نگاهی به نظریه های انقلاب اسلامی /

تخمین زمان مطالعه: 16 دقیقه

نگاهی به نظریه های انقلاب اسلامی چکیده : نویسنده مهمترین دلایلِ وقوع انقلاب را رهبری حضرت امام خمینی رحمه الله وحدت مردم و انگیزه اعتقادی و اسلامی برشمرده و در مورد علل وقوع انقلاب اسلامی تحلیلها و نظریه های دیگر از جمله دیدگاه مارکسیستها، مفسران غربی و برخی نظریات دیگر را مورد نقد و بررسی قرار داده است. وی در پایان با یک تحقیق آماری، نتایج پنج گانه ذیل را بدست می دهد:


نگاهی به نظریه های انقلاب اسلامی چکیده : نویسنده مهمترین دلایلِ وقوع انقلاب را رهبری حضرت امام خمینی رحمه الله وحدت مردم و انگیزه اعتقادی و اسلامی برشمرده و در مورد علل وقوع انقلاب اسلامی تحلیلها و نظریه های دیگر از جمله دیدگاه مارکسیستها، مفسران غربی و برخی نظریات دیگر را مورد نقد و بررسی قرار داده است. وی در پایان با یک تحقیق آماری، نتایج پنج گانه ذیل را بدست می دهد: اصلی ترین انگیزه مردم برای حضور و فعالیت در جریانهای انقلابی، انگیزه دینی و اعتقادی و پس از آن بیشترین تأثیر از ناحیه عامل سیاسی بوده است. نگارنده انگیزه های اقتصادی را کم اثر و بی کفایتی و فساد مدیران را به عنوان انگیزه اصلی دانسته و سرسپردگی و وابستگی رژیم پهلوی به دولتهای خارجی را انگیزه یک سوم از پاسخ دهندگان ارزیابی نموده است. واقعه انقلاب اسلامی در ایران در سال 1357 یکی از وقایع مهم و یا بسیار مهم دهه 50 در جهان نبود، بلکه به دلائلی از وقایع بسیار فوق العاده و غیرمنتظره بود که توجه تمامی گروههای سیاسی، جریانهای فکری، شخصیتهای اجتماعی و دولتهای کوچک و بزرگ را به خود جلب کرد. از این رو پدیده انقلاب اسلامی در طی دو دهه گذشته یکی از مهمترین موضوعاتی بوده است که پیرامون آن تا کنون هزاران کتاب، سخنرانی، فیلم، مقاله و نظریه ارائه شده است. طبعا هر یک از شخصیتها و جریانهای فکری و اجتماعی و سیاسی داخل و خارج از کشور در تحلیل و تبیین پدیده انقلاب اسلامی براساس اطلاعات، گرایشها، منافع و وابستگی خود مطالبی عرضه کرده اند. میزان انطباق تحلیلها با واقعیتهای قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قطعا متفاوت می باشد، اگرچه نظریه ها و تحلیلها خود بخشهایی مشترک و بخشهایی معارض دارند. بسیاری از محققین تلاش کرده اند پدیده انقلاب اسلامی را نظیر سایر انقلابها بدانند و علل وقوع و تداوم آن را نیز همانند انقلابهای قرن بیستم تحلیل کنند. اما عده دیگری از آنان در برخورد با ابعاد متعدد داخلی و خارجی و چگونگی سیر تحول آن و آثار غیرمنتظره آن بر بسیاری از پدیده های اجتماعی در دو دهه پایان قرن بیستم مجبور شده اند اعتراف کنند که ویژگیهای انقلاب اسلامی در وقوع و تداوم آن با پدیده های مشابه در سایر مناطق جهان دارای تفاوتهای اساسی و غیرقابل انکار است. غالب نویسندگان و تحلیلگرانی که در داخل ایران بوده اند و انقلاب را از نزدیک شاهد بوده اند و یا خود در متن آن قرار داشتند، دارای نظراتی مشابه و تحلیلهائی یکسان پیرامون علل و عوامل پیروزی و تداوم انقلاب می باشند. اگرچه تعداد زیادی در خارج از کشور نیز پس از تحقیق و بررسیهای میدانی و کتابخانه ای نظرات مشابهی نیز ارائه کرده اند. مهمترین علل وقوع انقلاب در ایران از دیدگاه آنان عبارتست از: 1. رهبری حضرت امام خمینی(ره) امام خمینی نه تنها به عنوان محبوب ترین و مردمی ترین چهره سیاسی مورد قبول همگان بود، بلکه مرجع دینی قابل اعتمادی برای مردم بود که هیچیک از گروهها و شخصیتهای دیگر چنین موقعیت و جایگاه منحصربه فردی را نداشتند. شخصیت دینی، مردمی و سیاسی امام آنچنان مردم را به خود جذب کرده بود که عملاً نفر دومی در هیچ سطح و کیفیتی مطرح نبود. 2. وحدت مردم حضور اکثریت مردم ایران در جریان انقلاب بدون توجه به موقعیت های اجتماعی، وابستگیهای گروهی و طبقاتی، از پدیده هائی است که در انقلابهای قرون اخیر نظیر آن دیده نشده است. به طوری که روستائیان، کارمندان، زنان، کارگران، دانش آموزان، دانشجویان و در خط مقدم و پیشاپیش آنان روحانیان فعالانه حضور داشتند و شعار مشترک سر می دادند. 3. انگیزه اعتقادی و اسلامی شعارها و حرکتهای اکثریت قریب به اتفاق شرکت کنندگان در فعالیتهای انقلابی حاکی از تمایل آنان به تحقق آرمانها، اصول و ارزشهای دینی بوده است. حضرت امام(ره) در وصیت نامه سیاسی ـ الهی خود در این زمینه چنین تحلیل می کند: «بی تردید رمز بقاء انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است، و رمز پیروزی را ملت می داند، و نسلهای آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد [بوده است].»(1) از آنجا که حضرت امام راحل خود در نقش رهبری انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی بود، نمی توانست خود را به عنوان یکی از علل پیروزی و تداوم آن معرفی کند و لذا به دو عامل دیگر اشاره می نماید. پیوند سه عامل مردم (امت)، رهبری (امام) و اسلام موجب تقویت حضور و نقش یکدیگر و تأثیر بیشتر در روند انقلاب و حفظ و تداوم آن بود. به طوری که سالها بعد از وقوع انقلاب و پس از برگزاری و انجام چندین سمینار و تحقیقات گسترده توسط دستگاهها و مراکز وابسته به دشمن، به این نتیجه رسیدند که تنها راه مبارزه و مقابله با انقلاب اسلامی و برگرداندن اوضاع به شرایط قبل از آن، گسستن این پیوند است. جدا کردن مردم از اسلام، به زیر سؤال بردن رهبری دینی و ولایت فقیه، ایجاد جریانها، جناحها و گروههای معارض و در نتیجه تجزیه و مقابله نیروها با یکدیگر اساسی ترین و مؤثرترین استراتژی دشمن برای شکست انقلاب اسلامی است.(2) در مورد علل وقوع انقلاب اسلامی تحلیلها و نظریه های دیگری مطرح شده است که در این مقاله سعی می شود به نقد و بررسی چند مورد از معروفترین آنها پرداخته شود. ______________________________ 1. وصیتنامه سیاسی ـ الهی حضرت امام خمینی(ره)، از انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سال 68، تهران، چاپ اول، صفحه 8. 2. متأسفانه این سیاست چند سالی است که در حال اجرا می باشد! 1. علل پیروزی انقلاب از دیدگاه مارکسیستها طرفداران مکتب مارکسیسم صرف نظر از گرایشها و شاخه های متفاوت آن، طبق معمول و براساس تفکرات خود، تمامی تحولات و رویکردهای مختلف را بر مبنای اقتصادی تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری می کردند. نشریات حزب توده و بعضی نشریات شوروی حرکتهای مردمی را ابتدا «مبارزات خرده بورژواهای شهری بر ضد بورژوازی کمپرادور و برای شکست پایگاه سرمایه داری غرب در ایران» تبیین کردند. زمانی که شعارهای اسلامی و حضور اقشار مختلف و روحانیون را دیدند و تضاد آشکار با تحلیلهای مارکسیستی روشن شد، چنین تحلیل کردند که «شورشی کور» توسط گروهی فرصت طلب برای به عقب انداختن جنبش انقلابی کارگری خلقهای ایران برای رسیدن به سوسیالیسم در حال شکل گرفتن است.»(1) مارکسیستها در فاصله سالهای 56 تا 59 دهها تحلیل و تفسیر متفاوت و متضاد پیرامون روند انقلاب اسلامی منتشر کردند، که درواقع هیچیک از آنها با واقعیتهای موجود انطباق نداشت. 2. دیدگاههای مفسران غربی در غرب دیدگاه واحدی در مورد علل پیروزی انقلاب و حتی شناخت همه جانبه و واقع گرایانه نسبت به جامعه ایران وجود نداشت. زیرا غالبا مسائل و واقعیتهای کشور را با دیدگاههای مادّی غرب بررسی و تحلیل می کردند. «نمونه بارز نادانی و در عین حال نتیجه فرعی قضیه پهلوی (همه چیز را از دید خاندان پهلوی دیدن) نارسائی تکان دهنده ای بود که در سفارت امریکا در تهران وجود داشت. مشکلات زیادی سفارت را دربر گرفته بود، نظیر کم استعدادی کارمندان، آگاهی ناچیز در مورد منطقه و زبان، محدود بودن تماس، در انزوای فرهنگی قرار داشتن و به مرور زمان ابتلاء همه مأموران به ناراحتی روحی. ______________________________ 1. از سخنان یکی از رهبران گروههای مارکسیست در مهر ماه 57. تمام سفرایی که پس از جنگ جهانی دوم مأمور ایران شدند، به استثنای موارد نادر، برای قبول مسؤولیتهای خود، آمادگی کامل نداشتند، و آنها که ایران را می شناختند خود حامی قضیه پهلوی و متعهد به آن بودند. آنها فاقد کارمندان زبده و کارآزموده برای ایجاد تماس بودند. درواقع منابع اطلاعاتی آنها بسیار سطحی بود. نمونه های حیرت آور جهالت مقامات امریکائی در مورد ایران بسیار فراوان است. در سال 1974 (1353) آگاه ترین مأمور امریکائی در تهران هرگز نام «علی شریعتی» را نشنیده بود.»(1) چنین اعترافاتی سالها پس از پیروزی انقلاب و سردرگمی در شناخت و تجزیه و تحلیل و پیش بینی وقایع و شکست بسیاری از طرحها و برنامه ها، بیان و نوشته شد. از طرف دیگر به دلیل بی اطلاعی کامل از ساختار مذهبی و نقش نهادهای مردمی و دینی، خصوصا عدم شناخت فرهنگ تشیع، بسیاری از تحلیلها و نظریه ها پیرامون انقلاب اسلامی در چارچوب و قالب تئوریهای رایج در غرب و مشابه دانستن انقلاب اسلامی با سایر انقلابها ارائه شد. دو نظریه بیش از سایر نظریات در غرب پیرامون علل وقوع انقلاب در ایران مطرح می باشد: 1. نظریه عدم توسعه متوازن براساس این نظریه اجرای طرحهای دیکته شده توسط کندی و نوسازی صنعتی موجب تغییراتی نامتوازن در جامعه ایران شد. فاصله طبقاتی، ناهماهنگی سیاستهای مدرن اقتصادی با ساختار سنتی، رواج فرهنگ و فساد غربی معارض با باورها و ارزشهای دینی، موجب نوعی «انفجار از درون» در جامعه ایران شد که به دلیل شدت و گستردگی آن قابل کنترل و مهار نبود، درنتیجه تبدیل به یک جریان نیرومند اجتماعی شد که وقوع انقلاب اسلامی، سقوط سلطنت و حذف سلطه خارجی را به دنبال داشت. «... علت وقوع انقلاب این بود که شاه در حوزه اقتصادی ـ اجتماعی نوسازی کرد، و در نتیجه طبقه متوسط جدید و طبقه کارگر صنعتی را گسترش داد، اما نتوانست در حوزه ______________________________ 1. بیل، جیمز: «شیر و عقاب»، نشر فاخته، تهران 1371، چاپ اول، صفحه 579. دیگر ـ حوزه سیاسی ـ نوسازی نماید. و این ناتوانی حلقه های پیوند دهنده حکومت و ساختار اجتماعی را فرسوده کرد، راههای ارتباطی میان نظام سیاسی و مردم را گسست، شکاف بین گروههای حاکم و نیروهای اجتماعی مدرن را بیشتر کرد و مهمتر از همه این که پلهای ارتباطی اندکی را که در گذشته پیوند دهنده نهاد سیاسی با نیروهای اجتماعی سنتی به ویژه بازار و مراجع دینی بود، ویران ساخت... پس انقلاب نه به دلیل توسعه بیش از حد و نه توسعه نیافتگی، بلکه به سبب توسعه ناهمگون روی داد.»(1) این نظریه درواقع توجیه گر و نفی کننده سلطه همه جانبه خارجی خصوصا امریکا و آثار و تبعات آن می باشد. زیرا اقدامات شاه منطبق با سیاستهای تحمیلی امریکا و انگلیس بود. به علاوه در کشورهای دیگری شاهد اجرای برنامه های نوسازی اقتصادی ـ اجتماعی بوده ایم ولی انقلابی واقع نشد، لذا این نظریه برای تبیین وقوع انقلاب اسلامی نمی تواند علمی و واقع بینانه باشد. طرفداران این نظریه تصور کرده اند که اگر مردم ایران در شعارها و خواسته هایشان اسلام را مطرح کرده اند پس با صنعت، نوسازی و مدرنیزاسیون مخالف هستند. درحالی که واقعیت این است که هیچیک از کسانی که در جریان انقلاب بوده اند با پیشرفت، رفاه، توسعه و تعالی کشور و برخورداری از ابزار و فنون (تکنولوژی) مخالف نبودند. حضرت امام در یکی از سخنان خود به صراحت موافقت با دستاوردهای سازنده و مثبت تمدن غرب و مخالفت با فحشا را اعلام داشتند. این جمله به معنای دقیق کلمه، جوابی است به کسانی که می گویند، یکی از علل پیروزی انقلاب مقابله با مدرن شدن و صنعتی شدن بوده است! 2. توسعه نیافتگی سیاسی از جمله نظریاتی که جریانهای روشنفکری بیشتر به آن پرداخته اند و در سالهای اخیر نیز در مطبوعات و تریبونهای سیاسی مورد تأکید بیشتری قرار گرفته است، مسأله تمایل شدید مردم و گروههای اجتماعی به توسعه سیاسی در اواخر دوران پهلوی می باشد. با توجه به واقعیتهای یک قرن مبارزات مردم ایران در شرایط و اشکال مختلف و قیامهای متعدد ______________________________ 1. آبراهامیان، یرواند: «ایران بین دو انقلاب»: ترجمه محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی، تهران، سال 78، چاپ سوم، صفحه 524. آنان بر ضد دیکتاتوری داخلی و سلطه خارجی نمی توان «توسعه سیاسی» را خواسته سالهای اخیر سلطنت و علت پیروزی انقلاب به شمار آورد، زیرا حرکتهای انقلابی مردم و پیروزی نهائی آنها درواقع نشاندهنده رشد و توسعه و بلوغ سیاسی مردمی بود که در طول یک قرن تحت فشارهای فزاینده آن را به دست آورده بودند. به عبارت دیگر انقلاب اسلامی معلول توسعه یافتگی سیاسی مردم بوده است. «شاه هرچند ساختار اجتماعی ـ اقتصادی را نوسازی کرد، برای توسعه نظام سیاسی اجازه شکل گیری گروههای فشار، ایجاد فضای باز سیاسی برای نیروهای مختلف اجتماعی، ایجاد پیوند میان رژیم و طبقات جدید، حفظ حلقه های ارتباطی موجود میان رژیم و طبقات قدیمی و گسترش پایگاه اجتماعی سلطنت ـ که عمدتا به علت کودتای نظامی سال 1332 همچنان پابرجا مانده بود ـ تلاش چندانی نکرد. او به جای نوسازی نظام سیاسی، قدرتش را همانند پدرش بر روی سه ستون نیروهای مسلح، شبکه حمایتی دربار و دیوان سالاری گسترده دولتی قرار داد.»(1) شاه دیکتاتوری وابسته و ضد مردم بود. اقدامات سرکوبگرانه، خفقان، سانسور، شکنجه، زندان و اعدام توسط رژیم شاه قطعا یکی از انگیزه های قیام و انقلاب مردم بود، اما نکته مهم این است که تصور مردم این بود که این اقدامات شاه در راستای سیاستهای اسلام زدائی و حاکم کردن فرهنگ و باورهای ضد اسلامی به نمایندگی از جانب قدرتهای بزرگ است، و لذا برای حفظ هویت و ارزشهای دینی باید قیام کنند و به مقابله با اقدامات شاه و جلوگیری از تحقق اهداف سلطه بیگانه برخیزند. به عبارت دیگر مبارزه با ظالم و فاسد و مفسد را از وظایف دینی خود می دانستند و این مبارزه را به رهبری مرجعی دینی، کارساز و با ارزش می دانستند. برخی نظریات دیگر تعدادی از گروههای سیاسی قبل و بعد از پیروزی انقلاب، انگیزه اصلی و اساسی مردم را ضدیت با سلطنت و خاندان پهلوی عنوان نموده اند. و در تحلیلهای خود سرنگونی سلطنت و تأسیس حکومت ملی را هدف مبارزات و خواست مردم اعلام کرده اند، و جمهوری اسلامی را یک نظام تحمیلی به مردم ______________________________ 1. همان منبع، صفحه 535. ایران تبلیغ کرده اند. طرفداران این نظریه اظهار کرده اند که رهبران روحانی انقلاب درواقع خواست مردم را تغییر داده اند. این تحلیل، خلاف واقعیت است، زیرا که شعارهای مردم در جریان انقلاب که بعضی از آنها هنوز بر دیوارهای شهرها به جای مانده، حکومت اسلامی یا جمهوری اسلامی است. از طرف دیگر در اولین رفراندومی که در 12 فروردین 58 به شکل سراسری در کشور صورت گرفت، بیش از 98% مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند. درحالی که این رفراندوم در کمال آزادی برگزار شد و رأی بالای مردم نشاندهنده تمایل و خواست آنان بوده است. بنابراین مردم تنها به نفی نظام سلطنتی رأی نداده اند بلکه به صراحت و روشنی به اثبات نظام جمهوری اسلامی رأی قاطع داده اند. یک تحقیق آماری آنچه در زمینه علل و عوامل وقوع انقلاب در داخل و خارج از کشور به نگارش درآمد براساس دیدگاهها و میزان آگاهی از مجموعه شرایط و ویژگیها بوده است. اخیرا تحقیقی آماری مبتنی بر موضوعات مشخص و نظرات افرادی که غالبا در جریان انقلاب بوده اند صورت گرفته که خلاصه ای از آن می تواند در ارزیابی نظرات ارائه شده، همه محققین را یاری نماید.(1) در این تحقیق از 236 نفر زن و مرد در فاصله سنین 35 تا 60 ساله (در زمان انقلاب در سال 1357 بین 15 تا 40 سال داشته اند) و دارای تحصیلات دیپلم و از اقشار مختلف و مناطق مختلف شهر تهران، پیرامون انگیزه های آنان برای شرکت در فعالیتهای انقلابی سؤالاتی مطرح شده که با جمع بندی و شمارش آنها چندین جدول به دست آمده است. جدولهای مربوط ترکیب جنسی و سنّی، تحصیلات و توزیع منطقه ای به علت بی ارتباطی با موضوع نقل نمی شود و فقط جدول مربوط به انگیزه های شرکت کنندگان ارائه می شود: ______________________________ 1. این تحقیق در پائیز 77 درباره بررسی سیر تحول ارزش های اجتماعی در ایران پس از انقلاب انجام شد، و نتائج آن در کتاب «انقلاب و ارزشها» از تحقیقات «پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی» منتشر شده است. ردیف عنوان (عباراتی که در پاسخ ها، ذکر شده است) تعداد درصد 1 بی اعتنایی به ارزش دفاعی دینی/ عدم رعایت موازین اسلامی/ بی توجهی به مسائل دینی و مذهبی/ اسلام زدایی/ فساد رژیم شاه، روحانیت/ رفتارهای ضداسلامی/ بی اعتنایی به اعتقادات مردم/ کمرنگ شدن مسائل دینی/ اسلام ستیزی 54 7/23 2 بی بند و باری و ترویج آن/ فساد اخلاقی و جنسی/ هرزگی و فساد/ مشکلات/ ترویج فساد و فحشا/... 33 5/14 3 استبداد/ آزار مردم/ دیکتاتوری/ سرکوب مردم با تقوا/ فشارهای مذهبی سیاسی/ شکنجه/ آزار و اذیت بزرگان/ کشتن افراد مذهبی/ ایجاد وحشت و سرکوب مخالفان/... 25 11 4 تبعیض/ اختلاف طبقاتی/ تبعیض در انتخاب افراد/ فاصله طبقاتی بین فقیر و غنی/ نظام طبقاتی/ شکاف های طبقاتی 19 9/8 5 خفقان و عدم آزادی در قلم و بیان، ایجاد رعب و وحشت/ اختناق/ خفقان مطلق/ تفتیش عقاید/ بی توجهی به آزادی های فردی 9 4 6 وجود مراکز فساد/ لاابالی گری/ فروش مشروبات الکلی 11 8/4 7 بی حجابی/ بدحجابی 8 5/3 8 بی عدالتی/ عدم رسیدگی به محرومین/ بی عدالتی اجتماعی 7 1/3 9 عدم وجود حکومت اسلامی/ تلاش برای پیدا کردن حکومت اسلامی 7 1/3 10 بی توجهی به اسلام/ بی توجهی به خدمات مردم/ دروغ به مردم/ پارتی بازی/ عدم رسیدگی به امور مردم 5 2/2 11 رغبت به تجمل گرایی/ بی بندوباری سران حکومت/ حیف و میل بیت المال/ زندگی اشرافی/ بی بندوباری رژیم 5 2/2 12 کمبودهای رفاهی مردم/ بی توجهی به مسائل رفاهی مردم/ فقر اکثریت مردم/ فقر و تهیدستی/ وضع بد اقتصادی مردم/... 4 7/1 13 نفوذ آمریکا/ وابستگی به اجنبی بخصوص آمریکا/ دخالت مستقیم آمریکا 4 7/1 14 استثمار/ و خروج سرمایه های مملکت و تاراج ثروت نفت/ به یغما رفتن ثروت ها 4 7/1 15 سایر عبارات (بی اعتنایی به ارزش ملی ـ غرب زدگی ـ وابستگی به غرب و شرق ـ بیکاری ـ سانسور ـ فساد اداری ـ وجود آزادی های بیش از حدّ 15 6/6 جمع 228 100 با جمع بندی انگیزه های مشابه و محدود کردن عناوین به جدول دیگری می رسیم که به شکل خلاصه سه انگیزه مهم فرهنگی ـ اسلامی، سیاسی و اقتصادی را نشان می دهد: انگیزه های فرهنگی، دینی، (اسلامی) 8/47% انگیزه های سیاسی ـ اجتماعی 5/32% انگیزه های اقتصادی 2/15% نکته: 8 نفر از جامعه آماری پاسخ نداده اند. نتایج و تحلیل 1. اصلی ترین و مهم ترین انگیزه مردم برای حضور و فعالیت در جریان انقلاب انگیزه های دینی و اعتقادی بوده است 2. عامل سیاسی ـ اجتماعی پس از عامل اعتقادی و با فاصله نسبتا زیاد، انگیزه شرکت کنندگان در جریان انقلاب بوده است 3. انگیزه اقتصادی کمترین نقش را در بین انگیزه های عمومی داشته است 4. حداکثر 16% از پاسخ دهندگان، بی کفایتی و فساد مدیران را به عنوان انگیزه اصلی مطرح کرده اند 5. نقش وابستگی رژیم شاه به دولتهای خارجی، انگیزه یک سوم از پاسخ دهندگان بوده است. ( منبع : نگاهی به نظریه های انقلاب اسلامی ، جواد منصوری، مجله رواق اندیشه ، بهمن 1380 ، ش 5 ، صص 95 - 104) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image