نگاهی کوتاه /

تخمین زمان مطالعه: 28 دقیقه

مهمترین اشکالات کتاب نقد قرآن دکتر سها به طور مختصر چیست؟


از مجموع آنچه در کتاب «نقد قرآن» آمده است سعی شده است مطالب دارای اهمیت برای مخاطبان فرهیخته دانشگاهی در اولویت قرار گیرد به گونه ای که آشنایی با مطالب ارائه شده بیش از پیش به استواری در اندیشه و اطمینان یافتگی به آموزه های وحیانی و پای بندی به دستورات دینی را فراهم آورد.و از آنجا که نویسنده «نقد قرآن» در صفحات پایانی به جمع بندی مطالب خود پرداخته است. مطالعه این جمع بندی همراه با بررسی کوتاه می تواند در یک نگاه آگاهی لازم را به خوانندگان عزیز منتقل کند و درباره درستی و نادرستی مطالب داوری شود.نویسنده «نقد قرآن» و «طبیعت در قرآن»در فصل «خطاهای علمی قرآن» اعلام کرده است؛ «مباحث قرآن در مورد طبیعت بسیار ساده و پیش پا افتاده اند که امروزه معمولاً کودکان سال آخر دبستان، آنها را بهتر و صحیح تر از قرآن می دانند. تقریباً قرآن هر کجا به مباحث طبیعت اشاره کرده خطا گفته است مگر حقایق بسیار پیش پا افتاده ای مثل این که خورشید روشن است یا آب برای حیات لازم است»[ نقد قرآن، ص 834.].داوری:در حالی که قرآن هنگامی که مردم تصور می کردند زمین مسطح است و برای اثبات نقاط متعدد طلوع و غروب آفتاب و کروی بودن زمین کسانی مانند گالیله بعد از قرن ها محاکمه می شوند آیاتی از سوی خداوند نازل می شود که بر کروی بودن زمین دلالت دارد مانند آیه شریفه:(((رَبِّ الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ)))[ معارج (70)، آیه 40.]؛«پروردگار خاوران و باختران».و در آیات دیگر از پیدایش و گذشته زمین و آسمان و فراگیری نقش آب در موجودات یاد شده است. مانند آیه شریفه:(((أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ)))[ انبیا (21)، آیه 30.]؛« آیا کسانى که کفر ورزیدند ندانستند که آسمان ها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختیم و هر چیز زنده اى را از آب پدید آوردیم آیا [باز هم] ایمان نمى آورند».نویسنده «نقد قرآن» و «محمد در قرآن»«محمد همه مطالب مربوط به طبیعت را از محیطش گرفته است و وارد قرآن کرده است که چنانچه انتظار می رود این مطالب عمدتاً غلط اند»[ نقد قرآن، ص 835.].داوری:آیا این اتهام به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) منصفانه است؟! در حالی که شواهد تاریخی به خوبی گویاست که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در میان مردم زمان خود به «محمد امین» شهرت داشت و تعلیم یافته هیچ کدام از معاصران خود نبوده است بلکه خداوند درباره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:(((وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى)))[ نجم (53)، آیات 3 و 4.]؛«و از سر هوس سخن نمى گوید. این سخن به جز وحیى که وحى مى شود نیست».نویسنده «نقد قرآن» و «ناسخ و منسوخ»«منظور از نسخ، لغو حکم بعضی آیات قرآن توسط آیات بعدی است. بررسی تمامی موارد نسخ مورد قبول در قرآن نشان می دهد که همه موارد نسخ، قابل اجتناب بوده اند به شرطی که گوینده قرآن خدا باشد. چون خدا هم علم کامل به حال و آینده دارد و هم بهترین احکام را می داند و نیاز ندارد که مرتباً نظرش را عوض کند. بنابراین وفور نسخ های قابل اجتناب در قرآن دلیلی واضح بر این است که قرآن ساخته محمد است نه خدا». [ نقد قرآن، ص 836.]داوری:در این باره باید دانست؛ حکمت اساسی «نسخ» اجرای شیوه «تدریج» در تشریع احکام و فراهم سازی زمینه رشد و تحول در جامعه است. از این رو بهره مندی از قرآن علاوه بر «محتوا» و معارف می تواند در «روش» و شیوه تحول و فرهنگ سازی در جامعه نیز الگو باشد و مرجعیت داشته باشد، بنابراین نباید با سطحی نگری قرآن را به ناپایداری متهم کرد!! بلکه به تعبیر علامه طباطبایی نسخ یعنی: «آشکار ساختن انتهای مدت و زمان حکم و پایان عمل به آن». و به عبارت دیگر نسخ برخی احکام نشانه پایان یافتن فایده آن حکم برای جامعه و یادآوری نسخ تجربه ای برای نسل های آینده خواهد بود.نویسنده «نقد قرآن» و «محکم و متشابه»در فصل «محکم و متشابه» نشان داده شد که قرآن پر از ابهام است و دلایل این ابهامات بررسی شد. این ابهامات به حدی است که خود قرآن هم پذیرفته است که بعضی آیات مبهم اند. [ نقد قرآن، ص 835.]داوری:در این باره باید دانست؛ الفاظ متشابه با الفاظ مبهم و ناقص متفاوت است، زیرا الفاظ مبهم برخاسته از ناآگاهی و عدم احاطه به معناست. اما الفاظ متشابه گاهی برای برخی معانی گسترده می باشد که در قالب یک لفظ نمی گنجد و چه بسا دارای معانی متعدد باشد که نیاز به توضیح دارد و در غیر این صورت اشتباه خواهد شد. مانند آیه شریفه:(((یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ)))[ نحل (16)، آیه 93 ؛ فاطر (35)، آیه 8.]؛«هر که را بخواهد بیراه و هر که را بخواهد هدایت مى کند».علاوه بر این که این گونه عبارت قرآنی امتحانی برای مخاطبان است که تا چه میزان به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت(علیهم السلام) به عنوان تبیین کنندگان آیات الهی مراجعه می کنند و حق پذیرند و یا غرور علمی و فتنه انگیزی آنان موجب گمراهی آنها می شود.چنان که خداوند می فرماید:(((هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ)))[ آل عمران (3)، آیه 7.]؛«اوست کسى که این کتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پاره اى از آن آیات محکم [=صریح و روشن] است آنها اساس کتاب اند و [پاره اى] دیگر متشابهاتند [که تأویل پذیرند] اما کسانى که در دلهایشان انحراف است براى فتنه جویى و طلب تأویل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پیروى مى کنند با آنکه تأویلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسى نمى داند [آنان که] مى گویند ما بدان ایمان آوردیم همه [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان کسى متذکر نمى شود».بنا بر آنچه گفته شد اگر چه برخی از طریق آیات متشابه گرفتار اشتباه می شوند و از هدایت باز می مانند اما ریشه گمراهی در درون خودشان است و این نوعی آشکار شدن واقعیت افراد برای خودشان و جامعه می باشد. چنان که نویسنده «نقد قرآن» نیز گرفتار شده است.نویسنده «نقد قرآن» و «صفات خدا»در فصل «انتساب رفتارها و صفات نامناسب به خدا» نشان داده شد که با توجه به رفتارها و صفاتی که قرآن به خدا نسبت می دهد خدای قرآن به شدت ظالم و انتقام گیر است[ نقد قرآن، ص 837.].داوری:ب?بدیهی است سوره های قرآن با «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع شده است و از میان یکصد و چهارده سوره تنها یک سوره بدون «بسم الله» می باشد و مربوط به برائت از مشرکان است. آیا می توان عذاب و برائت از مشرکان را در برابر گستردگی رحمت خداوند به همه بندگان، نشانه ظلم و انتقام گیری دانست؟! بلکه برخورد با مشرکان لجاجت پیشه نوعی «قاطعیت» و «مرزبندی» میان حق و باطل می باشد!همچنین در قرآن حدود هزار بار از ربوبیت و پروردگاری خداوند یاد شده است و تنها یک بار از «جباریت» خداوند سخن به میان آمده است و یا تنها چند بار از مکر خداوند در برابر توطئه ها و مکرهای فراوان کافران یاد شده است. آیا برخورد با جباران تاریخ و توطئه گران جنایت پیشه نشانه ظلم است؟ یا نشانه تدبیر و مدیریت جامعه بشری است؟!اگر توطئه حاد سردمداران شرک و کفر گاهی خنثی نشود و غرور و تجاوزگری بیش از اندازه فرعونیان در برخی از پیچ های تاریخ جلوگیری نشود؛ آیا ایمان مردم به خداوند آگاه و توانا سست نمی گردد؟! و آیا فساد و تباهی همه جهان را فرا نمی گیرد؟! در نتیجه برخی انتقام گیری های خداوند عبرت آموز در تاریخ می شود.نویسنده «نقد قرآن» و «هدایت در قرآن»در فصل «هدایت و گمراهی در قرآن» با بررسی دقیق و مفصل روش های هدایت به این نتیجه رسیدیم که: «تلاش خدا بیشتر متوجه گمراه کردن و جهنمی کردن انسان است تا هدایت کردن او. روش های هدایت قرآن بسیار ضعیف و نارسا و روش های اضلال قوی و مؤثرند. معقول ترین روش های هدایت معجزه و استدلال اند که قرآن از این دو تهی است. روش اصلی کاربردی هدایت در قرآن و سنت ترس است؛ ترس از جهنم و ترس از شمشیر آخته محمد و عامل اصلی گسترش اسلام در آغاز، همین شمشیر آخته بود»[ نقد قرآن، ص 838.].داوری:آیا چنین اتهامی به قرآن که تمام رسالت آن هدایت جامعه بشریت است منصفانه است؟! در حالی که در هر شبانه روز بر هر مسلمانی واجب شده است که حداقل ده بار سوره حمد را بخواند و آیه «اهدنا الصراط المستقیم» را تلاوت کند.آیا سزاوار است گسترش اسلام را به شمشیر آخته محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت دهیم؟!در حالی که با بعثت پیامبران، جنگ های قبیلگی فروکش کرد و پیمان برادری میان مسلمانان برقرار شد و این آیه شریفه نازل شد:(((إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ)))[ حجرات (49)، آیه 10.]؛«در حقیقت مؤمنان با هم برادرند».و درگیری های پیش آمده با مشرکان تجاوزگر و پیمان شکنان یهودی و نصارا با تدبیر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در فتح مکه و امان دادن به مردم پایان یافت و احکام زندگی مسالمت آمیز با پیروان ادیان برقرار شد. به گونه ای که اکنون بدون شمشیر آخته محمد!! بلکه با منطق و عقل و علاقه پیروان اسلام رو به افزایش است.آیا استدلال های فراوان قرآن درباره توحید و معاد و احکام فردی و اجتماعی نشانه اهتمام قرآن و اسلام به رشد عقلی و منطقی مردم نیست؟! و آیا بشارت های متعدد بهشت برای مؤمنان و ایجاد امید در آیات فراوان قرآن قابل انکار است؟! البته در کنار بشارت ها، هشدار و ایجاد ترس از جهنم نیز از روش های مؤثر برای هدایت به ویژه برای تبهکاران می باشد. چنان که در اداره جامعه نیز ترس از مجازات سارقان و اعدام قاتلان از مهم ترین روش های کنترل ناهنجاری می باشد و اگر این گونه ترس ها و مجازات ها نبود چه بسا جسارت ها و ناهنجاری ها دوچندان افزایش می یافت. اگرچه برای عموم مردم آموزش ها و راهنمایی ها عامل اصلی حفظ پاکی ها و رشد و پیشرفت می باشد.نویسنده «نقد قرآن» و «پیامبر در قرآن»در فصل «محمد در قرآن» نشان داده شد که: قرآن در تأمین سه چیز عمده برای محمد به شدت اهتمام دارد: جاه و مال و شهوت جنسی. در حالی که از پیغمبر انتظار می رود که همه همت خود را صرف هدایت مردم از طریق معجزه و آموزش و استدلال کند[ نقد قرآن، ص 839.].داوری:آیا درباره پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) اتهام به جاه طلبی و شهوت پرستی منصفانه است؟!شخصیتی که خداوند متعال درباره ایشان می فرماید:(((طه. مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى)))[ طه (20)، آیات 1 و 2.]؛«طه. قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به رنج افتى».و در آیه دیگر خداوند می فرماید:(((إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ)))[ قلم (68)، آیه 4.]؛«و راستى که تو را خویى والاست».بنا بر گزارش های تاریخی غیرقابل انکار، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برای انجام رسالت خود، سال ها در شعب ابی طالب محاصره بود و خود و یارانش از آذوقه روزانه محروم بودند و گزارش کوشش های پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در هجرت و جهاد با مشرکان و پیمان شکنان یهود و نصارا و تحمل سختی ها و زخم ها در صفحات تاریخ می درخشد.آیا می توان کسی را که تا پنجاه سالگی تنها با حضرت خدیجه(سلام الله علیه) زندگی مشترک داشته و به گواهی تاریخ و آیات قرآن مورد آزار و اذیت برخی همسران بوده به شهوت جنسی متهم کرد؟!بدیهی است تمام گزارش هایی که درباره جنگ ها و غزوات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در تاریخ ثبت شده همگی به منظور ترویج اسلام و خنثی کردن توطئه های منافقان و مشرکان بوده است و تمام گزارش هایی که از تعدد زوجات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در تاریخ ثبت شده همگی به منظور ایجاد پیوند اجتماعی بیشتر و تأمین نیازهای عاطفی خانوادگی معنا دارد، به گونه ای که تمام همسران پیامبران به این ازدواج افتخار می کردند. در حالی که اگر جاه طلبی و شهوت رانی بود مورد اعتراض مردم زمان خود و خانواده های آنان قرار می گرفت. در صورتی که گزارش ها همگی از بزرگواری حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) حکایت می کند.نویسنده «نقد قرآن» و «پیامبران در قرآن»در فصل «نسبت های ناروا به پیامبران» به این نتیجه رسیدیم که: اگر کسی پیغمبر باشد انتظار می رود که فرد درستکار عاقل عادلی باشد اما بعضی رفتارهای منتسب به پیغمبران در قرآن زشت و ظالمانه است. این ها نشان می دهد که این ها همگی ساخته بشر است که به خدا نسبت داده شده است. تورات در طی قرن ها توسط روحانیون یهود نوشته شده است. محمد هم بخش مهمی از قرآن را از تورات گرفته است و طبعاً بسیاری از نسبت های ناروای تورات به خدا و پیامبران، در قرآن هم آورده شده است. [ نقد قرآن، ص 438.]داوری:درباره گزارش زندگی پیامبران در قرآن، باید توجه داشت که قرآن از یک سو کتاب هدایت است و از سوی دیگر تنها کتاب تحریف نشده در دسترس جامعه بشریت است. از این رو جامعه بشریت و حتی پیروان ادیان گذشته می توانند با مراجعه به قرآن مطمئن ترین گزارش ها را درباره شخصیت پیامبران گذشته و سرگذشت آنها بیابند.قرآن مجید حضرت عیسی(علیه السلام) را این گونه معرفی کرده است: که علم غیب داشته است و بیماران را شفا می داده است و یکتاپرست بوده و همچنین حضرت مریم(سلام الله علیه) پاکدامن معرفی کرده و از رزق الهی بهره مند بوده است. آیا بیان این واقعیت با برخی اتهامات در کتاب های تحریف شده سازگار است؟! و آیا می توان گفت قرآن مطالب باطل تورات را در خود دارد؟! در حالی که در قرآن تصریح شده که مطالب حق کتاب های آسمانی پیشین را تصدیق کرده و معارف عمیق تر را اضافه کرده است. (((مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ)))[ مائده (5)، آیه 48.]؛«در حالى که تصدیق کننده کتاب هاى پیشین و حاکم بر آنهاست».و چنان چه برخی نابردباری های پیامبران گذشته در قرآن یاد شده است. به جهت بیان واقعیت ها و تأکید بر جنبه بشری بودن پیامبران است. اگرچه بدون فاصله به جایگاه محبوب آنان نزد خداوند نیز اشاره می شود. به گونه ای که احترام آنان حفظ شود و اجازه هیچ گونه نسبت ناروا به پیامبران داده نمی شود. چنان که درباره حضرت یونس(علیه السلام) پس از اشاره به نابردباری و گرفتاری ایشان در شکم ماهی، قرآن مجید از این پیامبر خدا با عظمت یاد می کند:(((فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ)))[ انبیا (21)، آیه 88.]؛«پس [دعاى] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را [نیز] چنین نجات مى دهیم».و درباره حضرت آدم(علیه السلام) در قرآن مجید می خوانیم:(((ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَ هَدَى)))[ طه (20)، آیه 122.]؛«سپس پروردگارش او را برگزید و بر او ببخشود و [وى را] هدایت کرد».بنا بر آنچه گفته شده است. قرآن مجید همه پیامبران را بندگان شایسته خداوند معرفی کرده است. ایمان و احترام به همه پیامبران را نشانه مسلمانی دانسته است.[ بقره (2)، آیه 285.] و اگر در برخی آیات از نابردباری یا کوتاهی برخی پیامبران یاد کرده است به معنای آلودگی به گناه و نسبت ناروا نیست بلکه به منظور مسئولیت بالاتر و انتظار بالاتر می باشد.نویسنده «نقد قرآن» و «انسان در قرآن»در فصل «انسان در قرآن» نشان داده شد که در مجموع قرآن تصویر ناقص و کجی از انسان ارائه می دهد. ناقص است چون صفات معدودی از انسان و بعضی را هم به طور غیردقیق مطرح کرده است. مثلاً انسان موجودی پرسش گر است که نقطه شروع یافتن حقیقت است و در قرآن به عنوان صفتی نامناسب از انسان مطرح شده است»[ نقد قرآن، ص 459.].داوری:این گونه اظهار نظر نویسنده «نقد قرآن» نشانه عدم دقت و مخالفت با واقع است. بلکه قرآن در آیات فراوانی از روحیه پرسشگری مردم به نیکی یاد کرده است و بر پاسخ گویی به پرسش های مردم و نیازهای آنان تأکید شده است. مانند آیه شریفه:(((یَسْأَلُونَکَ عَنِ الأهِلَّةِ)))[ بقره (2)، آیه 186.]؛«درباره [حکمت] هلال ها[ى ماه] از تو مى پرسند».(((یَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَ)))[ بقره (2)، آیه 215.]؛«از تو مى پرسند چه چیزى انفاق کنند [و به چه کسى بدهند]».نویسنده «نقد قرآن» و «عدالت در قرآن»«قرآن به چندین روش مانع ایجاد عدالت در جامعه بشری می شود که مهم ترین آنان نظام طبقاتی انسان در اسلام است. این طبقه بندی به ترتیب برتری عبارتند از: 1. مرد آزاد مسلمان، 2. زن آزاد مسلمان، 3. برده مسلمان، 4.غیرمسلمانان. این طبقات از حقوق به شدت متفاوتی برخوردارند»[ نقد قرآن، ص 486.].داوری:این گونه اظهار نظر نویسنده «نقد قرآن» نشانه عدم دقت و عدم مرزشناسی میان «نظام طبقاتی» و «گروه های اجتماعی» است در اسلام تبعیض و «نظام طبقاتی» مردود است. اما تفاوت «گروه های اجتماعی» پذیرفته شده است. در نظام طبقاتی، تبعیض و دوری از عدالت است به گونه ای که با ظلم و ایجاد محدودیت از ارتقاء یک گروه اجتماعی به طبقه دیگر جلوگیری می شود.در حالی که در رویکرد نظام اجتماعی اسلامی و آموزه های قرآن تأکید بر حفظ احترام انسان ها وارتقاء گروه های اجتماعی و رفع تبعیض است به گونه ای که فرهنگ ازدواج با بردگان و آزادسازی آنان در میان مسلمانان به عنوان یک عبادت یاد شده است و با جذب بردگان در خانواده ها و ایجاد موقعیت های اجتماعی برای بردگان پس از مدتی مشکل برده داری در جامعه اسلامی حل شده است و اکنون زندگی مسالمت آمیز سفید و سیاه در جوامع اسلامی حاکم است درحالی که در برخی کشورهای آمریکایی و اروپایی هنوز مشکل تبعیض نژاد حل نشده است.نویسنده «نقد قرآن» و «قیامت در قرآن»در فصل «قیامت در قرآن» به این نتیجه رسیدیم که قیامت به نحوی که در قرآن توصیف شده دو شرط «ضروری» و «عدالت» را ندارد یعنی این که «همگان باید به طور یکسان مورد قضاوت قرار گیرند» و اینکه «مجازات باید با جرم تناسب داشته باشد». خدای محمد نیکی را فقط از مسلمانان می پذیرد و غیرمسلمانان را چه نیک و چه بد به طور جاودانه می سوزاند که این ظلم محض است»[ نقد قرآن، ص 533.].داوری:نویسنده «نقد قرآن» ادعا می کند در حسابرسی قیامت «عدالت» رعایت نمی شود. زیرا میان مسلمان و غیرمسلمان در حسابرسی تفاوت است!! غافل از این که خود ایشان اعتراف می کند یکی «مسلمان» و دیگری «غیرمسلمان» است. بدیهی است چون این دو متفاوتند پاداش و مجازات آن دو نیز باید متفاوت باشد و این عدالت کامل است. آنچه موجب اشتباه شده است مقایسه دادگاه های دنیا و آخرت است که در دنیا تنها به یک اختلاف حقوقی رسیدگی می شود. طبیعی است قاضی باید تنها به آن جنبه خاص توجه کند اما در حسابرسی آخرت به مجموعه شخصیت انسان که شامل ابعاد اعتقادی، اخلاقی و رفتاری اوست رسیدگی می شود. بنابراین، مسلمان با غیرمسلمان متفاوت می شود. البته عدالت در همه ابعاد رعایت می شود به گونه ای غیرمسلمان خوش اخلاق و یا خدمت رسان به مقداری نیکی ها از احترام در دنیا و فشار قبر و سختی مواقف قیامت رهایی می یابد و مسلمان خطاکار به مقدار خطایی که مرتکب شده است، در دنیا و برزخ و قیامت گرفتار خواهد شد و این همان اجرای عدالت به طور دقیق و کامل است.چنان که در قرآن مجید می خوانیم:(((یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُوْلَئِکَ یَقْرَؤُونَ کِتَابَهُمْ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلًا )))[ اسرا (17)، آیه 71.]؛«[یاد کن] روزى را که هر گروهى را با پیشوایشان فرا مى خوانیم پس هر کس کارنامه اش را به دست راستش دهند آنان کارنامه خود را مى خوانند و به قدر نخک هسته خرمایى به آنها ستم نمى شود ».(((أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یُزَکُّونَ أَنفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ یُزَکِّی مَن یَشَاءُ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلًا )))[ نسا (4)، آیه 49.]؛« آیا به کسانى که خویشتن را پاک مى شمارند ننگریسته اى [چنین نیست] بلکه خداست که هر که را بخواهد پاک مى گرداند و به قدر نخ روى هسته خرمایى ستم نمى بینند».نویسنده «نقد قرآن» و «اخلاق طبقاتی قرآن»در فصل «اخلاق طبقاتی قرآن» به این نتیجه رسیدیم که: «در تاریخ اسلام کسانی که بیشتر کشتار و تجاوز را در حق غیرمسلمانان مرتکب شده اند، برترین مؤمنین به حساب می آید. مثل علی و عمر. همچنین نابود کردن و دزدیدن بخش اعظم حقوق زنان و بردگان نیز عمل صالح به حساب می آید. در حالی که گرفتن مال انسان آزاد بد است سلب تمام حقوق مالی برده خوب است. در حالی که تجاوز جنسی به زن آزاد بد است تجاوز جنسی به زنان اسیر خوب است. در صورتی که زندانی کردن مرد در خانه اش بد است. زندانی کردن زنان و دختران در خانه خوب است. در مجموع در اسلام، اخلاق جهان شمول انسانی وجود ندارد. اسلام اخلاق انسانی را نابود کرده است».[ نقد قرآن، ص 556.]داوری:این گونه اظهار نظر نویسنده «نقد قرآن» با شواهد تاریخی سازگار نیست و درصورتی که رفتارهای اجتماعی مسلمانان با رفتارهای غیرمسلمانان در طول تاریخ مقایسه شود. واقعیت ها به خوبی آشکار می شود که بیشترین برده داری ها در کدام جوامع اتفاق افتاده است و بیش ترین تجاوزهای جنسی و خشونت ها از سوی کدام کشورهای استکباری و جنگ های ظالمانه بر مردم تحمیل شده است و بیش ترین تبعیض های نژادی و نابرابری ها در کدام کشورها و از سوی کدام حاکمان و رؤسای جمهور کشورها بوده است. در حالی که خداوند از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) با این عبارت تمجید می فرماید:(((وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ)))[ قلم (68)، آیه 4.]؛«و راستى که تو را خویى والاست».و نتیجه رفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آن چنان شد که اعراب جاهلی از زنده به گور کردن دختران دوری کردند چنان که در قرآن به شدت نکوهش شده:(((بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ)))[ تکویر (81)، آیه 9.]؛«به کدامین گناه کشته شده است».و اگر اجازه همبستری با زنان برده داده شده است به نوعی بردگان را در خانواده ها جذب کرده است و به گونه ای رفته رفته مشکل برده داری بدون جنگ و خونریزی های طولانی در جامعه اسلامی حل شده و اگر دستور به زندانی کردن زن و دختر در برخی مقاطع و به جهت برخی جرائم در خانه داده شده است برای آن است که از آسیب های زندان های گروهی و خارج از چارچوب خانواده به دور باشند. اکنون به خوبی می توان زندگی بزرگان دین را مشاهده کرد که رفتار آنان با خانواده خود و مردم جامعه چگونه است؟ و می توان بررسی تاریخی و تحقیق میدانی کرد که زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان(علیهم السلام) تا چه میزان رضایت داشته اند و اگر کوتاهی و ظلم بوده از سوی چه کسانی بوده است؟! شواهد تاریخی نشان می دهد رفتار بزرگان دین با خانواده و مردم بسیار بزرگوارانه و اخلاقی بوده است.نویسنده «نقد قرآن» و «اقتصاد در قرآن»در فصل «اقتصاد در قرآن» به این نتیجه رسیدیم که: «در اسلام از مسائل اساسی اقتصادی مثل ابزار تولید، نقش سرمایه در تولید، سرمایه گذاری، ارزش کار، ارزش اضافی، برنامه ریزی اقتصادی، توسعه اقتصادی، قیمت گذاری کالاها، مسائل پول و بانک، تورم و ده ها موضوع دیگر اقتصادی صحبتی نشده است. در اسلام، مالکیت زمین، معادن و مخصوصاً مالکیت منابع و تکنولوژی مبهم گذاشته شده است. در اسلام هیچ تعریف واضحی از عدالت اقتصادی وجود ندارد، ارزش های اقتصادی مثل حقوق اقتصادی مردم که در حقوق بشر امروز مطرح است، در اسلام وجود ندارد. خلاصه اسلام نه دانش اقتصاد دارد و نه ارزش های درست اقتصادی دارد. محمد هم هیچ کار برجسته اقتصادی انجام نداد، نه کشاورزی، نه تولید برجسته یا کاری متفاوت با قبل. اصولاً زندگی محمد و یارانش متکی به غارت اموال کفار بود. چنانچه در تاریخ نقل شده و از خود او در صفحات قبل نقل کردم که رزق او متکی به سرنیزه بوده است به هزینه نابود کردن همه چیز مردم غیرمسلمان»[ نقد قرآن، ص 584.].داوری:درباره «اقتصاد در قرآن» لازم است؛ میان «مکتب اقتصادی» و «علم اقتصاد» تفاوت قایل شده. به طور معمول «مکتب» بیانگر اصول کلی و چارچوب ها و جهت گیری هاست در حالی که «علم» به مجموعه آگاهی های سازمان یافته درباره یک موضوع گفته می شود. ازاین رو نباید از مکاتب الهی مانند مسیحیت و یهودیت و اسلام انتظار بیان موضوعات و برخی روش حل مسائل به طور سازمان یافته داشت. اگرچه مبانی و موضوعات و روش ها از آموزه های مکتب قابل استخراج است و با بهره گیری از مرجعیت دینی می توان درباره میزان ارزش گذاری یافته های بشری داوری کرد و اما درباره اهمیت کار و تولید و کشاورزی و اقتصاد آیات و روایات فراوانی در قرآن کریم و منابع روایی وجود دارد تا آنجا که خداوند می فرماید:(((وَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ)))[ جاثیه (45)، آیه 13.]؛«و آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمین است به سود شما رام کرد».و زندگی شخصی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی(علیه السلام) در دامداری و آماده سازی نخلستان ها و حفر چاه آب و وقف در راه خدا و رسیدگی به محرومان در صفحات تاریخ درخشنده است و کتاب ها و مقالات متعددی در خصوص اقتصاد اسلامی نگاشته شده است. اما متأسفانه نویسنده «نقد قرآن» با استناد به یک حمله خودسرانه برخی تازه مسلمانان به کاروان قریش، اتهام غارت اموال کافران را به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان وارسته زده است. در حالی که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) به رحمت و کمک به محرومان شهرت داشته است و هنوز آثار زندگی ایشان کنار مسجدالنبی(صلی الله علیه و آله و سلم) حکایت از ساده زیستی ایشان دارد.نویسنده «نقد قرآن» و «سیاست در قرآن»در فصل «سیاست در قرآن» مطرح شد که: قرآن در مورد اصول اساسی سیاست سکوت کرده است و محمد هم به همان روش معمول زمان خودش مدینه را اداره می کرد. اما قرآن طالب یک استبداد دینی وحشتناک است که تاریخ کمتر به خود دیده است. مردم باید از ظاهر و باطن مطیع محض محمد باشند و محمد حتی در خصوصی ترین امورشان نیز بر خود مردم اولویت دارد.[ نقد قرآن، ص 618.]داوری:این گونه اظهارنظر نویسنده نقد قرآن با واقعیت قرآن و شخصیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) سازگار نیست. در قرآن مجید آیات فراوانی درباره اصول اساسی سیاست وجود دارد مانند عدم مشروعیت حاکمیت طاغوت[ نساء (4)، آیه 61.] و نکوهش اعتماد به ستمگران[ هود (11)، آیه 113.] و ممنوعیت تسلط کافران بر مؤمنان[ نساء (4)، آیه 141.] اعلام شده است.و آنچه از «مکتب» انتظار می رود بیان اصول اساسی و چارچوب هاست و اما انواع ساختارها و نظام های سیاسی می تواند با استفاده از تجربیات بشری انتخاب گردد. چنان که در برخی ساختارها رئیس جمهور به عنوان رئیس هیئت دولت می باشد و در برخی ساختارها این مسئولیت بر عهده نخست وزیر می باشد. آنچه مهم است برخی حکومت ها براساس خودکامگی ها و تأمین منافع حزبی شکل می گیرد که از آن به حکومت استبدادی یاد می شود. اما اگر حکومت الهی براساس «حق» شکل بگیرد مورد تأیید قرآن می باشد، چنان که در قرآن مجید می خوانیم:(((فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى)))[ ص (38)، آیه 6.]؛«پس میان مردم به حق داورى کن و زنهار از هوس پیروى مکن».و آنچه از گزارش های تاریخی نیز به روشنی قابل اثبات است، حکومت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) براساس احکام الهی و مشورت با مردم[ آل عمران (3)، آیه 159.] و به دور از تشریفات درباری بلکه با ساده زیستی در برابر امپراطورهای روم و ایران بوده است. بنابراین اتهام حکومت استبدادی به شخصیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ناسزا و به دور از انصاف می باشد بلکه نشانه ناآگاهی و تعصب و بدخواهی می باشد.و اما درباره اولویت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در زندگی شخصی مردم[ احزاب (33)، آیه 6.] باید دانست این نشانه شدت ارتباط پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با مردم و نیاز شدید مردم به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برای رفع مشکلات و اختلافات می باشد.بدیهی است چنین اختیارات از سوی خداوند به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عنایت شده است درحالی که اگر براساس خودکامگی و قدرت طلبی بود همچون حاکمان استبدادی سوءاستفاده های فراوانی در تاریخ گزارش می شد اما با همه دشمنی ها به جز چند گزارش ناقص از سوی بدخواهان در صفحات تاریخ دیده نمی شود، در حالی که در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) حتی از سوی دشمنان اتهام سوء استفاده مالی و جنسی و جنگی مطرح نشده است، بلکه از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان «امین» یاد کرده اند. البته برخی بدخواهان به دلیل عدم درک مقام پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از ارتباط پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با خداوند به عنوان سحر و جنون یاد می کردند! و اتهامات ناروا را متوجه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ساخته اند که در طول تاریخ رسوا شده اند.نویسنده «نقد قرآن» و «بردگی در قرآن»در فصل «کشتار، برده گیری، تجاوز جنسی و دزدیدن اموال غیرمسلمانان»: وحشیانه ترین چهره قرآن را نشان دادیم. قرآن برای کفار حق حیات قائل نیست. یعنی بر روی کره زمین حتی یک نفر کافر نباید زندگی کند و هیچ یهودی و مسیحی حق زندگی آزاد و مستقل ندارد. مسلمانان باید با آنان بجنگند تا باقیمانده آنان با ذلت و خواری تحت قیمومیت حکومت اسلامی زندگی کنند»[ نقد قرآن، ص 643.].داوری:به طور معمول هر کدام از صاحبان قدرت برای کنترل دشمنان و حفظ حاکمیت خود از روش هایی استفاده می کنند با این تفاوت که توسعه برخی حکومت ها بر پایه خودکامگی و زورگویی می باشد و تأمین منافع مادی خود می باشد، چنان که آمریکا برای حفظ جایگاه خود در جنگ جهانی دوم مردم هیروشیما را با بمب اتمی مورد حمله قرار داد و نه تنها هزاران نفر را در مدت کمی از بین برد بلکه نسل آنان را نیز گرفتار انواع آسیب ها کرد. همچنین دیگر حکومت ها مانند اسرائیل که مردم فلسطین را از حقوق اولیه زندگی و حتی کشاورزی محروم می کند.اما در اسلام آنچه مهم است دعوت به حق و عدالت و زندگی پاک انسانی و مؤمنان می باشد. چنان که در قرآن مجید می خوانیم:(((ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ)))[ نحل (16)، آیه 125.]؛«با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوه اى] که نیکوتر است مجادله نماى در حقیقت پروردگار تو به [حال] کسى که از راه او منحرف شده داناتر و او به [حال] راه یافتگان [نیز] داناتر است».همچنین در گام های نخست، با حفظ امنیت به مشرکان فرصت تحقیق و مطالعه داده می شود.چنان که در قرآن می خوانیم:(((وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْلَمُونَ)))[ توبه (9)، آیه 6.]؛«و اگر یکى از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مکان امنش برسان چرا که آنان قومى نادانند».با انجام این دعوت ها و دادن فرصت به طور معمول انسان های دل پاک و حقیقت جو راه خود را می یابند به سوی حق و عدالت و پاکی روی می آورند. اما برخی حق ستیزان و سردمداران کفر و لجاجت پیشگان جهت جنگ صف آرایی می کنند در این صورت خداوند به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دستور جنگ داده است تا فتنه و فتنه انگیزی ریشه کن شود:(((وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِینَ)))[ بقره (2)، آیه 193.]؛«با آنان بجنگید تا دیگر فتنه اى نباشد و دین مخصوص خدا شود پس اگر دست برداشتند تجاوز جز بر ستمکاران روا نیست».بنا بر آنچه گفته شد انسان هایی با فطرت پاک، خواهان حق و عدالت هستند به گونه ای که در طول تاریخ هر کدام از مشرکان و یا پیروان ادیان دیگر به اسلام گرایش پیدا کردند با افتخار رضایت مندی خود را اعلام می کنند و آنچه مانع گرایش انسان ها به اسلام می شود. سلطه گری مشرکان و برتری جویی سران و پیروان ادیان هستند. ازاین رو خداوند دستور داده است با سردمداران کفر و شرک مبارزه شود و از برتری جویی سران و پیروان ادیان جلوگیری شود در طول تاریخ نیز مسلمانان با پیروان ادیان زندگی مسالمت آمیز و همراه با مهر و محبت داشته اند تا جایی که برخی از مسیحیان و یهودیان به دلیل رفتار خوب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی(علیه السلام) مسلمان شدند.نویسنده «نقد قرآن» و «خطا در قرآن»:«در مجموع، قرآن مملو از خطاهای علمی، عقلی، اخلاقی، تاریخی و نوشتاری است و قطعاً ممکن نیست که این همه خطا و تناقض و ضعف کار خدای عالم عاقل حکیم عادل باشد، بلکه کار محمد است. همان گونه که از یک نویسنده عامی بی اطلاع 1400 سال پیش عربستان انتظار می رود»[ نقد قرآن، ص 851.].داوری:این گونه اظهارنظر نویسنده «نقد قرآن» نشانه شدت ناآگاهی و کینه توزی است. در طول تاریخ دانشمندان بزرگی، قرآن را ترجمه و تفسیر کرده اند و انسان های وارسته فراوانی آیات قرآن را حفظ کرده اند و سینه به سینه ترویج کرده اند و همگی به عظمت قرآن اعتراف کرده اند و نورانیت قرآن را در قلب خود یافته اند و آموزه های قرآن را روشنی بخش زندگی خود دیده اند. آیا می توان این شواهد فراوان را نادیده گرفت؟! و اگر متن قرآن دارای خطا و ضعف بود، آیا مورد استقبال دانشمندان بزرگ در طول تاریخ قرار می گرفت؟! .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image