هاي منزوي بودند، کتاب تاريخ استقرار مشروطيت، گزارش هاي متعددي دارد؛ از جمله در مورد اعتراض آنان به نظر علما در مورد تساوي حقوق کافر و مسلمان در مقررات قضايي، مي نويسد: در مورد الحاقيه اي به قانون اساسي، جامعه ارامنه از پيشنهاد مجتهدين مبني بر اين که آنها نبايد با مسلمان ها در مقابل قانون حقوق متساوي داشته باشند، سخت خشمگين شد، ارامنه را تهديد کرده اند که اگر قانون مربوط به تساوي حقوق همه، بدون در نظر گرفتن مذهب به تصويب نرسد آن چه از دست شان بر آيد بر ضد آن انجام خواهند داد. زرتشتيان نيز درخواست هاي فوري داده اند تا بر خلاف پيشنهاد مجتهدين،ماده مربوط به تساوي حقوق عموم افراد، بدون رعايت مذهب، در متمم قانون اساسي تصويب گردد. اينها شاهد گويايی بر قوت يافتن جريان هاي غير اسلامي در فضاي حاکميت مشروطه غربي و در ايام مجلس اول است. با قدرت يافتن عناصر خودباخته و فرومايه ، هرج و مرج و فساد اجتماعي گسترش يافت و ظلم و ستم به صورت افسار گسيخته و کنترل ناشدني شايع گرديد. کم کم اعتقاد ديني افرادي که مبناي عقيدتي محکمي نداشتند و از ايمان قوي برخوردار نبودند ، سست گرديد. استقبال مردم از منابر و شرکت در مجالس مذهبي کاهش يافت و يک نوع بي رغبتي و بي مبالاتي نسبت به مسائل شرعي و رعايت حدود الهي در جامعه پيدا شد، به گونه اي که مرحوم شيخ فضل الله نوري سخت از اين موضوع رنج مي برد و خطاب به مردم مي فرمايد: من نمي دانم شما مردم چرا اين قدر بي ميل هستيد به تحصيل علم و قانون الهي که به شما اماميه عطا شده. اي مردم، از حضور جماعات و استماع مواعظ غفلت ننماييد، متاع فاني بدهيد متاع باقي بخريد. در مقابل کاهش ميل به آموختن علوم ديني، رغبت به آموختن علوم جديد افزايش يافت، به طوري که مدارس جديد فعال تر گرديد و مجلس درس روشن فکران، که غالباً افکار و عقايد الحادي فلاسفه و سياسيون غرب را به خورد مردم مي دادند، گرم تر شد. شيخ شهيد از اين موضوع سخت احساس خطر نموده ، فرمودند: اگر قليل زماني اين مدارس جديده و آن ملاحده از وعاظ به همان حالت دو ساله باقي باشند و بعضي معلمين فعلي معلم آنها باشند، من نمي دانم حال اسلام آن اطفال چه خواهد شد. واي به حال سادات مدرسه سادات و امثال آن. عفت و حجاب سخت مورد تهديد قرار گرفت و غيرت ناموسي عده اي از مردم زايل شد، به گونه اي که نسبت به عصمت زنان خود بي مبالات شدند. اندک اندک ميل به يادگيري خط و زبان بيگانه با متون ديني پيدا شد؛ عده اي طرح تعليم اجباري زبان پهلوي قديم را در مدارس جديد مطرح کردند، تا دانش آموزان و کودکان ايراني نتوانند کتب ديني علماء را بخوانند. برخي براي لوث کردن معارف شيعه از راههاي ديگري وارد شدند و علماي عصر صفويه را زير سئوال بردند. و بدين ترتيب اصول و فروع مکتب مورد حمله همه جانبه اي قرار گرفت و بنيان باورها و عقايد ديني مردم سست شد. مجموعه آن چه بيان شد حاکي از آن است که روند دين ستيزي و تلاش براي انزوا کشاندن آن از صحنه جامعه را بايد در تلاش هاي متمرکز در عصر مشروطه دانست. خطای بزرگ جریان سکولار در ایران ، یکسان شمردن دین اسلام و مسیحیت و تقلید کورکورانه و نسخه برداری از راهی بود که غرب پیموده بود ، غافل از اینکه دین اسلام که از جامعیت برخوردار بوده و تمامی ابعاد زندگی مادی و معنوی بشر را مورد توجه قرار داده است و بر علم و به کار گیری فکرو اندیشه تأکید فراوان دارد ، بسیار متفاوت است با مسیحیتی که در اثر تحریف ، نه تنها نقشی در تعالی و پیشرفت نداشته بلکه در عمل راه هر گونه پیشرفت و توسعه را مسدود نموده بود و اندیشه ارباب کلیسا و تحمیل افکار آنان نیز بر وخامت شرایط افزوده بود . .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image