جلسه سیزدهم : توجه به سخنان على (ع ) چاره کبر /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

جلسه سیزدهم : توجه به سخنان على (ع ) چاره کبر ((کبر))، نخست باید معناى آن کبر و بعد سبب پیدایش آن و آنگاه بزرگى گناه کبر را دانست .


جلسه سیزدهم : توجه به سخنان على (ع ) چاره کبر ((کبر))، نخست باید معناى آن کبر و بعد سبب پیدایش آن و آنگاه بزرگى گناه کبر را دانست . حقیقت کبر حالتى است که در نفس پیدا مى شود و اثر آن این است که آدم خودش را بزرگ مى بیند و براى خودش شاءنى قایل مى شود، واقع پوش ‍ مى شود، واقعیت از ادراکش محو شده و به موهوم مى پردازد. هر فردى به حسب واقعیت نیستى و عجز است ، بدنهاى همه از این خاک است و بعد هم خاک مى شود و این نفسى هم که دارد در کمال عجز و نیاز است بزرگى براى مخلوقات (بالذات ) نیست . ادامه حیات انسان ، بیمارى و سلامتیش ، ثروت و تهیدستیش به دست خودش نیست . حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام در خطبه نهج البلاغه مى فرماید: ((شما آفریده شدگانید که خداوند شما را با توانایى آفریده است و بدون اراده و خواستتان ، شما را تربیت مى کند، مدت عمر هر چه باشد، دست تربیت خداوند با تو است و شما را در حال سکرات مرگ از این عالم برده و به عالم دیگر وارد مى کنند)).(142) غرض عجز و نیستى و حقارت ، ذات آدمى و واقعیت اوست ، لذا در جمله دیگرى حضرت مى فرماید (نقل به مضمون ): ((در شگفتم از کسى که کبر مى ورزد در حالى که اولش نطفه ناپاک و آخرش لاشه مردار و در این میان حامل قاذورات است )).(143) زیر پوست بدن ما هم اکنون خون کثیف است و در روده ها و معده هم معلوم است که چیست . با پرورش کبر، خود میزان حق مى شود!! بسیارى از گناهانى که از بشر سر مى زند، به واسطه ((کبر)) است که اگر اصلاح نشد، سبب مى شود که تسلیم هیچ حقى نشود، رو به روى حق مى ایستد، بلکه خودش را میزان حق مى داند ((من ))، میزان حق مى شود. هر چه مطابق راءى و راه و روش خود باشد حق مى داند دیگر تعبد ندارد، مطیع اولیاى خدا نمى شود، زیر بار اولى الامر نمى رود مثل کسانى که در برابر امیرالمؤ منین علیه السلام کبر مى ورزیدند و بیعت نکرده یا پس از بیعت نافرمانى مى کردند. اینک ببینیم کبر به چه چیز تغذیه مى شود، ظهور پیدا مى کند و زیاد مى شود. کبر به مال در نتیجه جهل به واقعیات عامل نخست ((کبر)) مال است ، اثر طبیعى زیاد شدن ثروت ، کبر جاهلانه است . گفتیم که اصل ((کبر)) از جهل است وگرنه کسى که عاقل باشد و ادراک صحیح داشته باشد، مى فهمد که مال ، چیزى در ذات آدمى نمى افزاید، اگر میلیاردها دلار داشته باشد با کسى که هیچ ندارد فرقى ندارد. ولى وقت مال زیاد شد، نسبت به فقیر، خودش را صاحب زیادتى مى بیند. روایتى که عرض کرده ام شنیده اید: در محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم یکى از ثروتمندان نشسته بود، در این هنگام فقیرى از مسلمین وارد شد و به عادت اسلامى نزدیک برادر ثروتمندش نشست ناگاه شخص ‍ ثروتمند گوشه لباسش را جمع کرد، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به او اعتراض کرد که چرا چنین کردى ؟ شخص ثروتمند شرمنده شد و عرض کرد با من چیزى است که مرا به کارهاى ناروا وامى دارد (نفسم مرا به کبر وامى دارد) من از این خطایم پشیمانم و براى جبرانش نصف تمام داراییم را به این برادر فقیرم مى دهم . رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به فقیر فرمود: آیا مى پذیرى ؟ عرض ‍ کرد نه ؛ زیرا مى ترسم بپذیرم و من هم مثل او به انسان فقیرى ، کبر بورزم . گاهى به واسطه زیاد شدن مال ، جهل هم زیاد مى شود خیال مى کند چیزى بر ذاتش افزوده شده و نسبت به دیگران به دیده کبر مى نگرد. خطر کبر براى عالم بدتر از مال ، ((دانش )) است . کسى که معلوماتى اندوخت مثلا از دانشگاه یا مدرسه بیرون آمد به خیال خودش این اصطلاحات را که یاد گرفته یک نوع بزرگى در او پیدا شده که به دیگران به نظر حقارت مى نگرد، اگر نسبت به دانش دینى (فقه و اصول مثلا) چنین باشد که وضعش به مراتب بدتر است به خیال خودش ((دانایان )) وارثین پیغمبرانند(144) راجع به اوست ، دیگران باید از او اطاعت کنند. خطر کبر در دانشجویان علوم دینى از دیگران بدتر است ؛ چون کبر در دیگران در نتیجه هاى مادى اثرش آشکار مى شود، ولى در رشته دینى ، مربوط به جاه و مقام است ، تسلط بر مقام است ، تسلط بر قلوب است ، نفسش مى خواهد خودش را جلوه دهد. من از فلانى داناترم به خیالش چند کلمه بیشتر خوانده با آنکه کمتر خوانده فرقى کرده است . اگر نور ایمانى در او به واسطه زیادتى دانش زیاد نشده باشد، با دیگرى فرقى نکرده است بلکه آن عوام بى سوادى که به واسطه توجه به بى سوادى خودش عجز و انکسارى دارد از آن دانایى که به واسطه دانشش و درس ‍ خواندنش مبتلا به کبر و غرور شده به مراتب برتر است مقام مربوط به ایمان و عمل است ، علم هم که این قدر اهمیت دارد، علم بالله و الیوم الاخر است ، نور قلب است که خشوع مى آورد. من از هر کوچکى کوچکترم هر کس را بنگرید که در علم پیشرفت کرده باشد در برابر امام علیه السلام همانند قطره است و دریا و اگر خودش هم آدم فهمیده اى باشد حتما اعتراف خواهد داشت . ببینید امام علیه السلام که معدن علم است تمام علوم نزد او است خودش را چه مى بیند. حضرت زین العابدین علیه السلام در دعاى عرفه صحیفه سجادیه عرض ‍ مى کند: و من کمترین و کوچکترین کمها و کوچکها هستم بلکه از ذره هم کمترم (145) امام معصوم علیه السلام مى فرماید من از هر کوچکى در درگاه الهى کوچکترم عاجز و ذلیلم . آن وقت کسى که خود را عالم مى داند کبر کند من از فلانى بالاترم داناترم . میزان پیش خدا با تقواتر بودن است ، کسى که دانشجوى دینى مى شود باید از همان اول حد مخلوق ، عجز و نیازش را فراموش نکند خودش را برتر از دیگران نداند، نگوید او از عوام است و من از خواص ، عام و خاص یعنى چه ؟ گروهى از لحاظ عدد بسیار و گروهى اندک ، پس آن گروه بسیار بر اندک کبر ورزند؟ آن هم به واسطه اینکه از حیث اصطلاح بر آنها زیادتى دارند؟ من در برابر شما احساس حقارت مى کنم بله ، انسان اگر عالم واقعى شد مى فهمد که میزان چیز دیگر است ، لذا مى گوید شاید همین مقلد من ، همین مرید من فردا به بهشت برود و من بدبخت به جهنم لذا تواضعش بیشتر مى شود و خودش را از همه روسیاه تر مى بیند. در سخنرانى امام خمینى چندى قبل در برابر جوانانى که به جبهه اعزام مى شدند فرمود: ((من در برابر شما احساس حقارت مى کنم )). این جمله کشف از بیدارى دل این مرد بزرگ مى کند، شما را که با این ایمان ، اخلاص و این گذشت مى بینم من حقیرم در برابر این جانفشانى در راه خدا. اگر این دانشها با تواضع همراه باشد خوب است وگرنه شیطان هم خیلى چیزها بلد بود ولى کبر او را بدبخت کرد. ((بلعم باعور)) هم دانشمند بود، ولى در برابر موسى ، پیغمبر خدا ایستاد. به او گفتند موسى براى بنى اسرائیل ، تو هم براى عمالقه و کبرش او را مغرور کرد و بدبخت شد. واى بر شخص روحانى که با کبر باشد، دانشجویان دانشگاه هم همین اند. شیر را بچه همى ماند بدو عامل سوم کبر جاه ؛ یعنى شهوت و رفعت اجتماعى است . بعضى اوقات به نسب است ، نسب موهوم مثل اینکه از فلان قبیله یا فرزند فلان الدوله است به دیگران با نظر حقارت مى نگرد، از ازدواج با آنان خوددارى مى کند؛ چون خودش را برتر مى داند. بعضى اوقات کبر به سیادت است سیادت یعنى آقایى به واسطه نسبت شخص به خاتم الا نبیاست . مى بیند خود رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم چگونه است ؟ مى فرمود من همیشه خاک نشین هستم . ابتدا به سلام را حتى به بچه ها ترک نمى کرد، در حالى که این آقا سید توقع سلام از همه دارد؛ چون سید است کسى که تو از او کسب شرافت سیادت کرده اى چنین است این قدر تواضع داشت ، پس افتخار به این بزرگمرد باید همراه با آثار نسب ایشان باشد. خطرناکترین چیزها براى دل ، حب ریاست است ((کبر)) به اتباع خطرش زیادتر و سقوط فسادش هم بیشتر است . اگر کسى ریاستى پیدا کرد، هر کس در حد خودش به بلایى مبتلا شده که رهایى از آن سخت است . علوى در او پیدا مى شود که روز به روز از بیمارى کبرش بیشتر مى شود. کبر در همه هست لیکن سبب زیاد شدنش در این شخص فراهم شده بیشتر از آنچه براى دیگران است و تا ساقط نشود رهایش نمى کند. در اینجا مناسب است حدیثى که در کافى است از امام صادق علیه السلام بخوانم مى فرماید: ((چیزى براى دلهاى مردمان زیان آورتر نیست از صداى پاى افراد در پشت سرش )).(146) یعنى خوش دارد عده اى پشت سرش راه بیفتند کنایه از اینکه حب ریاست دارد. و دوست دارد عده اى تابعش شوند، علوى پیدا مى کند تا جایى که در برابر حق مى ایستد. راضى نیست یکى از اتباعش به طرف دیگرى برود، مى گوید دیگران باید اطاعت مرا کنند، لذا ((هر کس طالب ریاست شده هلاک شده و ملعون است )).(147) و از رحمت خدا دور شده است . کبر به اتباع کارى به سرش مى آورد که میزان حق ، خودش مى شود؛ مثلا کسانى که اطرافش هستند اگر هر عیبى هم داشته باشند مهم نیست ، آن را مى پوشاند؛ چون پیرو او هستند ولى کسانى که تابعش نیستند، اگر خیلى هم افراد خوبى باشند، بدترین هستند؛ چون با او نیستند. عیب اطرافیان و حسن دیگران را نمى بیند؛ چون چشم حق بینش پوشیده شده است . تعصب در عالم نااهل در ((رسائل )) شیخ در باب ((حجیت خبر واحد)) روایت مفصلى از امام حسن عسکرى علیه السلام نقل مى نماید در باب علما و فقها. امام علیه السلام نشانه عالم سوء که زیانش براى مسلمین زیاد است را بیان مى فرماید از آن جمله از نشانه هایش ((تعصب )) است . هر کس پیرو او شد بزرگش مى کند هر چند فاسق باشد و برعکس ، اگر کسى با او سر و کار نداشت و آدم خوبى هم بود به او اعتنایى ندارد. هر کس در هر طبقه اى ، ریاستى پیدا کرد، به این بلا مبتلا شده و باید کارى کند تا نجات یابد. کسى که عاقل است از ریاست فرار مى کند تا ناچار نشود آن را بپذیرد. قصد خدمتگزارى با ریاست طلبى دو تا است البته مغالطه نشود، در اسلام حاکم لازم داریم ، قاضى مى خواهیم ، استاندار و شهردار مى خواهیم ؛ مقصود این است که ریاست را نخواهد ولى اگر برایش پیش آمد بخواهد خدمتگزار باشد. نخواهد استاندار باشد بخواهد استان اداره کن و خدمتگزار مردمان و مسلمانان باشد، خطر درخواست و طلب خود شخص است که باید ریاست نخواهد. حضرت داوود از زره فروشى نان مى خورد علاج کبر را باید با تواضع کرد؛ مثلا حضرت داوود پیغمبر ریاست هم پیدا کرد، هم پیغمبر است هم حاکم . در کتاب ((من لا یحضره الفقیه )) است که ندا رسید: داوود! تو خوب بنده اى هستى ولى از بیت المال ارتزاق مى کنى . چهل شبانه روز به درگاه خدا نالید تا زره بافى را به او یاد دادند و آهن را در دستش نرم ساختند. داوود زره مى ساخت و از راه زره فروشى معیشت مى کرد. مروى است که هر زره را به سیصد درهم مى فروخت ؛ یکصد درهم آن را انفاق مى کرد و یکصد درهم را در بیت المال مى گذاشت با یکصد درهم دیگر معیشت مى نمود. همچنین نسبت به فرزندنش ((سلیمان )) که سلطنت بر جن و انس و طیور و وحوش را داشت ، چنین رسیده که از زنبیل بافتن ارتزاق مى کرد. کارگرى بزرگان ، چاره کبر از این قبیل روایات فهمیده مى شود کسانى که به ریاستى مى رسند، اگر در طرز معیشت ، خود را با سایر افراد یکنواخت کنند و به تعبیر دیگر: تواضع کنند، جلو کبرشان گرفته مى شود و دیگر به خودش نمى بندد که من رئیسم ، پشت میز نشینم ؛ دیگران باید مقابلم بایستند، مرا با کارگرى چکار؟ در روایتى هم امام صادق علیه السلام به محمد بن مسلم از بزرگترین یارانش ، دستور فرمود کنار مسجد کوفه طبق خرما بگذارد و بفروشد. با اینکه از افراد سرشناس بود با دل و جان این دستور امام را پذیرفت چون آن را چاره دردش دانست . جلو کبر باید گرفته شود هر چند به ((خرما فروشى )) باشد. با تمرین از دستور دادن بپرهیزید از جمله راههاى جلوگیرى از کبر، پرهیز از دستور دادن است ؛ چون لازمه فرمان دادن ، بزرگى فروختن است . در حالات مرحوم ((میرزا محمد تقى شیرازى ))، بعضى از موثقین نقل مى فرمود که حتى در خانه از دستور دادن خوددارى مى کرد. شام بیاورید و ببرید هم نمى گفت و گاهى هم که غفلت مى کردند شام میرزا را از اندرون به بیرونى خدمت ایشان بیاورند، ایشان بدون شام صبح مى کرد و دستور نمى داد. البته نمى گویم حرام است . حکم کردن حرام نیست لیکن اگر کسى مى خواهد راستى ((مرد)) شود، جلو علو نفسش را بگیرد باید تمرین کند، ریاضت بکشد حتى به همسر و فرزندانش نیز حکم نکند. پایان .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image