اجتهاد امامان(ع) /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

مقدمه : «اجتهاد» در لغت به معناى تلاش و کوشش تا سرحد توانایى است ؛ به گونه اى که با تحمل رنج و سختى همراه باشد. در اصطلاح فقه عبارت است از: «به کار بردن تلاش و کوشش خویش در راه به دست آوردن احکام شرعى از راه ها و منابعى .


مقدمه : «اجتهاد» در لغت به معناى تلاش و کوشش تا سرحد توانایى است ؛ به گونه اى که با تحمل رنج و سختى همراه باشد. در اصطلاح فقه عبارت است از: «به کار بردن تلاش و کوشش خویش در راه به دست آوردن احکام شرعى از راه ها و منابعى . این منابع عبارت است از: کتاب، سنت، اجماع و عقل.که نزد فقیهان اسلام، معمول و متعارف است». در نتیجه مجتهد کسى است که بتواند احکام را از روى دلیل به دست آورد و طبق رأى و نظر خویش عمل کند .لسان العرب، ماده، جهد ؛ التنقیح فى شرح العروة الوثقى، (الاجتهاد و التقلید )، ص 20.(پیداست که همین اجتهاد و استنباط و استخراج جزئیّات و تفصیلات از اصول و کلّیّات ، در هر عصری هم موجب رشد فکری محققین وهم مانع از رکود فکری جامعه می شود. خود اهل بیت (ع) نیز در روایات متعدّدی به این حرکت تشویق نموده فرموده اند:« علینا الاصول و علیکم التفریع ــ بر ماست بیان اصول و بر شماست استخراج فروعات » و امام صادق (ع) فرمودند: « انّما علینا ان نلقی الیکم الاصول و علیکم ان تفرعوا ـــ آنچه بر عهده ی ماست فقط همین است که اصول را به شما القاء نماییم و بر عهده ی شماست استخراج فروعات» و امام رضا (ع) فرمودند: « علینا القاء الاصول الیکم و علیکم التفریع ــــ بر عهده ی ماست القاء اصول به شما و بر عهده ی شماست استخراج فروعات » (میزان الحکمه ، ج1 ، ص549) فقهای بزرگوار شیعه در طول تاریخ بر اساس همین سیره ی عملی اهل بیت (ع) باب اجتهاد را در علم فقه الاحکام همواره باز نگه داشته و دائماً آن را ترقّی داده اند و از فقه بسیط اوّلیّه ، که فتاوا را به صورت ذکر متن حدیث بیان می کرد ، تا فقه پیشرفته ی امروزی ، با پشتوانه عظیمی به نام علم اصول فقه ، آن را پیش برده اند.اما در جواب سوال باید گفت که اجتهاد به معنای بالا در مورد ائمه احتمالا معنا ندارد چرا که ایشان از طرق مختلفی به حقایق دین و دستورات واقعی الهی دسترسی دارند و ظاهرا نیازی به استنباط فروع از اصول ندارند . با توجه به روایات زیر این معنا معلوم می شود .از جمله راههای ارتباطی امامان معصوم با حقایق دین، نظارت و راهنمایی یکی از بزرگترین ملائکه الهی به نام روح است چنانکه در کتاب شریف کافی آمده است: جابر حنفی از امام باقر (ع) در مورد علم امام پرسید امام فرمود: یا جابر ان فی الانبیاء و الاوصیاء خمسه ارواح؛ روح القدس و روح الایمان... (امام فرمود: ای جابر برای پیامبران و امامان پنج روح وجود دارد 1 ـ روح القدس 2 ـ روح الایمان و ...) (اصول کافی ج یک کتاب الحجه ح 2)در حدیثی دیگر از امام صادق (ع) نقل شده است که به مفضل بن عمر فرمود:خداوند برای پیامبر و آل او پنج روح قرار داده است: ... آخرین آنها روح القدس است که بعد از آنکه خداوند روح پیامبرش را قبض نمود روح القدس در خدمت امام است که این روح القدس نمی خوابد و نه غفلت می کند و نه کار بیهوده می کند و نه خیال باطل می کند. (همان، حدیث 3)در جای دیگر امام صادق (ع) در مورد روح فرموده است: خلق من خلق الله عز و جل اعظم من جبرئیل و میکائیل کان مع رسول الله صلی الله علیه و آله یخبره و یسدده و هو مع الائمه من بعده (روح فرشته ای بزرگتر از جبرئیل و میکائیل است که همراه رسول خدا بود که او را خبر می داد و راهنمایی می کرد و بعد از پیامبر با امامان است. (اصول کافی ج یک کتاب الحجه ح1)در حدیثی دیگر از امام علی (ع) در مورد این فرشته آمده است که روح غیر از جبرئیل است. (همان حدیث 6)غیر از روح ، امامان معصوم از یک نیروی غیبی که الهام نام دارد هم بهره مند بوده اند بطوریکه خداوند پاره ای از حقایق را از این طریق در اختیار آنان قرار داده است.از حسن بن عباس مدائنی نقل شده از امام صادق (ع) پرسیدم: هنگامی که از سوالی از امام می شود چگونه (با چه علمی) جواب می دهد. فرمود: گاهی به امام الهام می شود و گاهی از فرشته می شنود و گاهی هر دو. (بحارالانوار ج26 ص 58)آیت الله مصباح یزدی گفته اند: امامان معصوم از نوعی علوم غیر عادی مثل الهام‌ ، تحدیث برخوردار بوده اند نظیر آن الهامی که به ذوالقرنین و خضر و حضرت مریم شده (کهف/65 ـ آل عمران/42 ـ مریم/17 ـ طه/38 ـ قصص/7) (آموزش عقاید، ج 2، ص 158) امامان ما معلمان معمولی مثل آنچه در مکتب و مدرسه رسم است نداشته اند بلکه معلم علی علیه السلام پیامبربوده است که از راه تنویر درونی هزاران باب علم را به او آموخته و علی (ع)و امام حسن و هر امامی به امام بعد از خودش علوم الهی را از راه تنویردرونی انتقال داده اند و بخشی از علوم نیز از راه الهام به انها اعطا شده است. طبق نصوص فراوانی علم ائمه اطهار (ع) عین علم نبی اکرم (ص) است و خود آن بزرگواران تصریح نموده اند که علم خود را نسل به نسل از نبی اکرم (ص) گرفته اند .و شاگردان ایشان به این لحاظ که ائمه از احکام واقعی الهی ( نه نظر اجتهادی خودشان ) خبر می دهند سوالات فقهی خود را مطرح می نمودند .باید توجه داشت که استناد ائمه به قران ، بیانگر اجتهاد ایشان نیست بلکه علامت هماهنگی معلومات امامان با قران است چنان که مباحثات اصحاب با ائمه در چگونگی استنباط احکام شرعی از کتاب خدا، شاهد بر اجتهاد ائمه نیست . چنانکه استدلال امام در جواب از سوال زراره این مطلب را نشان می دهد. زراره از امام می پرسد از کجا میتوان فهمید مسح سر و پا به قسمتی از پا و قسمتی از سر صحیح است؟ امام، در استدلال نسبتا طولانی می فرماید : فعرفنا حین قال برووسکم ان المسح ببعض الراس لمکان الباء. [1] قرآن دستور به مسح سر داده است با عبارت برووسکم . از باء جاره معلوم می شود که مسح به بعض عضو هم صحیح است. [1] - وسائل الشیعه – جلد 1 صفحه 291 . به عبارت دیگردر این گونه از احادیث ؛علاوه بر این که روش اجتهاد را ائمه به اصحاب خود تعلیم میدادند هماهنگی علوم عترت با قواعد متعارف صرف و نحو وبا ظاهر قران را هم گوشزد می کردند . منابع بیشتر : 2- امام شناسی - علامه تهرانی 2- ادوار فقه - جناتی .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image