تاریخ /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

چگونه پنج ششم نژاد انسان ها رومي است يعني به روم بن عيص بن ابراهيم خليل ـ عليه السلام ـ مي رسد ؟


مقدمه: صفات و مشخصاتي که براي تشخيص نژادها وجود دارد خيلي زياد است. اساسي تر و مهم تر از همه صفات رنگ پوست است و روي همين پايه قديمي ترين تقسيم بندي ها ارائه شده و مصري هاي قديم نيز به آن اشاره کرده اند. رنگ بدن مربوط به وجود دانه هايي است به نام دانه هاي رنگين که رنگ آنها قهوه اي زرد رنگ بوده و در طبقات عميق پوست بدن وجود دارد و تعداد آنها متغيّر است اگر تعداد دانه ها زياد باشد. پوست تيره شده و رنگ بدن قهوه اي يا سياه خواهد بود مثل سياهان و اگر دانه ها کم باشد قرمزي خوني که زير پوست در جريان است با رنگ دانه ها مخلوط شده رنگ بدن زرد قهوه اي يا زرد روشن خواهد بود مثل بيشتر مردم قاره آسيا. اگر اين دانه ها اساسا وجود نداشته يا فوق العاده کم باشد پوست بدن رنگ سفيد مايل به قرمز خواهد داشت مثل مردمان اروپاي شمالي. البته سرخ پوستان هم رنگ بدنشان در حقيقت زرد قهوه اي است». در تورات انسان ها را به سه دسته تقسيم کرده اند، فرزندان سام، فرزندان حام، فرزندان يافث که اغلب اين طبقه بندي مربوط به اشخاص يهودي است که اختلاف فيزيکي بين آنها خيلي جزئي مي باشد». روم فرزند عيص از نوادگان حضرت ابراهيم خليل بوده که نسب شان به سام بن نوح مي رسد يکي از علت هاي نامگذاري شهر روم به روم اين بوده که اسم جدّ آنها روم بن سما حلين بن هربان بن عقلا بن العيص بن اسحاق بن ابراهيم الخليل ـ عليه السلام ـ است يعني چون اسم جدّ شان روم فرزند عيص بوده که عيص سي فرزند داشت يکي از آنها روم بوده است که نژاد آن ها زرد پوست مي باشد. و به خاطر رنگ بدنشان بنوالاصفر يعني فرزندان زرد، نام گرفتند. در تاريخ نامه طبري آمده است: اسحاق پس از اسماعيل صد و سي سال زندگي کرد و خداي عزوجل او را به پيغمبري مبعوث نمود و به سوي شام فرستاد. اسحاق با زني به نام رفقا ازدواج کرد و از او داراي دو فرزند ـ که دو قلو هم بودند، به نام عيص و يعقوب گرديد... پس عيص و يعقوب بزرگ شدند. روزي اسحاق به فرزندش عيص گفت: دوست دارم گوشت صيد بخورم، يک بزغاله کوهي صيد کن و بريان کن و نزد من بياور تا بخورم و دعا کنم تا خدا تو را به پيغمبري مبعوث نمايد. عيص تيروکمان برداشت و براي صيد از خانه بيرون رفت، مادرش به سرعت نزد فرزند ديگرش يعقوب آمد و گفت يک بزغاله بريان کن و نزد پدر ببر تا آن دعا را در حق تو بکند. يعقوب يک بزغاله چاق بريان کرد و پيش پدر آورد، اسحاق چون نابينا بود پسر را نديد فرمود کيست؟ يعقوب چيزي نگفت، مادرش گفت: اين پسرتوست آنچه خواستي بريان کرد و آورد. وقتي اسحاق گوشت را تناول کرد لذت برد. مادر گفت: اکنون اين پسر را دعا کن اسحاق دعا کرد «يا ربّ اين پسر که براي من غذا آورده پيغمبري عطا کن» در همين هنگام عيص وارد شد و صيد بريان را نزد پدر گذاشت و گفت: آنچه خواستي آوردم، اسحاق متوجه شد که مادر زرنگي به خرج داده، به عيص گفت: اي پسر برادرت يعقوب آن دعا را از تو برد. عيص خشمگين شد و گفت يعقوب را مي کشم، اسحاق گفت: اي پسر ! من دعاي نيکويي در حق تو مي کنم، دعا کرد و گفت: يا ربّ نسل عيص را بيشتر از نسل همه کس کن، به برکت دعاي پدر، عيص داراي نسل زياد گرديد و همه زمين کنعان و لب دريا از فرزندان عيص پر شد و همه زمين اسکندريه و مغرب را فرا گرفت. که يکي از فرزندان عيص، روم بود و او به سرزميني رفت و آنجا سکونت کرد که امروز به سرزمين روم معروف است و فرزندان زيادي از او متولد گرديد... آن سرزمين دو قسمت است، يک قسمت براي مردم زرد پوست بود. و به همين دليل روميان را زرد پوست (بني الاصفر) مي خوانند». گرچه در اين واقعه هيچ کدام از اشخاص ـ نه يعقوب، نه عيص و نه مادر آنها ـ دروغي به زبان جاري نکردند و از اين حيث اشکالي به داستان وارد نيست ولي اين داستان در هيچ روايت معتبري ذکر نشده، به نظر مي رسد داستان از دانشمندان يهود و تورات کنوني به دست مورخان اسلامي رسيده و در آثار آنها نقل شده. بر فرض که حکايت فوق اشکال نداشته باشد علت ازدياد نسل روم فرزند عيص را در الکامل به گونه ديگري نقل کرده است. «ثعلبي در کتاب العرائس مي نويسد: «بعضي دانشمندان گفته اند: ذوالکفل، بشر بن ايوب صابر ـ عليه السلام ـ بوده است که خداوند او را بعد از پدرش در روم به پيامبري برگزيد و مردم به او ايمان آوردند، تا وقتي که خداي تعالي به آنها فرمان جهاد داد. پس آنها امتناع کرده و گفتند: اي بشر ما زندگي را دوست داريم و از مرگ بيزاريم، بنابراين در مورد جهاد از خدا و رسولش نافرماني مي کنيم، اگر تو از خدا بخواهي که عمر ما را طولاني کند و ما تا وقتي که خودمان نخواهيم نميريم در راه خدا با دشمنان او جهاد مي کنيم بشر به آنها گفت: کار بزرگي را از من درخواست کرديد. سپس برخاست و نماز و دعا به جا آورد و گفت: خدايا به من فرمان دادي که با دشمنانت جهاد کنم و تو مي داني که من فقط اختيار خودم را دارم، ولي قوم من درخواستي کرده اند تو به آن داناتري، پس مرا به واسطه جسارتي که آنها مي کنند مؤاخذه نفرما . خداي تعالي به او وحي کرد. من گفتار قومت را شنيدم و آنچه را خواسته اند به آنها مي دهم. سپس فقط با خواست خودشان از دنيا مي روند و تو از جانب ايشان کفيل من باش. بشر هم رسالت پروردگار را به مردم ابلاغ کرد و از آن پس ذوالکفل ناميده شد. سپس آن قوم توليد مثل کردند و جمعيت آنها زياد شد، تا آنجا که سرزمين آنها گنجايش آنها را نداشت و زندگي بر آنها سخت گرديد. آن وقت از بشر درخواست کردند که خداوند اجل (مرگ) آنها را عهده دار شود وگرنه هيچ کس به خواست خود تقاضاي مرگ نمي کند! آن گاه خداي تعالي به بشر وحي کرد: آيا قومت نمي دانستند که اراده و اختيار من براي آنها بهتر از ميل و اراده خودشان است؟ سپس آنها به عمر طبيعي و به اجل تعيين شده خود از دنيا رفتند. در ادامه مي گويد: به همين دليل جمعيت روم بسيار زياد است تا آنجا که گفته اند: پنج ششم از جمعيت دنيا در روم است و علت نامگذاري سرزمين آنها اين است که نام جدّ بزرگ ايشان روم بن عيص بن ابراهيم بوده است». در تاريخ يعقوبي نيز آمده است: «پس از يونانيان پادشاهي به روميان رسيد که فرزندان روم بن سماحيربن هوبا بن علقا بن عيص بن اسحاق بن ابراهيم بودند روميان بر يونان غالب شدند و با زبان آنها تکلم کردند». نتيجه: به طور کلي اکثر انسان هاي زرد پوست و سفيد پوست از نسل روم بودند که از نوادگان حضرت ابراهيم مي باشند به دليل اينکه روم همسري از نژاد سفيد پوستان که دختر پادشاهان حبشه بود برگزيد و فرزندان آنها از دو نژاد زياد گرديدند. امروز نيز رنگ نژاد اروپايي و رنگ موهايشان با آسيا و آفريقا متفاوت است. اگر چه آسيا نيز از نظر رنگ پوست و مو يکدست نيست، چنان که اروپا و آفريقا نيز اين گونه نيست و اختلاط نژادي به اندازه اي پيچيده است که نمي توان ديدگاه هاي سابق را در اين باره قطعي دانست، بلکه آنها به عنوان فرضيه هاي اثبات نشده هستند. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image