شهدای قیام حسینی / امام حسین / حادثه کربلا / تاریخ اسلام / واقعه عاشورا / خاندان اهل بیت / حضرت عباس /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) چگونه به شهادت رسید؟


عبّاس بن على(علیه السلام) پرچمدار لشکر برادرش امام حسین(علیه السلام) بود. هنگامى که دید تمام یاران و برادران و عموزادگان شربت شهادت نوشیدند، گریست و به شوق دیدار پروردگار جلو آمد و پرچم را بر گرفت و از برادرش امام حسین(علیه السلام) اجازه میدان خواست. امام(علیه السلام) (که از فراق برادر سخت ناراحت بود) به سختى گریست به گونه اى که محاسن شریفش از اشک دیدگانش تر شد، و فرمود: «یا أَخی کُنْتَ الْعَلامَةَ مِنْ عَسْکَری وَ مُجْمِعَ عَدَدِنا، فَإِذا أَنْتَ غَدَوْتَ یَؤُلُ جَمْعُنا إِلَى الشِّتاتِ، وَ عِمارَتُنا تَنْبَعِثُ إِلَى الْخَرابِ»؛ (برادر جان! تو نشانه [شکوه و عظمت و] برپایى سپاه من و محور پیوستگى نفرات ما هستى. اگر تو بروى [و شهید شوى]، جمعیّت ما پراکنده، و ویران مى گردد). عبّاس(علیه السلام) عرض کرد: «فِداکَ رُوحُ أَخیکَ یا سَیِّدی! قَدْ ضاقَ صَدْری مِنْ حَیاةِ الدُّنْیا، وَ أُریدُ أَخْذَ الثّارِ مِنْ هؤُلاءِ الْمُنافِقِینَ»؛ (جان برادرت فدایت، اى سرورم! سینه ام از زندگانى دنیا به تنگ آمده است، مى خواهم از این منافقان انتقام [آن خون هاى پاک را] بگیرم!). امام(علیه السلام) فرمود: «إِذا غَدَوْتَ إِلَى الْجِهادِ فَاطْلُبْ لِهؤُلاءِ الاَْطْفالِ قَلیلا مِنَ الْماءِ»؛ (اینک که آهنگ میدان دارى براى این کودکان، آبى تهیّه کن). عبّاس(علیه السلام) رهسپار میدان شد و آنان را موعظه کرد و از عذاب خدا ترساند، ولى اثرى نبخشید. به نزد برادرش بازگشت و ماجرا را گزارش داد، که ناگهان صداى العطش کودکان به گوشش رسید، بى درنگ بر اسب شد و نیزه و مشک را برداشت و به سوى فرات روانه شد. چهار هزار تن از مأموران فرات، آن حضرت را محاصره کردند و هدف نیزه ها قرار دادند ولى آن حضرت دلاورانه لشکر دشمن را شکافت و هشتاد نفر از آنان را به خاک هلاکت افکند، و وارد فرات شد. «فَلَمّا أَرادَ أَنْ یَشْرَبَ غُرْفَةً مِنَ الْماءِ ذَکَرَ عَطَشَ الْحُسَیْنِ وَأَهْلِ بَیْتِهِ فَرَضَّ الْماءَ وَمَلاََ الْقِرْبَةَ»؛ (هنگامى که خواست مقدارى آب بیاشامد تشنگى امام حسین(علیه السلام) و اهل بیتش را به خاطر آورد، آب را روى آب ریخت، مشکش را پر کرد). (1) آنگاه مشک را بر دوش راست خود نهاد و به سوى خیمه رهسپار شد و چنین گفت: «یا نَفْسُ مِنْ بَعْدِ الْحُسَیْنِ هُونِی *** وَبَعْدَهُ لا کُنْتِ أَنْ تَکُونِی هذا حُسَیْنٌ وارِدُ الْمَنُونِ *** وَتَشْرَبینَ بارِدَ الْمَعینِ»(2) هَیْهاتُ ما هذا فِعالُ دینِی *** وَلا فِعالُ صادِقِ الْیَقینِ»(3) (اى نفس [عباس]! زندگى پس از حسین(علیه السلام) خوارى و ذلت است، مبادا پس از او زنده بمانى. این حسین است که شربت مرگ مى نوشد و تو مى خواهى آب سرد و گوارا بنوشى؟! هیهات! چنین کردارى، از آیین من نیست و نه کردار شخص راست باور). سپاه خون آشام ابن سعد اطرافش را گرفتند. عباس دلیرانه در آن میان حمله مى کرد و این رجز را مى خواند: «لا أَرْهَبُ الْمَوْتَ إِذَا الْمَوْتُ رَقا *** حَتَّى أُوارى فِی الْمَصالیتِ لَقا نَفْسِی لِسِبْطِ الْمُصْطَفى الطُّهْرِ وَقا *** إِنِّی اَنَا الْعَبّاسُ اَغْدُو بِالسَّقا وَلا أَخافُ الشَّرَّ یَوْمَ الْمُلْتَقى» (هنگامى که مرگ فرا رسید، مرا از آن باکى نیست، تا آن هنگام که شمشیرها مرا در خاک افکنند. من جانم را سپر فرزند زاده پیامبر پاکیزه خوى قرار داده ام، من همان عباسم که سمت سقائى دارم، و از سختىِ نبرد، واهمه اى ندارم). (4) دشمن خود را باخته بود، توانِ مقابله رویارو با آن حضرت را نداشت، لذا پشت درختها کمین کرده بودند. «نوفل ازرق» دست راست قمر بنى هاشم را قطع نمود و آن جناب مشک را به دوش چپ نهاد و پرچم و شمشیر را به دست چپ گرفت و این رجز را خواند: «وَاللهِ إنْ قَطَعْتُمُ یَمینی *** إِنِّی أُحامِی أَبَداً عَنْ دینِی وَ عَنْ إِمام صادِقِ الْیَقینِ *** نَجْلِ الْنَّبِیِّ الطّاهِرِ الاَْمینِ» (به خدا سوگند! اگر چه دست راستم را قطع نمودید، ولى من پیوسته از دینم حمایت مى کنم و از امامى صادق الایمان که فرزند پیامبر پاک و امین است، حمایت مى کنم). آنگاه «نوفل ارزق» و «حکیم بن طفیل» از کمینگاه بر آن حضرت حمله کردند و دست چپ او را از بدن جدا کردند. آن حضرت پرچم را به سینه خود چسبانید و این رجز را خواند: «یا نَفْسُ لا تَخْشَ مِنَ الْکُفّارِ *** وَأَبْشِرى بِرَحْمَةِ الْجَبّارِ مَعَ النَّبِیِّ السَّیِّدِ الُْمخْتارِ *** قَدْ قَطَعُوا بِبَغْیِهِمْ یَسارِی فَأَصْلِهِمْ یا رَبِّ حَرَّ النّارِ» (اى نفس! از کفار هراسى نداشته باش، تو را بشارت باد بر رحمت خداوند جبران کننده و هم نشینى با پیامبر بزرگ و برگزیده. اینان دست چپم را به ستم قطع کردند، خدایا حرارت آتش را به آنان بچشان). (5) آنگاه بنا به قولى، مشک را به دندان گرفت، چیزى نگذشت که تیرى بر مشک اصابت کرد و آبهاى آن فرو ریخت. تیر دیگرى بر سینه مبارکش اصابت کرد و بعضى نوشته اند تیرى بر چشم حضرت نشست و مردى از قبیله تمیم با عمود آهنین بر فرق مبارکش زد که از اسب به زمین افتاد «وَنادى بِأعْلى صَوْتِهِ: أَدْرِکْنى یا أَخِی»؛ (با صداى بلند فریاد زد: برادر مرا دریاب). (6) هنگامى که امام حسین(علیه السلام) بر بالینش رسید وى را کشته دید، پس گریست. همچنین نقل شده است: هنگامى که عباس(علیه السلام) شهید شد امام حسین(علیه السلام) فرمود: «اَلاْنَ إِنْکَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حِیلَتی»؛ (اینک کمرم شکست و راه چاره بر من محدود شد). آنگاه گریست و این اشعار را خواند: «تَعَدَّیْتُمْ یا شَرَّ قَوْم بِبَغْیِکُمْ *** وَ خالَفْتُمْ دینَ النَّبِىِّ مُحَمَّد أَما کانَ خَیْرُ الرُّسُلِ أوْصاکُمْ بِنا *** أَما نَحْنُ مِنْ نَجْلِ النَّبِىِّ المُسَدَّدِ أما کانَتِ الزَّهْراءُ أُمّی دُونَکُمْ *** أما کانَ مِنْ خَیْرِ الْبَرِیَّةِ أحْمَدَ لُعِنْتُمْ وَ أُخْزیتُمْ بِما قَدْ جَنَیْتُمْ *** فَسَوْفَ تَلاقُوا حَرَّ نار تُوَقَّدُ» (اى بدترین مردم! با ستمکارى خویش بر ما تعدّى کردید، و با آیین پیامبر خدا محمّد(صلى الله علیه وآله) مخالفت ورزیدید. آیا بهترین پیامبر، سفارش ما را به شما نکرده بود؟ آیا ما از نسل پیامبر راستین نیستیم؟ آیا جز این است که حضرت زهرا(علیها السلام) مادر من است نه شما؟ آیا او از نسل بهترین انسان ها نبود؟ به سبب جنایتى که مرتکب شدید ملعون و خوار گشتید، و به زودى گرفتار آتش شعله ور الهى خواهید شد!). (7) پی‌نوشت‌ها: (1). بحار الانوار، ج 45، ص 41. (2). مقتل الحسین أبى مخنف، ص 179. (3). ینابیع المودّة، ج 3، ص 67. (4). اعیان الشیعة، ج 1، ص 608 و رجوع کنید به: مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 117 و بحارالانوار، ج 45، ص 40. (5). مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 117 و بحارالانوار، ج 45، ص 40. (6). ابصارالعین، ص 30. (7). بحارالانوار، ج 45، ص 41 - 42. منبع: عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه‏ ها، رویدادها، پیامدها»، سعید داودی و مهدی رستم نژاد، (زیر نظر آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى)، قم: انتشارات امام على بن ابى طالب (علیه السلام‏)، 1388. .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image