روح پس از مرگ -ارتباط ارواح با دنیا /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

لطفا در مورد اشراف روح پس از مرگ بر دنیا توضیح دهید با تشکر


1ـ اصل دیدار ارواح از عالم دنیا طبق روایات اهل بیت (ع) امری مسلّم است. لکن آنچه از روایات استفاده می شود این است که ارواح بدون اذن الهی نمی توانند از عالم دنیا دیدار داشته باشند. همچنین از نظر عقلی و نقلی شکّی در این نیست که ارواح اگر از جانب خداوند متعال اذن داشته باشند می توانند کارهایی را در دنیا انجام دهند ؛ چون ارواح اموری مجرّدند ؛ و امور مجرّد می توانند در امور مادّی تصرّف نمایند. امّا با این اعمال ، استکمالی برای آن ارواح حاصل نمی شود. بنا بر این اگر ارواح اجازه دخالت در امور دنیا را داشته باشند می توانند در امور دنیا تصرّف کنند. و شواهد نقلی و گزارشات افراد ثقه حاکی است که برخی ارواح به تناسب درجاتشان چنین اجازه ای را می یابند.امّا باید توجّه داشت که ارواح نمی توانند به عالم دنیا رفت و آمد نمایند. اگر در مطلب پیش گفته توجّه بفرمایید ملاحظه می کنید که گفتیم ارواح امکان دیدار از دنیا را دارند و نگفتیم امکان رفت و آمد به دنیا را دارند. چون دیدار با اهل دنیا مستلزم رفت و آمد به دنیا نیست. اهل برزخ می توانند دنیا را ببینند چون عالم برزخ احاطه ی وجودی بر دنیا دارد ؛ همانگونه که روح ما بر ذهنمان احاطه ی وجودی دارد ؛ و ذهن ما بر موجودات ذهنی ما احاطه ی وجودی دارند. یعنی احاطه ی برزخ بر دنیا ، از سنخ احاطه ی مکانی و فضایی نیست. برای اینکه این حقیقت روشنتر شود لازم است درباره ی عالم برزخ و وضع زندگی برزخی انسان اندکی توضیح دهیم.انسانها بعد از مرگ وارد عالمی می شوند به نام عالم برزخ ؛ که عالمی است غیر مادّی. لذا واقع در ابعاد مکانی نیست ؛ و نمی توان گفت عالم برزخ کجاست؟ بلکه حتّی اگر کلّ عالم مادّه را یکجا لحاظ کنیم ، خود عالم مادّه نیز مکان و کجایی ندارد. این موجودات داخل عالم مادّه هستند که نسبت به یکدیگر مکانی دارند ؛ کما اینکه موجودات عالم برزخ نیز نسبت به یکدیگر مکان دارند ؛ امّا عالم برزخ و دنیا نسبت به یکدیگر قابل مقایسه ی مکانی نیستند.پس اگر بناست موجودی برزخی به دنیا رفت و آمد نماید ، از کجا به کجا باید برود؟ مگر برزخ و دنیا در دو مکان کنار هم واقع شده اند که بشود از یکی به دیگر رفت و آمد نمود؟ آنچه بین این دو عالم واقع می شود صرفاً تنزّل و عروج است که هیچکدام از سنخ حرکت نیستند. چون در حرکت ، شیء متحرک یک نقطه را رها و به نقطه ی دیگری منتقل می شود ؛ امّا در تنزّل موجود برزخی به عالم مادّه ، در عین اینکه موجود برزخی در جایگاه برزخی خویش حضور دارد ، در دنیا نیز حاضر می شود. در عروج موجود مادّی به عالم برزخ ، مثل عروج اولیای الهی ، نیز شخص در عین اینکه در دنیاست وجود خود را تا عالم برزخ گسترش می دهد. همچنین عالم برزخ از آن جهت که مجرّد و غیر مادّی است ، از حرکت (خروج تدریجی از حالت بالقوّه به سوی فعلیّت یافتن ) و زمان و انفعال نیز در آن خبری نیست ؛ امّا برخی از آثار عالم مادّه ، مثل رنگ ، شکل و مقدار در آن موجودند. لذا موجودات عالم برزخ ، شباهت زیادی به موجوداتی دارند که انسان در خواب می بیند یا در ذهن خود تصوّر می کند. چون موجودات مشاهده شده در خواب یا تصوّر شده در ذهن نیز فاقد حرکت حقیقی می باشند. امّا اینکه ما مثلاً در خواب می بینیم که انسانی حرکت می کند ، باید توجّه داشته باشیم که از نظر فلسفی آن را حرکت نگویند ؛ بلکه آن تصوّر حرکت است. ــ بیان معنی درست حرکت نیازمند مقدّمات فراوان فلسفی است که چنین نامه ای را گنجایش آن نیست ، لذا وارد این بحث نمی شویم ــ حاصل کلام اینکه برای موجود برزخی ، حرکت به معنای دنیایی آن ، که عبارت باشد از خروج تدریجی شیء از حالت بالقوّه برای رسیدن به حالت بالفعل ، معنی ندارد. لذا روح سرگردان به این معنی که روحی در دنیا راه بیفتد و این طرف و آن طرف سَرَک بکشد معنی ندارد. چون اصلاً حرکت برای روح معنی ندارد. گذشته از این ، اگر روح در عالم دنیا مانده و در برزخ نیست ؛ پس اساساً روح نیست ، بلکه جسم است. چون روح نه وارد عالم مادّه می شود نه از آن خارج می گردد. روح نه داخل بدن است نه خارج از آن ، بلکه بر بدن احاطه ی قیّومی دارد. لذا فرمودند: « الروح فی الجسد کالمعنی فی اللفظ ــــ روح در بدن مثل معناست در کلمه» ؛ معنا در ذهن است و کلمه در عالم خارج ؛ امّا ارتباط خاصّی بین آن دو حاکم است که باعث می شود کلمه زنده و معنادار شود. روح نیز موجودی است فرا برزخی که بالذّات به بدن برزخی انسان تعلّق می گیرد و از طریق بدن برزخی بدن مادّی را تدبیر می کند. لذا هنگام مرگ اتّفاقی که می افتد این است که به خاطر اختلالی که در بدن مادّی رخ می دهد ، تعلّق و ارتباط بین نفس انسان (صورت برزخی انسان) و بدن مادّی بریده می شود ؛ مثل اینکه برخی حروف یک کلمه پاک می شوند ، در نتیجه ارتباط کلمه با معنا می گسلد. پس همانگونه که در مرگ یک کلمه ، معنا از جایگاه ذهنی خود تکان نمی خورد ، هنگام مرگ انسان نیز صرفاً ارتباط بین جنبه ی برزخی انسان و جنبه ی مادّی او بریده می شود. کما اینکه هنگام زنده شدن جنین ، نفس داخل بدن نمی شود ؛ بلکه بین بدن داخل رحم و نفس موجود در عالم برزخ ارتباط خاصّی برقرار می گردد.2ـ مطلب دیگر اینکه ، انسان در عالم برزخ ، هم دارای روح است هم دارای بدن ، لکن بدن او مادّی نیست ؛ بلکه بدنی شبح مانند و از سنخ بدنهایی است که در خواب می بینیم. لذا آنچه در عالم برزخ است انسان است با روح و بدنش ؛ و چنین نیست که روحی آواره در عالم برزخ موجود باشد که به زعم برخی فیلمسازان تخیّل پیشه دنبال بدن دنیایی خود راه بیفتد. همچنین باید دانست که روح موجودی فرا برزخی و از عالم جبروت است ؛ لذا حتّی در عالم برزخ هم نیست کجا رسد که در دنیا باشد. روح با نفس (بدن برزخی) همان نسبتی را دارد که نفس (بدن برزخی ) با بدن مادّی دارد. یعنی روح از عالم جبروت ، نفس (بدن برزخی) را در عالم ملکوت (برزخ) تدبیر می کند. لذا گفته می شود: نفس دامنه ی روح است ؛ و بدن مادّی دامنه ی نفس. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image