نفس الامر /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

نفس الامر به حد ذات شی ء تعریف شده است و گفته اند که معنای نفس الامر یعنی " فی حد ذاته "، تعریف دیگری که از برای نفس الامر شده این است که نفس الامر، عالم امر است و عالم امر عبارت است از عالم عقل کلی مجرد. در شرح این جمله حاجی می گوید مقصود از " فی حد ذاته " این است که شی ء قطع نظر از هر فرضی چنین است. البته درست است اگر بگوئیم مقصود از نفس الامر همان " فی حد ذاته " است و معنای " فی حد ذاته " یعنی قطع نظر از فرض هر فرض کننده ای ، ولی این مقدار بیان ، اشکالی را حل نمی کند


نفس الامر به حد ذات شی ء تعریف شده است و گفته اند که معنای نفس الامر یعنی " فی حد ذاته "، تعریف دیگری که از برای نفس الامر شده این است که نفس الامر، عالم امر است و عالم امر عبارت است از عالم عقل کلی مجرد. در شرح این جمله حاجی می گوید مقصود از " فی حد ذاته " این است که شی ء قطع نظر از هر فرضی چنین است. البته درست است اگر بگوئیم مقصود از نفس الامر همان " فی حد ذاته " است و معنای " فی حد ذاته " یعنی قطع نظر از فرض هر فرض کننده ای ، ولی این مقدار بیان ، اشکالی را حل نمی کند زیرا هر کسی می تواند بگوید که ما جز وجود خارجی و وجود عینی خبری نداریم ماورای این دو صرفا فرض است . پس اگر قضیه ای نه با وجود خارجی قابل انطباق باشد و نه با وجود ذهنی با نفس الامر هم مطابقت ندارد پس ما چاره ای نداریم از اینکه باب دیگری را باز کنیم و اعتبارات قضایا را در نظر بگیریم که البته آن اعتبارات مربوط به اعتبارات طولی موضوع است یعنی گاهی مرتبه ذات و گاهی مرتبه زائد بر ذات موضوع قرار داده می شود به تفصیلی که در محل دیگر گفته خواهد شد که ما این گونه اعتبارات را اعتبارات طولی ماهیت می نامیم . مطالب گذشته را می توان بدین نحو خلاصه کرد : 1 - فلاسفه قدیم صدق و یا حقیقی بودن معلومات و افکار را به مطابقت با واقع تعریف کرده اند . 2 - این تعریف اشکالاتی به وجود آورده که در میان فلاسفه اسلامی به نحوی و در میان فلاسفه جدید به نحوی دیگر بیان شده است . 3 - اشکال در میان فلاسفه اسلامی مربوط بود به قضایائی که از مفاهیم منطقی تشکیل می شود و قضایای حقیقیه که در سایر علوم استعمال می شود . 4 - فلاسفه جدید در هر موردی از مسائل ریاضی و طبیعی و حتی تاریخ بیان بالخصوصی دارند . 5 - مطابق بیان فلاسفه جدید حتی در بعضی قضایای خارجیه هم اشکال وجود دارد ( مثلا قضایای تاریخی ) . 6 - فلاسفه قدیم با حفظ تعریف مزبور به حل اشکال پرداخته اند اما فلاسفه جدید از آن تعریف صرفنظر کرده اند . 7 - فلاسفه اسلامی در مقام حل اشکال به تقسیم قضایا به خارجیه و ذهنیه پرداخته اند و مناط صدق هر یک را به طرزی خاص بیان کرده اند . 8 - روح جواب قدمای اسلامی این است که واقعیت و خارجیت هر چیزی به حسب خودش است . 195 9 - بیان حاجی در منظومه حکمت با منظومه منطق متفاوت است و آنچه در منظومه منطق گفته صحیح تر است . 10 - بیان حاجی در نسبت بین نفس الامر و ذهنی صحیح نیست و حتی بیان حاجی بنابراین که خارجیت هر چیزی به حسب خودش است و هر ذهنی از یک نظر خارجی است و حتی مرتبه قوه و شأنیت ماهیت هم یک نوع خارجیت است صحیح نیست . 12 - اشکال در مفاد قضایای حمل اولی و همچنین در لوازم ماهیت نیز موجود است و لهذا تقسیم قضایا به سه قسم برای بیان کافی نیست . 13 - این اشکالات از آنجا پدید آمده که توجه به انواع فعالیت های ذهن نشده ذهن در حکم مرآه و آئینه است ، راست و صادق بودن هر آینه به این است که آنچه را که این آئینه را در برابر او قرار داده اند حکایت کند و با او مطابقت کند و اما چیزی که در برابر او قرار داده نشده البته نه ، مثلا اگر بگوئیم ، در روز جمعه آمدیم صدق قضیه این است که در روز جمعه آمده باشیم نه در روز پنجشنبه . شرح منظومه، ج 1، شهید مطهری، ص196 تفکیک ذهن از عین و اندیشه از واقعیت، هنگامی برای انسان مطرح می شود که وی در می یابد برخی اندیشه ها کاذب و برخی صادق اند و تشخیص این مطلب کار چندان دشواری نیست، لیکن موضوع مهم تر این است که معیار و ملاک حقیقت و خطا یا صدق و کذب چیست. این مسأله به لحاظ معرفت شناختی از گذشته های دور تاکنون همواره محل بحث و بررسی گسترده اندیشمندان بوده است. دیدگاه حکیمان اسلامی از آغاز تاکنون عموما این بوده است که تعریف حقیقت و صدق، مطابقت با نفس الامر است. اما واقعا نفس الامر چیست؟ حکمای قدیم غالبا نفس الامر را در موجودی جستجو می کردند که در آنجا حقایق ادراکات ما تحقق دارند و در بیانات آنان تعابیری دیده می شود مانند: 1- علم الهی 2- عالم امر 3- عالم اعلی 4- عالم مجردات 5- اعیان ثابته 6- رب النوع انسان 7- اسماء الهی 8- عقل کل 9- عقل فعال 10- لوح محفوظ 11- کتاب مبین 12- نفس کلی 13- مثل افلاطونی 14- قلب انسان کامل 15- شیطان. در مورد قضایای کاذب و ... ما در این جا سعی داریم نظر علامه را در مورد نفس الامر طرح کنیم و آن را توضیح دهیم. طبق نظر علامه طباطبائی، قضیه به دو قسم تقسیم می شود؛ یک قسم آن است که فقط از امور ماهوی تشکیل شده است، مانند: هوا سرد است و قسم دیگر آن است که از معقولات ثانی تألیف شده است، معقولات ثانی -چه فلسفی و چه منطقی- معقولاتی اند که از معقولات اولیه و ماهوی گرفته شده اند. مثلا وجود که از موجودات گرفته شده است. از نظر علامه، هیچ کدام از این قضایا دارای مطابق حقیقی نیستند، بلکه عقل با توسع اضطراری، ثبوتی برای آنها اعتبار می کند- در حالی که از نظر جمهور فلاسفه، قضیه به سه قسم تقسیم می شوند: حقیقیه، ذهنیه، خارجیه، و قضایای ذهنیه و خارجیه دارای مطابقی حقیقی می باشند. مرحوم علامه «ره» به دلیل آن که برای هیچ کدام از قضایا مطابق حقیقی قائل نیست قهرا مطابق قضایای نفس الامریه را نیز دارای ثبوت اعتباری می دانند در حالی که جمهور فلاسفه،‌ قضایای نفس الامریه که لازمه قضایای خارجیه و ذهنیه می باشند را به تبع آنها صادق می دانند. در توضیح مطلب بالا باید گفت که این نظریه براساس اصالت وجود مطرح شده است چرا که وقتی وجود اصیل شد ماهیت دیگر هیچ اعتباری ندارد و چون تمام احکامی که ما صادر می کنیم با استفاده از مفاهیم ماهوی و ماهیت است بنابراین آنها دارای مطابقی حقیقتی نیستند. چرا که آنچه اصیل است وجود انسان است نه ماهیت انسان، ماهیتی که این وجود خارجی را محدود و مشخص و متمایز ساخته است. اما چون ماهیات، نمود و نمایش وجود برای ذهن هستند- بدین معنا که وجودهای خاصی خارجی در قالب ماهیات برای ذهن جلوه می کنند- عقل ناگزیز می شود تا دایره نبوت و وجود را توسعه دهد، بدین صورت که برای ماهیات نیز وجودی را اختیار کند و وجود را بر آنها حمل نماید. و در نتیجه مفهوم وجود و ثبوت به گونه ای می شود که بر وجود و ماهیت و احکام آنها در مرحله بعد دوباره عقل ناچار می شود تا دایره ثبوت و وجود را گسترش دهد تا مطلق ثبوت و تحقق را بر هر مفهومی که به تبع وجود یا ماهیت اعتبار کرده است، حمل نماید؛ مانند، مفهوم عدم، ماهیت و ... بنابراین از نظر وی، نفس الامر ظرفی است که عقل برای مطلق ثبوت و تحقق در نظر می گیرد، و آن ظرفی است که هر سه دسته از قضایای صادق را فرا می گیرد. هم قضایای ذهنی، هم قضایای خارجی و هم قضایایی که عقل آنها را تصدیق می کند، در حالی که در خارج و یا در ذهن مطابقی ندارد. به عبارت دیگر اگر بخواهیم نظر جمهور را مطرح کنیم این می شود که آنان بر این باورند که قضایا سه قسم اند: قضایای خارجی، قضایای ذهنی و قضایای حقیقی. یعنی ظرف تحقق قضیه ای خارجی است و ظرف تحقق قضیه ای دیگر ذهنی است. به بیان دیگر قضایایی مانند: علی عادل است، هوا سرد است، چون ظرف تحقق شان خارجی است. لذا ملاک صدق کذبشان نیز مطابقت با عدم مطابقت با خارج است. و قضایای ذهنی مانند: انسان کلی است، انسان ممکن الوجود است، چون ظرف تحقق شان ذهنی است. لذا ملاک صدق و کذب شان نیز در ارتباط با ذهن سنجیده می شود. اینان نفس الامر را به خود آن شیء معنا می کنند یعنی «نفس» را به خود و امر را به «شیء» تعبیر می کنند، بدون این که نقش انسان که فرضی برای تحقق و ثبوت شان می کند را در نظر آورند. طبق نظر اینان مطابقت قضایای خارجی، در خارج مطرح می شود و مطابقت قضایای ذهنی در ذهن. و قضایای نفس الامری مانند این قضیه که اجتماع نقیضین محال است و یا عدم علت، علت عدم معلول است، مطابق واقعیتی ندارند و صدق شان و کذب شان وابسته و تابع قضایای خارجی یا ذهنی دیگری است که آنها مطابقت دارند، اما از نظر علامه چون تمام مفاهیم ذهنی و ماهیات اموری اعتباری اند لذا نفس الامر شامل تمام قضایای می شود که ذهن می سازد چرا که آن چه اصیل است وجود آن مفاهیم و وجود آن ماهیات است نه خود ماهیات یا مفاهیم. خلاصه این که: علامه طباطبائی نفس الامر را ظرفی می داند که شامل مطلق ثبوت و تحقق می شود و آن را ظرفی می داند که قضایای صادق براساس مطابقت با آن، به صدق می رسند. ایشان کوشیده اند تا نظریه ای ارائه دهند که اولا با اصالت وجود سازگار باشد، ثانیا، بتواند قضایای عدمی مانند: علت علت، علت عدم معلول است و ... را نیز پوشش دهد. از این رو معتقد است که عقل اضطرارا ظرفی توسعی می سازد و آن را نفس الامر برای نفس قضایای ماهوی، یعنی قضایای که ما در آن، احکام را برای ماهیت که به مبنع وجود موجودند،‌ صادر می کنیم، و نیز برای قضایای اعتباری، یعنی قضایای که مادر آن، احکام را بر مفاهیم اعتباری و نیز ماهوی مستقر می سازیم، قرار دهد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image