کلام /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

آيا اين عدالت است كه خدا به بنده اي که کفر مي ورزد و خدا را قبول ندارد، همان نعمت هايي را داده که به بنده‌ي شكر گذار عطا نموده است؟ پس تفاوت در چيست؟


اين سئوال پاسخ هاي متعددي دارد که به تفاوت افراد و موارد فرق مي کند و ما مختصراً به آنها اشاره مي‌كنيم ؛ در ابتدا بايد دانست که از نظر اسلام رابطه انسان و جهان از نوع رابطه کشاورز است با مزرعه، و يا اسب دونده با ميدان مسابقه، و يا بازرگان با بازار تجارت، و يا مانند عابد با معبد است. دنيا از نظر اسلام مدرسه انسان و محل تربيت انسان و جايگاه تکامل اوست، و نگرش ما به اين دنيا بايد دقيق و براساس واقعيت باشد. اين دنيا، عالم حساب و کتاب انسان ها نيست بلکه ميدان آزمايش و امتحان است تا بشر در آن استعدادها و گوهر وجودي خود را به منصه ظهور درآورد و در اين مزرعه آخرت هر چه مي تواند براي آن سرا بکارد تا در آنجا محصولي براي درو داشته باشد، در اين حالت، حکمت اقتضاي آن را دارد که ابزار و آلات اين کار به همه عنايت شود و تبعيضي در بين آنها لحاظ نشود تا بهانه اي براي شخصي نماند که اگر زمينه ها براي من هم مهيا مي شد من نيز گوي سبقت را از ديگران مي ربودم، در نتيجه به بندگان عنايت هايي مي شود؛ البته ناگفته نماند که در آن سرا در مورد نوع استفاده از اين نعمت ها بازخواست خواهد شد و اگر در مسير صحيح از آنها استفاده نشود در آن صورت دچار عذاب و عقاب خواهد شد. از اينرو سرانجام اين نعمت‌ها براي افراد کافر چيزي جز نقمت و بلا و خسران ثمره اي نخواهد داشت ، بنابراين از طرف خداوند نقصان و کمبودي گذاشته نشده است و اختيار و سوء عمل کافر، وي را به اين نتيجه سوق داده است. به عبارت ديگر نعمت و بلا نسبي است و نعمت بودن نعمت، بستگي دارد به نوع عکس العمل انسان در برابر آن نعمت، که شاکر باشد يا کفور؛ و همچنين بلا بودن نقمت و بلا، بستگي دارد به نوع عکس العمل انسان در برابر آن که صابر و خويشتندار باشد يا سست عنصر و بي اراده. از اينرو، يک چيز نسبت به دو شخص، وضع مختلفي مي يابد، يعني يک چيز براي يک نفر نعمت است، و همان چيز براي شخص ديگر نقمت و بلا. به همين خاطر است که مي گوييم دارايي و سلامتي و اولاد و... نعمت مطلق نيستند و نداري و مصائب و مشکلات و سختي هايي که در مسير زندگي بشر قرار مي گيرند به طور مطلق نمي توان بر روي آنها مارک بلا و عذاب مطلق زد بلکه نوع عکس العمل انسان است که از اين موقعيت بوجود آمده چگونه استفاده کرده چه راهکاري را براي خود برگزيند. علاوه بر آن بايد دانست که براساس آيه شريفه رَحْمَتِي وَسِعَتْ کلَّ شَيْءٍ ارزاني داشتن نعمت از فضل و رحمت الهي سرچشمه مي گيرد و خداوند بر اساس رحيميت جهان شمول خويش به بندگان و مخلوقات خود چه انسان باتقوا و شاکر، و چه کافر و ملحد نعمت مي بخشد نه اينکه آنها استحقاق آن نعمت را داشته باشند تا اشکال شود که کافران و ملحدان چنين استحقاقي را ندارند، در يک کلام «نعمت بر اساس فضل و رحمت است نه استحقاق». در عين حال رحمت ديگري براي باري تعالي است که از آن با عنوان رحيميت خداوند ياد مي شود که اين رحمت مختص متقين و مؤمنين مي باشد که در قرآن کريم در آياتي همچون 56 و 156 سوره اعراف به آن اشاره شده است آنجا که مي فرمايد: إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَريبٌ مِنَ الْمُحْسِنينَ نكته ديگر اينكه: دادن اين نعمت ها به افراد، ملاک رضايت و يا سخط و نارضايتي خداوند نيست همانطور که امير مومنان به آن اشاره کرده مي فرمايند: فَلَا تَعْتَبِرُوا الرِّضَي وَ السُّخْطَ بِالْمَالِ وَ الْوَلَدِ جَهْلًا بِمَوَاقِعِ الْفِتْنَةِ وَ الِاخْتِبَارِ فِي مَوْضِعِ الْغِنَي وَ الِاقْتِدَارِيعني چون نمي دانيد که خداوند چگونه مردم را آزمايش مي کند و چگونه آنها را با ثروت و يا تنگدستي امتحان مي نمايد خشنودي و خشم خدا را با داشتن ثروت و فرزند و يا نداشتن آن نسنجيد، آنگاه به اين آيه شريفه استشهاد مي فرمايند که: أَيَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِينَ نُسارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْراتِ بَلْ لا يَشْعُرُون آنها (احزاب و گروه هاي لجوج و متعصب و خود خواه) گمان مي کنند اموال و فرزنداني که به آنان داده ايم براي اين است که درهاي خيرات را به سرعت به روي آنها بگشائيم؟! (چنين نيست) بلکه آنها نمي فهمند. آنها نمي دانند که اين اموال و فرزندان فراوان در حقيقت يک نوع عذاب و مجازات يا مقدمه عذاب و کيفر براي آنها است، آنها نمي دانند که خدا مي خواهد آنها را در ناز و نعمت فرو برد تا به هنگام گرفتار شدن در چنگال کيفر الهي، تحمل عذاب بر آنها دردناک تر باشد، زيرا اگر درهاي نعمت ها به روي انسان بسته شود و آمادگي پذيرش ناراحتي ها را پيدا کند مجازات ها زياد دردناک نخواهد بود، اما اگر کسي را از ميان ناز و نعمت بيرون کشند و به سياه چال زندان وحشتناکي بيفکنند فوق العاده دردناک خواهد بود. به علاوه اين فراواني نعمت، پرده هاي غفلت و غرور را بر روي چشمان او ضخيم تر مي‌‌کند تا آنجا که راه بازگشت بر او غير ممکن مي شود. اين همان چيزي است که در ساير آيات قرآن از آن اشاره به «استدراج در نعمت» شده است. در حديث است که در زمان حضرت شعيب مردي بود کافر نعمت، فاسق و فاجر؛ خدمت حضرت شعيب آمد و گفت که شعيب! اين چگونه است، اينهايي که شما اسمش را گناه گذاشته ايد من همه اين گناهها را مرتکب مي شوم؛ معلوم مي شود خدا مرا خيلي دوست دارد براي اينکه هرگز مرا عقاب نمي کند. حضرت شعيب در عالم وحي از خدا سؤال کرد که اين بنده چنين مي گويد. به او وحي رسيد که به او بگو که ما مدتهاست که تو را گرفته ايم و تو خود خبر نداري. همين که اساساً ما هيچ اشکالي در کار تو به وجود نمي آوريم اين بدترين عقوبت هاست که نمي خواهيم تو رويت به طرف ما بيايد. اين، اخذ تدريجي است و در تعبير قرآن «استدراج» آمده است و يکي از بدترين عقوبتهاست، چون مجال و فرصت توبه کردن را از انسان مي گيرد، يعني انسان مي رسد به حالي که لطف و عنايت خداي متعال، ديگر به هيچ نحو شامل حال او نمي شود و انسان اين مقدار شايستگي ندارد که خدا او را با يک گرفتاري متوجه خودش کند و اينگونه غرق در غفلت و خود شيفتگي مي‌گردد و بيشتر به عذاب ابدي خود نزديك مي‌شود. کلام آخر اينکه بايد نگاه ما به اين عالم نگاه کلي نگر باشد و مجموعه اين عالم را با تمام مجموعه بسنجيم و نه نگاهي جزئي نگر. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image