اخلاق و خُلق نیک /

تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

معنا و مفهوم اخلاق و خُلق نیک چیست؟


«اخلاق» جمع «خُلُق» و از ماده «خ ل ق» است و دو معنای اصلی دارد: 1. ملاسة الشی ء: نرمی و صافی چیزی؛ 2. تقدیر الشیء: اندازه، هیئت و شکل چیزی.[1] کتب لغت روشن می سازند که واژه «خُلق» غالباً به معنای دوم یعنی «تقدیر الشی ء» به کار رفته است و معنای اول چندان استعمال نمی شود. بنابراین واژه «اخلاق» که به معنای نصیب است، یعنی نصیب مقدّر و مشخص، و «رجل متخلّق» یعنی شخصی که شکل و اندازه اش کامل است. این واژه، اسمی است برای «سجیه» و «طبیعت» انسان که بر اساس آن آفریده یا مطابق آن تربیت شده و شکل گرفته است.[2] «خُلق»، «خُلُق» و «خَلق»، ریشه واحد دارند اما واژه «خَلق» به شکل و صورت ظاهری که با چشم دیده می شود اطلاق می گردد و واژه «خُلق» به صفات و ویژگی هایی باطنی افراد که با بصیرت درک می شود.[3] به عبارت دیگر، صورت باطنی انسان، اوصاف و ویژگی های اوست که به شکل ظاهری برای روح او درآمده است و همان گونه که شکل ظاهری انسان ممکن است زیبا و یا زشت باشد، روح او نیز به واسطه خُلقیاتش، زشت و زیبا و یا پسندیده و ناپسند است.[4] اما مفهوم و معنای اصطلاحی واژه «اخلاق» عبارت است از «حالتی از نفس انسانی که باعث می شود کارها و ویژگی هایش را بدون آن که قصد یا توجه داشته باشد بروز دهد».[5] به عبارت دیگر، «حالتی است که در نفس انسان نفوذ می کند و باعث می شود تا افعال [و ویژگی هایش ] بدون فکر و تأمل و به صورت ملکه از او صادر شود».[6] همچنین در تعریف دیگری آمده است «اخلاق آن صفات فطری یا اکتسابی است که در وجود انسان استقرار یافته و در سلوک خوب و بد انسان اثر می گذارد و برخی از این خُلقیات، پسندیده و برخی ناپسند است».[7] ابوعلی مسکویه در این باره می نویسد: «خُلق، حالتی برای نفس انسان است که او را به رفتارهایش سوق می دهد بی آن که نیاز به فکر و تأمل باشد».[8] علامه مجلسی نیز در تعریف اخلاق می گوید: «خُلق همان ملکه برای نفس است که موجب می شود فعل به آسانی صادر شود».[9] فیض کاشانی هم اخلاق را این گونه تعریف می کند: «خُلق عبارت است از هیئتی که در نفس انسان راسخ می شود به گونه ای که موجب می شود افعال انسان به آسانی و بدون فکر و تأمل صادر شود».[10] برخی دیگر در تعریف اخلاق گفته اند: «بر نفس انسان کیفیاتی عارض می شود که پس از مدتی زایل می گردد که آن را" حال" گویند»،[11] «چنانچه این کیفیت نفسانی بر اثر عادت و یا عوامل دیگری ماندگار شده، به کندی زایل شود آن را" ملکه" گویند»،[12] آن گاه اگر این کیفیت نفسانی بدون فکر و بدون تکلّف در رفتار انسان منعکس شود،[13] آن را «سَجیه» و یا «خُلق» گویند. پس اخلاق انسان، مجموعه ای از خُلقیات و یا به عبارت بهتر، مجموعه ملکات هر فرد است که معمولًا در رفتارش نمود بیرونی می یابد. ازاین رو در کتب لغت «خُلق» را به معنای طبع، سجایا و عادات نیز معنا کرده اند.[14] پس از شناخت مفهوم واژه «اخلاق» ذکر این نکته مفید است که واژه «اخلاق» از نظر لغوی، بار معنایی خاصی ندارد؛ لذا گاهی به «نیک» و «بد» متصف می شود یا در تعابیری چون «اخلاق نیک»، «اخلاق بد»، «بد اخلاق» و «خوش اخلاق» به کار می رود. گاهی نیز از واژه «اخلاق»، بار معنایی مثبت اراده می شود و هنگام اراده بار معنایی منفی، از تعابیری چون «ضد اخلاقی» و «غیر اخلاقی» استفاده می شود. گاهی نیز مراد از واژه «اخلاق»، «علم اخلاق» است اما در این نوشتار، مقصود همان معنای عام است که فضایل و رذایل اخلاقی را در بر می گیرد. این معنا را صاحب کتاب الحقایق فی محاسن الاخلاق این گونه بیان کرده است: «اگر هیئت راسخ در نفس، مبدأ صدور افعالی پسندیده از نظر عقل و شرع باشد، آن را" خُلق نیک" گویند و اگر باعث صدور افعال ناپسند شود، آن را" خُلق بد" گویند. .

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/17



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image