اديان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

اهل تسنن و پيدايش مذهب آنان بيشتر براي مسلمانان ضرر داشته يا اين كه قوم يهود ضررش براي مسلمانان بيشتر بوده است؟


اين سوال با مذاق اسلامي سازگار نيست و مقايسه کردن اهل سنت با يهود بر خلاف مباني اسلام مي­باشد. اين منافات از پاسخ آن که در دو قسمت بيان مي­گردد روشن خواهد شد.الف. در بخش اول از سؤال، بايد به يك نكته توجه داشت و آن اين كه، حساب مذهب را از حساب يك عدة افراد ماجراجو، متعصب و گرفتار جهل مركب بايد جدا كرد. اينها عدة معدودي بوده كه تاريخ و اهل تحقيق چهرة آنها را مشخص نموده و پاسخ مناسبي را به آنها داده‌اند. كه از آن ميان عده‌اي را علامه اميني، در ج 3، ص 268 الغدير نام برده و مسأله مذهب را از اين گونه افرادكه منسوب به آن مي‌باشد جدا دانسته است.حال، ‌اولين مسأله كه در اين مورد به ذهن خطور مي‌كند، سؤال از علل اين اختلافات و دشمني بين اين دو مذهب، از مذاهب اسلامي است كه در طول ساليان دراز، در ميان آنان وجود داشته است و در اين مورد بايد توجه شده و برگ‌هايي از تاريخ را در نظر داشت كه همه اين گونه مسائل و اختلافات كه آسايش روحي و اجتماعي را به هم زده‌اند، سياست و سياست‌بازيهاي سران و رهبران سياسي آنها بوده است. و هر گونه كه مي‌خواستند مردم را به بازي‌شان مشغول مي‌كردند. لذا سرگذشت تاريخ به ما اين گونه يادآوري مي‌كند كه اشخاصي چون منصور دوانيقي و خلفاي قبل و بعد از او، از بني اميه گرفته تا بني عباس، همه و همه مي‌دانستند و اين مطلب را درك مي‌كردند كه در خاندان پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ خطري وجود دارد كه تاج و تخت آنان را تهديد مي‌كند و مي‌تواند آنان را از سرير قدرت به زير كشد. بسياري از مناظره‌ها كه موجب تحريك احساسات مذهبي بوده و زمينه اختلاف را فراهم مي‌كرده است، از طرف سران همان سياست بازان وقت ترتيب داده مي‌شده، تا از اين طريق ملت‌ها را به جان هم انداخته و خودشان به آرامي حكومت كنند.با توجه به مطالب فوق از دو جنبة علم و ايمان مي‌توانيم اين مذهب را مورد بررسي قرار دهيم.امّا جنبة علمي مسأله اين كه، مي‌دانيم كه مذهب اهل سنت بر اساس ايمان به قرآن و سنّت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مسلمان بوده و در اصول كلي دين با مذهب شيعه متفق مي باشد.امّا از جنبة ايمان اگر مورد بررسي قرار دهيم، گمان نمي‌كنيم وجدان هيچ مسلمان راضي به ايجاد مزاحمت و اختلاف، دامن زدن به كينه توزي و زمينه ضرر زدن به همديگر را فراهم نمايند. اين جاست كه اين پرسش به ذهن مي‌آيد، اگر مسأله اين گونه است، پس چرا اين همه اختلاف و كينه توزي؟ در ابتدا به نظر مي‌رسد كه اين گونه عملها، ارتباط مستقيم و يا غيرمستقيم به سران و پيشوايان اين مذهب داشته و به عملكرد آنها بر گشته. و آنها اين جوّي شديد و فضاي مملو از اختلاف و ضرر زدن را در بين پيروانشان به وجود آورده‌اند، ولي هنگامي كه از لابلاي صفحات تاريخ برگ‌هايي را مي‌يابيم كه در رابطه با پيوند رهبران مذهبي (شيعي و سني) از روابط دوستانه آن سخن مي‌گويد. ناگهان تعجب مي‌كنيم كه واقعاً مسأله چگونه است؟ به چند نمونه از اين روابط دوستانه اشاره مي‌گردد.1. مالك بن انس، صاحب مذهب مالكي، كه شاگرد امام صادق ـ عليه السّلام ـ بوده است و مانند ديگر شاگردان به محضر ايشان آمده، كسب فيض مي‌نموده و خود اعتراف به اعلميت وتقواي امام صادق ـ عليه السّلام ـ داشته و از اين كه به جنبه‌هاي علمي و تقوايي آن حضرت اعتراف مي‌كرده، هيچ گونه احساس ناراحتي نمي‌نموده است و درباره امام صادق ـ عليه السّلام ـ چنين مي‌گويد:«مدتي جهت كسب علم از محضر امام صادق ـ عليه السّلام ـ حاضر شدم و در خلال اين مدت سه صفت نيكو و پسنديده را در ايشان مشاهده كردم، و هر گاه كه ايشان را مي‌ديدم بر يكي از اين صفات ظاهر مي‌شد و جلوه مي‌كرد: يا نمازگزار بود يا روزه‌دار، يا قرآن مي‌خواند. و بايد اذعان كرد كه شخصي برتر از امام صادق ـ عليه السّلام ـ در علم و عبادت، ورع و تقوي، نه ديده شده و نه شنيده شده؛ تصور چنين انساني به ذهن كسي خطور نكرده و با ذهن بشر قابل توصيف نيست».[1]2. ابوحنيفه، كه بنيان گذار مذهب حنفي است، ‌نجات و رستگاري خود را مديون بحث‌هاي علمي مي‌داند كه در دوران شاگردييش نزد امام صادق ـ عليه السّلام ـ فراگرفته بود. چنان كه آلوسي در كتاب «تحفة» خود نقل مي‌كند كه ابوحنيفه مي‌گويد: «اگر آن دو سال نبودي نعمان (ابوحنيفه) هلاك مي‌شد».[2] و مقصود از دو سال، دو سالي است كه ابوحنفيه نزد امام صادق ـ عليه السّلام ـ شاگردي مي‌كرده است.و هم چنين از ابوحنيفه آمده است: شخصي از ابوحنيفه فتوا خواسته است، كه كسي مالش را وقف كند، شايسته و مستحق و سزاوار در اين كار كيست؟ او مي‌گويد: «شايسته و سزاوار در اين كار امام صادق ـ عليه السّلام ـ است چرا كه او امام و پيشواي برحق مسلمين است».[3]و هم چنين در جريان مناظرة علمي كه در حضور منصور بوده است، ابوحنيفه مي‌گويد: منصور مرا وادار كرد كه چهل مسأله مشكل آماده كرده و در يك مناظرة علمي به امام صادق ـ عليه السّلام ـ مطرح كنيد... او (امام صادق ـ عليه السّلام ـ ) در اين مناظره بر همه آراء و نظرات مذهب‌هاي مختلف احاطه كامل داشته و هر كدام را طبق نظر خود آنها مطرح كرده. او عالي‌ترين و داناترين مردم است كه اختلاف نظرها را به خوبي مي‌داند و به آنها آگاهي دارد...».[4]اين گونه مطالب بيانگر اين است كه اختلاف و كينه‌توزي‌ها انديشه پيشوايان نبوده است. و فتوا و يا دستوري خاص در اين مورد از آنها ديده نشده، بلكه همه اين ماجراجوئيها انگيزة ديگري دارد كه يا بر همان مبناي سياست بازي‌هايي است كه بيان گرديد و يا از انسان‌هاي سرزده كه گرفتار تعصب كور و جهل مركب شده‌اند. و هيچ گونه دليل معقولي براي كينه توزي و يا فراهم نمودن زمينه ضررهايي كه موجب آزار و اذيت‌هاي روحي وجسمي مي‌گردد وجود ندارد.ب. قوم يهود و‌‌ آثار سوء آندر ابتدا اين بخش به آيه‌اي از قرآن اشاره مي‌شود كه خداوند در رابطه با يهود مي‌فرمايد:«كافران بني اسراييل نفرين شدند... از كار زشت و مذموم بازنايستادند و در انجام آن بسي پاي فشردند، آن چه مي‌كند چه ناستوده است. بسياري از ايشان را مي‌بيني كه با كافران دست بي گانگي مي‌دهند... بي‌شك يهود و نيز مشركان را كينه توزترين مردم نسبت به‌ مؤمنان خواهي يافت».[5]در بخش اول از سؤال اشاره شد كه مذهب اهل سنّت با مذهب شيعه پيوند ديني و اصول اعتقادي داشته و پيرو قرآن و سنّت نبوي ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‌باشند و سعي پيشوايان آن مذهب بر محبت و دوستي بوده تا زمينه هر گونه اختلاف و كنيه توزي را از بين برده و يا به حداقل برساند.امّا قوم يهود، هيچ گونه وجه اشتراكي با اسلام و مسلمين، به خصوص مذهب تشيع نداشته است. و بلكه، قرآن كريم از آنها به بدترين وجه ياد كرده است و از آنها به عنوان كينه توزترين مردم به مؤمنين نام مي‌برد. و غير از آن مورد كه اشاره شد باز مي‌فرمايد:[6] «همانا كينه و دشمني از سخنانشان (يهوديها) آن چه آشكار است و آن چه در سينه‌هايشان است بزرگتر از آن است... اگر خيري به شما رسد بدشان مي‌آيد. و چنان كه بدي به شما رسد از آن شادمان مي‌شوند... و هم چنين آمده است: «اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، با گروهي كه خداوند بر آنان خشم آورده، دوستي نكنيد».[7]بنابراين از ديدگاه قرآن كريم نبايد با يهود پيوند و رابطه‌اي داشته باشيم، زيرا آنها كينه توزترين مردم نسبت به مؤمنان مي‌باشند.علاوه بر بيان قرآن كريم، تاريخ را اگر مورد توجه قرار داده و به عبرتهاي آن نگاه كنيم، از نقشه‌هاي موذيانه و فتنه انگيزي‌هاي «كعب الاخبار» يهودي نمي‌توان غافل ماند. و تا جاي كه خود را تا پست مشاورت خليفه در امور مسلمين ارتقاء داده بود، و با حركت‌هاي موذيانه و حساب شدة خود، در تحريف حقايق اسلام سعي وافري مصروف مي‌داشتند. چنان كه، متعاقب اقدام‌هاي اسلام ستيزانة او و همدستانشان، بابي‌ بنام «اسرائيليات» در شناخت صحت و سقم سنّت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ گشوده شده است.[8] و در واقع گامهاي بلند توسط ايشان و همقطاران او برداشته شده و كار را به جايي مي‌رساند كه حتي به حكومت معاويه مشروعيت داده و خلافت را به سلطنت موروثي و استبداد تبديل كرد.و هم چنين، علاوه بر قضاياي تاريخي صدر اسلام، تمامي تفرقه‌افكني‌ها و تشكيل گروه‌هاي استعماري در نواحي مختلف را نمي‌توان ناديده گذاشت كه برخي از يهوديان سلطه طلب به تدريج در سازمان‌هاي جهاني و با اهداف توسعه طلبانه راه يافته و نقش اساسي را در اين جريان به عهده گرفتند. تا اين كه، سرزمين مقدس فلسطين قلب ممالك اسلامي و جايگاه نخستين قبله مسلمين، به ايادي صهيونيزم و يهوديها حاتم بخشي شد و مردم مظلوم فلسطين آواره شده و در هرگوشه و كنار به غربت به سر برده و يهوديهاي غاصب صاحب ملك و خانه به شمار آمده و از آنان حمايت مي‌شوند. و اين ترفندهاي موذيانه يهوديها و سازمانهاي استعماري چنان از كاربردهاي مؤثر برخوردار بوده است كه امروزه بسياري از سران كشورهاي اسلامي را به ثناگويي واداشته است. در اين مورد سخن فراوان است، جهت اطلاع بيشتر به خطر يهوديها و ضررهاي آن مراجعه شود.[9]نتيجه: در جمع بندي و نتيجه گيري مي‌توان گفت: بررسي تاريخي و گذشت رخ‌دادهاي اجتماعي، اين گونه نشان مي‌دهد، كه اگر مذهب اهل سنّت بنابر همان اصول و مباني اعتقادي اسلامي كه آنها در نظر دارند و بدون نيرنگهاي سياسي و يا انسانهاي مغرض، رفتار كنند زياني در آن ديده نمي‌شود. زيرا آن چه كه تا بحال به وجود آمده و زمينه كينه توزي هايي را فراهم كرده است به اتفاق انديشمندان فريقين جنبة سياسي داشته و اغراض شوم ديگري در پشت پرده نهفته بوده است. چنان كه به نمونه‌هايي از آن اشاره شد.امّا قوم يهود، دشمني و كينه توزي‌هاي آنها ريشة ديني و تاريخي دارد، كه در ابتداي اسلام و زمان خود پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ معلوم و آشكار است. قرآن كريم، سخنان رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و برگهاي تاريخي، پرده از خيانت آنها برداشته است كه به نمونه‌هايي از آن نيز اشاره شد.بنابراين، يهوديها با اسلام دشمني ديرينه‌اي دارند كه هيچ گاه از آن باز نايستادند، و امروز نيز دنياي اسلام، به فتنه انگيزي وارثان و اخلاف آنها گرفتارند. يهودي كه به بيان قرآن: «در شادي مسلمين غمگين و در خذلان‌شان خوشحال‌اند».[10] معلوم است كه ضرر آنها نسبت به دين اسلام ذاتي است و هميشه مضر به تشيع و جامعه اسلامي مي‌باشند، و در دنياي معاصر لبة تيز شر وضرر از هر ناحيه‌اي كه باشد از كانال يهوديها بر مسلمين عموماً، بر مذهب تشيع به خصوص اعمال مي‌گردد. .

سامانه پاسخگویی به سوالات و شبهات

مرجع:

ایجاد شده در 1400/12/28



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image