تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

اسلام تا چه حد پذيرش و تحمّل مخالفان را به رسميّت مى شناسد؟


ابتدا بايد به دو نكته توجّه داشته باشيم: نكته ى اوّل اين كه تحمّل با پذيرش مساوى نيست، بلكه اعم از آن است؛ يعنى ممكن است عقيده يا رفتار مخالف را نپذيريم، ولى آن را تحمّل كنيم؛ بنا بر اين، بايد ببينيم اسلام در چه مواردى تحمّل مخالفان و در چه مواردى، علاوه بر تحمّل، پذيرش آنان را مجاز مى داند. نكته ى دوم اين است كه، ما سه دسته از مخالفان را مى توانيم از نظر اسلام مورد بررسى قرار دهيم: اوّل. كفّار و مشركين و به تعبيرى، مخالفان عقيدتى؛ دوم. منافقان و مروّجان فساد و تباهى؛ سوم. مخالفان شخصى و سليقه اى. امّا دسته ى اوّل، يعنى كفار و مشركين: اگر سردشمنى و عناد با اسلام و مسلمين نداشته باشند، اسلام دستور مى دهد با آنان به نرمى رفتار شود؛ البتّه عقايد و رفتارشان را به هيچ وجه نمى پذيرد؛ امّا دستور به تحمّل آنان مى دهد. نه تنها تساهل و تسامح در برابر كسانى كه سر دشمنى و عناد با اسلام و مسلمانان ندارند رواست، بلكه اسلام بدان سفارش هم مى كند تا در سايه ى عطوفت و رأفت اسلامى، قلوب كفّار غير محارب نرم شده، به طرف اسلام و مسلمانان جذب گردد[1]: لا يَنْهاكُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُواإِلَيْهِمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُقْسِطِـينَ[2]؛ خدا شما را از نيكى كردن و رعايت عدالت با كسانى كه در دين با شما كارزار نكردند و شما را از خانه هايتان بيرون نكردند، باز نمى دارد؛ زيرا خدا دادگران را دوست مى دارد. حتّى توصيه مى فرمايد كه از خيانت هاى آنان چشم پوشى شود: وَلا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَة مِنْهُمْ إِلاّ قَلِـيلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الُمحْسِنِـينَ[3]؛ و هر زمان، از خيانتى (تازه) از آنها آگاه مى شوى، مگر عده ى كمى از آنان؛ پس از آن ها در گذر و صرف نظر كن، كه خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد. زيرا اينان مستقيماً دشمنى خود را ابراز نمى كنند، هر چند، دست به خيانت هاى پنهانى مى زنند. آيه ى شريفه توصيه مى كند كه اين گونه خيانت ها مورد عفو و گذشت پيامبر قرار گيرد؛ امّا اگر كفار و مشركين از سر عناد و جنگ و دشمنى با اسلام و مسلمين درآيند، اسلام در مقابل آنان مى ايستد و فرمان جهاد و قتال با آنان را صادر مى فرمايد: وَقاتِلُوا المُشْرِكِـينَ كافَّـةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كافَّةً[4]؛ با همه ى مشركين بجنگيد همان گونه كه آنان با همه ى شما مى جنگند!. امّا اسلام با دسته ى دوم، يعنى منافقين و مروّجان تباهى و فساد، اعم از فساد عقيدتى و فكرى و فساد عملى و رفتارى، اهل تحمل و سازش نيست تا چه رسد به پذيرش و تسليم؛ لذا در اجراى حدود الهى كوتاه نمى آيد: الزّانِـيَةُ وَالزّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِـد مِنْهُما مِاْئَةَ جَلْدَة وَلا تَأْخُذكُمْ بِـهِما رَأْفَـةٌ فِي دِينِ اللّهِ[5]؛به هر كدام از مرد و زن زناكار صد تازيانه بزنيد و در اجراى دين الهى هيچ رأفت و مهربانى نسبت به آنان روا مداريد. براى جلوگيرى از اين فسادها، امر به معروف و نهى از منكر را با تأكيدات بسيار، واجب فرموده است: عن رسول اللّه(صلى الله عليه وآله): ان اللّه لَيُبْغِض المؤمن الضعيف الذى لا دينَ له، فقيل له و ما المؤمن الذى لا دين لَه؟ قال(صلى الله عليه وآله) الذى لا ينهى عن المنكر؛ از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) روايت شده كه فرمود: مؤمن ضعيفى كه دين ندارد، مورد غضب خداوند است. سؤال شد: به چه كسى مؤمن بى دين مى گويند؟ فرمود: كسى كه از منكر و فساد نهى نمى كند.[6] و نيز آن حضرت فرمود: اذا ظهرت البدع فى امّتى فليظهر العالِم عِلمَه فمَن لم يفعلْ فَعَلَيه لعنة اللّه[7]؛ وقتى امت من دچار بدعت هاى آشكار شود، دانشمندان بايد علم خود را آشكار سازند و هر كه چنين نكند لعنت خداوند بر او باد. البته، درست است كه امر به معروف و نهى از منكر داراى مراتبى است؛ امّا هيچ كدام از مراتب آن مستلزم سكوت و سازش مطلق نيست؛ بالاخره، حتّى با اخم كردن و يا ترك نمودن مجلس، بايد مخالفت خود را ابراز نمود. امام صادق(عليه السلام) فرمود: لاينبغى للمؤمن أنْ يجلس مجلساً يُعصى اللّه فيه و لايقدر على تغييره[8]؛ شايسته نيست مؤمن در مجلسى بنشيند كه در آن معصيت خدا مى شود و او نمى تواند آن مجلس را تغيير دهد. و امّا در مورد دسته ى سوم، يعنى مخالفان شخصى و سليقه اى، قرآن كريم مسلمانان را به عدل و احسان دعوت نموده و از آنان همواره خواسته است كه با يكديگر در كمال صفا و صميميت و نيكى رفتار كنند، تحت تأثير عواطف، خشم، غضب و تعصّبات قومى و قبيله اى رفتار ننمايند و همواره حق مدار و حق محور باشند. اين توصيه، حتّى درباره ى رفتار با غيرمسلمانان هم صادق است و روش قرآن و اسلام نيز آن است كه تا جايى كه ممكن است با برهان و استدلال و اخلاق و موعظه، اختلافات را حل نمايند: وَلا تَسْتَوِي الحَسَنَةُ وَلا السَّـيِّئَةُ إِدْفَعْ بِالَّتِي هِىَ أَحْسَنُ فَإِذا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَ نَّهُ وَلِىٌّ حَمِـيمٌ[9]؛ و نيكى با بدى يكسان نيست، بدى را با آنچه خود بهتر است دفع كن و پاسخ بده، آن گاه كسى كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى يكدل مى گردد. همان گونه كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در امور شخصى، گذشت مى كردند. به عنوان نمونه در اين زمينه، ابن سعد از قول عايشه مى نويسد: ما خُيِّر رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) فى امرين الاّ أخَذَ أيسرهَما ما لم يكن اثماً، فان كان اثماً كان ابعدَ الناس منه؛ و ما انتقم رسول اللّه(صلى الله عليه وآله)لنفسه الاّ ان تنتهك حرمةُ اللّه فينتقم للّه[10]؛ هيچ گاه پيامبر(صلى الله عليه وآله)ميان دو كار اختيار پيدا نمى كرد، مگر آن كه آسان ترينش را برمى گزيد تا جايى كه گناهى در ميان نبود، و اگر گناهى در ميان مى آمد، از همه ى مردم نسبت بدان گناه دورتر بود، و هرگز پيامبر براى ظلمى كه به خودش رفته بود، از كسى انتقام نگرفت، مگر زمانى كه احترام نواهى خداوند از ميان مى رفت، در آن صورت براى خدا انتقام مى گرفت. و نيز آن حضرت وقتى خبر يا مطلبى را از كسى مى شنيد، فوراً آن را تكذيب نمى كرد؛ بلكه با مهربانى بدان گوش مى سپرد و ابتدا آن را حمل بر صحّت مى كرد، تا جايى كه مشركان گفتند او دهن بين است: ... وَيَقُولُونَ هُـوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْر لَكُمْ يُـؤْمِنُ بِاللّهِ وَيُـؤْمِنُ لِلْمُـؤْمِنِـينَ...[11]؛ ... و مى گويند او سرا پا گوش است. بگو: گوشِ نيكوست براى شما، به خدا ايمان دارد و مؤمنان را باور مى دارد و سخن و مشورت ايشان را با خوش گمانى پذيراست... . بنا بر اين، در مورد اين دسته از مخالفان، اسلام گاهى علاوه بر تحمّل، پذيرش را نيز روا و بلكه لازم مى داند؛ مثلا در سوره ى مباركه ى شورا در وصف مؤمنانى كه به كسب نعمت هاى نيك و جاودان الهى مى رسند، مى فرمايد: ... و اَمرُهُم شورى بَينَهم ...[12]؛ يكى از اوصاف چنين مؤمنانى اين است كه در كارهايشان مشورت مى كنند. و پيداست كه در مشورت، گاهى بايد نظر مخالف را پذيرفت و يا مثلا در جايى كه كسى انتقاد سازنده اى از انسان مى كند و يا عيب او را به او گوشزد مى نمايد، اسلام سفارش مى كند كه بايد با روى باز اين انتقاد را پذيرفت: عن ابى عبدالله الصادق عليه السلام قال: احبّ اخوانى الىّ من اهدى الىّ عيوبى[13]؛ محبوب ترين برادران من كسى است كه عيب هاى مرا به من هديه نمايد. پی نوشتها:[1]. محمدتقى مصباح يزدى، پرسش ها و پاسخ ها، ج 3، ص 32. [2]. سوره ى ممتحنه (60)، آيه ى 81. [3]. سوره ى مائده (5)، آيه ى 13. [4]. سوره ى توبه (9)، آيه ى 36. [5]. سوره ى نور (24)، آيه ى 2. [6]. الفروع من الكافى، ج 5، ص 59، ح 15؛ بحارالانوار، ج 72، ص 228، ح 4؛ [7]. اصول كافى، ج 1، باب البدع و الرأى و المقائيس، ح 2. [8]. اصول كافى، ج 2، ص 374، ح 1. [9]. سوره ى فصّلت (41)، آيه ى 34. [10]. محمد بن سعد؛ الطبقات الكبرى، ج 1، القسم الثانى، ص 91. [11]. سوره ى توبه (9)، آيه ى 61. [12]. سوره ى شورى (42)، آيه ى 38. [13]. وسايل الشيعه، ج 12، باب 12، ص 25، ح 15547؛ بحارالانوار، ج 78، ص 247، ح 108. منبع: تساهل و تسامح، محمد تقى اسلامى، نشر مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علميه (1381). .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image