ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

اصحاب رس چه قومی و امت کدام پیامبر بود؟


در قرآن کریم دو آیه در باره اصحاب رس آمده است. قرآن كريم مي فرمايد: وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَيْنَ ذلِكَ كَثِيراً؛ «و عاد را و ثمود را و اصحاب رسّ را و نسلهاى بسيارى را كه ميان آنها بودند هلاك كرديم». و در آیه دیگر می فرماید: كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ؛ «پيش از آنها قوم نوح و اصحاب رَس و ثمود تكذيب كرده بودند» در باره اصحاب رس اقوال مختلف نقل شده است که ما در زیر به آنها اشاره می کنیم: برخى گويند: اصحاب رس گله‏دار بودند و چاهى داشتند كه از آب آن استفاده ميكردند و بتها را مى‏پرستيدند. خداوند شعيب را بسوى آنها فرستاد و تكذيبش كردند. آب چاه فرو رفت و زمين آنها را بلعيد. برخى گويند: رس قريه‏اى بود در يمامه كه مردم آن پيامبر خود را كشتند. برخى گويند: پيامبرى داشتند بنام حنظله كه او را كشتند و خدا هلاكشان كرد. برخى گويند: رس چاهى بود در انطاكيه. مردم آن حبيب نجار را كشتند. از امام صادق روايت شده است كه زنان اين قوم مساحقه مى‏كردند. در تفسير نمونه در مورد اصحاب رس مطالبي مفصل تر بيان شده است: واژه« رس» در اصل به معناي اثر مختصر است، مثلا گفته مى‏شود رس الحديث فى نفسى (كمى از گفتار او را به خاطر دارم) يا گفته مى‏شود وجد رسا من حمى (اثر مختصر از تب در خود يافت) و جمعى از مفسران بر اين عقيده‏اند كه« رس» به معنى چاه است. به هر حال ناميدن اين قوم به اين نام يا به خاطر آنست كه اثر بسيار كمى از آنها بجاى مانده يا به جهت آنست كه آنها چاههاى آب فراوان داشتند، و يا به واسطه فروكشيدن چاههايشان هلاك و نابود شدند. در اينكه اين قوم چه كسانى بودند؟ در ميان مورخان و مفسران گفتگو بسيار است: 1- بسيارى عقيده دارند كه« اصحاب رس» طايفه‏اى بودند كه در« يمامه» مى‏زيستند و پيامبر بنام « حنظله» بر آنها مبعوث شد و آنان وى را تكذيب كردند و در چاهش افكندند، حتى بعضى نوشته‏اند كه آن چاه را پر از نيزه كردند و دهانه چاه را بعد از افكندن او با سنگ بستند تا آن پيامبر شهيد شد. 2- بعضى ديگر« اصحاب رس» را اشاره به مردم زمان«شعيب» مى‏دانند كه بت‏پرست بودند، و داراى گوسفندان بسيار و چاههاى آب، و رس نام چاه بزرگى بود كه فروكش كرد و اهل آنجا را فرو برد و هلاك كرد. 3- بعضى ديگر عقيده دارند كه رس، قريه‏اى در سرزمين«يمامه» بود كه عده‏اى از بقاياى قوم ثمود در آن زندگى مى‏كردند و در اثر طغيان و سركشى هلاك شدند. 4- بعضى مى‏گويند: عده‏اى از عربهاى پيشين بودند كه ميان« شام» و« حجاز» مى‏زيستند. 5- بعضى از تفاسير اصحاب رس را از بقاياى عاد و ثمود مى‏شناسد و وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ (آيه 45 سوره حج) را نيز مربوط به آن مى‏داند و محلشان را در«حضرموت» ذكر كرده، و« ثعلبى» در« عرائس التيجان» اين قول را معتبرتر دانسته. بعضى ديگر از مفسران كه با نام «ارس» آشنا شده‏اند،«رس» را بر«ارس» (در شمال آذربايجان) منطبق كرده‏اند! 6- مرحوم طبرسى در مجمع البيان و فخر رازى در تفسير كبير و آلوسى در روح المعانى از جمله احتمالاتى كه نقل كرده‏اند اين است كه آنها مردمى بودند كه در انطاكيه شام زندگى مى‏كردند و پيامبرشان«حبيب نجار» بود. 7- در عيون اخبار الرضا از امام على بن موسى الرضا ع از امير مؤمنان حديثى طولانى درباره اصحاب رس نقل شده كه فشرده آن چنين است: «آنها قومى بودند كه درخت صنوبرى را مى‏پرستيدند و به آن« شاه درخت» مى‏گفتند، و آن درختى بود كه« يافث» فرزند« نوح» بعد از طوفان در كناره‏اى به نام«روشن آب» غرس كرده بود، آنها دوازده شهر آباد داشتند كه بر كنار نهرى به نام«رس» بود، اين شهرها به نام‌هاى: آبان، آذر، دى، بهمن، اسفندار فروردين، ارديبهشت، خرداد، تير، مرداد و شهريور و مهر نام داشت كه ايرانيان نامهاى ماههاى سال خود را از آنها گرفته‏اند. آنها به خاطر احترامى كه به آن درخت صنوبر مى‏گذاشتند، بذر آن را در مناطق ديگر كاشتند و نهرى براى آبيارى آن اختصاص دادند به گونه‏اى كه نوشيدن آب آن نهر را بر خود و چهارپايان‌شان ممنوع كرده بودند، حتى اگر كسى از آن مى‏خورد او را به قتل مى‏رساندند، و مى‏گفتند اين مايه حيات خدايان ما است و شايسته نيست كسى از آن چيزى كم كند! آنها در هر ماه از سال، روزى را در يكى از اين شهرهاى آباد عيد مى‏گرفتند و به كنار درخت صنوبرى كه در خارج شهر بود مى‏رفتند، قربانيها براى آن مى‏كردند و حيواناتى سر مى‏بريدند و سپس آنها را به آتش مى‏افكندند، هنگامى كه دود از آنها به آسمان برمى‏خاست در برابر درخت به سجده مى‏افتادند و گريه و زارى سر مى‏دادند! عادت و سنت آنها در همه اين شهرها چنين بود تا اينكه نوبت به شهر بزرگى كه پايتخت پادشاهشان بود و نام اسفندار داشت مى‏رسيد، تمامى اهل آبادي‌ها همه در آن جمع مى‏شدند و دوازده روز پشت سر هم عيد مى‏گرفتند و آنچه در توان داشتند قربانى مى‏كردند و در برابر درخت سجده مى‏نمودند. هنگامى كه آنها در كفر و بت پرستى فرو رفتند، خداوند پيامبرى از بنى اسرائيل به سوى آنها فرستاد تا آنها را به عبادت خداوند يگانه و ترك شرك دعوت كند، اما آنها ايمان نياوردند، پيامبر آنان براى قلع ماده فساد از خدا تقاضا كرد، آن درخت بزرگ خشكيد، آنها هنگامى كه چنين ديدند سخت ناراحت شدند و گفتند اين مرد خدايان ما را سحر كرده! بعضى ديگر گفتند: خدايان به خاطر اين مرد كه ما را دعوت به كفر مى‏كند بر ما غضب كردند!. و به دنبال اين بحث‌ها همگى تصميم بر كشتن آن پيامبر گرفتند، چاهى عميق كندند و او را در آن افكندند و سر آن را بستند و بر بالاى آن نشستند و پيوسته ناله او را شنيدند تا جان سپرد، خداوند به خاطر اين اعمال زشت، و اين ظلم و ستمها آنها را به عذاب شديدى گرفتار كرد و نابود ساخت». .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image