اديان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

چرا امروزه تقريباً اكثر مسلمانان اهل تسنن هستند؟


در آن زمان كه اعراب جاهلي در تاريكي و ظلمت محض، به پرستش بت ها مشغول بودند و جنگ و خون ريزي بين قبايل همه جا را فرا گرفته بود، خداوند كامل ترين دين را به دست خاتم رسولان بر مردم عرضه داشت، بعد از آن رفته، رفته بين مردم بدوي و صحرا نشين آن روزگار الفت و همدلي و برابري و برادري ايجاد شد و همه به عنوان مسلمان گرد پيامبر (ص) جمع شدند. اما بعد از وفات پيامبر (ص) همه چيز دگرگون شد و اتفاقاتي رخ داد، كه پايه و باعث اساس اختلاف در امت اسلام و باعث در اقليت قرار گرفتن اهل بيت عليهم السلام شد. از مهمترين اتفاقات، مسأله رهبري و جانشيني بعد از پيامبر (ص) بود.آن حضرت در اوائل بعثت، و پس از آن بارها علي (ع) را به عنوان شايسته ترين فرد براي امر امامت به مردم معرفي كردند، احاديثي همچون، حديث يوم الدار[1]، حديث منزلت[2] و حديث غدير[3] شاهدي گويا بر اين مدعا هستند، ولي با وجود اين سفارشات و وصيت ها، هنوز مراسم تدفين پيامبر (ص) انجام نشده بود كه عده اي از انصار و مهاجرين به طمع اين كه شخصي از قبيله خود را روي كار بياورند، در مكاني به نام «سقيفه» گرد هم جمع شدند و در نهايت ابوبكر را به عنوان خليفه انتخاب كردند. اين كار آنقدر با عجله انجام شد كه عمر گفت: «خلافت و بيعت با ابوبكر با عجله و بدون در نظر گرفتن حكمت و مصلحت انجام شد و خدا بود كه ما را از شر آن حفظ نمود[4]» سپس مي گويد: ما ترسيديم كه اگر بدون بيعت با ابوبكر از آنجا خارج شويم، انصار با شخص ديگري بيعت كنند[5].اين وقايع سبب شد، كه خاندان پيامبر (ص) از صحنه سياسي جامعه دور شوند و در انزواي كامل قرار گيرند و مظلوميت و صبر و بردباري را پيشه كنند و در مقابل آزار و اذيت ها، به خاطر مصالح اسلام، عكس العمل نشان ندهند. راز گسترش مذهب اهل سنت1ـ تأثير پذيري مردم از حكومت هاروشن است كه در طول تاريخ، مردمان هر عصر نسبت به حكومت هاي خود حالت انفعالي و اثر پذيري داشته اند، و به جز عده اندكي، غالب مردم به خاطر مصالحي، خود را مجبور مي ديدند كه طبق سياست ها و برنامه هاي حكومت عمل كنند. حكومت هاي به ظاهر ديني هم از اين قاعده مستثني نبودند و چون خود را طلايه دار دين قلمداد مي كردند، با تبليغ ها و تهديدها، مردم را به دين يا مذهب مورد پسند خود سوق مي دادند. حضرت علي (ع) مي فرمايد: «الناس بأمرائهم أشبه منهم بآبائهم[6]»; مردم از حاكمان خود تأثير پذيرترند تا از آبا و اجداد خود.نمونه هاي بسياري در طول تاريخ شاهد بر اين مدعاست از جمله: در قرن چهارم هجري آل بويه حكومت مي كردند و چون آنان پيرو مذهب شيعه و مدافع عقل گرايي بودند، مكتب شيعه و اعتزال رونق يافت، اما در نيمه دوم قرن پنجم، با به قدرت رسيدن سلجوقيان، مذهب تسنن (اشعري) رونق يافت و علّتش اين بود كه نظام الملك وزير سلجوقي پيرو مذهب اشعري بود[7].با توجه به اين مطلب روشن مي شود كه با روي كار آمدن خلفاي سه گانه كه حدود 25 سال به طول انجاميد و پس از آن بني اميه و بني عباس، پست هاي كليدي و تبليغاتي را به دست گرفتند و از آن به نفع خود استفاده كردند، يعني در جهت تبليغ به نفع مكتب خلفا.2ـ سرپوش گذاشتن بر واقعياتبعد از وفات پيامبر (ص) خلفايي كه بدون مشروعيت الهي و با سياسي كاري بر مسند خلافت تكيه زده بودند، مي ديدند كه انتشار فضايل اهل بيت (ع) با خلافت آنان سازگاري ندارد، از اين روي تلاش مي كردند تا حقايق را مخفي و از گسترش آنها جلوگيري كنند، براي رسيدن به اين هدف از راه هاي گوناگوني وارد شدند از جمله:الف) منع از كتابت حديث:اين كار از همان زمان رسول الله (ص) زمينه سازي شد، چنانچه عبدالله بن عمرو (يكي از صحابه پيامبر) مي گويد: «هر كلامي كه از پيامبر (ص) مي شنيديم آن را مي نوشتم، ولي گروهي از قريش مرا از اين كار منع مي كردند و مي گفتند: ممكن است، رسول خدا (ص) از روي غضب يا خوشحالي سخن گفته باشد، من هم از اين كار دست كشيدم و به حضور آن حضرت رسيدم و جريان را براي ايشان نقل كردم، فرمودند: كلمات و سخنان مرا بنويس، به خدا قسم از دهان من جز حق خارج نمي شود[8]» همچنين زماني كه آن حضرت در بستر بيماري، كاغذ و قلم تقاضا نمود، تا مطلبي را براي مسلمانان بنويسد كه گمراه نشوند، بعضي از مسلمانان از جمله عمر از اين كار ممانعت كردند و عمر گفت، كتاب خدا ما را كفايت مي كند»[9]اين كار بعد از وفات رسول خدا (ص) شدت يافت، به طوري كه كسي جرأت كتابت حديث نداشت و حتي در تاريخ نقل شده كه عمر دستور داد، احاديث نبوي را جمع كردند و آتش زدند[10].ب) جعل احاديث: يكي از راه هاي ديگر اين بود كه بعضي از خلفا و حكّام با وعده پول و پست و مقام، بعضي از راويان حديث را به خدمت مي گرفتند، تا بر طبق سليقه و سياست هاي آنان در احاديث، (مخصوصاً احاديثي كه در منقبت اهل بيت (ع) بود)، دست ببرند و يا احاديث جديدي را جعل كنند، كه به بيان بعضي از آن موارد مي پردازيم:ابو هريره كه بعد از فتح خيبر مسلمان شد و دو سال بيشتر پيامبر (ص) را درك نكرد، بيش از پنج هزار (5374) روايت از آن حضرت نقل كرده است[11]، كه در حالت عادي چنين كاري ممكن به نظر نمي رسد. او احاديثي نقل كرده كه هيچ كس حاضر به پذيرش آنها نيست، از جمله اين كه مي گويد: «خداوند در فرستادن وحي به سه نفر اعتماد مي كند، من، جبرئيل و معاويه[12]».همچنين ابن ابي الحديد از استادش ابو جعفر اسكافي نقل مي كند كه: «معاويه چهار صد هزار (000/400) در هم به سمرة بن جندب داد تا به پيامبر (ص) اين قول را نسبت دهد كه آيه ي «و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله; پاره اي از مردم هستند كه براي طلب رضاي خدا جان خويش را در طبق اخلاص مي نهند» در مورد ابن ملجم قاتل امام علي(ع) نازل شده است و او اين كار را پذيرفت[13]».3ـ آزار و اذيت شيعيانيكي از راه هايي كه در طول تاريخ براي جلوگيري از پيشرفت مذهب تشيع به كار گرفته شده، ايجاد رعب و وحشت و آزار و اذيت شيعيان بوده است، نمونه هاي بسياري از آن در تاريخ به ثبت رسيده است كه به چند نمونه اشاره مي كنيم:معاويه به عمال خود نوشت: «هر كس دوستدار علي است نام او را از ديوان مسلمين پاك و سهم او را از بيت المال قطع كنيد و هر كس دوستدار اهل بيت (ع) است، او را شكنجه كنيد و خانه او را خراب كنيد[14]»حجاج به محمد بن قاسم سقفي نوشت: «عطيه را دستگير كن و از او بخواه علي (ع) را لعن كند، اگر چنين نكرد به او چهارصد تازيانه بزن و موهاي سر و صورتش را بتراش، در نهايت وقتي عطيه از اين كار، سرباز زد، محمد بن قاسم حكم حجاج را اجرا كرد[15]»اين كار سال ها ادامه داشت، تا در زمان متوكل عباسي به اوج خود رسيد و وضع بر علويان بسيار سخت و دشوار گرديد، تا جايي كه مورخ بزرگ ابو الفرج اصفهاني مي نويسد: «فشارهاي اقتصادي و سختي معيشت به جايي رسيد كه زنان علويه براي اداء فرايض خود لباس كافي نداشتند و با يك لباس به صورت نوبتي نماز مي خواندند[16].»4ـ تعصب نسبت به عقايد گذشتگاناز نظر اجتماعي، افراد يك اجتماع به دين، مذهب، آداب، و رسوم اجتماعي گذشتگان و آباء و اجداد خود تمايل بيشتري دارند، چنان چه در اكثر جوامع بشري اين مساله به وضوح ديده مي شود و هر جامعه راهي را مي رود كه گذشتگان آنها طي كرده اند و در قرآن كريم هم به اين مطلب اشاره شده است، وقتي پيامبر اسلام (ص) مشركين را به دين اسلام دعوت مي كرد، آنها در پاسخ مي گفتند: «بل نتبع ما وجدنا عليه آباءنا»[17]; يعني ما از چيزي تبعيت مي كنيم كه آباء و اجدادمان عقيده داشتند.حال وقتي نسل هاي اوليه مسلمانان به مذهب اهل سنت سوق داده شدند، طبيعي است كه فرزندان و نسل هاي بعد از آنان، از آنها پيروي كنند.در پايان ذكر اين نكته ضروري است كه اكثريت دليل بر حقانيت نيست و اگر چه اهل سنت اكثريت مسلمانان را تشكيل مي دهند، ولي اين اكثر بودن، حقانيت آنان را ثابت نمي كند چنان كه در اقليت بودن شيعه، دليل بر عدم حقانيت آنان نيست چرا كه در قرآن كريم آيات زيادي بيان شده كه اكثر انسانها را جاهل، كافر، مشرك و بي ايمان دانسته، از جمله: «كان اكثرهم مشركين[18]; بيشتر آنها (كه قبل از شما بودند) مشرك بودند» و «و ما يؤمن اكثرهم بالله الا و هم مشركون[19]; بيشتر آنهايي كه مدعي ايمان به خدا هستند مشركند» و «و اكثرهم فاسقون[20]; بيشتر آنها (اهل كتاب) فاسق اند» همچنين امير بيان علي (ع) مي فرمايند: «لاتستَو حشوا في طريق الهدي لقلة اهله[21]; اي مردم در راه راست و طريق حق از قلت و كمي اهل آن نهراسيد». معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1ـ استاد جعفر سبحاني، زندگي علي (ع) (تمام كتاب).2ـ سلطان الواعظين شيرازي، شبهاي پيشاور. .

سامانه پاسخگویی به سوالات و شبهات

مرجع:

ایجاد شده در 1400/12/28



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image