آخرت غیرمسلمانان /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

در پاسخ به این سؤال به چند مسأله اشاره مى شود: {Tمسأله اول، استحقاق عقاب: T} ۱- هر کس که راه شناخت حق به روى او بسته باشد و وى هیچ تقصیر و کوتاهى اى در شناخت حق نکرده باشد - در عین حال دینى غیر از اسلام داشته باشد - براى مسلمان نبودنش به جهنم نمى رود. بلى، چنین کسى اگر به نداى عقل و فطرت خود - که برخى از کارها را پلید و زشت و برخى دیگر را خوب و لازم مى داند - عمل نکرد، استحقاق عقاب الهى دارد.


در پاسخ به این سؤال به چند مسأله اشاره مى شود: مسأله اول، استحقاق عقاب: 1- هر کس که راه شناخت حق به روى او بسته باشد و وى هیچ تقصیر و کوتاهى اى در شناخت حق نکرده باشد - در عین حال دینى غیر از اسلام داشته باشد - براى مسلمان نبودنش به جهنم نمى رود. بلى، چنین کسى اگر به نداى عقل و فطرت خود - که برخى از کارها را پلید و زشت و برخى دیگر را خوب و لازم مى داند - عمل نکرد، استحقاق عقاب الهى دارد. 2- هر کس از روى عناد و لجاجت حق را منکر شد، یقیناً کافر و جهنمى است: {/Bوَ جَحَدُوا بِها وَ اِسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا{w1-9w}{I27:14I}/}{M؛ آن را از روى ظلم و سرکشى انکار کردند، در حالى که در دل به آن یقین داشتندM}، (نمل، آیه 14). 3- هر کس که در شناخت حق کوتاهى کند، در حالى که مى توانسته آن را بشناسد براى مخالفت هاى عملى اى که به دلیل جهل به حق پیدا کرده است، استحقاق عقاب دارد. به طور خلاصه مى توان گفت هر کس به میزان امکانات و استعدادى که دارد مسؤول است و باید پاسخ گو باشد: {/Bلا یُکَلِّفُ اَللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها{w1-6w}{I2:286I}/}{M؛ خداوند هیچ کس را جز به اندازه تواناییش تکلیف نمى کندM}، (بقره، آیه 286). مسأله دوم، استحقاق ثواب: استحقاق ثواب نیز براساس امکانات و استعداد و تلاش هاى اختیارى فرد به تناسب توانایى هاى او است. فرض کنید پدرى به یک فرزندش پنج میلیون تومان و به فرزند دیگرش ده میلیون تومان مى دهد تا با آن کار کنند. آخر سال فرزند اول سه میلیون تومان و فرزند دوم پنج میلیون تومان سود کرده اند. از دیدگاه پدر کدام یک با آن پول بهتر کار کرده و سود بیشترى برده است؟ قطعاً از دیدگاه پدر، فرزند اول سود بیشترى کرده و لایق تشویق بیشترى است. براى پدر، این ملاک ارزش نیست که فرزند دوم از ابتدا پول بیشترى داشته است، بلکه ملاک ارزش، این است که با پول خود چگونه کار کرده است. حساب و کتاب اخروى نیز چنین است و پاداش افراد، بر اساس فعالیت هاى اختیارى آنان داده مى شود. از مجموع بحث استحقاق ثواب و عقاب، مى توان نتیجه گرفت که تکلیف و در پى آن ثواب و عقاب، فقط در حیطه افعال اختیارى است؛ اما آنچه خارج از اختیار مکلف است، هرگز در حیطه تکلیف یا ملاک ثواب و عقاب نیست. براى مطالعه بیشتر ر.ک: عدل الهى، شهید مطهرى. مسأله سوم، تأثیر جامعه و محیط بر فرد: اجتماع چه مقدار بر فرد تأثیر مى گذارد؟ مکتب جبر اجتماعى، معتقد است فرد بر اثر زندگى اجتماعى، تماماً تحت تأثیر و نفوذ عمیق و همه جانبه جامعه واقع مى شود و در همه ابعاد و وجوه حیات خود، از آن متأثر و منفعل مى گردد. شیوه هاى عمل، خلقیات، آرا و عقاید، ارزش ها، آرمان ها، علوم و معارف او همه از جامعه نشأت مى گیرد. طبق این دیدگاه، شخصى که در یک جامعه مسیحى به دنیا مى آید، ناگزیر مسیحى مى شود و دیگرى که در کشور مسلمان متولد مى شود، به اجبار مسلمان مى گردد. در نقد این دیدگاه، باید گفت هر چند تأثیر اجتماع بر فرد تا حدى غیرقابل انکار است؛ اما این تأثیر هرگز اختیار و اراده انسان را از بین نمى برد. در بطلان دیدگاه یاد شده از سه زاویه مى توان نگریست: یکم: تجربه شخصى؛ انسان به وجدان خود درک مى کند که مى تواند برخلاف آداب، رسوم، عقاید و ارزش هاى حاکم بر جامعه خود حرکت کند. این درک وجدانى غیرقابل انکار است. دوم: تحلیل تاریخى؛ نگاهى به جامعه کنونى خودمان و روند پرتلاطم آن، نشان مى دهد که این انسان ها هستند که مسیر جامعه را تعیین مى کنند. انقلاب ارزشمند اسلامى، بهترین مثال این تأثیر است. تغییر مواضع و بینش هایى که در طول عمر براى انسان ها در یک جامعه رخ مى دهد، شاهد دیگرى بر استقلال و اراده افراد نسبت به اجتماع است. آرى، انسان ها در تأثیرگذارى بر جامعه و تأثیرپذیرى از آن یکسان نیستند. سوم: فطرت مشترک؛ فطرت انسان در همه جوامع مشترک است. خداوند متعال، خوب و بد را به نفس انسان آموخت {/Bوَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها{w1-9w}{I91:8-7I}/}{M؛ و قسم به جان آدمى و آن کسى که آن را آفرید و منظم ساخت. سپس فجور و تقوا را به او الهام کردM}، (شمس، آیه 7 و 8). و فطرت توحیدى انسان، در طول تاریخ و در هر جامعه اى که زندگى کند یکسان است: {/Bفَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اَللَّهِ اَلَّتِی فَطَرَ اَلنَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اَللَّهِ {w1-14w}{I30:30I}/}{M؛ پس روى خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتى است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده، دگرگونى در آفرینش خدا نیست M}، (روم، آیه 30). آیا فطرت آن یهودى یا مسیحى که در آمریکا زندگى مى کند، مى تواند کشتار و قتل عام مردم مسلمان در فلسطین را توجیه کند؟! آیا مى تواند ترورهاى دولتى و تجاوزهاى نظامى آمریکا را در کشورهاى جهان سوم، براى حفظ منافع! توجیه کند؟! اینها بعضى از مصادیق بارز ظلم است که فطرت انسان، در هر جامعه اى که زندگى مى کند هرگز نمى تواند آن را توجیه کند. چهارم: سخن وحى؛ قرآن به انحاى مختلف به اراده انسان و مسؤولیت شخصى او نسبت به عقاید و رفتارش اشاره کرده است. آن گاه که مشرکان عقیده خود را با پیروى از گذشتگان و بزرگانشان (محیط فکرى آبا و اجدادى) توجیه کردند؛ فرمودند: {/Bوَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ {w1-23w}{I43:23I}/}{M؛ همین گونه ما در هر شهر و دیارى پیش از تو پیغمبرى انذار کننده نفرستادیم، مگر این که ثروتمندان مست و مغرور گفتند: ما پدران خود را بر مذهبى یافتیم و ما به آثار آنان اقتدا مى کنیم M}، (زخرف، آیه 23). آنگاه که جهنمیان اراده خود را در برابر فساد جامعه انکار مى کنند؛ فرمود: {/Bإِنَّ اَلَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ اَلْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی اَلْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اَللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها{w1-23w}{I4:97I}/}{M؛ کسانى که فرشتگان قبض روح، روح آنها را گرفتند؛ در حالى که به خود ستم کرده بودند و از آنها پرسیدند: [چرا در صفوف کافران قرار داشتید و با مسلمانان جنگیدید؟] گفتند: ما در محیط خود تحت فشار بودیم و به همین جهت توانایى بر اجراى فرمان خدا نداشتیم. فرشتگان گفتند: مگر سرزمین پروردگار وسیع و پهناور نبود که مهاجرت کنید و خود را از آن محیط آلوده و خفقان بار برهانیدM}، (نساء، آیه 97). براى مطالعه بیشتر ر.ک: انسان شناسى هرگز، محمود رجبى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى. مسأله چهارم، مسلمانى از دست دادن دنیا و غیرمسلمانى به دنیا رسیدن نیست: در سؤال شما آمده است:... یک مسلمان به دلیل اطلاع از اسلام از دنیا بهره نمى برد و جهنمى هم مى شود، ولى یک آمریکایى به دلیل عدم آگاهى به اسلام از دنیا بهره مى برد و بهشتى هم مى شود. شاید این نکته در ذهن شما خطور کرده باشد که لازمه مسلمانى، بى بهره ماندن از دنیا است و لازمه غیرمسلمانى، بهره مندى از آن در حالى که چنین نیست! اولاً، اسلام بهره مندى از نعمت هاى دنیا را پسندیده مى داند. حضرت على(ع) مى فرماید: «[متقین ] در دنیا مانند دنیاگرایان از نعمت هاى دنیا بهره جستند؛ ولى در آخرت فقط آنها متنعم ماندند و دنیاگرایان سودى از آخرت نبردند». از این سخن به دست مى آید که مسلمان و غیر مسلمان در بهره مندى از دنیا مشترک اند. ثانیاً، بهره اى که مسلمان از دنیا مى برد، یقیناً بهره کامل ترى است، زیرا انسان داراى گرایش ها و تمایلات متنوعى است که اگر هر یک از این تمایلات ارضا نشود، بهره مندى او از دنیا ناقص خواهد بود. از آنجا که قانون گذار اسلام، به همه این جوانب و گرایش ها و تمایلات آگاه است. قطعاً قوانینى ارائه خواهد داد که تأمین کننده همه نیازهاى جسمى و روحى انسان است. در نتیجه بهره او از دنیا بهره تمام و کامل ترى است، ولى از آنجا که غیرمسلمانان یا اصلاً متدین به دین الهى نیستند و یا دین الهیشان تحریف شده است، یقیناً قوانین آن و طرز زندگیشان براساس ارضاى بخشى از تمایلات آنها است و بهره مندیشان از دنیا ناقص است. قرآن مى فرماید: {/Bوَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً{w1-9w}{I20:124I}/}، (ارزش دنیا، حسنعلى على اکبریان، کانون اندیشه جوان). جاودانگي جهنم .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image